مفاهیم کلی که در قرآن وارد شده بر دونوعند، گاهی مصادیق روشن و گاهی مصادیق مخفی و پنهان دارند. تطبیق آیه بر مصادیق روشن (تنزیل) آن و تطبیق آن بر مصادیق مخفی و بالأخص مصادیقی که درطول زمان پدید میآیند و در زمان نزول وجود نداشتهاند، (تأویل) آن است. و به دیگر سخن: تطبیق مفهوم کلی آیه بر مصادیق موجود در زمان نزول آن، (تنزیل) و تطبیق آن بر مصادیقی که به مرور زمان پدید میآیند (تأویل) آن میباشد. استفاده از مباحث اجتماعی قرآن و بهرهبرداری مستمر از آن بر این اساس استوار است و هرگز صحیح نیست که در بهرهگیری از قرآن بر مصادیق موجود در عصر نزول آیه و یا بر مصادیق واضح اکتفا ورزید. امام صادق(ع) در حدیثی قرآن را چنین توصیف میکند: (ظَهره تَنریله، و بَطنه تَأویله، منه مامضی، و منه مالم یجیء بعد، یَجْرِی کما تجری الشمس والقمر). (اصول کافی2/599، کتاب فضل القرآن، حدیث 2). [برون قرآن (تنزیل) آن و درون آن (تأویل) آن میباشد قسمتی از تأویل قرآن گذشته و برخی دیگر هنوز نیامده است. قرآن مانند خورشید و ماه در حال جریان میباشد]. (همانطور که خورشید و ماه در انحصار منطقهای نیست) همچنین قرآن نیز در انحصار افراد خاصی نمیباشد. در این حدیث (تأویل) در مقابل (تنزیل) وارد شده و تأویل به معنی تطبیق مفاهیم کلی بر افرادی گرفته شده که بخشی از آنها در گذشته بوده و بخشی دیگر در آینده تحقق میپذیرند. امام صادق (ع) در حدیثی میفرماید: (اگر آیه ای دربارهی کسی نازل گردید آن گاه آن شخص بمیرد (مفاد آیه به صورت قانون کلی باقی میماند) و اگر با از بین رفتن آن شخص آیه نیز از بین برود قرآن نیز به تدریج از بین میرود بلکه قرآن زنده است درباره آینده همان را حکم میکند که درباره گذشته آن را حکم میکرد). تنها این دو حدیث نیست که قرآن در آنها به آفتاب و ماه تشبیه شده باشد بلکه در این مورد احادیثی وارد شده که همگی حاکی از آن است که قرآن پیوسته زنده ودر هر زمانتر و تازه است و ابداً مندرس و کهنه نمیگردد. (به کتاب شریف الذریعه مراجعه شود.) حیات و تحرک قرآن در سایه همین تأویل در مقابل تنزیل است و هرگز نباید مفاهیم کلی قرآن را در انحصار گروهی دانست بلکه باید آن را بر آیندگان به نحوی تطبیق کرد که بر گذشتگان تطبیق میگشت. قرآن مجید در سوره (رعد) آیه هفتم چنین میفرماید: (إِنَما أَنت مُنذر ولِکل قَوم هاد…) [تو ای پیامبر بیم دهندهای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.] خود پیامبر گرامی(ص) طبق روایات متواتر جمله (ولکل قوم هاد) را بر امیرمؤمنان تطبیق کرد و فرمود: (أنا المنذر و علی الهادی إلی أمری) (نورالثقلین 2/488). [من بیم دهنده و علی هدایت کننده به دستورهای من است.] به طور مسلم پس از امیرمؤمنان، آیه مصادیقی نیز دارد که به مرور زمان بر آن منطبق میباشد. بخشی از تحرک و روشنگری قرآن در این است که به مرور زمان بر مصادیق آن تطبیق گردد، از این جهت امام باقر(ع) فرمود: (پیامبر خدا بیم دهنده و علی هدایت کننده و هر امام، هادی مردم آن عصری است که در آن زندگی میکنند). (در این باره به کتاب (القرآن فی أحادیث النبی و آله) ص 160-162 مراجعه شود؛ قسمتی از این