(1) آیات مربوط به گفتگوی موسی با دختران شعیب قرآن کریم در آیات 23 و 24 سوره ی قصص به ماجرای برخورد موسی با دختران شعیب و یاری رساندن به آنان و مناجات موسی اشاره کرده و می فرماید: (ولما ورد ماء مدین وجد علیه امته من الناس یسقون و وجد من دونهم امراتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء وأبونا شیخ کبیر * فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر؛ و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آن جا یافت که (چهارپایان خود را) سیراب می کردند، و پایین تر از آنان دو زن را یافت که (گوسفندان خود را از رفتن به طرف آبشخور) باز می داشتند. (موسی به آن دو) گفت: ([جریان] کار شما چیست؟) [آن دو زن] گفتند: ((ما گوسفندهایمان را) سیراب نمی کنیم تا این که شبان ها خارج شوند، و پدر ما پیر کهنسالی است.) پس (موسی) برای آن دو (گوسفندان را) سیراب کرد، سپس (از آنان) به سوی سایه روی برتافت و گفت: (پروردگارا! در حقیقت من به آنچه از نیکی که به سوی من فرو فرستی، نیازمندم.) نکته ها 1. موسی از مصر خارج شد و به سوی (مدین) حرکت کرد و چند روز راه رفت و خسته و گرسنه و تشنه به سرزمین (مدین) رسید، و به طور طبیعی نخست به سراغ محل آب رفت تا آبی بنوشد و خستگی را از تن به در کند. 2. از این آیات استفاده می شود که موسی هنوز جوانی طرفدار مظلومان و نیکوکار بود و به اطراف خود توجه می کرد و هنگامی که دید دو دختر با عفت در کنار آب ایستاده اند و چوپانان راه را باز نمی کنند که آنان از آبشخور براحتی استفاده کنند، به سراغ آنان رفت و از کار آنان پرسید و جالب آن است که هر دو دختر را مخاطب ساخت، و با یکی از آنان سخن نگفت تا مورد اتهام قرار گیرد، سپس به آنان کمک کرد تا دام های خود را سیراب کنند. 3. نکته ی جالب آن است که موسی (ع)، به نفع بانوان وارد عمل شد و دام های آنان را برد و سیراب کرد و بدین وسیله به وضع موجود شهر (مدین) اعتراض کرد، که چرا زنان را معطل می کنید و رعایت حال آنان را نمی نمایید. 4. نکته ی دیگر آن است که موسی با آن که در آن شرایط کاملاً نیازمند بود، هیچ مزدی در برابر کار خود از دختران شعیب نخواست، ولی در آیات بعدی می خوانیم که خدا چگونه پاداش این نیکوکاری او را داد و غذا و خانواده ای پاکدامن و معلمی همچون شعیب نصیب او کرد. 5. موسی (ع) فردی بود که در موارد متعدد با خدا مناجات می کرد و در این آیات نیز به سایه رفت و به پروردگارش عرض کرد که من نیازمند نیکی های تو هستم. نکته ی جالب این که به خدا نگفت به من غذا و همسر بده، بلکه گفت من نیازمند احسان تو هستم، (تو خود هر طور می دانی و صلاح است عمل نما.) 6. دختران شعیب در خانه ی پیامبری الهی تربیت یافته اند، و می توانند الگوی دختران جوان باشند و از این رو است که قرآن سخنان و رفتار آنان را به تصویر کشیده تا سرمشق دیگران شوند. در زندگی این دختران چند نکته ی جالب وجود دارد: اول این که آنان بیرون از خانه کار می کردند و به پدرشان در دامداری کمک می نمودند. دوم آن که کار بیرون از خانه را با عفت همراه کرده بودند و طوری عمل می کردند که با مردان بیگانه مخلوط نشوند و کار کردن آن ها عوارضی به دنبال نداشته باشد. سوم آن که در برابر پرسش موسی زیرکانه و کوتاه جواب دادند، از طرفی اشاره کردند که برای سیراب کردن گوسفندان آمده ایم و از طرف دیگر بیان کردند که نمی خواهیم با مردان بیگانه مخلوط شویم، و عفت خود را به موسی گوشزد نمودند، و از طرف سوم، علت کار کردن خود را بیان کردند که به خاطر یاری پدر بوده است. چهارم آن که به طور طبیعی احتمال می رفت جوانی که با دختران شعیب سخن می گوید، فردی طمع کار باشد، از این رو به او گوشزد کردند که ما پدر داریم و بی سرپرست نیستیم، ولی پدر ما پیر است و اگر ما به میان اجتماع مردان آمده ایم، از سر اضطرار بوده است. 7. از این آیات استفاده می شود که سخن گفتن پسر و دختر نامحرم در مورد برنامه های کاری (اگر بدون شهوت رانی و خطر گناه آلود و در حضور جمع باشد) مانعی ندارد، چرا که قرآن جریان گفتگوی موسی و دختران شعیب را بدون هیچ سرزنشی نقل می کند، در حالی که آنان با همدیگر نامحرم بودند. آموزه ها و پیام ها 1. آموزه ی آیه ی بیست و سوم برای ما آن است که در کارهای اجتماعی رعایت بانوان را بنماییم، و حق زنان با عفت را پایمال نکنیم. 2. پیام آیه آن است که زنان در هنگام ضرورت می توانند با رعایت عفت در خارج از خانه کار کنند. 3. آموزه ی دیگر آیه برای دختران جوان آن است که در گفتگو های اجتماعی، زیرکانه پاسخ دهید و از توهمات طرف مقابل جلوگیری کنید. 4. آموزه ی آیات برای جوانان آن است که در اجتماع به اطراف خود توجه کنید و حامی مظلومان به ویژه زنان باشید. 5. آموزه ی دیگر آیات برای جوانان آن است که نیکوکار باشید و به ناموس مردم چشم طمع نورزید، و از خدا (امکانات) نیکو بخواهید (و خدا به لطف و کرمش زندگی شما را سامان می بخشد.) 6. آموزه ی دیگر آیات آن است که در هنگام نیاز به درگاه بی نیاز بروید. (2) پاداش برخورد نیکو قرآن کریم در آیه ی بیست و پنجم سوره ی قصص به حیای دختر شعیب و ملاقات موسی با او و پاداش کار نیکش اشاره کرده و می فرماید: 25. (فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمین؛ و یکی از آن دو (دختران شعیب) به سراغ او آمد در حالی که با شرم، گام برمی داشت، گفت: (در حقیقت پدرم تو را فرا می خواند تا پاداش آب دادن (گوسفندان) ما را به تو بپردازد.) و هنگامی که (موسی) نزد او [شعیب] آمد و حکایت ها را برای او حکایت کرد، گفت: (نترس که از گروه ستمکاران نجات یافتی.) نکات و اشارات 1. هنگامی که موسی (ع) به (مدین) آمد، ترسان، گرسنه و بدون خانواده بود، ولی دیری نپایید که به برکت کار خیری که انجام داد و به دختران بی پناهی کمک کرد، خدا زندگی او را دگرگون ساخت. آری، شعیب او را به خاطر کار نیکش نزد خود فرا خواند، و غذا، مسکن، خانواده و امنیت او را تأمین کرد. 2. در این آیه بیان شده که دختر شعیب از سوی پدرش مأمور شده بود موسی را به خانه و نزد پدر ببرد، ولی چنان با حیا و عفت بود که حیای او در راه رفتنش هویدا بود، یعنی تلاش می کرد که کاملاً با حیا راه رود (1)و این الگویی برای دختران جوان است. (2) 3. دختر شعیب از طرف خود دعوت نکرد، بلکه پیام پدر را رساند که او می خواهد مزد آب رسانی تو را بدهد. از این سخن روشن می شود که دختران شعیب به خانه رفتند و ماجرای گفتگو و برخورد خود با جوان مصری را مخفی نکرده و جریان جوان نیرومند و نیکوکار را برای پدرشان حکایت کردند، و او نیز با فراست (یا علم غیب نبوت) دریافت که این جوان می تواند فردی مناسب برای چوپانی یا دامادی او باشد، از این رو در پی تحقیق بیشتر برآمد و او را به خانه دعوت کرد. 4. شعیب پیامبر (ع) در این پیام، روح حق شناسی خویشتن را آشکار ساخت که اگر کسی به دخترانش کمک کند، فوری به او پاداش می دهد، آری این روش مردان الهی است. 5. در برخی روایات آمده است که موسی به مکان خانه ی شعیب آگاه نبود و اگر دختر شعیب از جلو حرکت و او را راهنمایی می کرد، ممکن بود باد لباس او را کنار زند، از این رو موسی گفت: من از جلو می روم و تو مرا از پشت سر راهنمایی کن.(3) همین مطلب پاکی و درستکاری موسی را اثبات کرد و زمینه ای شد که دختر شعیب به پدر پیشنهاد کند او را برای چوپانی استخدام کند. 6. موسی به ملاقات با پیر مدین، یعنی شعیب پیامبر، نائل شد و ماجرای زندگی پر ماجرای خود را بازگو کرد که چگونه در کاخ فرعون بزرگ و برای دفاع از مظلومی وارد درگیری شده و یک نفر به قتل رسیده و او فرار کرده است و هم اینک تحت تعقیب، گرسنه و بدون خانواده است. 7. شعیب پیامبر (ع) موسی را دلداری داد و نخست امنیت او را تأمین کرد و گفت: نترس که دست ستمکاران (فرعونی) به تو نمی رسد، زیرا موسی به سرزمین مدین و خانه ی معلم وحی آمده و از غربت و تنهایی نجات یافته بود و شعیب به او پناه داد. آموزه ها و پیام ها 1. آموزه ی آیه برای ما آن است که هر کس به ما نیکی کرد، پاداش او را بدهیم. 