یکی از مباحث مهم در علم تجوید قرآن "وقف و ابتدأ" است که ارتباط زیادی با معانی آیات قرآن کریم دارد به همین جهت علمای قرائت، علامتهایی را وضع کردهاند تا راهنمای محلهای مناسب برای وقت و ابتدأ باشد; از جمله آنها، علامت "لا" است که نشانه وقف ممنوع میباشد، اگر این علامت در بین یک آیه باشد وقف جایز نیست و چنان چه به جهت اتمام نَفَس و غیر آن، ناگریز به وقف شویم، باید بلافاصله از محل مناسبی، قبل از موضع وقف قرائت را از ابتدأ و شروع کنیم; زیرا جمله ما بعد کاملاً به ماقبل ارتباط دارد ولی اگر علامت "لا" در آخر آیات باشد، در این موارد وقف جایز است هر چند از نظر معنی به ما قبل ارتباط داشته باشد; چون بر طبق روایتی که از "امسلمه" همسر گرامی پیامبر اکرمنقل شده، حضرتش هنگام تلاوت قرآن پایان هر آیه که میرسیدند، وقف میفرمودند و این موضوع به عنوان یک سنت نبوی مورد توجه قرار گرفته و از همین جهت در آخر آیات برخی از قرآنها این علامت مشاهده نمیشود.(ر.ک: حلیة القرآن (سطح 2)، سید محسن موسوی بلده، ص 198، شرکت انتشارات احیأ کتاب / روانخوانی و تجوید قرآن کریم، علی حبیبی و محمد رضا شهیدی، ص 185، انتشارات روحانی.) نکته قابل توجه این که این علامتها بر اساس نظر مفسرین و علمأ قرائت نگاشته شده که در برخی موارد اختلافی است. eporsesh.com
چرا در همه قرآنها، علامت "لا" که در پایان آیات، نشانه عدم وقف است، به یک شکل اعمال نشده و در پایان برخی از آیات این علامت نیامده است؟
یکی از مباحث مهم در علم تجوید قرآن "وقف و ابتدأ" است که ارتباط زیادی با معانی آیات قرآن کریم دارد به همین جهت علمای قرائت، علامتهایی را وضع کردهاند تا راهنمای محلهای مناسب برای وقت و ابتدأ باشد; از جمله آنها، علامت "لا" است که نشانه وقف ممنوع میباشد، اگر این علامت در بین یک آیه باشد وقف جایز نیست و چنان چه به جهت اتمام نَفَس و غیر آن، ناگریز به وقف شویم، باید بلافاصله از محل مناسبی، قبل از موضع وقف قرائت را از ابتدأ و شروع کنیم; زیرا جمله ما بعد کاملاً به ماقبل ارتباط دارد ولی اگر علامت "لا" در آخر آیات باشد، در این موارد وقف جایز است هر چند از نظر معنی به ما قبل ارتباط داشته باشد; چون بر طبق روایتی که از "امسلمه" همسر گرامی پیامبر اکرمنقل شده، حضرتش هنگام تلاوت قرآن پایان هر آیه که میرسیدند، وقف میفرمودند و این موضوع به عنوان یک سنت نبوی مورد توجه قرار گرفته و از همین جهت در آخر آیات برخی از قرآنها این علامت مشاهده نمیشود.(ر.ک: حلیة القرآن (سطح 2)، سید محسن موسوی بلده، ص 198، شرکت انتشارات احیأ کتاب / روانخوانی و تجوید قرآن کریم، علی حبیبی و محمد رضا شهیدی، ص 185، انتشارات روحانی.)
نکته قابل توجه این که این علامتها بر اساس نظر مفسرین و علمأ قرائت نگاشته شده که در برخی موارد اختلافی است.
eporsesh.com
- [سایر] چرا پانصد آیه از قرآن "آیات الاحکام" نام گرفته و بقیة آیات، به فراموشی سپرده شده است؟
- [سایر] چرا در سوره کافرون "لا" قبل از ضمیر آمده، و قبل از فعل نیامده است؟ این "لا" کدام یک از انواع "لا" است؟
- [سایر] فلسفه اینکه علامت وقف معانقه به شکل سه نقطه است، چیست؟
- [سایر] باتوجه به این که کلماتی که پس از حروف جارّه قرار میگیرند، مجرور هستند، چرا در بعضی آیات کلمه"قبل" مرفوع است؟
- [سایر] آیا "لا مبدّل لکلمات ربّک" هرگونه نسخ، تخصیص و تبدیل آیات را به وسیله روایات حتی روایات قطعی نفی نمیکند؟
- [سایر] علامتهایی مانند (ع)، (لا)، (ج) و ... که در آیات قرآن دیده میشود، نشانه چیست؟
- [سایر] با سلام و احترام؛ در آیه 3 سوره ممتحنه آمده است: (لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْحامُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ). با توجه به این آیه:1. مگر اینطور نیست که اولاد صالح باعث میشوند پدر و مادر فوت شده در عالم برزخ از کارهای خوبی که انجام میدهند بهرهمند شوند؟ و همینطور بعضا در قیامت؟ 2. مگر در بعضی روایات و آیات قرآن نیامده - البته تفسیر آیات - در قیامت حسرت بعضی جهنمیان دو برابر میشود زمانی که میبینند با اموال حرامی که به دست آوردهاند وراثشان به بهشت میروند؟ 3. ولی بعضی وراث دیگر برای برخی جهنمیان که با اموال حرام پدر و مادرشان معصیت خدا را کردهاند عذاب اینها مضاعف میشود؟ پس چطور آیه 3 سوره ممتحنه اینطور تفسیر میکند و همه خانواده را غیر مرتبط میداند؟!
- [آیت الله خامنه ای] دادگاه، شخصی را به عنوان امین ناظر برای نظارت بر اعمال متولّی وقف که متهم به کوتاهی در اداره امور آن می باشد، تعیین نموده است و سپس متولّی بعد از ثبوت برائت ذمّه اش از آن اتهامات فوت نموده است، آیا امین ناظر مزبور حق دارد با امضاء و تنفیذ یا فسخ و ابطال قرارها و تصمیم هایی که متولّی چند سال قبل از انتخاب او به عنوان ناظر اتخاذ کرده، در آنها دخالت و اظهارنظر کند یا آنکه مسئولیت و حق نظارت او فقط مربوط به فاصله زمانی بین صدور قرار تعیین او به عنوان ناظر تا تاریخ وفات متولّی است؟ و با توجّه به اینکه هنوز از تاریخ صدور حکم برائت متولّی هیچ اقدامی برای عزل امین صورت نگرفته، آیا اختیارات و مسئولیت او با صدور حکم برائت متولّی از آن اتهامات پایان می پذیرد یا آنکه متوقف بر عزل از طرف دادگاه است؟
- [سایر] باسلام. سؤالم درباره فیاض بودن خدا است. خداوند فاعل مختار است؛ یعنی مجبور نیست، بلکه اگر بخواهد خلق میکند و میبخشد، و اگر نخواهد خلق نمیکند و نمیبخشد، البته هرگز ظلم نمیکند. اعتقاد ما این است که خداوند بر هر چیزی که محال عقلی نباشد قادر است و از آن طرف هم. فَیَّاض در لغت: یعنی رودخانه خروشان و پر از آب که سرریز کرده باشد. فَیَّاض در استعاره: برای شخصی به کار برده میشود که مانند رودخانهای خروشان بسیار سخاوتمند است و از او بخششهایش مانند همان رودخانه تراوش میکند. تفاوت فیّاض با وهّاب: چرا فیّاض گفته میشود نه وهّاب؟ وهاب هم مبالغه است برای کسی که زیاد هبه، هدیه و بخشش مینماید و یکی از اسمای خداوند است. اما فرق فیاض و وهاب در این است که رودخانه خروشان فیّاض نمیتواند از تراوشات و بخشش خویش، خودداری نماید، ولی وهّاب که بدون استعاره، بلکه مستقیماً در مورد انسان و هر فاعل مختاری به کار میرود، میتواند از بخشش خویش خودداری نماید. واژه وهّاب سه بار در قرآن آمده و هر سه مورد برای خدا میباشد، اما واژه فیّاض در قرآن نیامده است: (لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یخْلُقُ مَا یشَاءُ یهَبُ لِمَنْ یشَاءُ إِنَاثًا وَیهَبُ لِمَنْ یشَاءُ الذُّکُورَ)؛ مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است؛ هر چه را بخواهد میآفریند؛ به هر کس اراده کند دختر میبخشد و به هر کس بخواهد پسر(شوری، 49). (رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ)؛ راسخان در علم، میگویند: (پروردگارا دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، از راه حق منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای(آل عمران، 8). (أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ)؛ مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنها است تا به هر کس میل دارند بدهند؟ (ص، 9). میگویم عزیز یعنی شکستناپذیر و اینکه در کنار وهّاب آمده؛ یعنی کسی نمیتواند خدا را مجبور به هبه دادن و بخشش نماید، بلکه این رحمت پروردگار است که شامل حال ما میشود، نه نتیجه اعمال ما و شدت درخواست ما. اگر خدا فیاض باشد؛ یعنی جبراً بخشنده باشد، درخواست کردن از او کاری بیهوده است؛ زیرا خودش میبخشد. با این تفاسیر آیا با به کار بردن کلمه فیاض برای خداوند به این معنا نمیشود که خدا (نعوذ بالله) جبراً بخشنده است و ناتوان از اینکه از بخشندگی خود جلوگیری کند، در حالیکه حضرت حق خود از این کلمه در قرآن برای خودش استفاده نکرده است؟ باتشکر
- [سایر] بنا به نظر مفسّرین و علماء شیعه، آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) که بخشی از آیه 3 سوره مائده هست، جدا از صدر و ذیل همان آیه نازل شده، و در مورد خلافت حضرت علی (ع) و ماجرای غدیر نازل شده. امّا این سخن به 4 دلیل صحیح نیست: دلیل اوّل: در جواب این سؤال که (چرا صدر و ذیل آیه در مورد گوشتها و مأکولات حرام است؟) اینطور جواب میدهند که حکم مأکولات حرام در 3 آیه دیگر قرآن قبلاً نازل شده بوده، دو بار در مکّه و یک بار در مدینه (نحل 115، بقره 173، انعام 145). و در نتیجه دیگر اکمال دین معنا نخواهد داشت؛ چون آن مطلب قبلاً ابلاغ شده بود. امّا سؤال اینجا است که همین سخن در مورد خلافت و وصایت حضرت علی هم صادق است؛ یعنی از همان روز (انذر عشیرتک الاقربین) و حدیث یوم الدّار مطلب بیان شده بود، و در جای جای قرآن هم چندین بار آمده، مثل آیه ولایت، آیه اولی الامر و غیره. پس آن استدلال که اکمال دین را به ولایت میداند باطل خواهد بود. دلیل دوم: اگر بگوییم با ابلاغ و اثبات ولایت بود که دین کامل شد مشکل دیگری هم به همراه دارد، و آن این است که اگر مسألهی ولایت امری بسیار مهم و کلیدی بود چرا سایر احکام و امور که اهمّیّت کمتری داشتند بر آن مقدّم شدند و این مسئله حیاتی مؤخّر از همه واقع شد؟ به عبارت دیگر، دین زمانی کامل میشود که تمام احکام و عناصر آن بیان شود، و آخرین حکم و جزئی که بیان میشود لزوم ارزش و اهمّیّت ویژهای ندارد، بلکه آنچه مایه اکمال دین است این است که تمام اجزای آن بیان شده باشد، و در این میان هر جزئی به اندازه هر جزء دیگر در اکمال دین تأثیر دارد، و نبودش باعث نقصان دین است. اینطور نیست که بگوییم اگر آخرین جزء باشد و هیچیک از جزای دیگر نباشند دین همچنان کامل است. در نتیجه تأکید روی اینکه فلان امر باعث اکمال دین شد موردی نخواهد داشت و نشانه اهمّیّت و ارزش آن امر نخواهد بود. بلکه همانطور که گذشت مهم کلّ مجموعه است، و معمولاً احکام و اجزای کلیدی و محوری و پایهای در اوّل رسالت تشریع و ابلاغ میشوند، مثل (قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا)، و آنچه در ادوار بعدی بیاید از نظر اهمّیّت در وهلههای بعدی قرار میگیرد. دلیل سوم: در آیه 5 همان سوره مائده آمده (الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطیِّبَت وَ طعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَب حِلُّ لَّکمْ...)، که طبق سیاق آیات اشاره به همان (الیوم) در آیه سوم است. در این آیه صریحاً میفرماید که امروز روزی است که حکم حلّیّت طیّبات و از جمله طعام اهل کتاب بر شما نازل شده. اگر بگوییم آن (الیوم) اوّل در موردی کاملاً جدا نازل شده و ارتباطی با صدر و ذیل آیه ندارد این آیه نیز معنای خود را از دست میدهد و به طور کلّی آیات قرآن از هم گسیخته و بدون انسجام میشوند. دلیل 4: اینطور نیست که آنچه در آیه 3 سوره مائده در مورد مأکولات حلال و حرام آمده همهاش قبلاً نازل شده باشد، بلکه به طور خاص نام میبرد از (الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلَ السبُعُ إِلا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلی النُّصبِ وَ أَن تَستَقْسِمُوا بِالاَزْلَمِ) که در آن 3 آیه قبل به این تفصیل ذکر نشده بود؛ یعنی گر چه اینها تحت (میتة) یا (ما اُهِلَّ لغیر الله به) قرار میگیرند، امّا در همین آیه علاوه بر آن اجمال این تفصیل هم آمده، و دور از شأن قرآن است که شامل سخن حشو و تکرار بیمورد باشد. بلکه همین تفصیل متضمّن یک تازگی و ابلاغ جدید است، ولو در امور جزئی. و علاوه بر این در دو آیه بعدی (آیات 4 و 5 سوره مائده) امور دیگری هم در رابطه با مأکولات بیان میشود که قبلاً به هیچ وجه بیان نشده بود (حکم شکارِ سگهای شکاری و نیز طعام اهل کتاب)، و کلّ این احکام به عنوان مأکولات حلال و حرام بیان شدهاند. در نتیجه آن سخن که حکم مأکولات حلال و حرام قبلاً بیان شده بود و اینجا تازگی ندارد باطل است؛ زیرا در این آیات هم چند مورد جدید بیان شده، و هیچ استحالهای ندارد که همینها آخرین احکام نازله و باعث اکمال دین باشند. با توجّه به این 4 استدلال آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) نمیتواند در مورد ولایت حضرت علی باشد. اگر اختلالی در هر کدام از این 4 برهان مییابید لطفاً تذکّر فرمائید. با تشکر فراوان