احادیث در آنجا گردآوری شده است.) یادآور شدیم که مقصود از تأویل در مقابل (تنزیل) آن رشته از مصادیق آیه و یا آیات است که هنگام نزول قرآن نبوده و بعدها تحقق پذیرفته است و اگر هم در زمان نزول وجود داشته، مصداق مخفی بود و نیاز به تذکر داشت اکنون برای هر دو مورد، مثالی را یاد آور میشویم: 1. در جنگ جمل سپاه امام در برابر سپاه پیمان شکن (طلحه) و (زبیر) که بیعت خود را با امام شکستند، قرار گرفت پیش از آغاز جنگ، امام به مردم بصره چنین خطاب کرد: مردم بصره آیا از من در داوری ستم دیده اید؟ آیا در تقسیم مال مرتکب ظلم شدهام؟ آیا مالی را بر خود و اهل بیت خود اختصاص دادهام و شما را از آن محروم ساختهام؟ آیا حدود الهی را در حق شما اجرا کردهام و درباره دیگران تعطیل کردهام تا به خاطر این امور و یا یکی از آنها پیمان خود را با من میشکنید؟ آنان در پاسخ گفتند: نه، هیچ کدام از این کارها انجام نگرفته است، در این موقع که امام حجت را بر آنان تمام نمود، به تنظیم صفوف سربازان خود پرداخت و این آیه را تلاوت کرد: (و إن نَکَثوا اَیمانهم مِن بَعد عَهدهم وطَعنوا فی دینکم فَقاتِلوا أَئِمه الکُفر اِنهم لا أَیمان لَهم لَعلَهم یَنتهون). توبه/12. [اگر آنان سوگندهای خود را شکستند و به آیین شما طعنه زدند با سران کفر نبرد کنید برای آنان پیمانی نیست شاید آنان باز داشته شوند.] آن گاه امام افزود: به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید و محمد را برای نبوت برگزید آنان مورد این آیه هستند و از روز نزول این آیه با پیمان نشکنان نبرد نشده است. (در این باره به کتاب ( نور الثقلین): ص 2/482-485 مراجعه شود.) تطبیق این آیه بر این گروه تأویل آن و بیان مصداقی است که در روز نزول آیه وجود نداشته است. 2. در روز (صفین) سپاه علی(ع) که در میان آنان (عمار یاسر) نیز بود، در برابر سپاه معاویه قرار گرفت. سپاه اسلام با حزب اموی که در رأس آنان ابوسفیان و معاویه قرار داشت دو بار نبرد کرده است: الف) در زمان رسول گرامی(ص) آنگاه که ابوسفیان نبردهای (بدر) و (احزاب) را رهبری میکرد. ب) در زمان علی بن ابی طالب(ع) که فرزند ابوسفیان زمام امور را به دست گرفت و حزب اموی را به صورت یک حزب زیرزمینی هدایت میکرد. عمار در این جنگ به سپاه معاویه حمله کرد و رجزی خواند که نخستین بیت آن این است: ( در گذشته با شما براساس تنزیل قرآن نبرد میکردیم و امروز با شما براساس تأویل آن نبرد میکنیم). در این شعر (تأویل) در مقابل (تنزیل) قرار گرفته است و تطبیق آیه (جاهد الکفار) بر حزب اموی که در زمان پیامبر آشکارا کافر بودند، تنزیل قرآن، و تطبیق آن بر آن حزب در زمان علی(ع) که در باطن کافر بودند و تظاهر به اسلام میکردند ( تأویل) قرآن معرفی شده است. این بیان میرساند که تأویل در مقابل تنزیل جز تطبیق آیه بر مصادیق مخفی و یا مصادیقی که پس از نزول آیه تحقق میپذیرند، چیز دیگری نیست. پیامبر گرامی(ص) به خود امیرمؤمنان خطاب میکند و میفرماید: (تو بر تأویل قرآن (با ناکثین، قاسطین، مارقین) نبرد میکنی، همچنان که در کنار من با تنزیل آن نبرد کردی، آنگاه محاسن تو با خون سرت خضاب میگردد).
مفاهیم کلی که در قرآن وارد شده بر دونوعند، گاهی مصادیق روشن و گاهی مصادیق مخفی و پنهان دارند. تطبیق آیه بر مصادیق روشن (تنزیل) آن و تطبیق آن بر مصادیق مخفی و بالأخص مصادیقی که درطول زمان پدید میآیند و در زمان نزول وجود نداشتهاند، (تأویل) آن است.
و به دیگر سخن: تطبیق مفهوم کلی آیه بر مصادیق موجود در زمان نزول آن، (تنزیل) و تطبیق آن بر مصادیقی که به مرور زمان پدید میآیند (تأویل) آن میباشد. استفاده از مباحث اجتماعی قرآن و بهرهبرداری مستمر از آن بر این اساس استوار است و هرگز صحیح نیست که در بهرهگیری از قرآن بر مصادیق موجود در عصر نزول آیه و یا بر مصادیق واضح اکتفا ورزید.
امام صادق(ع) در حدیثی قرآن را چنین توصیف میکند:
(ظَهره تَنریله، و بَطنه تَأویله، منه مامضی، و منه مالم یجیء بعد، یَجْرِی کما تجری الشمس والقمر). (اصول کافی2/599، کتاب فضل القرآن، حدیث 2).
[برون قرآن (تنزیل) آن و درون آن (تأویل) آن میباشد قسمتی از تأویل قرآن گذشته و برخی دیگر هنوز نیامده است. قرآن مانند خورشید و ماه در حال جریان میباشد]. (همانطور که خورشید و ماه در انحصار منطقهای نیست)
همچنین قرآن نیز در انحصار افراد خاصی نمیباشد.
در این حدیث (تأویل) در مقابل (تنزیل) وارد شده و تأویل به معنی تطبیق مفاهیم کلی بر افرادی گرفته شده که بخشی از آنها در گذشته بوده و بخشی دیگر در آینده تحقق میپذیرند.
امام صادق (ع) در حدیثی میفرماید: (اگر آیه ای دربارهی کسی نازل گردید آن گاه آن شخص بمیرد (مفاد آیه به صورت قانون کلی باقی میماند) و اگر با از بین رفتن آن شخص آیه نیز از بین برود قرآن نیز به تدریج از بین میرود بلکه قرآن زنده است درباره آینده همان را حکم میکند که درباره گذشته آن را حکم میکرد).
تنها این دو حدیث نیست که قرآن در آنها به آفتاب و ماه تشبیه شده باشد بلکه در این مورد احادیثی وارد شده که همگی حاکی از آن است که قرآن پیوسته زنده ودر هر زمانتر و تازه است و ابداً مندرس و کهنه نمیگردد. (به کتاب شریف الذریعه مراجعه شود.)
حیات و تحرک قرآن در سایه همین تأویل در مقابل تنزیل است و هرگز نباید مفاهیم کلی قرآن را در انحصار گروهی دانست بلکه باید آن را بر آیندگان به نحوی تطبیق کرد که بر گذشتگان تطبیق میگشت.
قرآن مجید در سوره (رعد) آیه هفتم چنین میفرماید: (إِنَما أَنت مُنذر ولِکل قَوم هاد…) [تو ای پیامبر بیم دهندهای و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.] خود پیامبر گرامی(ص) طبق روایات متواتر جمله (ولکل قوم هاد) را بر امیرمؤمنان تطبیق کرد و فرمود: (أنا المنذر و علی الهادی إلی أمری) (نورالثقلین 2/488).
