حرف "رأ" دو صفت تفخیم و ترقیق دارد که هر کدام شرایط خاصی دارند: شرایط تفخیم "رأ" الف: رأ متحرکه: 1. رأ مفتوحه، مانند: رَبِّ ذومرَّة 2. رأ مضمومه، مانند: رُحمأُ رُوح ب: رأ ساکنه 1. رأ ساکنه ما قبل مفتوح، مانند: یَرضی القَمَر 2. رأ ساکنه ما قبل مضموم; مانند: قُربان دُسُر. 3. رأ ساکنه ما قبل، ساکن، ما قبل، مفتوح; مانند: الفَجر عَشر 4. رأ ساکنه ما قبل، ساکن، ما قبل، مضموم; مانند: عُسر یُسر 5. رأ ساکنه ما قبل الف مدی; مانند نَار اَبصَار 6. رأ ساکنه ما قبل واو مدی; مانند: نُور غَفُور استثنأ اگر در حالت سوم، حرف ساکن قبل از رأ ساکنه، حرف یأ باشد، دراین صورت حرف "رأ" به جای تفخیم، ترقیق میشود. مانند; خَیر سَیر شرایط ترقیق "رأ" الف: رأ متحرکه 1. رأ مکسوره، مانند: رجال اَرِنا ب: رأ ساکنه: 1. رأ ساکنه ما قبل; مکسور مانند: الاِرْبَه عَسِرْ 2. رأ ساکنه ما قبل، ساکن، ما قبل، مکسور; مانند: ذِکْرْ سِحْرْ 3. رأ ساکنه ما قبل، یأ مدی; مانند: قدیرْ یَسیرْ استثنائات 1. رأ ساکنه ما قبل، مکسور که بعد از آن "حرف مستعلیه" بیاید، تفخیم میشود; البته مشروط به این که در یک کلمه قرار گیرند. مانند، مِرْصَادْ، قِرْطَاس. 2. رأ ساکنه ما قبل، مکسور که بعد از همزه وصل بیاید نیز تفخیم میشود مانند: إرْتبتم إرْجعُون.(حلیةالقرآن، سیدمحسن موسوی بلده، سطح 2، ص 70، سازمان تبلیغات اسلامی.) از نکات پیشین معلوم میشود که "رأ" در کلمه "قدیر" ترقیق میشود. eporsesh.com
حرف "رأ" دو صفت تفخیم و ترقیق دارد که هر کدام شرایط خاصی دارند:
شرایط تفخیم "رأ"
الف: رأ متحرکه:
1. رأ مفتوحه، مانند: رَبِّ ذومرَّة
2. رأ مضمومه، مانند: رُحمأُ رُوح
ب: رأ ساکنه
1. رأ ساکنه ما قبل مفتوح، مانند: یَرضی القَمَر
2. رأ ساکنه ما قبل مضموم; مانند: قُربان دُسُر.
3. رأ ساکنه ما قبل، ساکن، ما قبل، مفتوح; مانند: الفَجر عَشر
4. رأ ساکنه ما قبل، ساکن، ما قبل، مضموم; مانند: عُسر یُسر
5. رأ ساکنه ما قبل الف مدی; مانند نَار اَبصَار
6. رأ ساکنه ما قبل واو مدی; مانند: نُور غَفُور
استثنأ
اگر در حالت سوم، حرف ساکن قبل از رأ ساکنه، حرف یأ باشد، دراین صورت حرف "رأ" به جای تفخیم، ترقیق میشود.
مانند; خَیر سَیر
شرایط ترقیق "رأ"
الف: رأ متحرکه
1. رأ مکسوره، مانند: رجال اَرِنا
ب: رأ ساکنه:
1. رأ ساکنه ما قبل; مکسور مانند: الاِرْبَه عَسِرْ
2. رأ ساکنه ما قبل، ساکن، ما قبل، مکسور; مانند: ذِکْرْ سِحْرْ
3. رأ ساکنه ما قبل، یأ مدی; مانند: قدیرْ یَسیرْ
استثنائات
1. رأ ساکنه ما قبل، مکسور که بعد از آن "حرف مستعلیه" بیاید، تفخیم میشود; البته مشروط به این که در یک کلمه قرار گیرند. مانند، مِرْصَادْ، قِرْطَاس.
2. رأ ساکنه ما قبل، مکسور که بعد از همزه وصل بیاید نیز تفخیم میشود مانند: إرْتبتم إرْجعُون.(حلیةالقرآن، سیدمحسن موسوی بلده، سطح 2، ص 70، سازمان تبلیغات اسلامی.)
