دربارة این قصه در آیات 27 تا 32 سوره مائده مطالبی بیان شده است. از روایات امامان معصوم: نیز استفاده میشود که علت قربانی کردن فرزندان حضرت آدم(ع) و سبب قتل "هابیل"، مسئله وصایت و جانشینی حضرت آدم(ع) بود; چون قابیل دید پدرش حضرت آدم(ع) برادرش هابیل را به این منصب مفتخر ساخت، به وی حسادت برد تا آن جا که در صدد قتل او برآمد. در روایتی از امام صادقدر اینباره چنین میخوانیم: "خداوند متعال به آدم(ع) وحی فرمود: "اسم اعظم من و میراث نبوت و اسمایی را که به تو تعلیم کردهام و هر آنچه مردم بدان نیاز دارند، به هابیل بسپار." حضرت آدم(ع) نیز این کار را کرد و چون قابیل مطلع شد، خشمناک شد; به نزد حضرت آدم(ع) آمد و گفت: "پدرجان! مگر من از وی بزرگتر نبودم و بدین منصب شایستهتر از او نیستم؟" حضرت آدم(ع) فرمود:"ای فرزند! این کار به دست خداست و او هر که را بخواهد به این منصب میرساند و خداوند او را به این منصب مخصوص فرموده است; اگر چه تو از وی بزرگتر هستی و اگر میخواهی صدق گفتار مرا بدانید، هر کدام قربانی به درگاه خدا ببرید و قربانی هر یک از شما قبول شد، او شایستهتر از دیگری است". قابیل و هابیل، قربانی آوردند; به این ترتیب که قابیل، چون دارای زراعت بود، برای قربانی خویش مقداری از گندمهای بیارزش و نامرغوب خود را جدا کرد و به درگاه خدا برد و هابیل که گوسفنددار بود، یکی از بهترین قوچها و گوسفندان چاق و فربه خود را جدا کرده، برای قربانی برد...". در روایت دیگری از امام سجاد7 دربارة پذیرفته شدن قربانی و ماجرای قتل هابیل چنین بیان شده است: "...قربانی صاحب گوسفند، یعنی هابیل پذیرفته شد و از دیگری ]قابیل[ قبول نشد. قابیل غضبناک شده به هابیل گفت: "به خدا تو را خواهم کشت! "هابیل گفت: "خدا تنها از پرهیزکاران قبول میکند، اگر تو دستت را به سوی من بگشایی که مرا بکشی، من هرگز برای کشتن تو دست به سویت نمیگشایم، من از خدا، پروردگار جهانیان میترسم; من میخواهم تو زیر بار گناه من و خود باشی و از دوزخیان شوی و این پاداش ستمگر است." ]و بدین صورت[ "دلش" کشتن برادر را برایش جلوه داد، ولی او نفهمید چگونه او رابکشد تا "ابلیس" آمد و به او یاد داد و گفت: "سرش را میان دو سنگ بگذار و آن گاه سرش را بشکن!" وقتی او را کشت، نفهمید با او چه کند، دو زاغ آمدند و با هم شروع به زد و خورد کردند و کمکم جنگ سختی نمودند تایکی دیگری را کشت و آن گاه آنکه به جا ماند، با چنگال خود گودالی حفر کرد و آن زاغ دیگر را در آن دفن نمود. قابیل گفت: ای وای! آیا ناتوان بودم که چون این زاغ باشم و جسد برادر را پنهان کنم؟ و از پشیمانان شد، گودالی کند و او را در آن دفن کرد ]و بدین صورت[ قانون دفن مردهها از آنجا شروع شد.( ر.ک: بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی;، ج 11، ص 655 656، ح 28 31، داراحیأالتراث العربی، بیروت / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج، ص 297 325، نشر اسلامی / قصص قرآن یا تاریخ انبیأ، سید هاشم رسولی محلاتی، ج 1، ص 22 30، انتشارات علمیه. ) eporsesh.com
دربارة این قصه در آیات 27 تا 32 سوره مائده مطالبی بیان شده است. از روایات امامان معصوم: نیز استفاده میشود که علت قربانی کردن فرزندان حضرت آدم(ع) و سبب قتل "هابیل"، مسئله وصایت و جانشینی حضرت آدم(ع) بود; چون قابیل دید پدرش حضرت آدم(ع) برادرش هابیل را به این منصب مفتخر ساخت، به وی حسادت برد تا آن جا که در صدد قتل او برآمد. در روایتی از امام صادقدر اینباره چنین میخوانیم:
"خداوند متعال به آدم(ع) وحی فرمود: "اسم اعظم من و میراث نبوت و اسمایی را که به تو تعلیم کردهام و هر آنچه مردم بدان نیاز دارند، به هابیل بسپار." حضرت آدم(ع) نیز این کار را کرد و چون قابیل مطلع شد، خشمناک شد; به نزد حضرت آدم(ع) آمد و گفت: "پدرجان! مگر من از وی بزرگتر نبودم و بدین منصب شایستهتر از او نیستم؟" حضرت آدم(ع) فرمود:"ای فرزند! این کار به دست خداست و او هر که را بخواهد به این منصب میرساند و خداوند او را به این منصب مخصوص فرموده است; اگر چه تو از وی بزرگتر هستی و اگر میخواهی صدق گفتار مرا بدانید، هر کدام قربانی به درگاه خدا ببرید و قربانی هر یک از شما قبول شد، او شایستهتر از دیگری است". قابیل و هابیل، قربانی آوردند; به این ترتیب که قابیل، چون دارای زراعت بود، برای قربانی خویش مقداری از گندمهای بیارزش و نامرغوب خود را جدا کرد و به درگاه خدا برد و هابیل که گوسفنددار بود، یکی از بهترین قوچها و گوسفندان چاق و فربه خود را جدا کرده، برای قربانی برد...".