[من بیم دهنده و علی هدایت کننده به دستورهای من است.]
به طور مسلم پس از امیرمؤمنان، آیه مصادیقی نیز دارد که به مرور زمان بر آن منطبق میباشد. بخشی از تحرک و روشنگری قرآن در این است که به مرور زمان بر مصادیق آن تطبیق گردد، از این جهت امام باقر(ع) فرمود: (پیامبر خدا بیم دهنده و علی هدایت کننده و هر امام، هادی مردم آن عصری است که در آن زندگی میکنند). (در این باره به کتاب (القرآن فی أحادیث النبی و آله) ص 160-162 مراجعه شود؛ قسمتی از این احادیث در آنجا گردآوری شده است.)
یادآور شدیم که مقصود از تأویل در مقابل (تنزیل) آن رشته از مصادیق آیه و یا آیات است که هنگام نزول قرآن نبوده و بعدها تحقق پذیرفته است و اگر هم در زمان نزول وجود داشته، مصداق مخفی بود و نیاز به تذکر داشت اکنون برای هر دو مورد، مثالی را یاد آور میشویم:
1. در جنگ جمل سپاه امام در برابر سپاه پیمان شکن (طلحه) و (زبیر) که بیعت خود را با امام شکستند، قرار گرفت پیش از آغاز جنگ، امام به مردم بصره چنین خطاب کرد: مردم بصره آیا از من در داوری ستم دیده اید؟ آیا در تقسیم مال مرتکب ظلم شدهام؟ آیا مالی را بر خود و اهل بیت خود اختصاص دادهام و شما را از آن محروم ساختهام؟ آیا حدود الهی را در حق شما اجرا کردهام و درباره دیگران تعطیل کردهام تا به خاطر این امور و یا یکی از آنها پیمان خود را با من میشکنید؟ آنان در پاسخ گفتند: نه، هیچ کدام از این کارها انجام نگرفته است، در این موقع که امام حجت را بر آنان تمام نمود، به تنظیم صفوف سربازان خود پرداخت و این آیه را تلاوت کرد:
(و إن نَکَثوا اَیمانهم مِن بَعد عَهدهم وطَعنوا فی دینکم فَقاتِلوا أَئِمه الکُفر اِنهم لا أَیمان لَهم لَعلَهم یَنتهون). توبه/12. [اگر آنان سوگندهای خود را شکستند و به آیین شما طعنه زدند با سران کفر نبرد کنید برای آنان پیمانی نیست شاید آنان باز داشته شوند.]
آن گاه امام افزود: به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید و محمد را برای نبوت برگزید آنان مورد این آیه هستند و از روز نزول این آیه با پیمان نشکنان نبرد نشده است. (در این باره به کتاب ( نور الثقلین): ص 2/482-485 مراجعه شود.)
تطبیق این آیه بر این گروه تأویل آن و بیان مصداقی است که در روز نزول آیه وجود نداشته است.
2. در روز (صفین) سپاه علی(ع) که در میان آنان (عمار یاسر) نیز بود، در برابر سپاه معاویه قرار گرفت. سپاه اسلام با حزب اموی که در رأس آنان ابوسفیان و معاویه قرار داشت دو بار نبرد کرده است:
الف) در زمان رسول گرامی(ص) آنگاه که ابوسفیان نبردهای (بدر) و (احزاب) را رهبری میکرد.
ب) در زمان علی بن ابی طالب(ع) که فرزند ابوسفیان زمام امور را به دست گرفت و حزب اموی را به صورت یک حزب زیرزمینی هدایت میکرد. عمار در این جنگ به سپاه معاویه حمله کرد و رجزی خواند که نخستین بیت آن این است: ( در گذشته با شما براساس تنزیل قرآن نبرد میکردیم و امروز با شما براساس تأویل آن نبرد میکنیم).
در این شعر (تأویل) در مقابل (تنزیل) قرار گرفته است و تطبیق آیه (جاهد الکفار) بر حزب اموی که در زمان پیامبر آشکارا کافر بودند، تنزیل قرآن، و تطبیق آن بر آن حزب در زمان علی(ع) که در باطن کافر بودند و تظاهر به اسلام میکردند ( تأویل) قرآن معرفی شده است.
این بیان میرساند که تأویل در مقابل تنزیل جز تطبیق آیه بر مصادیق مخفی و یا مصادیقی که پس از نزول آیه تحقق میپذیرند، چیز دیگری نیست. پیامبر گرامی(ص) به خود امیرمؤمنان خطاب میکند و میفرماید:
(تو بر تأویل قرآن (با ناکثین، قاسطین، مارقین) نبرد میکنی، همچنان که در کنار من با تنزیل آن نبرد کردی، آنگاه محاسن تو با خون سرت خضاب میگردد).
- [سایر] مقصود از این توصیف (قرآن ذی الذکر) در قرآن چیست؟
- [سایر] مقصود از آداب باطنی قرائت قرآن چیست؟
- [سایر] مقصود از فرا روانشناسی در قرآن چیست؟
- [سایر] مقصود از تفسیر به رأی چیست؟
- [سایر] مقصود از استفاده عقل برهانی در تفسیر قرآن چیست؟ مثالی بزنید.
- [سایر] مقصود از کتاب مکنون در قرآن مجید چیست؟
- [سایر] مقصود از تأویل در مورد متشابه در قرآن چیست؟
- [سایر] مقصود از اولی الامر در قرآن مجید چه کسانی هستند؟
- [سایر] مقصود از کتاب مکنون در قرآن مجید چیست؟
- [سایر] انواع نزول و تفاوت انزال و تنزیل چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] در هر یک از چهار سوره (و النجم (نجم)، اقرء (علق)، الم تنزیل (سجده) و حم تنزیل (فصّلت))، یک آیه سجده وجود دارد که اگر انسان آن را بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه باید فورا سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت به خاطر آورد، باید سجده نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است (سوره های وَالنَّجم(53) اِقرَأْ(96) والم تنزیل(32) و حم سجده(41)) وهرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود، و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله بهجت] در خرید و فروش لازم نیست صیغه عربی بخوانند، مثلاً اگر فروشنده به فارسی بگوید: این مال را در عوض این پول فروختم، و مشتری بگوید: قبول کردم، معامله صحیح است. و بنابر اظهر لازم نیست ایجاب بر قبول مقدم باشد (مقصود از ایجاب، کلام فروشنده و مقصود از قبول، کلام خریدار است). و احتیاط مستحب آن است که به هر زبانی معامله میکنند، صحیح گفته شود و کاملاً بیانگر مقصود طرفین باشد.
- [آیت الله بهجت] کسی که سفر او حرام نیست و برای کار حرام هم سفر نمیکند، اگرچه در سفر، معصیتی انجام دهد، مثلاً نعوذباللّه غیبت کند یا شراب بخورد، باید نماز را شکسته بخواند. و اگر مقصود از سفر هم طاعت و هم معصیت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر مقصود اصلی طاعت است و معصیت مقصود فرعی و تبعی است، نماز را شکسته میخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از اوّل ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله سبحانی] مقصود از یک ماه، از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله بروجردی] مقصود از یک ماه از ابتدای خون دیدن است تا سی روز، نه از روز اوّل ماه تا آخر ماه.
- [آیت الله وحید خراسانی] مقصود از یک ماه گذشتن سی روز از ابتدای خون دیدن است نه از روز اول ماه تا اخر ماه
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مقصود از یک ماه؛ از ابتدای خون دیدن است تا سی روز؛ نه از روز اول ماه تا آخر ماه.