در قرآن کریم به چند انگیزه روانی برای قتل اشاره شده است که عبارتند از: الف) حسد یکی از عوامل روانی قتل، از نظر قرآن، حسد است قرآن حسد را عامل نخستین قتلی که در روی زمین رخ داده است، معرفی کرده و می فرماید: (واتل علیهم نبأ ابنی آدم اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الآخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین) (1) ((خبر دو فرزند حضرت آدم را به حق بر آنان تلاوت کن آن هنگام که هر دو، قربانی کردند، پس خداوند قربانی یکی از آن دو را قبول کرد و قربانی دیگری را قبول نکرد. آن که قربانی اش قبول نشده بود، از ناراحتی به دیگری گفت: تو را خواهم کشت و او در پاسخ وی گفت: خداوند تنها عمل کسانی را می پذیرد که با تقوا باشند.)) ب) خو گرفتن به عقاید و ارزشهای خرافی دومین عامل قتل نفس در انسان عبارت است از خو گرفتن و عادت کردن به آداب و رسوم، ارزش ها و عقاید و روش زندگی خاصی که احیاناً ممکن است این آداب و رسوم و ارزش ها و روش ها ظالمانه و این عقاید و افکار، بی پایه و نادرست باشند و بدین سبب نیز مورد حمله و مذمت مصلحان جامعه قرار گیرند؛ اما ممکن است افراد جامعه، آن چنان به این افکار و آداب خو گرفته و زندگی شان با آنها در آمیخته باشد که حمله به آن ها را از نظر سیاسی و اقتصادی، زیانبار و توهین به خود تلقی کنند. همین امر انگیزه برخورد و درگیری آنان با مصلحان جامعه و احیاناً موجب ضرب و قتل و تبعید آنان و پیروان آنان خواهد شد. ج) طمع در اموال دیگران عامل سوم در قتل های متعارف، طمع در اموال دیگران است. کسی که می خواهد اموال شخص دیگری را تصاحب کند، و تا او زنده است نمی تواند به خواسته خود برسد. گاهی این انگیزه در وی چنان قوی است که او را وادار به قتل صاحب مال می کند تا بدین وسیله، مانع دست یابی به این خواسته اش را از پیش پای خود بردارد. د) تحریک عواطف منفی عامل چهارم قتل، عامل عاطفی خاصی است. هنگامی که در برخورد ها بین افراد اختلافی پیش می آید و عواطف یکی بر ضد دیگری تحریک می شود، گاهی کار به زود و خورد می کشد و گاهی نیز به قتل یکی از دو طرف منتهی می گردد. البته این اختلافها متنوعند و ممکن است در اصل بر سر مسائل مادی، اقتصادی، سیاسی و غیره باشد؛ اما آن چه کار را به جای خطرناک می کشاند، عمل و عکس العملی است که در ضمن منازعه و معارضه پیش می آید، تنور نزاع را داغ تر می کند و عواطف هر یک را علیه دیگری بیش از پیش تحریک می کند تا این که به این نقطه خطرناک می رسد. ه) ترس از گرسنگی ترس از گرسنگی، سبب می شد که در جامعه عرب جاهلی، بعضی از مردم بینوا بچه های خود را بکشند و بدین وسیله، از نان خور های خود بکاهند. قتلی که با چنین انگیزه ای انجام می شد، اختصاص به دختران نداشت و شر آن دامنگیر همه فرزندان پسر و دختر می شد. قرآن کریم در باره این جنایت و از بین بردن انگیزه آن می فرماید: (لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایاهم) (2) ((بچه هایتان را از ترس گرسنگی نکشید، ماهم به شما و هم به فرزندانتان روزی می دهیم.)) و) غیرت و حمیت بی جا عامل دیگر، عار و ننگ بی جا و غیرت بی موردی بود که بعضی از اعراب جاهلی نسبت به نوامیس خود احساس می کردند و آنان را به کشتن دختران معصوم خود وا می داشت. این عامل نیز در آیات متعددی از قرآن و شاید با شدت بیش تر و تعبیر های تند تر محکوم شده است. منشأ این سنت غلط در میان اعراب جاهلی، یک اندیشه باطل و فکر غلط بوده است. عرب جاهلی داشتن دختر را عار می دانست و گاهی از روی حماقت، برای آن که دامنشان به چنین عاری آلوده نشود، دختران معصوم خود را می کشتند. تعابیر بعضی از آیات قرآن نشان می دهد که این پندار غلط وجود داشته است، آن جا که می فرماید: (اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسوداً و هو کظیم * یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون) (3) این آیات می گویند: همین که به یکی از آنان خبر می دادند که دختر دار شده است صورتش از ناراحتی سیاه می شد و خشم خود را پنهان می کرد، خودش را می خورد و جرأت نمی کرد در بین مردم ظاهر شود، بلکه از خبر ناگواری که به او داده بودند, از مردم می گریخت و در این اندیشه فرو می رفت که چگونه خود را از این بلایی که دامنگیرش شده است برهاند. آیا با تحمل خفت و شرمندگی نگاهش دارد و یا در خاک دفنش کند و خود را از این وضع اسفبار برهاند؟ به این سر شکستگی در جامعه تن دهد و یا خود را از ننگ و عار داشتن دختر رها سازد؟ پی نوشتها: 1: مائده 27 2: انعام 151 3: نحل 58 و 59 eporsesh.com
در قرآن کریم به چند انگیزه روانی برای قتل اشاره شده است که عبارتند از:
الف) حسد
یکی از عوامل روانی قتل، از نظر قرآن، حسد است قرآن حسد را عامل نخستین قتلی که در روی زمین رخ داده است، معرفی کرده و می فرماید:
(واتل علیهم نبأ ابنی آدم اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الآخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین) (1)
((خبر دو فرزند حضرت آدم را به حق بر آنان تلاوت کن آن هنگام که هر دو، قربانی کردند، پس خداوند قربانی یکی از آن دو را قبول کرد و قربانی دیگری را قبول نکرد. آن که قربانی اش قبول نشده بود، از ناراحتی به دیگری گفت: تو را خواهم کشت و او در پاسخ وی گفت: خداوند تنها عمل کسانی را می پذیرد که با تقوا باشند.))
ب) خو گرفتن به عقاید و ارزشهای خرافی
دومین عامل قتل نفس در انسان عبارت است از خو گرفتن و عادت کردن به آداب و رسوم، ارزش ها و عقاید و روش زندگی خاصی که احیاناً ممکن است این آداب و رسوم و ارزش ها و روش ها ظالمانه و این عقاید و افکار، بی پایه و نادرست باشند و بدین سبب نیز مورد حمله و مذمت مصلحان جامعه قرار گیرند؛ اما ممکن است افراد جامعه، آن چنان به این افکار و آداب خو گرفته و زندگی شان با آنها در آمیخته باشد که حمله به آن ها را از نظر سیاسی و اقتصادی، زیانبار و توهین به خود تلقی کنند. همین امر انگیزه برخورد و درگیری آنان با مصلحان جامعه و احیاناً موجب ضرب و قتل و تبعید آنان و پیروان آنان خواهد شد.
ج) طمع در اموال دیگران
عامل سوم در قتل های متعارف، طمع در اموال دیگران است. کسی که می خواهد اموال شخص دیگری را تصاحب کند، و تا او زنده است نمی تواند به خواسته خود برسد. گاهی این انگیزه در وی چنان قوی است که او را وادار به قتل صاحب مال می کند تا بدین وسیله، مانع دست یابی به این خواسته اش را از پیش پای خود بردارد.
د) تحریک عواطف منفی
عامل چهارم قتل، عامل عاطفی خاصی است. هنگامی که در برخورد ها بین افراد اختلافی پیش می آید و عواطف یکی بر ضد دیگری تحریک می شود، گاهی کار به زود و خورد می کشد و گاهی نیز به قتل یکی از دو طرف منتهی می گردد. البته این اختلافها متنوعند و ممکن است در اصل بر سر مسائل مادی، اقتصادی، سیاسی و غیره باشد؛ اما آن چه کار را به جای خطرناک می کشاند، عمل و عکس العملی است که در ضمن منازعه و معارضه پیش می آید، تنور نزاع را داغ تر می کند و عواطف هر یک را علیه دیگری بیش از پیش تحریک می کند تا این که به این نقطه خطرناک می رسد.
ه) ترس از گرسنگی
ترس از گرسنگی، سبب می شد که در جامعه عرب جاهلی، بعضی از مردم بینوا بچه های خود را بکشند و بدین وسیله، از نان خور های خود بکاهند. قتلی که با چنین انگیزه ای انجام می شد، اختصاص به دختران نداشت و شر آن دامنگیر همه فرزندان پسر و دختر می شد.
قرآن کریم در باره این جنایت و از بین بردن انگیزه آن می فرماید:
(لا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم و ایاهم) (2)
((بچه هایتان را از ترس گرسنگی نکشید، ماهم به شما و هم به فرزندانتان روزی می دهیم.))
و) غیرت و حمیت بی جا
عامل دیگر، عار و ننگ بی جا و غیرت بی موردی بود که بعضی از اعراب جاهلی نسبت به نوامیس خود احساس می کردند و آنان را به کشتن دختران معصوم خود وا می داشت. این عامل نیز در آیات متعددی از قرآن و شاید با شدت بیش تر و تعبیر های تند تر محکوم شده است. منشأ این سنت غلط در میان اعراب جاهلی، یک اندیشه باطل و فکر غلط بوده است. عرب جاهلی داشتن دختر را عار می دانست و گاهی از روی حماقت، برای آن که دامنشان به چنین عاری آلوده نشود، دختران معصوم خود را می کشتند.
تعابیر بعضی از آیات قرآن نشان می دهد که این پندار غلط وجود داشته است، آن جا که می فرماید:
(اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسوداً و هو کظیم * یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون) (3)
این آیات می گویند: همین که به یکی از آنان خبر می دادند که دختر دار شده است صورتش از ناراحتی سیاه می شد و خشم خود را پنهان می کرد، خودش را می خورد و جرأت نمی کرد در بین مردم ظاهر شود، بلکه از خبر ناگواری که به او داده بودند, از مردم می گریخت و در این اندیشه فرو می رفت که چگونه خود را از این بلایی که دامنگیرش شده است برهاند. آیا با تحمل خفت و شرمندگی نگاهش دارد و یا در خاک دفنش کند و خود را از این وضع اسفبار برهاند؟ به این سر شکستگی در جامعه تن دهد و یا خود را از ننگ و عار داشتن دختر رها سازد؟
پی نوشتها:
1: مائده 27
2: انعام 151
3: نحل 58 و 59
eporsesh.com
- [سایر] آیا شخصی که از سلامت کامل جسمی و روانی بر خوردار است، می تواند (به هر انگیزه ای) تغییر جنسیت به شیوه امروزی دهد؟
- [سایر] در رابطه با اراده و انگیزه در قرآن و روایات چه مطالبی موجود است؟
- [سایر] از نگاه قرآن و روایات اراده و انگیزه انسان چگونه است؟
- [سایر] ایمان به هدف، بهترین انگیزه انجام وظایف است؛ قرآن در این باره چه می فرماید؟
- [سایر] آنچه در قرآن به نام غفلت از آن یاد شده به لحاظ روانی چه حالتی است؟
- [سایر] قطع روانی و منطقی در تفسیر متون مقدس چه نقشی دارند؟
- [سایر] با عرض سلام و احترام، پرسشی در باره نحوه مطالعه تفسیر قرآن داشتم. این روش تا حدودی من را از این فکر رها می کرد، اما به دلیل برخورد با آیاتی که کاربرد چندانی برایم نداشت مدت زیادی است که دیگر آن انگیزه ای که برای مطالعه تفسیر داشتم را نداشته و به همین دلیل آن را ترک کرده ام و نمی دانم مشکل کار از کجا است. لطفا مرا راهنمایی کنید که برای ایجاد انگیزه مجدد چکار کنم؟ با تشکر
- [سایر] چگونه با انگیزه باشیم؟
- [سایر] کفّار در چه مکانی تصمیم گرفتند پیامبراکرم(ص) را به قتل برسانند، نظر قرآن نسبت به این مسأله چیست؟
- [سایر] انگیزه های خودنمایی دختران چیست؟
- [آیت الله سبحانی] شخصی که از سفر معصیت برمی گردد، چنانچه انگیزه رجوعش مقصد مستقلی غیر از رجوع به وطن باشد، نماز او نیز شکسته است.
- [آیت الله نوری همدانی] شخصی که از سفر معصیت بر می گردد ، چنانچه انگیزة رجوعش مقصد مستقلی غیر از رجوع به وطن باشد نماز او شکسته است .
- [آیت الله بهجت] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً و به ناحق بکشد، از او ارث نمیبرد، ولی اگر از روی خطا باشد، چه خطای محض باشد یا خطای شبیه به عمد، بنابر اظهر از او ارث میبرد، ولی از دیه او بنابر اظهر ارث نمیبرد، اگرچه احتیاط مستحب در صلح کردن است، و در قتل عمدی، که ارث نمیبرد، فرقی نیست بین اینکه خودش مستقیماً اقدام به قتل نماید و یا طوری واسطه قتل باشد که قتل به او نسبت داده شود.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی یکی از خویشان خود را عمداً و به ناحق بکشد ، از او ارث نمیبرد ، ولی اگر قتل به حق باشد مانند قصاص یا اجرای حد یا دفاع ، ارث میبرد ، و همچنین اگر از روی خطا باشد ، مثل آنکه سنگ را به هوا بیندازد و اتفاقاً به یکی از خویشان او بخورد و او را بکشد ، از او ارث میبرد ، ولی از دیه قتل که عاقله میپردازد ارث نمیبرد و همچنین قتل شبه عمد یعنی : اینکه کاری کند که معمولاً موجب قتل نیست و قصد قتل هم نداشته ، ولی قصد انجام آن نسبت به مقتول داشته است مانع ارث نمیشود .
- [آیت الله مظاهری] در قتل عمد ورثه مقتول میتوانند قصاص کنند یا دیه بگیرند یا عفو کنند ولی عفو بهتر است، و در قتل شبه عمد حقّ قصاص ندارند فقط میتوانند دیه بگیرند یا عفو نمایند، و در قتل خطایی نیز حقّ قصاص ندارند بلکه یا عفو میکنند یا از عاقله یعنی خویشاوندان پدری قاتل، دیه میگیرند.
- [آیت الله مظاهری] در قتل خطا و قتل شبه عمد، قاتل باید علاوه بر دیه، شصت روز روزه بگیرد و اگر نتواند، شصت فقیر را سیر نماید، و در قتل عمد اگر ورثه مقتول عفو کنند یا با قاتل بر دیه توافق نمایند، قاتل باید شصت روز روزه بگیرد و شصت فقیر را هم سیر نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در اثر مسامحه و تخلّف در رانندگی کسی کشته شود، چنانچه راننده اطمینان یا ظنّ قوی داشته که با عابر برخورد میکند، قتل عمد است؛ ولی چنانچه بدون مسامحه قتلی صورت پذیرد، قتل خطایی میباشد و احکام قتل خطایی در کتاب (فقه الدیات) بیان شده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [آیت الله بهجت] دیه قتل شبه عمد و قتل خطا هر یک صد شتر است، ولی سن شترها در هر کدام مختلف است که توضیح آن در کتابهای مفصل داده شده است.
- [آیت الله مظاهری] در قتل عمد که ورثه حقّ قصاص دارند میتوانند بیش از دیه از قاتل بگیرند و قصاص نکنند.