در روایت دیگری از امام سجاد7 دربارة پذیرفته شدن قربانی و ماجرای قتل هابیل چنین بیان شده است:
"...قربانی صاحب گوسفند، یعنی هابیل پذیرفته شد و از دیگری ]قابیل[ قبول نشد. قابیل غضبناک شده به هابیل گفت: "به خدا تو را خواهم کشت! "هابیل گفت: "خدا تنها از پرهیزکاران قبول میکند، اگر تو دستت را به سوی من بگشایی که مرا بکشی، من هرگز برای کشتن تو دست به سویت نمیگشایم، من از خدا، پروردگار جهانیان میترسم; من میخواهم تو زیر بار گناه من و خود باشی و از دوزخیان شوی و این پاداش ستمگر است." ]و بدین صورت[ "دلش" کشتن برادر را برایش جلوه داد، ولی او نفهمید چگونه او رابکشد تا "ابلیس" آمد و به او یاد داد و گفت: "سرش را میان دو سنگ بگذار و آن گاه سرش را بشکن!" وقتی او را کشت، نفهمید با او چه کند، دو زاغ آمدند و با هم شروع به زد و خورد کردند و کمکم جنگ سختی نمودند تایکی دیگری را کشت و آن گاه آنکه به جا ماند، با چنگال خود گودالی حفر کرد و آن زاغ دیگر را در آن دفن نمود. قابیل گفت: ای وای! آیا ناتوان بودم که چون این زاغ باشم و جسد برادر را پنهان کنم؟ و از پشیمانان شد، گودالی کند و او را در آن دفن کرد ]و بدین صورت[ قانون دفن مردهها از آنجا شروع شد.( ر.ک: بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی;، ج 11، ص 655 656، ح 28 31، داراحیأالتراث العربی، بیروت / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج، ص 297 325، نشر اسلامی / قصص قرآن یا تاریخ انبیأ، سید هاشم رسولی محلاتی، ج 1، ص 22 30، انتشارات علمیه. )
eporsesh.com
- [سایر] داستان حضرت عُزَیر و الاغ او و به خواب رفتن آنها و بیداریشان بعداز صد سال در کدام سوره و آیه آمده است؟
- [سایر] در چند سوره قرآن، داستانهایی از حیوانات آمده است، لطفاً چند داستان را بیان کنید؟
- [سایر] در چه سوره و آیهای از قرآن، خداوند خوردن خوک، خون و گوشت مردار را حرام کرده است؟
- [سایر] چرا برخی از آیات و داستانهای قرآن مانند داستان حضرت موسیغ بسیار تکرار شده است؟
- [سایر] داستان حضرت آدم(ع) و شجره ممنوعه را توضیح دهید؟
- [سایر] داستان حضرت موسی(ع) و دیدن خدا را بیان کنید؟
- [سایر] در داستان حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) است که حضرت خضر مسائلی را میداند که حضرت موسی از آنها مطلع نیست در صورتی که موسی(ع) پیامبر اولوالعزم است و حضرت خضر نه!
- [سایر] قوم عمالقه چه کسانی بودند؟ داستان جنگ ابراهیم(ع) با آنان چه بوده است؟
- [سایر] داستان معراج پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) در کدام سوره میباشد؟
- [سایر] داستان سخن گفتن فرشتگان با حضرت ابراهیم(ع) در مورد تولد فرزندشان چیست؟
- [امام خمینی] - ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم: (قل هو الله احد)، یعنی بگو ای محمد (ص) که خداوند، خدایی است یگانه. (الله الصمد)، یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است. (لم یلد و لم یولد)، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (و لم یکن له کفوا احد)، یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم معنای ان گذشت قل هو الله احد یعنی بگو ای محمد صلی الله علیه واله وسلم که او خدایی است یگانه الله الصمد یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز و همه به او نیازمندند لم یلد و لم یولد یعنی فرزند ندارد و فرزند کسی نیست و لم یکن له کفوا احد یعنی هیچ کسی همتای او نیست
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله بروجردی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول) ع) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [آیت الله بروجردی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ع) مانند محمّد و احمد، یا لقب و کُنیة آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سیدالشهداء (ع) می باشد؛ بعد از آن خاک؛ بعد از خاک سنگ و بعد از سنگ گیاه است.
- [آیت الله جوادی آملی] .سیّدی که مستحقِ سهم سادات است , باید از طرف پدر به هاشم انتساب دا شته باشد و لازم نیست که از نسل حضرت پیامبر(ع) باشد؛ اما اگر کسی از طرف مادر انتساب به هاشم داشته باشد، کافی نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که وضو ندارد بنا بر احتیاط حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد؛ مس نماید. و بهتر آن است که اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا (ع) را هم مس ننماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .سجده بر تربت حضرت سید الشهداء(ع) افضل از سجده بر سایر چیزهایی است که سجده بر آنها صحیح است. پس از آن, در فضیلت، خاک و سپس سنگ و پس از سنگ، گیاه است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است یعنی مکلف شده؛ عجله کنند. از حضرت صادق (ع) روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.