دیدگاه قرآن درباره نظر جاذبه عمومی چیست؟
در آیه دوم سوره رعد می خوانیم (اللهُ الَّذی رَفَعَ السَّمواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ) [خدا همان کسی است که آسمان را بدون ستونی که قابل رؤیت باشد آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت و زمام تدبیر جهان را به دست گرفت و خورشید و ماه را مسخر ساخت.] قابل توجه اینکه قرآن نمی گوید آسمان بی ستون است، بلکه می گوید (بدون ستونی است که آن را مشاهده کنید، و قابل رؤیت باشد) این تعبیر به خوبی می رساند که ستون مرئی وجود ندارد، بلکه ستونی نامرئی، آسمانها را به پا داشته است. در حدیثی از امام (علی بن موسی الرضا)(علیه السلام) می خوانیم که یکی از یارانش به نام (حسین بن خالد) سؤال می کند اینکه خداوند فرموده (وَالسَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ) ذاریات/ 7 [سوگند به آسمان که دارای راهها است یعنی چه؟]، فرمودند: این آسمان راههایی به سوی زمین دارد، راوی عرض کرد چگونه می تواند آسمان راه ارتباطی با زمین داشته باشد، در حالی که خداوند می فرماید آسمانها بی ستون است؟ امام رضا(علیه السلام) فرمودند: (سُبْحانَ اللهِ اَلَیْسَ اللهُ یَقُولُ (بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها) قٌلْتُ بَلی فَقالَ ثَمَّ عَمَدٌ وَلکِنْ لاتَرَوْنَها) (تفسیر برهان 2/278) عجیب است آیا خداوند نمی فرماید بدون ستوی که قابل مشاهده شما باشد؟ عرض کردم آری امام فرمود پس در آنجا ستونهایی هست ولی شما آن را نمی بینید. آیا توجیه و تفسیری برای این سخن، غیر از ستونی که ما امروز نام آن را (توازن قوه جاذبه و دافعه) می نامیم، وجود دارد؟ توضیح اینکه در زمان نزول آیات قرآن، تنها فریضه ای که بر افکار دانشمندان آن عصر، و قرنها بعد از آن و قبل از آن، حاکم بود فرضیه هیأت (بطلمیوس) بود که با تمام قدرت بر محافل علمی جهان حکومت می کرد و طبق آن، آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روی هم قرار داشت، و زمین در مرکز آنها بود، و طبعاً هر آسمانی متکی به آسمان دیگر بود، ولی بعد از حدود هزار سال از نزول قرآن، بطلان این عقیده با دلایل قطعی ثابت شد، و نظریه افلاک پوست پیازی به کلی کنار رفت، و این معنی مسلم شد که هر یک از کرات آسمانی در مدار و جایگاه خود معلق و ثابت است هر چند مجموعه ها و منظومه ها دارای حرکتند، و تنها چیزی که آنها را در جای خود نگه می دارد، همان تعادل قوه جاذبه و دافعه است، قوه جاذبه که می گوید هر دو جسمی، یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها جذب می کنند سبب می شود که همه کرات آسمانی با سرعت به سوی هم حرکت کنند، و در مرکز واحدی جمع شوند، ولی حرکت دورانی که در سیارات و یا منظومه ها وجود دارد، سبب می شود که این کرات و منظومه ها، به سرعت از هم دور شوند، حال اگر قوه جاذبه دقیقاً با قوه دافعه مساوی باشد، نه ذره ای کمتر و نه ذره ای بیشتر، در این صورت ستون نیرومند نامرئی به وجود می آید که آنها را در جای خود ثابت نگه می دارد، همان گونه که کره زمین ما میلیونها سال است در مدار معینی بر گرد خورشید حرکت می کنند، نه جذب آن می شود و نه از دور می گردد، و این از نشانه های عظمت خدا، و از نشانه های اعجاز قرآن است. eporsesh.com
عنوان سوال:

دیدگاه قرآن درباره نظر جاذبه عمومی چیست؟


پاسخ:

در آیه دوم سوره رعد می خوانیم (اللهُ الَّذی رَفَعَ السَّمواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ) [خدا همان کسی است که آسمان را بدون ستونی که قابل رؤیت باشد آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت و زمام تدبیر جهان را به دست گرفت و خورشید و ماه را مسخر ساخت.]
قابل توجه اینکه قرآن نمی گوید آسمان بی ستون است، بلکه می گوید (بدون ستونی است که آن را مشاهده کنید، و قابل رؤیت باشد) این تعبیر به خوبی می رساند که ستون مرئی وجود ندارد، بلکه ستونی نامرئی، آسمانها را به پا داشته است.
در حدیثی از امام (علی بن موسی الرضا)(علیه السلام) می خوانیم که یکی از یارانش به نام (حسین بن خالد) سؤال می کند اینکه خداوند فرموده (وَالسَّماءِ ذاتِ الحُبُکِ) ذاریات/ 7 [سوگند به آسمان که دارای راهها است یعنی چه؟]، فرمودند: این آسمان راههایی به سوی زمین دارد، راوی عرض کرد چگونه می تواند آسمان راه ارتباطی با زمین داشته باشد، در حالی که خداوند می فرماید آسمانها بی ستون است؟
امام رضا(علیه السلام) فرمودند: (سُبْحانَ اللهِ اَلَیْسَ اللهُ یَقُولُ (بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها) قٌلْتُ بَلی فَقالَ ثَمَّ عَمَدٌ وَلکِنْ لاتَرَوْنَها) (تفسیر برهان 2/278) عجیب است آیا خداوند نمی فرماید بدون ستوی که قابل مشاهده شما باشد؟ عرض کردم آری امام فرمود پس در آنجا ستونهایی هست ولی شما آن را نمی بینید.
آیا توجیه و تفسیری برای این سخن، غیر از ستونی که ما امروز نام آن را (توازن قوه جاذبه و دافعه) می نامیم، وجود دارد؟
توضیح اینکه در زمان نزول آیات قرآن، تنها فریضه ای که بر افکار دانشمندان آن عصر، و قرنها بعد از آن و قبل از آن، حاکم بود فرضیه هیأت (بطلمیوس) بود که با تمام قدرت بر محافل علمی جهان حکومت می کرد و طبق آن، آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روی هم قرار داشت، و زمین در مرکز آنها بود، و طبعاً هر آسمانی متکی به آسمان دیگر بود، ولی بعد از حدود هزار سال از نزول قرآن، بطلان این عقیده با دلایل قطعی ثابت شد، و نظریه افلاک پوست پیازی به کلی کنار رفت، و این معنی مسلم شد که هر یک از کرات آسمانی در مدار و جایگاه خود معلق و ثابت است هر چند مجموعه ها و منظومه ها دارای حرکتند، و تنها چیزی که آنها را در جای خود نگه می دارد، همان تعادل قوه جاذبه و دافعه است، قوه جاذبه که می گوید هر دو جسمی، یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها جذب می کنند سبب می شود که همه کرات آسمانی با سرعت به سوی هم حرکت کنند، و در مرکز واحدی جمع شوند، ولی حرکت دورانی که در سیارات و یا منظومه ها وجود دارد، سبب می شود که این کرات و منظومه ها، به سرعت از هم دور شوند، حال اگر قوه جاذبه دقیقاً با قوه دافعه مساوی باشد، نه ذره ای کمتر و نه ذره ای بیشتر، در این صورت ستون نیرومند نامرئی به وجود می آید که آنها را در جای خود ثابت نگه می دارد، همان گونه که کره زمین ما میلیونها سال است در مدار معینی بر گرد خورشید حرکت می کنند، نه جذب آن می شود و نه از دور می گردد، و این از نشانه های عظمت خدا، و از نشانه های اعجاز قرآن است.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین