آیا در تفسیر قرآن کریم، دانستن شأن نزول نیز لازم است؟
تفسیر قرآن کریم به معنی واقعی آن به نحوی که مفسر در فهم معنی آیه، اجتهاد و کوشش را در پیش گیرد، نه این‌که به پیروی از دیگران آیه را تفسیر نماید، در گرو تحقق شرایط و رعایت اموری است که از جمله آنها: مراجعة به شأن نزول آیات است؛ قرآن مجید در ظرف بیست و سه سال به دنبال یک سلسله سؤال‌ها و پرسش‌ها و یا واقعه‌ها و رویدادها، نازل شده است، آگاهی از شأن نزول‌ها به مفهوم آیه روشنی خاصی می‌بخشد، این نه به آن معنی است که بدون شأن نزول نمی‌توان به معنی آیه واقف شد و آن را تفسیر نمود، بلکه آیات قرآن به حکم این که آیة (هدایت)، (بینه) و (فرقان) است، چنان که قرآن کریم دربارة آن می‌فرماید: (هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان)،[1] قرآن برای هدایت مردم فرستاده شده و در آن نشانه‌هایی از هدایت و جدایی حق از باطل است.) و در جای دیگر می‌فرماید: (و انزلنا الیکم نوراً مبینا)[2]، ما به سوی شما نور روشنی را فرو فرستادیم.) قهراً مفهوم و قابل فهم بوده و بدون مراجعه به شأن نزول‌ها نیز مفهوم خواهد بود، ولی با توجّه به شأن نزول‌ها، معنی آیه روشن‌تر و بازتر جلوه می‌کند، به عنوان مثال در سوره توبه چنین می‌فرماید: (و علی الثلاثة الذین خلفوا حتّی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضلاقت علیهم انفسهم و ظنوا ان لاملجاء من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هوالتواب الرحیم)؛[3] (خداوند توبة آن سه نفر را که از جنگ تخلف ورزیده بودند تا آنکه زمین با همة پهناوری بر آنها تنگ شد و خود دلتنگ شدند و مطمئن شدند که پناهگاهی جز خدا نیست، آنگاه خدا به آنان توفیق داد تا توبه کنند، خدا توبه‌پذیر و مهربان است.) شکی نیست که معنی آیه روشن است، ولی انسان مایل است در معنی این آیه از جهات دیگر نیز آگاه شود: الف . این سه نفر چه کسانی بودند. ب) چرا تخلف ورزیدند. ج) چگونه زمین بر آنان تنگ شد. د) چگونه سینة آنان از زندگی تنگ و روح آنان فشرده شد. ه ) چگونه فهمیدند که پناهگاهی جز خدا نیست؟ و) مقصود از توفیق الهی در مورد آنان چیست؟ پاسخ به هر یک از این سؤال‌ها با مراجعه به شأن نزول این آیه به دست می‌آید. در شأن نزول آیة فوق آمده: سه نفر از مسلمانان به نام (کعب بن مالک)، (مرارة بن ربیع) و (هلال بن امید) از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر صلّی الله علیه و آله سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که جزء دار و دستة منافقان باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی آنها بود، چیزی نگذشت که پشیمان شدند. هنگامی که پیامبر صلّی الله علیه و آله از صحنة تبوک به مدینه بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهی کردند، امّا پیامبر صلّی الله علیه و آله حتی یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید. آنها در یک محاصرة عجیب اجتماعی قرار گرفتند؛ تا آنجا که حتّی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، پیامبر صلّی الله علیه و آله اجازة جدایی نداد؛ ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند. فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به قلة کوه‌های اطراف مدینه پناه ببرند. از جمله مسائلی که ضربة شدیدی بر روحیة آنها وارد کرد این بود که کعب بن مالک می‌گوید: (روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا می‌گیرد، هنگامی که مرا شناخت نامه‌ای از پادشاه غسّان به دست من داد که در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوی ما بیا، حال من منقلب شد، گفتم: ای وای بر من، کارم به جایی رسیده است که دشمنان نیز در من طمع دارند!) خلاصه آنکه بستگان آنها غذا می‌آوردند، امّا حتّی یک کلمه با آنها سخن نمی‌گفتند. مدتی به این صورت گذشت و پیوسته انتظار می‌کشیدند که توبة آنها قبول شود و آیه‌ای که دلیل بر قبولی توبة آنها باشد نازل گردد، امّا خبری نبود. در این هنگام فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده‌اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم. آنها چنین کردند، به طوری که حتّی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی‌گفتند، به این ترتیب سرانجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پیشگاه خداوند، توبة آنان قبول شد و آیة فوق در این زمینه نازل گردید. حال اگر شأن نزول آیه نبود، طبعاً مفهوم آیه روشن بود، ولی برای تفسیر کامل آیه، باید به شأن نزول آن رجوع کرد تا کاملاً موضوع روشن شود، بنابراین مفهوم آیه اختصاص به شأن نزول ندارد، البتّه نکات ذیل در شأن نزول آیات اهمیّت ویژه‌ای دارد: 1. گاهی شأن نزول، در اثبات یک اصل اعتقادی اهمیت ویژه‌ای دارد به طوری که اگر شأن نزول آیه نباشد مفهوم آیه شناخته نمی‌شود بلکه مصداق حقیقی آیه منحصراً در همان شأن نزول نهفته است؛ به عنوان مثال در آیة ولایت[4] و آیة تبلیغ[5] بسیاری از مفسران و محدثان در شأن نزول این آیات نقل کرده‌اند که در شأن امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نازل شده است. بنابراین در این مواقع باید حتماً برای اثبات امامت و ولایت شأن نزول آیات ذکر شود. 2. گاهی آیات در بیان فضائل است، ولی فضائل منحصر است در مورد شخصیتی که فقط در شأن نزول وجود دارد، مثل آیة مباهله،[6] آیة لیلة المبیت[7] و آیات دیگر، در آیه مباهله فقط از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به عنوان نفس و جان پیامبر صلّی الله علیه و آله (انفسنا) یاد شده، که در تمام جهات به جز مقام نبوت و افضلیت پیامبر صلّی الله علیه و آله بر همه کس در جهات دیگر همانند او است. از سوی دیگر می‌دانیم پیامبر صلّی الله علیه و آله از همة انبیاء افضل بود، پس علی علیه السّلام نیز می‌باید افضل باشد. 3. گاهی آیه در بیان شأن عظمت و فضیلت مؤمنان است که هر کس دارای آن صفت باشد از مصادیق آن فضیلت می‌باشد و آن فضیلت مصداقش محدود در فردی نیست، ولی بین مصداق‌هایش درجه‌بندی است و بعضی از شخصیت‌ها از مصداق‌های برتر و افضل و اعلای آن فضیلت می‌باشند؛ به عنوان مثال در بعضی از روایات وارد شده که در هر کجای قرآن که جمله (الذین آمنوا)، آمده، امیرالمؤمنین علی علیه السّلام از جهت مصداق بالاترین و بافضیلت‌ترین افراد آن می‌باشد، بنابراین در این آیات نیز باید شأن نزول بیان شود، تا آن مصداق اعظم شناخته شود. 4. گاهی آیه در بیان مذمت افرادی از منافقین وارد شده، که مصداق اعظم آن در شأن نزول بیان شده تا این افراد در جامعه شناخته و معرفی شوند و موجب اختلاف در جامعه نگردند؛ به عنوان مثال آیاتی که در مذمت افرادی که از جنگ احد فرارکرده‌اند، قرآن کریم آنها را لعنت کرده،[8] و به مردم معرفی نموده است. 5. آیاتی که در مورد بعضی از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله نازل شده و از آنها شدیداً انتقاد کرده است و آنها را منافق معرفی کرده است و حتّی انتساب آنها را به پیامبر صلّی الله علیه و آله نفی کرده است، لذا باید شأن نزول این آیات بیان شود، تا این صحابه به مردم معرفی شوند و موجب گمراهی مردم قرار نگیرند؛ زیرا صحابی بودن ملاک عدالت و پاکی و الگو بودن نیست البتّه لازم به ذکر است که آنچه بیان شد همة مطلب دربارة لزوم شأن نزول نیست بلکه به طور خلاصه باید گفت: در همه جا شأن نزول موجب تخصیص آیه نمی‌شود در همه جا مصداقی که در مفهوم آیه است نمی‌توان گفت منحصر در شأن نزول آیه است، بلکه ممکن است مصداق‌های متعدد می‌باشد که در مفهوم با هم مساوی نباشند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، انتشارات التمهید. 2. تاریخ قرآن، همان، انتشارات سمت. 3. تاریخی قرآن، سید محمد باقر حجتی، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . بقره/ 185. [2] . نساء/ 174. [3] . توبه/ 118. [4] . مائده/ 55. [5] . مائده/ 67. [6] . آل عمران/ 61. [7] . بقره/ 207. [8] . آل عمران/ 155.
عنوان سوال:

آیا در تفسیر قرآن کریم، دانستن شأن نزول نیز لازم است؟


پاسخ:

تفسیر قرآن کریم به معنی واقعی آن به نحوی که مفسر در فهم معنی آیه، اجتهاد و کوشش را در پیش گیرد، نه این‌که به پیروی از دیگران آیه را تفسیر نماید، در گرو تحقق شرایط و رعایت اموری است که از جمله آنها: مراجعة به شأن نزول آیات است؛ قرآن مجید در ظرف بیست و سه سال به دنبال یک سلسله سؤال‌ها و پرسش‌ها و یا واقعه‌ها و رویدادها، نازل شده است، آگاهی از شأن نزول‌ها به مفهوم آیه روشنی خاصی می‌بخشد، این نه به آن معنی است که بدون شأن نزول نمی‌توان به معنی آیه واقف شد و آن را تفسیر نمود، بلکه آیات قرآن به حکم این که آیة (هدایت)، (بینه) و (فرقان) است، چنان که قرآن کریم دربارة آن می‌فرماید: (هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان)،[1] قرآن برای هدایت مردم فرستاده شده و در آن نشانه‌هایی از هدایت و جدایی حق از باطل است.) و در جای دیگر می‌فرماید: (و انزلنا الیکم نوراً مبینا)[2]، ما به سوی شما نور روشنی را فرو فرستادیم.)
قهراً مفهوم و قابل فهم بوده و بدون مراجعه به شأن نزول‌ها نیز مفهوم خواهد بود، ولی با توجّه به شأن نزول‌ها، معنی آیه روشن‌تر و بازتر جلوه می‌کند، به عنوان مثال در سوره توبه چنین می‌فرماید: (و علی الثلاثة الذین خلفوا حتّی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت و ضلاقت علیهم انفسهم و ظنوا ان لاملجاء من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله هوالتواب الرحیم)؛[3] (خداوند توبة آن سه نفر را که از جنگ تخلف ورزیده بودند تا آنکه زمین با همة پهناوری بر آنها تنگ شد و خود دلتنگ شدند و مطمئن شدند که پناهگاهی جز خدا نیست، آنگاه خدا به آنان توفیق داد تا توبه کنند، خدا توبه‌پذیر و مهربان است.)
شکی نیست که معنی آیه روشن است، ولی انسان مایل است در معنی این آیه از جهات دیگر نیز آگاه شود:
الف . این سه نفر چه کسانی بودند. ب) چرا تخلف ورزیدند. ج) چگونه زمین بر آنان تنگ شد. د) چگونه سینة آنان از زندگی تنگ و روح آنان فشرده شد. ه ) چگونه فهمیدند که پناهگاهی جز خدا نیست؟ و) مقصود از توفیق الهی در مورد آنان چیست؟
پاسخ به هر یک از این سؤال‌ها با مراجعه به شأن نزول این آیه به دست می‌آید. در شأن نزول آیة فوق آمده:
سه نفر از مسلمانان به نام (کعب بن مالک)، (مرارة بن ربیع) و (هلال بن امید) از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر صلّی الله علیه و آله سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که جزء دار و دستة منافقان باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی آنها بود، چیزی نگذشت که پشیمان شدند.
هنگامی که پیامبر صلّی الله علیه و آله از صحنة تبوک به مدینه بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهی کردند، امّا پیامبر صلّی الله علیه و آله حتی یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید.
آنها در یک محاصرة عجیب اجتماعی قرار گرفتند؛ تا آنجا که حتّی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، پیامبر صلّی الله علیه و آله اجازة جدایی نداد؛ ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند.
فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به قلة کوه‌های اطراف مدینه پناه ببرند. از جمله مسائلی که ضربة شدیدی بر روحیة آنها وارد کرد این بود که کعب بن مالک می‌گوید: (روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا می‌گیرد، هنگامی که مرا شناخت نامه‌ای از پادشاه غسّان به دست من داد که در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوی ما بیا، حال من منقلب شد، گفتم: ای وای بر من، کارم به جایی رسیده است که دشمنان نیز در من طمع دارند!)
خلاصه آنکه بستگان آنها غذا می‌آوردند، امّا حتّی یک کلمه با آنها سخن نمی‌گفتند. مدتی به این صورت گذشت و پیوسته انتظار می‌کشیدند که توبة آنها قبول شود و آیه‌ای که دلیل بر قبولی توبة آنها باشد نازل گردد، امّا خبری نبود. در این هنگام فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده‌اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم. آنها چنین کردند، به طوری که حتّی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی‌گفتند، به این ترتیب سرانجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پیشگاه خداوند، توبة آنان قبول شد و آیة فوق در این زمینه نازل گردید. حال اگر شأن نزول آیه نبود، طبعاً مفهوم آیه روشن بود، ولی برای تفسیر کامل آیه، باید به شأن نزول آن رجوع کرد تا کاملاً موضوع روشن شود، بنابراین مفهوم آیه اختصاص به شأن نزول ندارد، البتّه نکات ذیل در شأن نزول آیات اهمیّت ویژه‌ای دارد:
1. گاهی شأن نزول، در اثبات یک اصل اعتقادی اهمیت ویژه‌ای دارد به طوری که اگر شأن نزول آیه نباشد مفهوم آیه شناخته نمی‌شود بلکه مصداق حقیقی آیه منحصراً در همان شأن نزول نهفته است؛ به عنوان مثال در آیة ولایت[4] و آیة تبلیغ[5] بسیاری از مفسران و محدثان در شأن نزول این آیات نقل کرده‌اند که در شأن امیرالمؤمنین علی علیه السّلام نازل شده است. بنابراین در این مواقع باید حتماً برای اثبات امامت و ولایت شأن نزول آیات ذکر شود.
2. گاهی آیات در بیان فضائل است، ولی فضائل منحصر است در مورد شخصیتی که فقط در شأن نزول وجود دارد، مثل آیة مباهله،[6] آیة لیلة المبیت[7] و آیات دیگر، در آیه مباهله فقط از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به عنوان نفس و جان پیامبر صلّی الله علیه و آله (انفسنا) یاد شده، که در تمام جهات به جز مقام نبوت و افضلیت پیامبر صلّی الله علیه و آله بر همه کس در جهات دیگر همانند او است. از سوی دیگر می‌دانیم پیامبر صلّی الله علیه و آله از همة انبیاء افضل بود، پس علی علیه السّلام نیز می‌باید افضل باشد.
3. گاهی آیه در بیان شأن عظمت و فضیلت مؤمنان است که هر کس دارای آن صفت باشد از مصادیق آن فضیلت می‌باشد و آن فضیلت مصداقش محدود در فردی نیست، ولی بین مصداق‌هایش درجه‌بندی است و بعضی از شخصیت‌ها از مصداق‌های برتر و افضل و اعلای آن فضیلت می‌باشند؛ به عنوان مثال در بعضی از روایات وارد شده که در هر کجای قرآن که جمله (الذین آمنوا)، آمده، امیرالمؤمنین علی علیه السّلام از جهت مصداق بالاترین و بافضیلت‌ترین افراد آن می‌باشد، بنابراین در این آیات نیز باید شأن نزول بیان شود، تا آن مصداق اعظم شناخته شود.
4. گاهی آیه در بیان مذمت افرادی از منافقین وارد شده، که مصداق اعظم آن در شأن نزول بیان شده تا این افراد در جامعه شناخته و معرفی شوند و موجب اختلاف در جامعه نگردند؛ به عنوان مثال آیاتی که در مذمت افرادی که از جنگ احد فرارکرده‌اند، قرآن کریم آنها را لعنت کرده،[8] و به مردم معرفی نموده است.
5. آیاتی که در مورد بعضی از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله نازل شده و از آنها شدیداً انتقاد کرده است و آنها را منافق معرفی کرده است و حتّی انتساب آنها را به پیامبر صلّی الله علیه و آله نفی کرده است، لذا باید شأن نزول این آیات بیان شود، تا این صحابه به مردم معرفی شوند و موجب گمراهی مردم قرار نگیرند؛ زیرا صحابی بودن ملاک عدالت و پاکی و الگو بودن نیست البتّه لازم به ذکر است که آنچه بیان شد همة مطلب دربارة لزوم شأن نزول نیست بلکه به طور خلاصه باید گفت: در همه جا شأن نزول موجب تخصیص آیه نمی‌شود در همه جا مصداقی که در مفهوم آیه است نمی‌توان گفت منحصر در شأن نزول آیه است، بلکه ممکن است مصداق‌های متعدد می‌باشد که در مفهوم با هم مساوی نباشند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، انتشارات التمهید.
2. تاریخ قرآن، همان، انتشارات سمت.
3. تاریخی قرآن، سید محمد باقر حجتی، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بقره/ 185.
[2] . نساء/ 174.
[3] . توبه/ 118.
[4] . مائده/ 55.
[5] . مائده/ 67.
[6] . آل عمران/ 61.
[7] . بقره/ 207.
[8] . آل عمران/ 155.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین