درست است که بین گفتار قرآن وتورات در مورد زنی که حضرت موسی علیه السلام را از رود نیل نجات داد اختلاف وجود دارد. در قرآن آمده است که حضرت موسی علیه السلام را همسر فرعون نجات داد[1] در حالی که تورات میگوید آن زن، دختر فرعون بوده است.[2] بدیهی است که بین این دو دیدگاه بگونهای تضاد وجود دارد که قابل جمع نمیباشد و از صحت یکی کذب دیگری ثابت میگردد. بنابراین برای اثبات صحت یکی از این دو نظر لازم است که این دو کتاب مقدس یعنی تورات و قرآن، از نگاه سند و تدوین مورد بحث و بررسی قرار گیرد که کدام یک از آنها سند متقن و مورد قبول دارد و از تحریف و دستبرد مصون و محفوظ مانده است. تورات: تورات کتاب مقدس یهودیان که به عهد قدیم معروف و مشهور میباشد نه تنها گرفتار تحریف شده بلکه شیوه نگارش و نوع ادبیاتی که در آن به کار رفته نشان میدهد که این کتاب نه وحی خدا است و نه نوشته خود حضرت موسی علیه السلام بلکه مضمون این کتاب گزارشاتی است از تاریخ برخی پیامبران و نیز وقایعی که بر بنی اسرائیل گذشته است. در این نوشته و پیوسته از حضرت موسی به صورت فرد غایب نام میبرد و در تمام تورات موردی پیدا نمیشود که حضرت موسی از خود سخن گفته باشد. و به صورت متکلم به خود اشاره داشته باشد. و حتی نمیتوان موردی را پیدا کرد که موسی علیه السلام به صورت مخاطب پیام خدا مستقیماً به او خطاب شده باشد. به طور نمونه به موارد ذیل دقت شود: 1 . (موسی همانطور که خدا به او دستور داده بود پسران ارشد بنی اسرائیل را شمرد.)[3] 2 . خداوند به موسی فرمود که به قوم اسرائیل بگوید.)[4] 3 . سالها گذشت و موسی بزرگ شد.. روز بعد موسی به دیدن هم نژادانش رفت.)[5] در سراسر تورات درباره حضرت موسی به صورت بالا تعبیر آورده میشود. به گونهای که هر خوانندهای مطمئن میشود که فرد یا افراد دیگری غیر از موسی علیه السلام وقایع و حوادث مربوط به وی را جمعآوری کرده و به صورت داستان تاریخی آنها را نقل نمودهاند تا جایی که از مرگ حضرت موسی علیه السلام و حوادثی که پس از آن اتفاق افتاده سخن گفته شده است.[6] محققینی که در رابطه با تورات مطالعه نموده و به بررسی پرداختهاند دیدگاه فوق را تأیید میکنند و معتقدند که این کتاب مدتها بعد توسط دیگران نوشته شده است. کارل بوکای میگوید: مجموعه عهد عتیق در خلال نه قرن براساس حکایتهای رایج نوشته شده و بنیاد اسفار پنجگانه که به موسی نسبت داده شده حدود قرن دهم قبل از میلاد تدوین یافته است. سپس در زمان بعد الهیات و روایات کاهنان بدان افزوده شد و همچنین تدوین کتابهای دیگر طی قرنها ادامه یافت و اینگونه عهد عتیق به عنوان یک اثر ادبی برای نژاد یهود خودنمایی میکند که تاریخ زندگی آنان را از آغاز تا زمان پیدایش حضرت مسیح،در بردارد. این مجموعه در فاصله بین قرن دهم تا قرن اول قبل از میلاد نوشته و تکمیل شده است.[7] توماس میشل میگوید: (در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است اما مطالعات جدید نشان میدهد که پاسخ به مسأله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور میشد دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل میکردند سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد. که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سر انجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعهها در یک کتاب گرد آمد.)[8] بنابراین نمیتوان گفت که تورات کلام خدا و یا سخن حضرت موسی میباشد که از هر گونه عیب و نقص خالی و بر همگان حجت باشد. قرآن: قرآن یکی از مهمترین معجزات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که هیچ کس نمیتواند مانند آن را بیاورد، قرآن بارها همه کسانی را که در شک و تردید بودند، به این امر دعوت کرد ولی آنها هرگز توان مقابله با آن را پیدا نکردند قرآن می فرماید: (بگو اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند همانند آن را نخواهند آورد، هر چند یکدیگر را در این کار یاری کنند.)[9] و همچنین میفرماید: (و اگر درباره آنچه بر بنده خود (پیامبر اسلام) نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود غیر از خدا را برای این کار فرا خوانید اگر راست میگویید.)[10] بنابراین قرآن با گذشت زمان نه تنها کهنه نمیشود بلکه نکات اعجازآمیز آن، آشکارتر و عظمت محتوایش بر جهانیان روشنتر میشود. قرآنی که امروز در دست مسلمین جهان است همان است که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شد. نه چیزی از آن کاسته شده و نه چیزی بر آن افزوده گشته است.[11] از همان روز نخست گروه بزرگی از کاتبان وحی، آیات قرآن را پس از نزول مینوشتند، و مسلمانان موظف بودند شب و روز آن را بخوانند، و در نمازهای پنجگانه خود آن را تکرار کنند، گروه عظیمی آیات قرآنر ا به خاطر میسپردند و حفظ میکردند.[12] حافظان قرآن و قاریان همیشه در جوامع اسلامی موقعیت و مقام ویژه داشته و دارند. مجموع این امور و جهات دیگر سبب شد که کمترین تغییر و تحریفی در قرآن راه نیابد. افزون بر این، خداوند حفظ آن را تا پایان جهان تضمین کرده است آنجا که می فرماید (ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع از آن پاسداری میکنیم)[13] با وجود این تضمین الهی، تغییر و تحریف آن غیر ممکن است. با توجه به آنچه گذشت، روشن میگردد که قرآن کلام مستقیم خدا است و در آن هیچگونه دخل و تصرفی از طرف دیگران صورت نگرفته است و از هر گونه دستبرد و تحریف محفوظ و مصون مانده است. بنابراین در تعارض بین گفتار قرآن و تورات در مورد زنی که حضرت موسی علیه السلام را از رود نیل نجات داد و بزرگ کرد، نظر قرآن مقدم است، چون هیچگونه خلاف در آن متصور نیست، در حالی که به هیچ آیه تورات نمیشود اعتماد کرد زیرا دقت در سیر تدوین و آنچه بر او گذشته است مانع از اعتماد به صحت آن است و احتمال خلاف منتفی نیست پس فصل الخطاب، قول قرآن است که میگوید: همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: (نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد یا او را به عنوان پسر برگزینیم)[14] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . تفسیر نمونه، ج 3، مکارم شیرازی. 2 . آشنایی با قرآن، ج 8، مرتضی مطهری. [1] . قصص/9. [2] . سفر خروج، ج2، ص6. [3] . سفر اعداد، ج3، ص43. [4] . همان، ج5، ص1. [5] . سفر خروج، ج2، ص11. [6] . صحیفه یوشع، ج1، ص1. [7] . بوکای، عهدین و قرآن و علم، ترجمه دکتر حسن حبیبی، بی جا، بی نا، ص 25 26. [8] . توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای ادیان و مذاهب، اول، 1377 ش، ص 32. [9] . اسراء/88. [10] . بقره/23. [11] . رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، دوم، 1362 ش، ص 211. [12] . همان، ص 247. [13] . حجر/9. [14] . قصص/9.
قرآن میگوید همسر فرعون حضرت موسی را بزرگ کرد در حالی که تورات میگوید دختر فرعون بوده ، کدام صحیح است؟
درست است که بین گفتار قرآن وتورات در مورد زنی که حضرت موسی علیه السلام را از رود نیل نجات داد اختلاف وجود دارد. در قرآن آمده است که حضرت موسی علیه السلام را همسر فرعون نجات داد[1] در حالی که تورات میگوید آن زن، دختر فرعون بوده است.[2] بدیهی است که بین این دو دیدگاه بگونهای تضاد وجود دارد که قابل جمع نمیباشد و از صحت یکی کذب دیگری ثابت میگردد.
بنابراین برای اثبات صحت یکی از این دو نظر لازم است که این دو کتاب مقدس یعنی تورات و قرآن، از نگاه سند و تدوین مورد بحث و بررسی قرار گیرد که کدام یک از آنها سند متقن و مورد قبول دارد و از تحریف و دستبرد مصون و محفوظ مانده است.
تورات:
تورات کتاب مقدس یهودیان که به عهد قدیم معروف و مشهور میباشد نه تنها گرفتار تحریف شده بلکه شیوه نگارش و نوع ادبیاتی که در آن به کار رفته نشان میدهد که این کتاب نه وحی خدا است و نه نوشته خود حضرت موسی علیه السلام بلکه مضمون این کتاب گزارشاتی است از تاریخ برخی پیامبران و نیز وقایعی که بر بنی اسرائیل گذشته است. در این نوشته و پیوسته از حضرت موسی به صورت فرد غایب نام میبرد و در تمام تورات موردی پیدا نمیشود که حضرت موسی از خود سخن گفته باشد. و به صورت متکلم به خود اشاره داشته باشد. و حتی نمیتوان موردی را پیدا کرد که موسی علیه السلام به صورت مخاطب پیام خدا مستقیماً به او خطاب شده باشد. به طور نمونه به موارد ذیل دقت شود:
1 . (موسی همانطور که خدا به او دستور داده بود پسران ارشد بنی اسرائیل را شمرد.)[3]
2 . خداوند به موسی فرمود که به قوم اسرائیل بگوید.)[4]
3 . سالها گذشت و موسی بزرگ شد.. روز بعد موسی به دیدن هم نژادانش رفت.)[5]
در سراسر تورات درباره حضرت موسی به صورت بالا تعبیر آورده میشود. به گونهای که هر خوانندهای مطمئن میشود که فرد یا افراد دیگری غیر از موسی علیه السلام وقایع و حوادث مربوط به وی را جمعآوری کرده و به صورت داستان تاریخی آنها را نقل نمودهاند تا جایی که از مرگ حضرت موسی علیه السلام و حوادثی که پس از آن اتفاق افتاده سخن گفته شده است.[6]
محققینی که در رابطه با تورات مطالعه نموده و به بررسی پرداختهاند دیدگاه فوق را تأیید میکنند و معتقدند که این کتاب مدتها بعد توسط دیگران نوشته شده است. کارل بوکای میگوید: مجموعه عهد عتیق در خلال نه قرن براساس حکایتهای رایج نوشته شده و بنیاد اسفار پنجگانه که به موسی نسبت داده شده حدود قرن دهم قبل از میلاد تدوین یافته است. سپس در زمان بعد الهیات و روایات کاهنان بدان افزوده شد و همچنین تدوین کتابهای دیگر طی قرنها ادامه یافت و اینگونه عهد عتیق به عنوان یک اثر ادبی برای نژاد یهود خودنمایی میکند که تاریخ زندگی آنان را از آغاز تا زمان پیدایش حضرت مسیح،در بردارد. این مجموعه در فاصله بین قرن دهم تا قرن اول قبل از میلاد نوشته و تکمیل شده است.[7]
توماس میشل میگوید: (در قدیم مردم معتقد بودند که موسی تورات را نوشته است اما مطالعات جدید نشان میدهد که پاسخ به مسأله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور میشد دشوارتر است. تورات در طول نسلها پدید آمده است در ابتدا روایتهایی وجود داشت که قوم یهود آنها را به طور شفاهی به یکدیگر منتقل میکردند سپس روایات مذکور در چند مجموعه نوشته شد. که برخی از آنها در باب تاریخ و برخی در باب احکام بود. سر انجام در قرن پنجم قبل از میلاد این مجموعهها در یک کتاب گرد آمد.)[8]
بنابراین نمیتوان گفت که تورات کلام خدا و یا سخن حضرت موسی میباشد که از هر گونه عیب و نقص خالی و بر همگان حجت باشد.
قرآن:
قرآن یکی از مهمترین معجزات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که هیچ کس نمیتواند مانند آن را بیاورد، قرآن بارها همه کسانی را که در شک و تردید بودند، به این امر دعوت کرد ولی آنها هرگز توان مقابله با آن را پیدا نکردند قرآن می فرماید: (بگو اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند همانند آن را نخواهند آورد، هر چند یکدیگر را در این کار یاری کنند.)[9] و همچنین میفرماید: (و اگر درباره آنچه بر بنده خود (پیامبر اسلام) نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود غیر از خدا را برای این کار فرا خوانید اگر راست میگویید.)[10]
بنابراین قرآن با گذشت زمان نه تنها کهنه نمیشود بلکه نکات اعجازآمیز آن، آشکارتر و عظمت محتوایش بر جهانیان روشنتر میشود. قرآنی که امروز در دست مسلمین جهان است همان است که بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شد. نه چیزی از آن کاسته شده و نه چیزی بر آن افزوده گشته است.[11] از همان روز نخست گروه بزرگی از کاتبان وحی، آیات قرآن را پس از نزول مینوشتند، و مسلمانان موظف بودند شب و روز آن را بخوانند، و در نمازهای پنجگانه خود آن را تکرار کنند، گروه عظیمی آیات قرآنر ا به خاطر میسپردند و حفظ میکردند.[12] حافظان قرآن و قاریان همیشه در جوامع اسلامی موقعیت و مقام ویژه داشته و دارند. مجموع این امور و جهات دیگر سبب شد که کمترین تغییر و تحریفی در قرآن راه نیابد.
افزون بر این، خداوند حفظ آن را تا پایان جهان تضمین کرده است آنجا که می فرماید (ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع از آن پاسداری میکنیم)[13] با وجود این تضمین الهی، تغییر و تحریف آن غیر ممکن است.
با توجه به آنچه گذشت، روشن میگردد که قرآن کلام مستقیم خدا است و در آن هیچگونه دخل و تصرفی از طرف دیگران صورت نگرفته است و از هر گونه دستبرد و تحریف محفوظ و مصون مانده است. بنابراین در تعارض بین گفتار قرآن و تورات در مورد زنی که حضرت موسی علیه السلام را از رود نیل نجات داد و بزرگ کرد، نظر قرآن مقدم است، چون هیچگونه خلاف در آن متصور نیست، در حالی که به هیچ آیه تورات نمیشود اعتماد کرد زیرا دقت در سیر تدوین و آنچه بر او گذشته است مانع از اعتماد به صحت آن است و احتمال خلاف منتفی نیست پس فصل الخطاب، قول قرآن است که میگوید: همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: (نور چشم من و توست! او را نکشید شاید برای ما مفید باشد یا او را به عنوان پسر برگزینیم)[14]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . تفسیر نمونه، ج 3، مکارم شیرازی.
2 . آشنایی با قرآن، ج 8، مرتضی مطهری.
[1] . قصص/9.
[2] . سفر خروج، ج2، ص6.
[3] . سفر اعداد، ج3، ص43.
[4] . همان، ج5، ص1.
[5] . سفر خروج، ج2، ص11.
[6] . صحیفه یوشع، ج1، ص1.
[7] . بوکای، عهدین و قرآن و علم، ترجمه دکتر حسن حبیبی، بی جا، بی نا، ص 25 26.
[8] . توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای ادیان و مذاهب، اول، 1377 ش، ص 32.
[9] . اسراء/88.
[10] . بقره/23.
[11] . رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیر کبیر، دوم، 1362 ش، ص 211.
[12] . همان، ص 247.
[13] . حجر/9.
[14] . قصص/9.
- [سایر] قرآن میگوید همسر فرعون حضرت موسی را بزرگ کرد در حالی که تورات میگوید دختر فرعون بوده و گفته تورات صحیح است؟
- [سایر] قرآن شریف میگوید: هامان وزیر فرعون بوده (قصص، آیه 6 و 8) در حالی که هامان در بابل بود و هزار سال بعد از فرعون ظهور کرده است؟
- [سایر] دعای حضرت موسی(ع) هنگام فرار از فرعون چه بود؟
- [سایر] آیا موسی(ع) اهل مصر بود و از نسل ابراهیم و یعقوب؟ و بفرمایید که فرعون زمان موسی کدامیک از فراعنه مصر بوده است؟
- [سایر] تورات میگوید رنگ گاو بنیاسرائیل سرخ بود (العدد 19/1-4) در حالیکه قرآن میگوید، (صفراء فاقع) چرا؟
- [سایر] چرا در سورة سجده علاقه پیامبر حضرت به موسی و کتاب آسمانی تورات را نشان داده می شود؟
- [سایر] چرا در سورة سجده علاقه پیامبر حضرت به موسی و کتاب آسمانی تورات را نشان داده می شود؟
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) قوم بنی اسرائیل را از مصر به فلسطین کوچ داد در حالی که فرعون و سپاهیان او کشته شدند و آنها بازگشتند و طلاهای آنها را برداشتند و حتی با طلاهای زیاد بهدست آمده گوساله ساختند؟ قرآن نیز این مطلب را تأیید میکند، آنجا که میفرماید: (فارسل معی بنی اسرائیل)، که در سه جای قرآن آمده و چرا حضرت موسی سعی بر هدایت قبطیان مصر نکرد، و فقط به بنی اسرائیل پرداخت در حالی که یک پیامبر هدایت همه مردم میبایست برایش مهم باشد؟ آیا این یک عمل نژادگرایانه نیست؟!
- [سایر] در آیه 2 سوره اسراء میفرماید: (وَجَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ). آیا فقط بنی اسرائیل هدف هدایت حضرت موسی(ع) این پیامبر اولوالعزم بودند؟ آیا فرعون و فرعونیان یا اقوام دیگر نباید به آیین موسی(ع) دعوت میشدند؟
- [سایر] فرعون چه زمانی فرمان قتل پسرهای بنی اسرائیل را داد؟ در قرآن دو نوع کشتار میخوانیم: وقتی موسی پیامبر بود و در مورد خدا برای فرعون صحبت کرد (سوره 40 آیه 23-25) یا وقتی موسی یک نوزاد بود (سوره 20 آیه 38-39)؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] صحیح و با کلمه طالق و بنا بر مشهور به صیغه عربی خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و در صورتی که زن معیّن نباشد به گونهای او را معیّن کند، بنابراین اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او - مثلاً - فاطمه است میگوید: (زَوْجَتی فاطمة طالِقٌ) و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلی فاطمة طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] اگر صیغهی عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید:(زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصِّداقِ الْمَعلُوم)(یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید:(قَبِلْتُ التَّزْویجَ) (یعنی قبول کردم ازدواج را) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغهی عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید:(زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید:(قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَی الصِّدَاقِ) صحیح میباشد و بنا بر احتیاط واجب باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن (زَوَّجتُ) میگوید مرد هم (قَبِلتُ التَزویجَ) بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر صیغه دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُم خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن، بدون فاصله مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنان صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فَاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ صحیح میباشد، و بهتر آن است لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن (زَوَّجْتُ) میگوید، مرد هم (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) بگوید.
- [آیت الله خوئی] اگر صیغ عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید (زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم) یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قبلت التزویج) یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغ عقد را بخواند، چنانچه مثلًا اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَجْتُ مُوَکّلَکَ احْمَدَ مُوَکِلَتی فاطِمَةَ عَلَی الصِّداق الْمَعْلُومِ) پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِلیْ احْمَدْ عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلومِ) صحیح میباشد و بنابر احتیاط واجب باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلًا اگر زن (زوجت) میگوید مرد هم (قَبِلْتُ التَّزویْجَ) بگوید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] بنابر احتیاط واجب باید صیغه طلاق به عربی صحیح خوانده شود و واجب است دو مرد عادل آن را بشنوند، اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه است می گوید: (زوْجتی فاطمة طالقٌ) (یعنی همسرم فاطمه از همسری رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زوْجة موکلی فاطمة طالقٌ) یعنی همسر موکل من رهاست.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند، اوّل زن بگوید: )زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصِّداقِ المَعْلوم( )یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده( پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: )قَبِلْتُ التَّزْویج( )یعنی قبول کردم ازدواج را( عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد واسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: )زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمََْ مُوَکِّلَکَ أحْمَدَ عَلی الصِّداقِ المَعْلوُم(، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: )قَبِلْتُ لمِوُکِّلی أحْمَدَ عَلَی الصِّداق(، صحیح میباشد و بنابر احتیاط مستحبّ باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن )زَوَّجتُ( میگوید، مرد هم )قَبِلْتُ الْتَّزویج( بگوید. دستور خواندن عقد غیر دائم دستور خواندن عقد غیر دائم
- [آیت الله سیستانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود ، و دو مرد عادل آن را بشنوند ، و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد ، بگوید : (زَوْجَتِی فاطِمَةُ طالِقٌ) یعنی همسر من فاطمه رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، آن وکیل بگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ) ؛ و در صورتی که زن معیّن باشد ، ذکر نام او لازم نیست . و اگر حاضر باشد کافی است بگوید : (هذِهِ طالِقٌ) و به او اشاره کند ، یا بگوید : (اَنْتِ طالِق) و او را مخاطب قرار دهد . و چنانچه مرد نتواند طلاق را به صیغه عربی بیاورد و نتواند وکیل بگیرد ، به هر لفظی که مرادف صیغه عربی آن است از هر لغتی باشد میتواند طلاق دهد .
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است نمازگزار پس از نماز در حالی که رو به قبله و با طهارت است, به ذکر، دعا، تلاوت و مانند آن که وارد شده, اشتغال داشته باشد. کار نیک, مانند تفکّر در عظمت خدا و گریه هراس از دوزخ یا شوق به بهشت یا اشتیاق به لقای الهی, از نمونههای خوبِ تعقیب نماز است. از بهترین ذکر تعقیبی، تسبیح حضرت زهرا(س) است و آن به این ترتیب است: سی و چهار بار (اللّه اکبر), سی و سه بار (الحمد للّه) و سی و سه بار (سبحان اللّه), هرچند تقدیم (سبحان اللّه) بر (الحمد للّه) صحیح است؛ لیکن اَولی تقدیم (الحمد للّه) بر (سبحان اللّه) است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله سیستانی] عقد ازدواج چند شرط دارد : أول : آنکه بنابر احتیاط واجب به عربی خوانده شود ، و اگر خود مرد وزن نتوانند صیغه را به عربی بخوانند ، میتوانند به غیر عربی بخوانند ، و لازم نیست وکیل بگیرند ، امّا باید لفظی بگویند که معنی (زَوَّجْتُ) و (قَبِلْتُ) را بفهماند . دوم : مرد و زن ، یا وکیل آنها که صیغه را میخوانند قصد انشاء داشته باشند ، یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را میخوانند ، زن به گفتن (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی) قصدش این باشد که خود را همسر او قرار دهد ، و مرد به گفتن (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) همسر بودن او را برای خود قبول بنماید ، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را میخوانند ، به گفتن (زَوَّجْتُ) و(قَبِلْتُ) قصدشان این باشد که مرد و زنی که آنان را وکیل کردهاند ، زن و شوهر شوند . سوم : کسی که صیغه را میخواند باید عاقل باشد ، و اگر برای خود میخواند باید بالغ نیز باشد ، بلکه بنابر احتیاط عقد کودک نا بالغ ممیّز برای دیگری کافی نیست ، و اگر خواند باید طلاق دهند ، یا دوباره عقد بخوانند . چهارم : اگر وکیل زن و شوهر ، یا ولیّ آنها صیغه را میخوانند ، در موقع عقد ، زن و شوهر را معیّن کنند ، مثلاً اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند ، پس کسی که چند دختر دارد ، اگر به مردی بگوید : (زَوَّجْتُکَ اِحْدی بَناتِی) یعنی همسرِ تو نمودم یکی از دخترانم را ، و او بگوید : (قَبِلْتُ) یعنی قبول کردم ، چون در موقع عقد دختر را معیّن نکردهاند ، عقد باطل است . پنجم : زن و مرد به ازدواج راضی باشند ، ولی اگر ظاهراً کراهت داشته باشند و معلوم باشد قلباً راضی هستند ، عقد صحیح است .