بله، در خود قرآن این مسئله مطرح است و به آن در موارد متعددی اشاره شده است مثلاً در آیه 88 سوره اسرا میفرماید: (قُلْ لَئِن اِجتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الجِنٌ عَلی اَن یَأتوا بِمِثلِ هذا الْقُرآنِ لا یَأتونَ بِمِثلِهِ وَ لو کانَ بَعضُهُمْ لِبَعضٍ ظَهیراً) [اگر جن و انس اجتماع کنند و همدست و همفکر شوند و همه آنها بخواهند منتهای نیروی خودشان را به کار ببرند که مثل این قرآن را به وجود بیاورند، نمیتوانند به وجود بیاورند. ] و در سوره هود آیه 13 میفرماید: (اَمْ یَقولونَ افتَریه) [آیا اینها میگویند که این افتر است]، این سخن را به خدا بسته است و میگوید سخن خداست و حال آنکه سخن خدا نیست؟ (قُلْ فَأتوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ مُفتَریاتٍ) [شما هم ده تا سوره مثل همین بیاورید از همین افتراها] (وَ ادْعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللهِ) نگویید هنر ما نمیرسد، [هر کسی هم که دلتان می خواهد دعوت کنید به همکاری که در مقابل خدا چنین سورههایی بیاورند] (اِن کُنتُمْ صادِقین) [اگر راست میگویید] در این ادعای خودتان؛ یعنی اگر واقعاً شما که می گویید این افترا است همین را روی عقیده میگویید. قرآن با کلمه (اِنْ کُنْتُمْ صادِقین) می خواهد بگوید این حرفی که اینها می گویند روی عقیده نمی گویند، عقیده ندارند به افترا بودن قرآن چون نمی خواهند زیر بار بروند و چون عناد دارند این ادعا را می کنند. و در سوره یونس آیه 38 میفرماید: (اَم یَقُولونَ افتَریه) آیا اینها میگویند این افترا است؟ (قُل فَأتوا بِسورَةِ مِثلِهِ) ده تا سوره هم نمیگوییم، [بگو یک سوره مثلش بیاورید] (سوره هم که میگوید، میدانید در قرآن کوچک و بزرگ دارد؛ سوره (اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الفَتْح) هم یک سوره است، سوره (اِنا اَعطَیناکَ الْکوثَر) هم یک سوره است)، شما فقط یک سوره مانند این بیاورید کافی است. اینجا هم باز میفرماید: (وَ ادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ الله) نمیگویم خودتان تنها بیاورید، [هر کس را هم که دلتان می خواهد دعوت به همکاری کنید]، با همکارانتان سورهای مانند قرآن بیاورید، باز اینجا هم میفرماید: (اِن کُنتُم صادقین) [اگر راست میگویید در ادعای خودتان]؛ یعنی شما دروغ میگویید و در ادعای خودتان صادق نیستید. eporsesh.com
آیا معجزه بودن قرآن را مسلمین بعد از نزول قرآن استنباط کردند و یا اینکه در خود قرآن به این موضوع اشاره شده است؟
بله، در خود قرآن این مسئله مطرح است و به آن در موارد متعددی اشاره شده است مثلاً در آیه 88 سوره اسرا میفرماید: (قُلْ لَئِن اِجتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الجِنٌ عَلی اَن یَأتوا بِمِثلِ هذا الْقُرآنِ لا یَأتونَ بِمِثلِهِ وَ لو کانَ بَعضُهُمْ لِبَعضٍ ظَهیراً) [اگر جن و انس اجتماع کنند و همدست و همفکر شوند و همه آنها بخواهند منتهای نیروی خودشان را به کار ببرند که مثل این قرآن را به وجود بیاورند، نمیتوانند به وجود بیاورند. ] و در سوره هود آیه 13 میفرماید: (اَمْ یَقولونَ افتَریه) [آیا اینها میگویند که این افتر است]، این سخن را به خدا بسته است و میگوید سخن خداست و حال آنکه سخن خدا نیست؟ (قُلْ فَأتوا بِعَشرِ سُوَرٍ مِثلِهِ مُفتَریاتٍ) [شما هم ده تا سوره مثل همین بیاورید از همین افتراها] (وَ ادْعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللهِ) نگویید هنر ما نمیرسد، [هر کسی هم که دلتان می خواهد دعوت کنید به همکاری که در مقابل خدا چنین سورههایی بیاورند] (اِن کُنتُمْ صادِقین) [اگر راست میگویید] در این ادعای خودتان؛ یعنی اگر واقعاً شما که می گویید این افترا است همین را روی عقیده میگویید. قرآن با کلمه (اِنْ کُنْتُمْ صادِقین) می خواهد بگوید این حرفی که اینها می گویند روی عقیده نمی گویند، عقیده ندارند به افترا بودن قرآن چون نمی خواهند زیر بار بروند و چون عناد دارند این ادعا را می کنند. و در سوره یونس آیه 38 میفرماید: (اَم یَقُولونَ افتَریه) آیا اینها میگویند این افترا است؟ (قُل فَأتوا بِسورَةِ مِثلِهِ) ده تا سوره هم نمیگوییم، [بگو یک سوره مثلش بیاورید] (سوره هم که میگوید، میدانید در قرآن کوچک و بزرگ دارد؛ سوره (اِذا جاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الفَتْح) هم یک سوره است، سوره (اِنا اَعطَیناکَ الْکوثَر) هم یک سوره است)، شما فقط یک سوره مانند این بیاورید کافی است. اینجا هم باز میفرماید: (وَ ادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ الله) نمیگویم خودتان تنها بیاورید، [هر کس را هم که دلتان می خواهد دعوت به همکاری کنید]، با همکارانتان سورهای مانند قرآن بیاورید، باز اینجا هم میفرماید: (اِن کُنتُم صادقین) [اگر راست میگویید در ادعای خودتان]؛ یعنی شما دروغ میگویید و در ادعای خودتان صادق نیستید.
eporsesh.com
- [سایر] با سلام 1 در کدام سوره قرآن به دوران یتیمی پیامبر اشاره شده است؟ 2 آغاز نزول قرآن بر پیامبر در چه روزی بود؟
- [سایر] تفاوت شأن نزول، فضای نزول و جوّ نزول قرآن چیست؟
- [سایر] معجزه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) غیر از قرآن چیست؟ منبع قابل اعتماد در رابطه با این موضوع را ذکر نمایید؟
- [سایر] چرا شب قدر، شب نزول قرآن کریم بین مسلمین مورد اختلاف است؟ چرا شیعه شبهای 19، 21 و 23 و اهل سنت شبهای 23 و 27 را شب قدر می دانند؟
- [سایر] فرق میان تفسیر به رای و تفکر و استنباط شخصی از قرآن چیست؟
- [سایر] فرق میان تفسیر به رای و تفکر و استنباط شخصی از قرآن چیست؟
- [سایر] احکامی که در قرآن نیامده، چگونه از آن استنباط میشود؟
- [سایر] چرا قرآن معجزه است؟
- [سایر] جنبههای اعجاز قرآن چیست؟
- [سایر] ابعاد اعجاز قرآن چیست؟
- [امام خمینی] جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارس که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدی نمودهاند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال دولت جائر هستند، زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر اشتباها مشغول خواندن سوره ای شود که سجده واجب دارد چنانچه پیش از رسیدن به ایه سجده بفهمد باید ان سوره را رها کند و سوره دیگر بخواند و اگر بعد از خواندن ایه سجده بفهمد احتیاطا به سجده اشاره نموده و سوره را تمام کند و سوره دیگری هم به قصد قربت مطلقه یعنی اگر وظیفه اش سوره دیگری است این همان باشد وگرنه به عنوان قرایت قران باشد بخواند و بعد از نماز باید سجده ان را به جا اورد
- [آیت الله اردبیلی] اسباب ارث، یعنی رابطهای که موجب ارث بردن از میّت میشود، سه چیز است: اوّل: (خویشاوندی نَسبی) که خود به سه دسته تقسیم میشود و تفصیل آن در مسأله بعدی بیان میشود. دوم: (خویشاوندی سببی)، یعنی رابطهای که به سبب نکاح دائم ایجاد میشود و به وسیله آن زن و شوهر از یکدیگر ارث میبرند. سوم: (وِلاء) که به وسیله آن کسی که بر دیگری یک نوع ولایت دارد، در صورت نبودن خویشاوندان نسبی و سببی، از او ارث میبرد و آن بر سه قسم است: 1 (وِلاء عِتق) که موضوع آن در این زمان منتفی شده است.2 (ضِمان جَریره)؛ یعنی این که انسان با کسی قرار میگذارد که در زندگی ضامن جنایات او باشد و در عوض از او ارث ببرد.3 (امامت) که به واسطه آن امام مسلمین در برخی از صور که بیان خواهد شد، از میّت ارث میبرد.
- [آیت الله وحید خراسانی] بیع خرید و فروش با قرض از جهت موضوع و حکم فرق دارد از جهت موضوع بیع تبدیل عین است به عوض در اضافه چه ان اضافه ملکیت باشد یا حق و قرض تملیک عین است به ضمان قرض گیرنده به مثل اگر مثلی باشد و به قیمت اگر قیمی باشد از جهت حکم در احکامی اختلاف دارند که به بعضی از انها اشاره می شود ربا در بیع و قرض مختلف است در قرض هر نوع زیادی که شرط شود ربا و حرام است ولی در بیع زیادی در صورتی حرام است که چیز فروخته شده و عوض ان از یک جنس باشند و با کیل یا وزن فروخته شوند که در این صورت زیادی ربا و حرام است پس اگر از یک جنس نباشند و یا با کیل و وزن فروخته نشوند زیاده گرفتن در ان حرام نیست مانند اجناسی که به عدد فروخته می شوند ربا در بیع موجب بطلان بیع است و نقل و انتقالی محقق نمی شود و در قرض ربا موجب بطلان قرض نیست و قرض گیرنده مالک مالی که قرض گرفته می شود ولی قرض دهنده مالک مقدار زیادی که شرط شده نمی شود
- [آیت الله مظاهری] نمّامی و فتنهگری از گناهان کبیرهای است که قرآن آن را بالاتر از قتل دانسته است؛ خداوند در قرآن شریف میفرماید: (وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)[1] (و فتنه از قتل شدیدتر است.) (وَ الْفِتْنَةُ اکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ)[2] (و فتنه از قتل بزرگتر است.) و آن اقسامی دارد: الف) فتنهگری در دین خدا، نظیر افرادی که با گفتار یا کردار خود مردم را از دین و فضائل اخلاقی منحرف میکنند، و این صورت، گناه مفسد فی الارض را نیز دارد. ب) کسانی که با تهمت زدن و دروغپردازی مردم را به یکدیگر بدبین میکنند، و به رابطه و اخوّت اسلامی مسلمین ضربه میزنند، و این صورت گناه تهمت را نیز دارد. ج) کسانی که با سعایت و سخنچینی، غیبت کسی را که از او غیبت شده به او برسانند، و این قسم گناه غیبت را نیز دارد، زیرا عیب کسی را که غیبت نموده، نقل کرده است. د) کسانی که با نقل گفتاری یا کرداری مردم را به یکدیگر بدبین و دشمنی را میان آنان ایجاد میکنند، مثلاً ازدواج مجدد کسی را برای زنش بگویند یا تماس زنی را با نامحرم برای شوهرش بگویند، و این صورت از مصادیق همان فتنهگری است که در اسلام از آن منع شدید شده است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان در اسلام کوتاهی در رفع حوائج مسلمین است، و از قرآن و روایات بسیاری استفاده میشود که هر کسی باید به انداز? وسعش در رفع حوائج مسلمانها کوشا باشد: (لِیُنْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهٍ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا اتاهُ اللَّه)[1] (بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده بخشش کند.) و حوائج مسلمین اقسامی دارد: الف) حوائج ضروری نظیر آن چیزی از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج که اگر رفع حاجت او نشود در خطر واقع میشود. این قسم از حوائج را هر کس که قدرت دارد باید رفع کند، و قدر متیقّن از آیات و روایات همین است، و کوتاهی برای کسی که قدرت دارد حرام است. ب) اگر آبروی کسی در خطر باشد، بر همه واجب است که برای حفظ آبروی او کوشا باشند و قطعاً آیات و روایات شامل این قسم نیز میشود، و کوتاهی در این امر نیز از گناهان بزرگ در اسلام است. ج) حوائج لازم ولی غیر ضروری، نظیر آنچه از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج که اگر رفع حاجت او نشود گرچه در خطر واقع نمیشود، ولی در مشکل و مضیقه است، و این قسم را نیز هر کس میتواند باید در رفع آن بکوشد، و آیات و روایات شامل این قسم نیز میشود، و از این قسم است ادای دیونی که وقت آن رسیده باشد و طلبکار مطالبه کند، و از این قسم است اداره جبهه اگر جنگی برای مسلمانها پیش بیاید و نظیر اینها که فراوان است. د) حوائج غیر لازم و غیر ضروری که به آن حوائج رفاهی نیز میگویند، نظیر گوشت و میوه و مانند آن در خوراک، و لباس که حافظ آبرو و کرامت اوست در پوشاک، و خانهای که موجب آسایش اوست در مسکن، و همسری که موجب آسایش اوست در ازدواج، و این قسم از اقسامی است که میتواند از بابت خمس یا زکات تهیه شود، و رفع اینگونه حوائج گرچه واجب نیست، ولی از مستحبّات مؤکّد است، و ثواب آن از هر عمل مستحبّی بیشتر است، صفحه 426 حتّی در بعضی از روایات آمده است که رفع اینگونه حوائج ثوابش از بیست حجّ و عمره و دو ماه اعتکاف در مسجدالحرام بالاتر است.
- [آیت الله مظاهری] غیبت- یعنی عیب کسی را در غیاب او به دیگران منتقل نمودن- از گناهان بزرگ است و قرآن شریف آن را به منزله خوردن گوشت مردار انسان دانسته است: (وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ احَدُکُمْ انْ یَأْکُلَ لَحْمَ اخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُموُه)[1] (و بعضی از شما، غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ (در حالی که) از آن کراهت دارید.) و فرقی نیست که آن عیب مستور و پوشیده باشد یا غیر مستور، و همچنین فرقی نیست کسی که غیبت او میشود راضی باشد یا نه، و همچنین فرقی نیست که غیبت با گفتار باشد و یا کردار نظیر اشاره و نوشتن و امثال اینها و همین مقدار که به عنوان تنقیص و ضربهزدن به شخصیّت کسی عیب او را در غیاب او به دیگری منتقل کند غیبت و از گناهان کبیره است و اگر کسی که غیبت او میشود راضی باشد که از او غیبت شده، علاوه بر اینکه غیبتکننده گناه نموده است، کسی که راضی به آن گناه بوده است نیز گناهکار است.
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله سیستانی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است ، با این تفاوت که در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز لازم است . و نماز جمعه واجب تخییری است ، به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیّر است که نماز جمعه را بخواند در صورتی که شرائطش موجود باشد یا نماز ظهر بجا آورد ، و اگر نماز جمعه را بجا آورد ، کفایت از ظهر میکند . و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : داخل شدن وقت ، و آن عبارت از زوال آفتاب ، یعنی ظهر است ، و وقتش اول عرفی زوال است ، پس هر گاه از این وقت نماز جمعه را تأخیر انداخت ، وقتش تمام شده و نماز ظهر را باید بجا آورد . دوم : شماره افراد ، و آن پنج نفر است با امام ، و هر گاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود . سوم : بودن امام جامع شرائط امامت ، از عدالت و غیر آن از چیزهائی که در امام جماعت معتبر است ، همچنان که در بحث نماز جماعت خواهد آمد ، و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود . و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد : اول : جماعت بودن ، پس فرادی صحیح نیست ، و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد اقتدا میکند و یک رکعت دیگر را فرادی میخواند و نماز جمعهاش صحیح است . و اگر در رکوع رکعت دوم امام را درک کند بنابر احتیاط واجب نمیتواند به این نماز جمعه اکتفا کند و باید نماز ظهر را بجا آورد . دوم : خواندن امام دو خطبه پیش از نماز ، که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و توصیه به تقوی و پرهیزکاری شود و یک سوره کوتاه از قرآن بخواند ، و در خطبه دوم باز هم حمد و ثنای الهی را بجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده و احتیاط مستحب آن است که برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند . و لازم است خطبه پیش از نماز باشد ، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بود ، و خواندن خطبه پیش از ظهر اشکال دارد . و لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد ، پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود . و نیز لازم است بین دو خطبه قدری بنشیند ، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد . و لازم است امام جماعت خودش خطبه را بخواند ، و حمد و ثنای الهی و صلوات بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین بنابر احتیاط باید به عربی باشد ، و در ما زاد بر آن عربیت معتبر نیست ، بلکه اگر بیشتر حاضرین زبان عربی راندانند احتیاط لازم آن است که توصیه به تقوی به زبان حاضرین باشد . سوم : آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد ، بنابر این اگر نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شود چنانچه با هم شروع شوند هر دو باطل میشوند ، و اگر یکی زودتر از دیگری شروع شود هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح ، و دومی باطل خواهد بود . ولی هر گاه پس از برگزاری نماز جمعه معلوم شود که نماز جمعه دیگری همزمان یا مقدم بر آن در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا شده بوده ، بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود . و برپا نمودن نماز جمعه در صورتی مانع از نماز جمعه دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع الشرائط باشد و در غیر این صورت مانع نخواهد بود .