2. آموزه ی دیگر برای دختران جوان آن است که در هنگام راه رفتن با حیا حرکت کنند که شیوه ی راه رفتن نشان دهنده ی شخصیت آن است. 3. پیام آیه آن است که به بی پناهان ظلم ستیز پناه و امان دهید. 4. پیام دیگر آیه آن است که دختران جوان، جریان برخورد ها و گفتگو های بیرون خانه را به پدرشان اطلاع دهند (تا پدر به آنان کمک کند. (3) نتایج رفتار باوقار قرآن کریم در آیه ی بیست و ششم سوره ی قصص به پیشنهاد استخدام موسی و شرایط کارگزار خوب اشاره می کند و می فرماید: (قالت احداهما یا ابت استاجره إن خیر من استاجرت القوی الامین، یکی از آن دو (دختر) گفت: (ای پدر [من] ! او را استخدام کن، [چرا] که بهترین کسی که استخدام می کنی (شخص) نیرومند درستکار است.) نکات و اشارات 1. در این جا پرسشی مطرح می شود که دختر شعیب از کجا متوجه شد موسی قوی و امین است؟ پاسخ آن است که دختران شعیب در هنگام آب رسانی، و عقب زدن چوپانان دیگر و کشیدن دلو چاه قدرت موسی را دیده بودند. درستکاری او نیز به هنگام آمدن به خانه شعیب روشن شد که حاضر نشد پشت سر دختر شعیب حرکت کند، همان گونه که از بازگو کردن سرگذشت او با فرعونیان این مطلب هویدا شده بود. 2. از این آیه استفاده می شود که اولاً: دختران شعیب رفتار این جوان را به دقت تحلیل کرده و متوجه شدند که او امین و قوی است و ثانیاً: در مورد پیشنهاد استخدام گرفتار احساسات نشدند، بلکه بر اساس عقل خویش عمل کرده و به صفات اساسی موسی توجه نمودند، نه به وضع ظاهری او. 3. در این آیه به دو شرط اساسی کارگزاران اشاره شده است. کارگزاری که می خواهد برای یک خانواده و یا یک شهر یا یک ملت خدمت کند، باید قوی و امین باشد و به عبارت دیگر تخصص و تعهد داشته باشد. 4. قوی بودن افراد به نیروی جسمی تنها نیست، بلکه توان مدیریت، تخصص در یک رشته و آگاهی کافی بر کار و قدرت برنامه ریزی و مدیریت همگی مصداق قوی بودن افراد است. 5. امین و درستکار بودن کارگزاران نیز بسیار مهم است کارگزار خیانت پیشه، باعث نابودی منابع و کارفرما می شود. 6. از این آیه استفاده می شود که شعیب پیامبر، فرزندان خود را چنان تربیت کرده بود که به راحتی در مسائل خانوادگی پیشنهاد می دادند و اظهار نظر می کردند. آموزه ها و پیام ها 1. آموزه ی آیه برای کارفرمایان آن است که در استخدام کارگزاران به دو شرط توانمندی و امانت داری توجه کنند. 2. پیام آیه برای پدران آن است که به فرزندان جوان خود اجازه ی اظهار نظر در امور خانوادگی بدهند. (4) شیوه شایسته ازدواج قرآن کریم در آیه ی بیست و هفتم و بیست و هشتم سوره ی قصص به ازدواج موسی با دختر شعیب و مهریه ی او اشاره کرده و می فرماید: (قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تاجرنی ثمانیته حجج فان اتممت عشرا فمن عندک و ما ارید ان اشق علیک ستجدنی ان شاء الله من الصالحین * قال ذلک بینی و بینک ایما الاجلین قضیت فلا عدوان علی و الله علی ما نقول وکیل، (شعیب) گفت: (در حقیقت من می خواهم که یکی از این دو دخترم را به همسری تو در آورم، بر (اساس این مهریه) که هشت سال در استخدام من باشی، و اگر تا ده سال تکمیل کنی، پس (لطفی) از نزد توست، و نمی خواهم که بر تو سخت گیری کنم، اگر خدا بخواهد، بزودی مرا از شایستگان خواهی یافت.) (موسی) گفت: (این (قراردادی) میان من و میان تو است، هر کدام از دو سرآمد (مدت) را به پایان رساندم پس هیچ تعهدی بر من نخواهد بود، و خدا نسبت به آنچه می گوییم گواه و نگهبان است.) نکات و اشارات 1. از لحن گفتگوی شعیب با موسی استفاده می شود که این سخنان مقدماتی برای ازدواج موسی با دختر شعیب بوده است. آنان در مقام اجرای صیغه ی عقد نبوده اند. بلکه شاید صیغه را بعداً جاری کرده اند،(4)از این رو است که دختر مورد نظر مشخص نشد و شعیب گفت یکی از دخترانم را به ازدواج تو در می آورم و مهریه ی او را هم کاملاً مشخص نکرد. 2. از لحن آیات استفاده می شود که مهریه ی واقعی هشت سال خدمت موسی بوده است و دو سال اضافی، الزامی نبوده بلکه متوقف بر میل موسی بوده،(179)و در احادیث آمده است که موسی ده سال را انجام داد.(5) 3. بر اساس این آیات، خدمت موسی و هشت سال چوپانی او مهریه قرار داده شد، زیرا اولاً: موسی چیز دیگری نداشت که مهریه قرار دهد و ثانیاً: کار، چیزی با ارزش است که می تواند مهریه قرار گیرد و لازم نیست که یک جا پرداخت شود، بلکه بر عهده ی شوهر می ماند.(6) 4. مهریه ی زنان وسیله ای برای تأمین آینده ی زنان و نوعی بیمه ی حوادث زندگی است، همان گونه که باعث ثبات زندگی و عامل جلوگیری از طلاق های احساساتی و زودرس می باشد. 5. مهریه ی دختر شعیب هشت یا ده سال خدمت چوپانی موسی بود، و اگر حقوق متوسط کارگران در ده سال در نظر گرفته شود، این مهریه ی سنگینی به شمار می آید، ولی با توجه به این که در این مدت مخارج زندگی و مسکن و غذای موسی و خانواده اش به عهده ی شعیب بود، روشن می شود که مقدار مهریه چندان سنگین نبوده است. 6. در این جا پرسشی مطرح می شود که چرا مهریه ی دختر شعیب به پدر و خانواده ی او تعلق گرفت و موسی چوپان خانواده ی شعیب شد. پاسخ آن است که اولاً: چوپانی موسی در درجه ی نخست به نفع زندگی خود و خانواده اش بود، و ثانیاً: مالک اصلی مهریه دختر شعیب بود، اما از آنجا که زندگی آنان مشترک بود، جدایی در میان آنان وجود نداشت. و ثالثاً: بدون شک شعیب رضایت دخترش را در این مورد احراز کرده بود که چنین عقدی را اجرا کند. 7. از این آیات استفاده می شود که مانعی ندارد خانواده دختر اگر کسی را شایسته ی همسری دخترش یافت، به او پیشنهاد ازدواج کند، یعنی خواستگاری خانواده ی پسر از دختر الزامی نیست و می تواند برعکس نیز عمل شود، همان گونه که شعیب چنین کرد. 8. نام دختران شعیب را (صفوره (یا صفراء یا صفورا)) و (لیا) نوشته اند که دختر کوچک تر شعیب صفورا با موسی ازدواج کرد. وی همان دختری بود که موسی را به خانه دعوت کرد و پیشنهاد استخدام او را داد.(7) 9. از این آیه با توجه به روایت استفاده می شود که ازدواج دختر کوچک قبل از دختر بزرگ تر مانعی ندارد، بلکه هرگاه شوهری مناسب و در شأن دختر پیدا، و توافق حاصل شد، مانعی در برابر ازدواج دختر کوچک نیست. 10. نکته ی جالب این ماجرا آن است که دختر شعیب به پدرش پیشنهاد کرد که موسی را برای چوپانی استخدام کند، ولی شعیب در برابر آن، ازدواج و استخدام موسی را پیشنهاد کرد. شاید شعیب از اشاره ی دختر متوجه شد که مایل به ازدواج با موسی است، از این رو ترجیح داد که مسئله را به طور واضح بیان کند. همچنین شاید صلاح ندانسته مردی جوان و بدون همسر در خانه ای استخدام شود که دو دختر جوان وجود دارند، از این رو با پیشنهاد خود تلاش کرد که هم موسی دارای همسر و محرم خانواده شود و هم مشکل کمبود چوپان مرتفع گردد، و هم به پیشنهاد فرزند جوان خود احترام گذاشت، یعنی مشکل شرعی و اقتصادی را یک جا حل کرد و این نشان دهنده ی مدیریت عالی شعیب در خانواده ی خود است. 11. شعیب به موسی می گوید من نمی خواهم بر تو سخت بگیرم، از این رو مهریه را بین هشت تا ده سال آزاد می گذارد. این مطلب آموزه ای برای همه ی پدران است که در برخورد با داماد های خود سخت گیری نکنند و حداقل و حداکثر مهریه را تعیین کنند و آن را به میل داماد بگذارند. 12. از این آیات استفاده می شود که شعیب سعی نکرد که یک دختر خاص را بر موسی تحمیل کند، بلکه به هر دو طرف آزادی انتخاب داد تا ببیند کدام یک از دختران مایل به ازدواج با موسی هستند و موسی نیز مایل به کدام یک از آن هاست. 13. موسی (ع) ازدواج را پذیرفت، ولی شرط اختیار در مهریه را تکرار کرد و خدا را شاهد و وکیل قرارداد گرفت، تا بعداً اختلاف و مشکلی پیدا نشود. آری، شاهد و وکیل قرارداد های مردان الهی خداست، و برای اجرای آن نیازی به ضمانت و ضامن های دیگر نیست. 14. در این آیات شعیب به دنبال سخنان خود (ان شاء الله) می گوید، و موسی نیز از وکالت خدا و توکل بر او سخن می راند. آری، (راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش.) آموزه ها و پیام ها 1. آموزه ی آیه برای ما این است که در استخدام کارگزاران خانگی، مراعات مسائل شرعی را بنماییم. و تلاش کنیم که افراد محرم، کار خانه ی شما را انجام دهند. 2. آموزه ی دیگر آیه آن است که پدران به فکر ازدواج دختران خود باشند و در مواقع لزوم از داماد های خوب خواستگاری کنند. 3. آموزه ی دیگر آیه آن است بر داماد ها سخت گیری نکنند و آنان را در انتخاب همسر و مقدار مهریه آزاد بگذارند. 4. آموزه ی دیگر آیه این است که شرایط خود را در هنگام ازدواج کاملاً بیان کنید. تا بعداً مشکلی پیش نیاید. 5. پیام آیه این است که مهریه، پیشینه ای چند هزار ساله دارد و در میان ملت های مختلف وجود داشته و روش پیامبران الهی بوده است. 6. پیام دیگر آیه آن است که خدا را شاهد و وکیل قرارداد های خود بدانید (و از آن تخلف نکنید.)(8) (5) اشارات آموزنده ی دیگر دختران شعیب 1. دختران شعیب با یکدیگر بودند (امراتین) نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود. 2. دختران شعیب برای آب دادن گوسفندان به محل اجتماع مردم رفتند، بنابراین، اشتغال زنان و حضور آنان در اجتماع و محل کار جایز است. (البته با شرایطی) 3. اگر خانم ها در اجتماع ظاهر می شوند، از اجتماعی که باعث اختلاط با مرد است، پرهیز کنند و حریم شان را از مردان جدا کنند (من دونهم) 4. از جمله (قال ما خطبکما) استفاده می شود که: الف بهتر است خانم ها در سخن گفتن با نامحرم پیش قدم نشوند. ب مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان با حیاء و با عفت بی تفاوت نباشند. ج مردان حق پرسش و شروع سخن را در موارد خاص دارند. (البته در صورتی که در منظر همگان بوده و مورد تهمت واقع نشوند.) 5. کلام حضرت موسی (ع) خیلی کوتاه است، یعنی به حداقل کلام در گفتگوی با جنس مخالف اکتفا می کند، پس حد ضرورت سخن گفتن با نامحرم لازم است رعایت شود. 6. (قالتا لا نسقی): دختران شعیب به طور مستقیم به حضرت موسی پاسخ نمی دهند و در پاسخ اختصار را رعایت و هدف و نیت پاک و خیر خویش را ابراز می کنند. 7. (ابونا شیخ کبیر): اصالتاً مردها باید کار کنند، ولی در خانواده ی شعیب از آن جا که مرد خانواده کهن سال است، زن ها کارها را بر عهده گرفته اند، یعنی در ضرورت زن ها کار کنند. 8. حضور زن ها در اجتماع و اشتغال به علت شرایط خاص، با محدودیت هایی رو به رو است، از این رو دختران شعیب آزادانه نتوانستند در جمع مردان به کار خویش ادامه دهند و کناره گرفتند، یعنی گفتار و رفتار دختران شعیب از ذهن طرف مقابل دفع توهم می کند که به چه علت اینجا ایستاده اند. 9. (قالتا): هر دو به موسی پاسخ دادند، یعنی تا آنجا که ممکن است تنهایی وارد صحبت نشدند. 10. گفتار و رفتار دختران شعیب از ذهن طرف مقابل این توهم را برطرف می سازد که به چه دلیل اینجا ایستاده اند. دختران شعیب با پاسخ های خود چندین دفع توهم کردند: الف: ما بی حیاء نیستیم؛ ب: ما بی سرپرست نیستیم و اصالت خانوادگی داریم. ج: علت آمدن ما به اینجا کهن سالی پدرمان است. 11. (فسقی لهما): از این که موسی به گوسفندان آب داد، جواز کمک کردن مردان بیگانه به زنان در مقام ضرورت طبق شرایطی خاص به دست می آید. 12. (لهما): حضرت موسی به هر دو دختر کمک کرد نه به یک دختر که ایجاد شبهه کند و این دفع توهم کرد. 13. (ثم تولی الی الظل): حضرت موسی به دختران کمک کرد و به سایه رفت و این ارتباط را ادامه نداد، یعنی به حد ضرورت اکتفا کرد و به سرعت از آن ها جدا شد. 14. حضرت موسی خواسته هایش را در درگاه پروردگار مطرح کرد و دعا کرد (و در نتیجه دارای خانواده و زندگی شد.) 15. (فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء): حیا و عفت در ارتباط با دختر و پسر رعایت شود، یعنی راه رفتن دختران با حیا باشد و حیا در ظاهر آن ها ظهور و بروز کند، تا کسی طمع نکند. 16. (استحیا): از باب استفعال و با (علی) آمده یعنی: اولاً: در ارتباط با دختر و پسر حیا باشد؛ ثانیاً: حیا را بسیار رعایت کنند؛ ثالثاً: با علی (حرف جر) آمده، یعنی حیا برای آن ها ملکه و عادی شود، همچون (مرکبی راهوار)، به عبارت دیگر، حیا برای آن ها نهادینه شود. 17. (تمشی علی استحیاء) منحصر به راه رفتن نیست و این مورد برای بیان مصداق است و از مشی القای خصوصیت شود و شامل همه ی رفتار ها می گردد. 18. دختران حیا را در رفتار خودشان ظهور و بروز دهند و فقط به نیت و دل اکتفا نکنند. آموزه ی آیه آن است که دختران عفت و حیا را در ظاهر آشکار کنند و مواظب حرکات و سکنات خود در بیرون خانه باشند تا دیگران طمع نکنند. 19. دختر حضرت شعیب با اجازه ی پدر به ملاقات موسی آمد. پدر یکی از مصادیق ولی می باشد، پس می توان استفاده کرد اجازه ولی در موارد ملاقات دختر و پسر لازم است. 20. حضرت شعیب نیز به دخترش اعتماد داشته و در تربیت او موفق بوده است. (جاءته احداهما): یک دختر را فرستاد و یک نوع اعتماد و اطمینان به دخترش را نشان داد و این از فضای باز و اعتماد افراد خانواده به یکدیگر است. 21. (ان ابی یدعوک): دختر ابراز می کند که فقط یک واسطه است و پسر را از طرف پدر به خانه دعوت می کند. 22. ملاقات اول دختران و حضرت موسی در آیه ی 23 با ملاقات دوم آنان در آیه ی 25 تفاوتی داشته است، یعنی از حیای بالاتری برخوردار بوده تا این ملاقات ها عادی نشود. 23. از آیه ی 25 جواز ارتباط دختر و پسر را (بنابر شرایطی) می توان استفاده کرد، مانند اجازه ی پدر و حیا و ... 24. (لیجزیک اجر ما سقیت): حضرت شعیب حق شناس است، از این رو مسئله ی پاداش را مطرح می کند. آموزه ی آیه برای پدران آن است که اگر کسی به خانواده ی شما (دختر شما) کمک کرد، او را بی پاداش و مزد نگذارید. 25. (ان ابی یدعوک): پدرش آن جوان را خواست و دختر را وارد کار های اقتصادی نکرد. 26. پدران روابط دختران را با افراد بیرونی مدیریت کنند. حضرت شعیب به عنوان پدر خانواده با دخترش خشن رفتار نکرد که چرا با او سخن گفتی بلکه آن را جهت داد و مدیریت کرد. آری، اگر یک جوان عفیف و پاکدامنی پیدا شد، پدر دختر، او را تکریم کند و آن جوان عفیف و پاکدامن را بی درنگ جذب نماید و پدر خانواده جوان را دعوت و او را ارزیابی کند که آیا صلاحیت دارد با این خانواده ارتباط برقرار کند یا خیر. 27. دختران شعیب از گفتگو و ارتباط خود با جوان غریب در خانواده و با پدر به راحتی سخن گفتند، یعنی دختران ارتباط صمیمانه ای با پدر داشتند. آموزه ی آیه این است که دختران اگر ارتباطی با غریبه ای در بیرون داشتند، به راحتی با پدر در میان بگذارند. آموزه ی دیگر این است که پدر و مادر ها آن قدر فضای خانه را باز و عاطفی کنند تا دختران مسائل را به راحتی با آن ها در میان بگذارند. 28. حضرت شعیب به عنوان یک پدر نسبت به فرزندانش بد دلی نکرد و فکر بد به خود راه نداد. آموزه ی این مطلب آن است که به دختر اعتماد بکنید و به آن ها شخصیت بدهید و بد دلی نکنید و ارتباط های آن ها را مدیریت نمایید. 29. مطلوب بودن کوتاه سخن گفتن و ارتباط دختر و پسر به حد ضرورت (ان ابی یدعوک) از این آیه نیز استفاده می شود (که البته در آیات قبلی نیز اشاره شده بود) البته این ضرورت سخن گفتن پسر با دختر ضرورت عرفی است نه ضرورت عقلی. 30. در روایات وارد شده که دختران از عقب حرکت می کردند و موسی از جلو و در روایات وارد شده اگر زن جلو حرکت کند و مرد از پشت سرش، شیطان مرد را رها نخواهد کرد.(184) 31. (لیجزیک اجر ما سقیت): دختر (شعیب) در برخورد با جوان دفع توهم می کند که هدف ارتباط با تو پاداش دادن به تو است نه چیز دیگر. 32. از کل این مسئله برداشت می شود که پسران به منزل هایی که دختر دارند، وارد نشوند، مگر با اجازه ی پدر یا ولی و بدون دلیل دنبال دختر راه نیفتند. 33. (سقیت لنا): این عبارت نوعی دفع توهم است، یعنی برای من تنها کار نکردی بلکه به ما کمک کردی. نفرمود: (سقیت لی ...) این یک نوع حیا در گفتار است، البته نوعی تکریم موسی نیز بود. 34. (ان ابی...): پدرم می خواهد به تو پاداش بدهد نه من، مدیریت اقتصادی خانواده را پدر دارد و در موارد غیر ضروری دختران وارد کارهای اقتصادی خارج خانه نمی شوند، زیرا مفاسدی را به دنبال خواهد دارد. 35. (قالت احداهما یا ابت استاجره): در روایات آمده است که گوینده ی این جمله دختر کوچک تر شعیب بود و این نکته را می رساند که آن قدر فضای خانه شعیب باز است که دختران بتوانند در خانه مشورت بدهند و راجع به مردان بیگانه قضاوت کنند. (یا ابت) نیز که فضای عاطفی خانه را می رساند. 36. (القوی الامین): دختر ها مشورت می دهند که موسی (قوی) در آب دادن و (امین) در برخورد با این دختر ها (به سمت سایه رفت، در راه آمدن جلو حرکت کرد) و دختران شعیب به دقت رفتار این جوان را تحلیل کردند که آیا امین هست یا خیر؟ آیا به درد زندگی می خورد یا خیر؟ و دچار احساسات نشدند و نگفتند او زیباست، گفتند: (قوی امین)، یعنی تعبیراتی به کار بردند که دور از احساسات است. 37. دختران روابط اقتصادی را پیشنهاد دادند که موسی کارگزار اقتصادی آن ها شود، ولی خودشان وارد نشدند. 38. (القوی الامین) به معنای تخصص و تعهد است، که از (قوی) می توان نکاتی مانند قدرت در جسم و قدرت در برنامه ریزی مدیر را استفاده کرد و از (امین) تعهد مدیر استفاده می شود. قوی امین یک کبرای کلی است و مصادیق مختلفی را در بر می گیرد. 39. (یا ابت استاجره): آیات قبلی مجوز اشتغال زنان را مطرح کرده است و از این آیه استفاده می شود که اگر با آمدن مردان ضرورت برطرف شد، لازم نیست زن ها کار کنند. 40. (قال انی ارید ان انکحک): خواستگاری از طرف خانواده ی دختر مانعی ندارد بلکه سیره ی برخی پیامبران همین بوده است. 41. توجه پدر به خواست غیر مستقیم دختران در مورد ازدواج. 42. حضرت شعیب به عنوان پدر حق انتخاب را برای دختران و اختیار در ازدواج را لحاظ کرد و این اختیار هم از طرف دختر بوده و هم از طرف پسر (احدی ابنتی) فحوای سخن این مطلب را می رساند و کلمه (ارید) نه برای موسی الزام بود و نه برای دختران، هر چند شعیب خواست خود را ابراز داشت. آری، تصمیم گیرنده ی اصلی در امر ازدواج طرفین هستند نه پدر. 43. داماد می تواند قبل از ازدواج دختر را ببیند (هاتین). (اشاره یا ذهنی است یا حضوری) 44. (انی): جمله اسمیه و با تأکید آورده شده، یعنی اگر پسر مناسبی پیدا شد، پدر به دنبال شوهر دادن دخترش باشد و از فرصت استفاده کند. 45. (علی ان تاجرنی ثمانی حجج): مسئله ی مهریه را مطرح می کند که امری معقول و آینده ساز دختر است. 46. (فان اتممت عشراً): در ازدواج نباید سخت گیری کرد و این یک اصل است، القای خصوصیت می کنیم و در تمام ازدواج ها این قاعده را جاری می نماییم که به داماد سخت گرفته نشود. 47. حضرت موسی به جای مهریه کار می کند، یعنی در ازدواج ملاحظه کنید که از داماد چه کاری بر می آید، همان را مهریه قرار دهید. 48. مهریه ی دختر شعیب 8 یا 10 سال مزد چوپانی موسی بود که مقدار کمی نیست. 49. چرا مهر دختر حضرت شعیب به خانواده تعلق گرفت نه خودش: الف چوپانی حضرت موسی (ع) به نفع خود و خانواده اش بود. ب بدون شک رضایت دخترش را حضرت شعیب دریافت کرده بود. ج زندگی در قدیم دسته جمعی بود، پس سود این کار به تمامی خانواده بازگشت می کرد. 50. مهریه ی مطلوب: الف مهریه را به صورتی انتخاب کنید که سود آن هم برای خود داماد باشد و هم به دیگران نفع برساند، یعنی برای تمامی اعضای خانواده مفید باشد. ب مهریه به گونه ای باشد که اشتغال بیافریند، یعنی یک سرمایه ی راکد و بی استفاده نباشد. 51. حضرت شعیب به عنوان پدر زن به فکر آینده ی شغلی داماد می باشد، یعنی شرطی می گذارد و مهریه را به صورتی انتخاب می کند که آینده ی اقتصادی داماد را فراهم می کند (نه این که شرطی بگذارد که داماد از آینده ی مطلوب ناامید شود.) 52. اگر خواستیم مهریه را کم یا زیاد کنیم، اختیار را به داماد بدهیم و این کمال احترام به داماد را می رساند و این نکته نیز قابل توجه است که تعیین مهر را از پایین شروع می کند (8 سال یا 10 سال)، یعنی در مسئله ی مهریه جریان را به سخت گیری و خشونت نرسانید و اختیار را به داماد بدهید تا محبت زیاد شود و حضرت موسی هم متقابلاً در کمال احترام و ادب پاسخ داد. 53. این داستان می رساند که داماد را به علت بیکاری و فقر رد نکنید، اگر متخصص و متعهد است او را بپذیرید و زمینه ی اشتغال او را فراهم کنید. 54. از مجموع آیات این نکته استفاده می شود که لازم است دختر و پسر از یکدیگر شناخت داشته باشند، البته اطلاعات را با نظارت پدر و مادر از یکدیگر کسب کنند. 55. در روایات آمده است که با وجود دختر بزرگ تر ابتدا دختر کوچک شعیب ازدواج می کند و این خود نوعی فرهنگ سازی است. 56. (ستجدنی ان شاء الله) در ازدواج یاد خدا کرد، آری چه نیکوست که طرفین در ازدواج بر خدا توکل کنند و هنگام ازدواج نکات مثبت یکدیگر را مطرح کنند. پی نوشت: 1. راه رفتن انسان نشان دهنده ی شخصیت او است، چرا که راه رفتن اقسامی دارد، گاهی با تکبر، گاهی با وقار و فروتنی، گاهی تحریک آمیز و عشوه گرانه و گاهی با عفت و حیا راه می رود.هر کدام از این حرکت ها پیامد ها و پیام های خاص خود را دارد. 2. تفسیر فخر رازی و تفسیر نمونه ذیل آیه و تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 123. 3. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 16، ص 67. 4. همان، ج 16، ص 68. 5. تفسیر صافی، ج 4، ص 88 87. 6. تفسیر نمونه، ج 16، ص 68. 7. ر.ک: مجمع البیان، ذیل آیه، و تفسیر صافی، ج 4، ص 88 87. 8. این بخش از تفسیر آیات از (تفسیر قرآن مهر)(تفسیر ویژه جوانان) دارد.محمدعلی رضایی اصفهانی و همکاران قبل از انتشار استفاده شد. 9. تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه. منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم. rasekhoon.net
(1) آیات مربوط به گفتگوی موسی با دختران شعیب
قرآن کریم در آیات 23 و 24 سوره ی قصص به ماجرای برخورد موسی با دختران شعیب و یاری رساندن به آنان و مناجات موسی اشاره کرده و می فرماید:
(ولما ورد ماء مدین وجد علیه امته من الناس یسقون و وجد من دونهم امراتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء وأبونا شیخ کبیر * فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر؛ و هنگامی که به (چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آن جا یافت که (چهارپایان خود را) سیراب می کردند، و پایین تر از آنان دو زن را یافت که (گوسفندان خود را از رفتن به طرف آبشخور) باز می داشتند. (موسی به آن دو) گفت: ([جریان] کار شما چیست؟) [آن دو زن] گفتند: ((ما گوسفندهایمان را) سیراب نمی کنیم تا این که شبان ها خارج شوند، و پدر ما پیر کهنسالی است.) پس (موسی) برای آن دو (گوسفندان را) سیراب کرد، سپس (از آنان) به سوی سایه روی برتافت و گفت: (پروردگارا! در حقیقت من به آنچه از نیکی که به سوی من فرو فرستی، نیازمندم.)
نکته ها
1. موسی از مصر خارج شد و به سوی (مدین) حرکت کرد و چند روز راه رفت و خسته و گرسنه و تشنه به سرزمین (مدین) رسید، و به طور طبیعی نخست به سراغ محل آب رفت تا آبی بنوشد و خستگی را از تن به در کند.
2. از این آیات استفاده می شود که موسی هنوز جوانی طرفدار مظلومان و نیکوکار بود و به اطراف خود توجه می کرد و هنگامی که دید دو دختر با عفت در کنار آب ایستاده اند و چوپانان راه را باز نمی کنند که آنان از آبشخور براحتی استفاده کنند، به سراغ آنان رفت و از کار آنان پرسید و جالب آن است که هر دو دختر را مخاطب ساخت، و با یکی از آنان سخن نگفت تا مورد اتهام قرار گیرد، سپس به آنان کمک کرد تا دام های خود را سیراب کنند.
3. نکته ی جالب آن است که موسی (ع)، به نفع بانوان وارد عمل شد و دام های آنان را برد و سیراب کرد و بدین وسیله به وضع موجود شهر (مدین) اعتراض کرد، که چرا زنان را معطل می کنید و رعایت حال آنان را نمی نمایید.
4. نکته ی دیگر آن است که موسی با آن که در آن شرایط کاملاً نیازمند بود، هیچ مزدی در برابر کار خود از دختران شعیب نخواست، ولی در آیات بعدی می خوانیم که خدا چگونه پاداش این نیکوکاری او را داد و غذا و خانواده ای پاکدامن و معلمی همچون شعیب نصیب او کرد.
5. موسی (ع) فردی بود که در موارد متعدد با خدا مناجات می کرد و در این آیات نیز به سایه رفت و به پروردگارش عرض کرد که من نیازمند نیکی های تو هستم. نکته ی جالب این که به خدا نگفت به من غذا و همسر بده، بلکه گفت من نیازمند احسان تو هستم، (تو خود هر طور می دانی و صلاح است عمل نما.)
6. دختران شعیب در خانه ی پیامبری الهی تربیت یافته اند، و می توانند الگوی دختران جوان باشند و از این رو است که قرآن سخنان و رفتار آنان را به تصویر کشیده تا سرمشق دیگران شوند. در زندگی این دختران چند نکته ی جالب وجود دارد:
اول این که آنان بیرون از خانه کار می کردند و به پدرشان در دامداری کمک می نمودند.
دوم آن که کار بیرون از خانه را با عفت همراه کرده بودند و طوری عمل می کردند که با مردان بیگانه مخلوط نشوند و کار کردن آن ها عوارضی به دنبال نداشته باشد.
سوم آن که در برابر پرسش موسی زیرکانه و کوتاه جواب دادند، از طرفی اشاره کردند که برای سیراب کردن گوسفندان آمده ایم و از طرف دیگر بیان کردند که نمی خواهیم با مردان بیگانه مخلوط شویم، و عفت خود را به موسی گوشزد نمودند، و از طرف سوم، علت کار کردن خود را بیان کردند که به خاطر یاری پدر بوده است.
چهارم آن که به طور طبیعی احتمال می رفت جوانی که با دختران شعیب سخن می گوید، فردی طمع کار باشد، از این رو به او گوشزد کردند که ما پدر داریم و بی سرپرست نیستیم، ولی پدر ما پیر است و اگر ما به میان اجتماع مردان آمده ایم، از سر اضطرار بوده است.
7. از این آیات استفاده می شود که سخن گفتن پسر و دختر نامحرم در مورد برنامه های کاری (اگر بدون شهوت رانی و خطر گناه آلود و در حضور جمع باشد) مانعی ندارد، چرا که قرآن جریان گفتگوی موسی و دختران شعیب را بدون هیچ سرزنشی نقل می کند، در حالی که آنان با همدیگر نامحرم بودند.
آموزه ها و پیام ها
1. آموزه ی آیه ی بیست و سوم برای ما آن است که در کارهای اجتماعی رعایت بانوان را بنماییم، و حق زنان با عفت را پایمال نکنیم.
2. پیام آیه آن است که زنان در هنگام ضرورت می توانند با رعایت عفت در خارج از خانه کار کنند.
3. آموزه ی دیگر آیه برای دختران جوان آن است که در گفتگو های اجتماعی، زیرکانه پاسخ دهید و از توهمات طرف مقابل جلوگیری کنید.
4. آموزه ی آیات برای جوانان آن است که در اجتماع به اطراف خود توجه کنید و حامی مظلومان به ویژه زنان باشید.
5. آموزه ی دیگر آیات برای جوانان آن است که نیکوکار باشید و به ناموس مردم چشم طمع نورزید، و از خدا (امکانات) نیکو بخواهید (و خدا به لطف و کرمش زندگی شما را سامان می بخشد.)
6. آموزه ی دیگر آیات آن است که در هنگام نیاز به درگاه بی نیاز بروید.
(2) پاداش برخورد نیکو
قرآن کریم در آیه ی بیست و پنجم سوره ی قصص به حیای دختر شعیب و ملاقات موسی با او و پاداش کار نیکش اشاره کرده و می فرماید:
25. (فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمین؛ و یکی از آن دو (دختران شعیب) به سراغ او آمد در حالی که با شرم، گام برمی داشت، گفت: (در حقیقت پدرم تو را فرا می خواند تا پاداش آب دادن (گوسفندان) ما را به تو بپردازد.) و هنگامی که (موسی) نزد او [شعیب] آمد و حکایت ها را برای او حکایت کرد، گفت: (نترس که از گروه ستمکاران نجات یافتی.)
نکات و اشارات
1. هنگامی که موسی (ع) به (مدین) آمد، ترسان، گرسنه و بدون خانواده بود، ولی دیری نپایید که به برکت کار خیری که انجام داد و به دختران بی پناهی کمک کرد، خدا زندگی او را دگرگون ساخت. آری، شعیب او را به خاطر کار نیکش نزد خود فرا خواند، و غذا، مسکن، خانواده و امنیت او را تأمین کرد.
2. در این آیه بیان شده که دختر شعیب از سوی پدرش مأمور شده بود موسی را به خانه و نزد پدر ببرد، ولی چنان با حیا و عفت بود که حیای او در راه رفتنش هویدا بود، یعنی تلاش می کرد که کاملاً با حیا راه رود (1)و این الگویی برای دختران جوان است. (2)
3. دختر شعیب از طرف خود دعوت نکرد، بلکه پیام پدر را رساند که او می خواهد مزد آب رسانی تو را بدهد.
از این سخن روشن می شود که دختران شعیب به خانه رفتند و ماجرای گفتگو و برخورد خود با جوان مصری را مخفی نکرده و جریان جوان نیرومند و نیکوکار را برای پدرشان حکایت کردند، و او نیز با فراست (یا علم غیب نبوت) دریافت که این جوان می تواند فردی مناسب برای چوپانی یا دامادی او باشد، از این رو در پی تحقیق بیشتر برآمد و او را به خانه دعوت کرد.
4. شعیب پیامبر (ع) در این پیام، روح حق شناسی خویشتن را آشکار ساخت که اگر کسی به دخترانش کمک کند، فوری به او پاداش می دهد، آری این روش مردان الهی است.
5. در برخی روایات آمده است که موسی به مکان خانه ی شعیب آگاه نبود و اگر دختر شعیب از جلو حرکت و او را راهنمایی می کرد، ممکن بود باد لباس او را کنار زند، از این رو موسی گفت: من از جلو می روم و تو مرا از پشت سر راهنمایی کن.(3)
همین مطلب پاکی و درستکاری موسی را اثبات کرد و زمینه ای شد که دختر شعیب به پدر پیشنهاد کند او را برای چوپانی استخدام کند.
6. موسی به ملاقات با پیر مدین، یعنی شعیب پیامبر، نائل شد و ماجرای زندگی پر ماجرای خود را بازگو کرد که چگونه در کاخ فرعون بزرگ و برای دفاع از مظلومی وارد درگیری شده و یک نفر به قتل رسیده و او فرار کرده است و هم اینک تحت تعقیب، گرسنه و بدون خانواده است.
7. شعیب پیامبر (ع) موسی را دلداری داد و نخست امنیت او را تأمین کرد و گفت: نترس که دست ستمکاران (فرعونی) به تو نمی رسد، زیرا موسی به سرزمین مدین و خانه ی معلم وحی آمده و از غربت و تنهایی نجات یافته بود و شعیب به او پناه داد.
آموزه ها و پیام ها
1. آموزه ی آیه برای ما آن است که هر کس به ما نیکی کرد، پاداش او را بدهیم.
2. آموزه ی دیگر برای دختران جوان آن است که در هنگام راه رفتن با حیا حرکت کنند که شیوه ی راه رفتن نشان دهنده ی شخصیت آن است.
3. پیام آیه آن است که به بی پناهان ظلم ستیز پناه و امان دهید.
4. پیام دیگر آیه آن است که دختران جوان، جریان برخورد ها و گفتگو های بیرون خانه را به پدرشان اطلاع دهند (تا پدر به آنان کمک کند.
(3) نتایج رفتار باوقار
قرآن کریم در آیه ی بیست و ششم سوره ی قصص به پیشنهاد استخدام موسی و شرایط کارگزار خوب اشاره می کند و می فرماید:
(قالت احداهما یا ابت استاجره إن خیر من استاجرت القوی الامین، یکی از آن دو (دختر) گفت: (ای پدر [من] ! او را استخدام کن، [چرا] که بهترین کسی که استخدام می کنی (شخص) نیرومند درستکار است.)
نکات و اشارات
1. در این جا پرسشی مطرح می شود که دختر شعیب از کجا متوجه شد موسی قوی و امین است؟
پاسخ آن است که دختران شعیب در هنگام آب رسانی، و عقب زدن چوپانان دیگر و کشیدن دلو چاه قدرت موسی را دیده بودند. درستکاری او نیز به هنگام آمدن به خانه شعیب روشن شد که حاضر نشد پشت سر دختر شعیب حرکت کند، همان گونه که از بازگو کردن سرگذشت او با فرعونیان این مطلب هویدا شده بود.
2. از این آیه استفاده می شود که اولاً: دختران شعیب رفتار این جوان را به دقت تحلیل کرده و متوجه شدند که او امین و قوی است و ثانیاً: در مورد پیشنهاد استخدام گرفتار احساسات نشدند، بلکه بر اساس عقل خویش عمل کرده و به صفات اساسی موسی توجه نمودند، نه به وضع ظاهری او.
3. در این آیه به دو شرط اساسی کارگزاران اشاره شده است. کارگزاری که می خواهد برای یک خانواده و یا یک شهر یا یک ملت خدمت کند، باید قوی و امین باشد و به عبارت دیگر تخصص و تعهد داشته باشد.
4. قوی بودن افراد به نیروی جسمی تنها نیست، بلکه توان مدیریت، تخصص در یک رشته و آگاهی کافی بر کار و قدرت برنامه ریزی و مدیریت همگی مصداق قوی بودن افراد است.
5. امین و درستکار بودن کارگزاران نیز بسیار مهم است کارگزار خیانت پیشه، باعث نابودی منابع و کارفرما می شود.
6. از این آیه استفاده می شود که شعیب پیامبر، فرزندان خود را چنان تربیت کرده بود که به راحتی در مسائل خانوادگی پیشنهاد می دادند و اظهار نظر می کردند.
آموزه ها و پیام ها
1. آموزه ی آیه برای کارفرمایان آن است که در استخدام کارگزاران به دو شرط توانمندی و امانت داری توجه کنند.
2. پیام آیه برای پدران آن است که به فرزندان جوان خود اجازه ی اظهار نظر در امور خانوادگی بدهند.
(4) شیوه شایسته ازدواج
قرآن کریم در آیه ی بیست و هفتم و بیست و هشتم سوره ی قصص به ازدواج موسی با دختر شعیب و مهریه ی او اشاره کرده و می فرماید:
(قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تاجرنی ثمانیته حجج فان اتممت عشرا فمن عندک و ما ارید ان اشق علیک ستجدنی ان شاء الله من الصالحین * قال ذلک بینی و بینک ایما الاجلین قضیت فلا عدوان علی و الله علی ما نقول وکیل، (شعیب) گفت: (در حقیقت من می خواهم که یکی از این دو دخترم را به همسری تو در آورم، بر (اساس این مهریه) که هشت سال در استخدام من باشی، و اگر تا ده سال تکمیل کنی، پس (لطفی) از نزد توست، و نمی خواهم که بر تو سخت گیری کنم، اگر خدا بخواهد، بزودی مرا از شایستگان خواهی یافت.) (موسی) گفت: (این (قراردادی) میان من و میان تو است، هر کدام از دو سرآمد (مدت) را به پایان رساندم پس هیچ تعهدی بر من نخواهد بود، و خدا نسبت به آنچه می گوییم گواه و نگهبان است.)
نکات و اشارات
1. از لحن گفتگوی شعیب با موسی استفاده می شود که این سخنان مقدماتی برای ازدواج موسی با دختر شعیب بوده است.
آنان در مقام اجرای صیغه ی عقد نبوده اند. بلکه شاید صیغه را بعداً جاری کرده اند،(4)از این رو است که دختر مورد نظر مشخص نشد و شعیب گفت یکی از دخترانم را به ازدواج تو در می آورم و مهریه ی او را هم کاملاً مشخص نکرد.
2. از لحن آیات استفاده می شود که مهریه ی واقعی هشت سال خدمت موسی بوده است و دو سال اضافی، الزامی نبوده بلکه متوقف بر میل موسی بوده،(179)و در احادیث آمده است که موسی ده سال را انجام داد.(5)
3. بر اساس این آیات، خدمت موسی و هشت سال چوپانی او مهریه قرار داده شد، زیرا اولاً: موسی چیز دیگری نداشت که مهریه قرار دهد و ثانیاً: کار، چیزی با ارزش است که می تواند مهریه قرار گیرد و لازم نیست که یک جا پرداخت شود، بلکه بر عهده ی شوهر می ماند.(6)
4. مهریه ی زنان وسیله ای برای تأمین آینده ی زنان و نوعی بیمه ی حوادث زندگی است، همان گونه که باعث ثبات زندگی و عامل جلوگیری از طلاق های احساساتی و زودرس می باشد.
5. مهریه ی دختر شعیب هشت یا ده سال خدمت چوپانی موسی بود، و اگر حقوق متوسط کارگران در ده سال در نظر گرفته شود، این مهریه ی سنگینی به شمار می آید، ولی با توجه به این که در این مدت مخارج زندگی و مسکن و غذای موسی و خانواده اش به عهده ی شعیب بود، روشن می شود که مقدار مهریه چندان سنگین نبوده است.
6. در این جا پرسشی مطرح می شود که چرا مهریه ی دختر شعیب به پدر و خانواده ی او تعلق گرفت و موسی چوپان خانواده ی شعیب شد.
پاسخ آن است که اولاً: چوپانی موسی در درجه ی نخست به نفع زندگی خود و خانواده اش بود، و ثانیاً: مالک اصلی مهریه دختر شعیب بود، اما از آنجا که زندگی آنان مشترک بود، جدایی در میان آنان وجود نداشت. و ثالثاً: بدون شک شعیب رضایت دخترش را در این مورد احراز کرده بود که چنین عقدی را اجرا کند.
7. از این آیات استفاده می شود که مانعی ندارد خانواده دختر اگر کسی را شایسته ی همسری دخترش یافت، به او پیشنهاد ازدواج کند، یعنی خواستگاری خانواده ی پسر از دختر الزامی نیست و می تواند برعکس نیز عمل شود، همان گونه که شعیب چنین کرد.
8. نام دختران شعیب را (صفوره (یا صفراء یا صفورا)) و (لیا) نوشته اند که دختر کوچک تر شعیب صفورا با موسی ازدواج کرد. وی همان دختری بود که موسی را به خانه دعوت کرد و پیشنهاد استخدام او را داد.(7)
9. از این آیه با توجه به روایت استفاده می شود که ازدواج دختر کوچک قبل از دختر بزرگ تر مانعی ندارد، بلکه هرگاه شوهری مناسب و در شأن دختر پیدا، و توافق حاصل شد، مانعی در برابر ازدواج دختر کوچک نیست.
10. نکته ی جالب این ماجرا آن است که دختر شعیب به پدرش پیشنهاد کرد که موسی را برای چوپانی استخدام کند، ولی شعیب در برابر آن، ازدواج و استخدام موسی را پیشنهاد کرد. شاید شعیب از اشاره ی دختر متوجه شد که مایل به ازدواج با موسی است، از این رو ترجیح داد که مسئله را به طور واضح بیان کند. همچنین شاید صلاح ندانسته مردی جوان و بدون همسر در خانه ای استخدام شود که دو دختر جوان وجود دارند، از این رو با پیشنهاد خود تلاش کرد که هم موسی دارای همسر و محرم خانواده شود و هم مشکل کمبود چوپان مرتفع گردد، و هم به پیشنهاد فرزند جوان خود احترام گذاشت، یعنی مشکل شرعی و اقتصادی را یک جا حل کرد و این نشان دهنده ی مدیریت عالی شعیب در خانواده ی خود است.
11. شعیب به موسی می گوید من نمی خواهم بر تو سخت بگیرم، از این رو مهریه را بین هشت تا ده سال آزاد می گذارد. این مطلب آموزه ای برای همه ی پدران است که در برخورد با داماد های خود سخت گیری نکنند و حداقل و حداکثر مهریه را تعیین کنند و آن را به میل داماد بگذارند.
12. از این آیات استفاده می شود که شعیب سعی نکرد که یک دختر خاص را بر موسی تحمیل کند، بلکه به هر دو طرف آزادی انتخاب داد تا ببیند کدام یک از دختران مایل به ازدواج با موسی هستند و موسی نیز مایل به کدام یک از آن هاست.
13. موسی (ع) ازدواج را پذیرفت، ولی شرط اختیار در مهریه را تکرار کرد و خدا را شاهد و وکیل قرارداد گرفت، تا بعداً اختلاف و مشکلی پیدا نشود.
آری، شاهد و وکیل قرارداد های مردان الهی خداست، و برای اجرای آن نیازی به ضمانت و ضامن های دیگر نیست.
14. در این آیات شعیب به دنبال سخنان خود (ان شاء الله) می گوید، و موسی نیز از وکالت خدا و توکل بر او سخن می راند. آری، (راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش.)
آموزه ها و پیام ها
1. آموزه ی آیه برای ما این است که در استخدام کارگزاران خانگی، مراعات مسائل شرعی را بنماییم. و تلاش کنیم که افراد محرم، کار خانه ی شما را انجام دهند.
2. آموزه ی دیگر آیه آن است که پدران به فکر ازدواج دختران خود باشند و در مواقع لزوم از داماد های خوب خواستگاری کنند.
3. آموزه ی دیگر آیه آن است بر داماد ها سخت گیری نکنند و آنان را در انتخاب همسر و مقدار مهریه آزاد بگذارند.
4. آموزه ی دیگر آیه این است که شرایط خود را در هنگام ازدواج کاملاً بیان کنید. تا بعداً مشکلی پیش نیاید.
5. پیام آیه این است که مهریه، پیشینه ای چند هزار ساله دارد و در میان ملت های مختلف وجود داشته و روش پیامبران الهی بوده است.
6. پیام دیگر آیه آن است که خدا را شاهد و وکیل قرارداد های خود بدانید (و از آن تخلف نکنید.)(8)
(5) اشارات آموزنده ی دیگر دختران شعیب
1. دختران شعیب با یکدیگر بودند (امراتین) نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.
2. دختران شعیب برای آب دادن گوسفندان به محل اجتماع مردم رفتند، بنابراین، اشتغال زنان و حضور آنان در اجتماع و محل کار جایز است. (البته با شرایطی)
3. اگر خانم ها در اجتماع ظاهر می شوند، از اجتماعی که باعث اختلاط با مرد است، پرهیز کنند و حریم شان را از مردان جدا کنند (من دونهم)
4. از جمله (قال ما خطبکما) استفاده می شود که:
الف بهتر است خانم ها در سخن گفتن با نامحرم پیش قدم نشوند.
ب مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان با حیاء و با عفت بی تفاوت نباشند.
ج مردان حق پرسش و شروع سخن را در موارد خاص دارند. (البته در صورتی که در منظر همگان بوده و مورد تهمت واقع نشوند.)
5. کلام حضرت موسی (ع) خیلی کوتاه است، یعنی به حداقل کلام در گفتگوی با جنس مخالف اکتفا می کند، پس حد ضرورت سخن گفتن با نامحرم لازم است رعایت شود.
6. (قالتا لا نسقی): دختران شعیب به طور مستقیم به حضرت موسی پاسخ نمی دهند و در پاسخ اختصار را رعایت و هدف و نیت پاک و خیر خویش را ابراز می کنند.
7. (ابونا شیخ کبیر): اصالتاً مردها باید کار کنند، ولی در خانواده ی شعیب از آن جا که مرد خانواده کهن سال است، زن ها کارها را بر عهده گرفته اند، یعنی در ضرورت زن ها کار کنند.
8. حضور زن ها در اجتماع و اشتغال به علت شرایط خاص، با محدودیت هایی رو به رو است، از این رو دختران شعیب آزادانه نتوانستند در جمع مردان به کار خویش ادامه دهند و کناره گرفتند، یعنی گفتار و رفتار دختران شعیب از ذهن طرف مقابل دفع توهم می کند که به چه علت اینجا ایستاده اند.
9. (قالتا): هر دو به موسی پاسخ دادند، یعنی تا آنجا که ممکن است تنهایی وارد صحبت نشدند.
10. گفتار و رفتار دختران شعیب از ذهن طرف مقابل این توهم را برطرف می سازد که به چه دلیل اینجا ایستاده اند. دختران شعیب با پاسخ های خود چندین دفع توهم کردند:
الف: ما بی حیاء نیستیم؛
ب: ما بی سرپرست نیستیم و اصالت خانوادگی داریم.
ج: علت آمدن ما به اینجا کهن سالی پدرمان است.
11. (فسقی لهما): از این که موسی به گوسفندان آب داد، جواز کمک کردن مردان بیگانه به زنان در مقام ضرورت طبق شرایطی خاص به دست می آید.
12. (لهما): حضرت موسی به هر دو دختر کمک کرد نه به یک دختر که ایجاد شبهه کند و این دفع توهم کرد.
13. (ثم تولی الی الظل): حضرت موسی به دختران کمک کرد و به سایه رفت و این ارتباط را ادامه نداد، یعنی به حد ضرورت اکتفا کرد و به سرعت از آن ها جدا شد.
14. حضرت موسی خواسته هایش را در درگاه پروردگار مطرح کرد و دعا کرد (و در نتیجه دارای خانواده و زندگی شد.)
15. (فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء): حیا و عفت در ارتباط با دختر و پسر رعایت شود، یعنی راه رفتن دختران با حیا باشد و حیا در ظاهر آن ها ظهور و بروز کند، تا کسی طمع نکند.
16. (استحیا): از باب استفعال و با (علی) آمده یعنی:
اولاً: در ارتباط با دختر و پسر حیا باشد؛
ثانیاً: حیا را بسیار رعایت کنند؛
ثالثاً: با علی (حرف جر) آمده، یعنی حیا برای آن ها ملکه و عادی شود، همچون (مرکبی راهوار)، به عبارت دیگر، حیا برای آن ها نهادینه شود.
17. (تمشی علی استحیاء) منحصر به راه رفتن نیست و این مورد برای بیان مصداق است و از مشی القای خصوصیت شود و شامل همه ی رفتار ها می گردد.
18. دختران حیا را در رفتار خودشان ظهور و بروز دهند و فقط به نیت و دل اکتفا نکنند.
آموزه ی آیه آن است که دختران عفت و حیا را در ظاهر آشکار کنند و مواظب حرکات و سکنات خود در بیرون خانه باشند تا دیگران طمع نکنند.
19. دختر حضرت شعیب با اجازه ی پدر به ملاقات موسی آمد. پدر یکی از مصادیق ولی می باشد، پس می توان استفاده کرد اجازه ولی در موارد ملاقات دختر و پسر لازم است.
20. حضرت شعیب نیز به دخترش اعتماد داشته و در تربیت او موفق بوده است.
(جاءته احداهما): یک دختر را فرستاد و یک نوع اعتماد و اطمینان به دخترش را نشان داد و این از فضای باز و اعتماد افراد خانواده به یکدیگر است.
21. (ان ابی یدعوک): دختر ابراز می کند که فقط یک واسطه است و پسر را از طرف پدر به خانه دعوت می کند.
22. ملاقات اول دختران و حضرت موسی در آیه ی 23 با ملاقات دوم آنان در آیه ی 25 تفاوتی داشته است، یعنی از حیای بالاتری برخوردار بوده تا این ملاقات ها عادی نشود.
23. از آیه ی 25 جواز ارتباط دختر و پسر را (بنابر شرایطی) می توان استفاده کرد، مانند اجازه ی پدر و حیا و ...
24. (لیجزیک اجر ما سقیت): حضرت شعیب حق شناس است، از این رو مسئله ی پاداش را مطرح می کند. آموزه ی آیه برای پدران آن است که اگر کسی به خانواده ی شما (دختر شما) کمک کرد، او را بی پاداش و مزد نگذارید.
25. (ان ابی یدعوک): پدرش آن جوان را خواست و دختر را وارد کار های اقتصادی نکرد.
26. پدران روابط دختران را با افراد بیرونی مدیریت کنند. حضرت شعیب به عنوان پدر خانواده با دخترش خشن رفتار نکرد که چرا با او سخن گفتی بلکه آن را جهت داد و مدیریت کرد. آری، اگر یک جوان عفیف و پاکدامنی پیدا شد، پدر دختر، او را تکریم کند و آن جوان عفیف و پاکدامن را بی درنگ جذب نماید و پدر خانواده جوان را دعوت و او را ارزیابی کند که آیا صلاحیت دارد با این خانواده ارتباط برقرار کند یا خیر.
27. دختران شعیب از گفتگو و ارتباط خود با جوان غریب در خانواده و با پدر به راحتی سخن گفتند، یعنی دختران ارتباط صمیمانه ای با پدر داشتند.
آموزه ی آیه این است که دختران اگر ارتباطی با غریبه ای در بیرون داشتند، به راحتی با پدر در میان بگذارند.
آموزه ی دیگر این است که پدر و مادر ها آن قدر فضای خانه را باز و عاطفی کنند تا دختران مسائل را به راحتی با آن ها در میان بگذارند.
28. حضرت شعیب به عنوان یک پدر نسبت به فرزندانش بد دلی نکرد و فکر بد به خود راه نداد.
آموزه ی این مطلب آن است که به دختر اعتماد بکنید و به آن ها شخصیت بدهید و بد دلی نکنید و ارتباط های آن ها را مدیریت نمایید.
29. مطلوب بودن کوتاه سخن گفتن و ارتباط دختر و پسر به حد ضرورت (ان ابی یدعوک) از این آیه نیز استفاده می شود (که البته در آیات قبلی نیز اشاره شده بود) البته این ضرورت سخن گفتن پسر با دختر ضرورت عرفی است نه ضرورت عقلی.
30. در روایات وارد شده که دختران از عقب حرکت می کردند و موسی از جلو و در روایات وارد شده اگر زن جلو حرکت کند و مرد از پشت سرش، شیطان مرد را رها نخواهد کرد.(184)
31. (لیجزیک اجر ما سقیت): دختر (شعیب) در برخورد با جوان دفع توهم می کند که هدف ارتباط با تو پاداش دادن به تو است نه چیز دیگر.
32. از کل این مسئله برداشت می شود که پسران به منزل هایی که دختر دارند، وارد نشوند، مگر با اجازه ی پدر یا ولی و بدون دلیل دنبال دختر راه نیفتند.
33. (سقیت لنا): این عبارت نوعی دفع توهم است، یعنی برای من تنها کار نکردی بلکه به ما کمک کردی. نفرمود: (سقیت لی ...) این یک نوع حیا در گفتار است، البته نوعی تکریم موسی نیز بود.
34. (ان ابی...): پدرم می خواهد به تو پاداش بدهد نه من، مدیریت اقتصادی خانواده را پدر دارد و در موارد غیر ضروری دختران وارد کارهای اقتصادی خارج خانه نمی شوند، زیرا مفاسدی را به دنبال خواهد دارد.
35. (قالت احداهما یا ابت استاجره): در روایات آمده است که گوینده ی این جمله دختر کوچک تر شعیب بود و این نکته را می رساند که آن قدر فضای خانه شعیب باز است که دختران بتوانند در خانه مشورت بدهند و راجع به مردان بیگانه قضاوت کنند. (یا ابت) نیز که فضای عاطفی خانه را می رساند.
36. (القوی الامین): دختر ها مشورت می دهند که موسی (قوی) در آب دادن و (امین) در برخورد با این دختر ها (به سمت سایه رفت، در راه آمدن جلو حرکت کرد) و دختران شعیب به دقت رفتار این جوان را تحلیل کردند که آیا امین هست یا خیر؟ آیا به درد زندگی می خورد یا خیر؟ و دچار احساسات نشدند و نگفتند او زیباست، گفتند: (قوی امین)، یعنی تعبیراتی به کار بردند که دور از احساسات است.
37. دختران روابط اقتصادی را پیشنهاد دادند که موسی کارگزار اقتصادی آن ها شود، ولی خودشان وارد نشدند.
38. (القوی الامین) به معنای تخصص و تعهد است، که از (قوی) می توان نکاتی مانند قدرت در جسم و قدرت در برنامه ریزی مدیر را استفاده کرد و از (امین) تعهد مدیر استفاده می شود. قوی امین یک کبرای کلی است و مصادیق مختلفی را در بر می گیرد.
39. (یا ابت استاجره): آیات قبلی مجوز اشتغال زنان را مطرح کرده است و از این آیه استفاده می شود که اگر با آمدن مردان ضرورت برطرف شد، لازم نیست زن ها کار کنند.
40. (قال انی ارید ان انکحک): خواستگاری از طرف خانواده ی دختر مانعی ندارد بلکه سیره ی برخی پیامبران همین بوده است.
41. توجه پدر به خواست غیر مستقیم دختران در مورد ازدواج.
42. حضرت شعیب به عنوان پدر حق انتخاب را برای دختران و اختیار در ازدواج را لحاظ کرد و این اختیار هم از طرف دختر بوده و هم از طرف پسر (احدی ابنتی) فحوای سخن این مطلب را می رساند و کلمه (ارید) نه برای موسی الزام بود و نه برای دختران، هر چند شعیب خواست خود را ابراز داشت.
آری، تصمیم گیرنده ی اصلی در امر ازدواج طرفین هستند نه پدر.
43. داماد می تواند قبل از ازدواج دختر را ببیند (هاتین). (اشاره یا ذهنی است یا حضوری)
44. (انی): جمله اسمیه و با تأکید آورده شده، یعنی اگر پسر مناسبی پیدا شد، پدر به دنبال شوهر دادن دخترش باشد و از فرصت استفاده کند.
45. (علی ان تاجرنی ثمانی حجج): مسئله ی مهریه را مطرح می کند که امری معقول و آینده ساز دختر است.
46. (فان اتممت عشراً): در ازدواج نباید سخت گیری کرد و این یک اصل است، القای خصوصیت می کنیم و در تمام ازدواج ها این قاعده را جاری می نماییم که به داماد سخت گرفته نشود.
47. حضرت موسی به جای مهریه کار می کند، یعنی در ازدواج ملاحظه کنید که از داماد چه کاری بر می آید، همان را مهریه قرار دهید.
48. مهریه ی دختر شعیب 8 یا 10 سال مزد چوپانی موسی بود که مقدار کمی نیست.
49. چرا مهر دختر حضرت شعیب به خانواده تعلق گرفت نه خودش:
الف چوپانی حضرت موسی (ع) به نفع خود و خانواده اش بود.
ب بدون شک رضایت دخترش را حضرت شعیب دریافت کرده بود.
ج زندگی در قدیم دسته جمعی بود، پس سود این کار به تمامی خانواده بازگشت می کرد.
50. مهریه ی مطلوب:
الف مهریه را به صورتی انتخاب کنید که سود آن هم برای خود داماد باشد و هم به دیگران نفع برساند، یعنی برای تمامی اعضای خانواده مفید باشد.
ب مهریه به گونه ای باشد که اشتغال بیافریند، یعنی یک سرمایه ی راکد و بی استفاده نباشد.
51. حضرت شعیب به عنوان پدر زن به فکر آینده ی شغلی داماد می باشد، یعنی شرطی می گذارد و مهریه را به صورتی انتخاب می کند که آینده ی اقتصادی داماد را فراهم می کند (نه این که شرطی بگذارد که داماد از آینده ی مطلوب ناامید شود.)
52. اگر خواستیم مهریه را کم یا زیاد کنیم، اختیار را به داماد بدهیم و این کمال احترام به داماد را می رساند و این نکته نیز قابل توجه است که تعیین مهر را از پایین شروع می کند (8 سال یا 10 سال)، یعنی در مسئله ی مهریه جریان را به سخت گیری و خشونت نرسانید و اختیار را به داماد بدهید تا محبت زیاد شود و حضرت موسی هم متقابلاً در کمال احترام و ادب پاسخ داد.
53. این داستان می رساند که داماد را به علت بیکاری و فقر رد نکنید، اگر متخصص و متعهد است او را بپذیرید و زمینه ی اشتغال او را فراهم کنید.
54. از مجموع آیات این نکته استفاده می شود که لازم است دختر و پسر از یکدیگر شناخت داشته باشند، البته اطلاعات را با نظارت پدر و مادر از یکدیگر کسب کنند.
55. در روایات آمده است که با وجود دختر بزرگ تر ابتدا دختر کوچک شعیب ازدواج می کند و این خود نوعی فرهنگ سازی است.
56. (ستجدنی ان شاء الله) در ازدواج یاد خدا کرد، آری چه نیکوست که طرفین در ازدواج بر خدا توکل کنند و هنگام ازدواج نکات مثبت یکدیگر را مطرح کنند.
پی نوشت:
1. راه رفتن انسان نشان دهنده ی شخصیت او است، چرا که راه رفتن اقسامی دارد، گاهی با تکبر، گاهی با وقار و فروتنی، گاهی تحریک آمیز و عشوه گرانه و گاهی با عفت و حیا راه می رود.هر کدام از این حرکت ها پیامد ها و پیام های خاص خود را دارد.
2. تفسیر فخر رازی و تفسیر نمونه ذیل آیه و تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 123.
3. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 16، ص 67.
4. همان، ج 16، ص 68.
5. تفسیر صافی، ج 4، ص 88 87.
6. تفسیر نمونه، ج 16، ص 68.
7. ر.ک: مجمع البیان، ذیل آیه، و تفسیر صافی، ج 4، ص 88 87.
8. این بخش از تفسیر آیات از (تفسیر قرآن مهر)(تفسیر ویژه جوانان) دارد.محمدعلی رضایی اصفهانی و همکاران قبل از انتشار استفاده شد.
9. تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
rasekhoon.net
- [آیت الله مکارم شیرازی] 1- آیا روابط دختر و پسر از طریق چت ایراد دارد؟ 2- خواهشمند است در مورد روابط دختر و پسر در هر شرایطی توضیح دهید.
- [سایر] روابط دختر و پسر، نظر اسلام، وظیفه ما؟
- [سایر] تأثیرهای منفی روابط دختر و پسر از جهت اجتماعی چیست؟
- [سایر] علت برقراری روابط دوستانه ی ناسالم دختر و پسر چیست؟
- [سایر] کتاب درباره روابط دختر و پسر معرفی کنید؟
- [سایر] نمونه ی قرآنی از یک ارتباط سالم بین دختر و پسر بیان کنید.
- [سایر] روابط آزادانهی دختر و پسر برای شناخت همدیگر پیش از ازدواج، چه اشکالی دارد؟
- [آیت الله بهجت] برخوردها، مباحثه ها و روابط درسی بین دانشجویان پسر و دختر چه حکمی دارد؟
- [سایر] روابط آزادانهی دختر و پسر برای شناخت همدیگر پیش از ازدواج، چه اشکالی دارد؟
- [سایر] آیا جلوگیری از روابط پسر و دختر، سبب به وجود آمدن همجنسگرایی نمی شود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر میّت فرزند نداشته باشد، نوه پسری او اگرچه دختر باشد سهم پسر میّت را میبرد و نوه دختری او اگرچه پسر باشد سهم دختر میّت را میبرد؛ مثلاً اگر میّت (یک پسر) از دختر خود و( یک دختر) از پسر خود داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگرچه دختر باشد، سهم پسر میّت را میبرد ونوه دختری او اگرچه پسر باشد، سهم دختر میّت را میبرد مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود ویک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر ودو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر میت، اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد سهم پسر میت را میبرد، و نوه دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را میبرد، مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود، و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند؛ یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [امام خمینی] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد، سهم پسر میت را میبرد و نوه دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را میبرد مثلًا اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله بروجردی] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوهی پسری او اگر چه دختر باشد، سهم پسر میت را میبرد و نوهی دختری او اگر چه پسر باشد، سهم دختر میت را میبرد، مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت میکنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر میدهند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگر چه دختر باشد سهم پسر میّت را میبرد و نوه دختری او اگر چه پسر باشد سهم دختر میّت را میبرد، مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد سهم پسر دختر 13 و سهم دختر پسر 23 خواهد بود و در صورت متعدّد بودن نوادگان، سهم پسر دو برابر سهم دختر است، بنابراین نوادگان دختری 13 سهم خود را به گونهای تقسیم میکنند که هر پسر دو برابر هر دختر ببرد و نوادگان پسری هم 23 سهم خود را به این شکل تقسیم میکنند.
- [آیت الله سبحانی] اگر میت اولاد نداشته باشد، نوه پسری او اگرچه دختر باشد، سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او اگرچه پسر باشد، سهم دختر میت را می برد مثلاً اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت می کنند، یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر میت اولاد نداشته باشد نوه پسری او اگرچه دختر باشد سهم پسر میت را می برد و نوه دختری او اگرچه پسر باشد سهم دختر میت را می برد مثلا اگر میت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد مال را سه قسمت می کنند یک قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر می دهند
- [آیت الله سیستانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد ، نوه پسری او اگر چه دختر باشد ، سهم پسر میّت را میبرد ، و نوه دختری او اگر چه پسر باشد ، سهم دختر میّت را میبرد ، مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود ، و یک دختر از پسرش داشته باشد ، مال را سه قسمت میکنند : یک قسمت را به پسرِ دختر ، و دو قسمت را به دخترِ پسر میدهند . و در ارث بردن نوهها ، نبودن پدر و مادر شرط نیست . ارث دسته دوم
- [آیت الله نوری همدانی] اگر میّت اولاد نداشته باشد ، نوة پسری او اگر چه دختر باشد ، سهم پسر میّت را می برد و نوة دختری او اگر چه پسر باشد ، سهم دختر میّت را می برد ، مثلاً اگر میّت یک پسر از دختر خود و یک دختر از پسرش داشته باشد ، مال را سه قسمت می کنند ، یک قسمت را به پسر دختر ، و دو قسمت را به دختر پسر ، می دهند . ارث دستة دوّم