از نکات پیشین معلوم میشود که "رأ" در کلمه "قدیر" ترقیق میشود.
eporsesh.com
- [سایر] باتوجه به این که کلماتی که پس از حروف جارّه قرار میگیرند، مجرور هستند، چرا در بعضی آیات کلمه"قبل" مرفوع است؟
- [سایر] معنای لغوی کلمه "الله" چیست؟
- [سایر] حرف "اً" در کلمة "کفواً" به چه معناست؟
- [سایر] چرا کلمه "ملک"، در سوره حمد "مَالِک"، و در سورة ناس "مَلِک" تلفّظ میشود؟ کدام درستتر است چرا؟
- [سایر] چرا در کلمة "یا أللّه" همزة وصل ساقط نمیشود؟
- [سایر] معنای کلمة "قرآن" چیست؟ و چه کسی این نام را بر قرآن گذاشته است؟
- [سایر] چگونه کلمه "انفسنا " در آیه مباهله بر امیر مؤمنان (ع) دلالت می کند ؟
- [سایر] با توجه به ریشه عربی و معنای دقیق کلمه "ابتغی" آیا این کلمه برای یک نفر به کار برده میشود؟
- [سایر] کلمه "طاغوت" به چه معنا است؟ و به چه کسانی گفته میشود؟
- [سایر] با توجّه به این که "ثمّ" به معنای سپس و متضمّن معنای "بعد" است؛ چرا باز کلمه بعد در آیه "ثمّ أغرقنا بعدُ الباقین" تکرار شده است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه ضمّه داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه (همزه) باشد مثل کلمه (سُوْء) باید آن (واو) را مدّ بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه فتحه داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه (همزه) باشد مثل کلمه (جاءَ) احتیاطا باید (الف) آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (یاء) باشد و حرف پیش از (یاء) در آن کلمه کسره داشته باشد و حرف بعد از (یاء) در آن کلمه همزه باشد مثل کلمه (جِیْءَ) باید (یاء) را با مدّ بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (یاء)، به جای (همزه) حرف ساکنی یعنی حرفی که کسره و فتحه و ضمّه ندارد باشد، باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (ولاَ الضّالّین) که بعد از (الف) حرف (لام) ساکن است، باید (الف) را با مدّ بخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] .مدِّ واجبِ احتیاطی, جایی است که پس از حرف مدّ باشد . حرف مدّ عبارت است از واوی که قبل از او حرکت پیش (ضمّه) است و یایی که قبل از آن , حرکتِ زیر (کسره) است و اَلِفی که پیش از آن , حرکت زبَر (فتحه) است و پس از آن (در همان کلمه ), همزه باشد ; مانند کلمه (جَاء ) و (سُوء) و (جِیء) یا پس از آنها سکون لازم باشد مانند الضّالین.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسره و فتحه کلمهای را نداند، باید یاد بگیرد؛ ولی اگر کلمهای را که وقف کردن آخر آن جایز است همیشه وقف کند، یاد گرفتن کسره و فتحه آن لازم نیست و نیز اگر نداند مثلاً کلمهای با (س) است یا با (ص)، باید یاد بگیرد و چنانچه دو نوع یا بیشتر بخواند مثل آن که در (اِهْدِنا الصِّراطَ المُسْتَقیم)، مستقیم را یک مرتبه با سین و یک مرتبه با صاد بخواند نماز او باطل است، مگر آن که در کلمهای هر دو نوع قرائت شده باشد مانند کلمه (صراط) که (سراط) نیز قرائت شده که در این صورت اگر هر دو را بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله بهجت] رعایت مدّی که در یک کلمه واقع شده واجب است؛ یعنی اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش (ضمّه) داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد، مثل کلمه (سوء)، باید آن (واو) را مدّ بدهد، یعنی آن را بکشد؛ و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زبر (فتحه) داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید (الف) آن را بکشد؛ و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر (کسره) داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند؛ و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد، باز هم باید این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (وَ لاَ الضَّآلّینَ) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است باید (الف) آن را با مدّ بخواند.
- [آیت الله بروجردی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش [ضمه] داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه همزه (ء ) باشد، مثل کلمه (سوء) باید آن (واو) را مد بدهد (یعنی آن را بکشد) و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زِبَر [فتحه] داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر [کسره] داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء ) حرفی باشد که ساکن است (یعنی زیر و زبر و پیش ندارد )، باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلاً در (و لَا الضّالّین) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است، باید (الف) آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] .وقفِ به حرکت و وصلِ به سکون , جایز است , هرچند احتیاط مستحب, ترک آن است. وقفِ به حرکت, آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر کند و بین این کلمه و کلمه دیگر, لحظه ای ساکت شود و وصلِ به سکون , آن است که حرکت حرف آخر کلمه را ظاهر نکند و بدون سکون ، کلمه بعدی را بگوید.
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله جوادی آملی] .بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سوره رکعت اول و دوم نماز های صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند , به صورتی که حرف آخر هیچ کلمه ای عمداً آهسته ادا نشود ; همچنین واجب است که عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سورهّ نماز های ظهر و عصر بلند ادا نشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه ضمه داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلمه سوء بهتر است آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل جیء بهتر آن است (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و ضمه ندارد باز هم بهتر آن است که این سه حرف را با مد بخواند مثلاً در ولاالضّالّین که بعد از الف حرف لام ساکن است بهتر آن است که الف آن را با مد بخواند.