تفسیر مأثور را توضیح دهید، آیا می‌توان به آن اعتماد نمود؟
ابتدا لازم است برای روشن شدن پاسخ، به نکاتی اشاره شود: 1. معنای تفسیر: تفسیر به معنای برگرفتن نقاب از چهره است،[1] و یا ظاهر و آشکار نمودن و بیان کردن معنای سخن در کلام است،[2] در نتیجه تفسیر قرآن یعنی بیان نمودن و آشکار نمودن معنای آیات. 2. معنای مأثور در الفاظ معادل آن: (اثر) که مادّة اصلی (مأثور) است، به چیزی گفته می‌شود که دلالت بر وجود چیزی داشته باشد،[3] در نتیجه مأثور به آن آثار و سخنانی گفته می‌شود که در تفسیر قرآن و یا غیر آن از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار رسیده است که به آن روایات و اخبار، هم گفته می‌شود. در نتیجه می‌توان به جای تفسیر مأثور، تفسیر روائی، یا تفسیر (بالاخبار) و یا (بالنقل) تعبیر نمود. 3. انواع تفسیر: تفاسیر موجود، و کلاً تفسیرها به چند دسته تقسیم می‌شوند: 1. ادبی مثل تفسیر کشاف زمخشری 2. بلاغی (و بلاغتی) مانند تفسیر روح المعانی 3. اجتماعی و تحلیلی مانند (فی ضلال القرآن) 4. تفسیر عقلی مثل تفسیر قرآن کریم ملاصدرای شیرازی 5. تفسیر عرفانی مانند (غرائب القرآن) 6. تفسیر قرآن با قرآن، مانند المیزان علاّمة طباطبایی و مجمع‌البیان 7. تفسیر روائی، تفسیر صافی فیض کاشانی و برهان و نورالثقلین و بطور کلّی شیوه‌های تفسیری ممکن است به یکی از چهار نحو باشد. 1. تفسیر قرآن با قرآن 2. تفسیر قرآن با روایات و اخبار رسیده از معصومین 3. تفسیر قرآن با اقوال صحابه و تابعین[4] 4. تفسیر به رأی که انسان آراء خود را بر قرآن تحمیل نمایند[5] بعد از بیان نکات فوق، پاسخ بخش اوّل سؤال این است که مراد از تفسیر بالمأثور تفسیر نمودن قرآن است طبق سخنان و روایات رسیده و بجا مانده (و اثر گذاشته شده) از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار علیهم السّلام پیامبری که یکی از اصلی‌ترین وظیفه و رسالت او همین تفسیر قرآن بوده است چنان‌که قرآن می‌فرماید: (خداوند بر مؤمنین منّت گذاشت چرا که در بین آنها رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خداوند را بخواند (و بیان نماید) و کتاب و حکمت را به آنها تعلیم دهد[6] و در آیة دیگر صریح‌تر می‌فرماید: (ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل نمودیم که برای مردم بیان داری)[7] و هم‌چنین ائمه اطهار به عنوان عِدل (و ثقل) قرآن و راسخان در علم بزرگترین رسالتشان بیان آیات و تفسیر آنها بوده است و چنان‌که قرآن تصریح می‌دارد تأویل و تفسیر آیات را جز راسخان در علم کسی دیگر نمی‌داند،[8] و راسخون در علم همان ائمه اطهار علیهم السّلام می‌باشند.[9] که برای تأیید این مطلب به برخی روایات اشاره می‌شود: 1. امام باقر علیه السّلام فرمود: هیچ کس توان ندارد ادّعا کند که قرآن را تماماً ظاهر و باطنش را جمع‌آوری نموده است، جز اوصیاء (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم یعنی ائمه اطهار علیهم السّلام ).[10] 2. و باز فرمود: هر کس ادّعا کند که قرآن را آنچنان که نازل شده است جمع‌آوری نموده است دروغ می‌گوید، تنها کسی که قرآن را آنچنان که فرود آمده بود جمع‌آوری و حفظ نمود علی بن ابی‌طالب و ائمه اطهار علیهم السّلام می‌باشند.[11] 3. امام صادق علیه السّلام فرمود: بخدا قسم من به کتاب خدا از اوّل تا آخرش آنچنان آگاهی دارم، گویا در کف دستم قرار دارد، در قرآن است خبر آسمان و زمین و آینده و گذشته، خداوند فرمود، قرآن بیان‌کنندة همه چیز است.[12] 4. امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند تنزیل و تأویل را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم آموخت و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تمامی آن را به علی علیه السّلام آموخت.[13] 5. علی علیه السّلام فرمود: هیچ آیه‌ای نازل نشده است مگر آن‌که می‌دانم در مورد چه کسی و در کجا و بر چه کسی نازل شده است، (زیرا) خداوند به من قلب و عقل و زبان ناطق عنایت نموده است.[14] نتیجه این شد که تفسیر مأثور یعنی تفسیری که با روایات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و معصومین علیهم السّلام آیات تبیین و تفسیر شده باشند که به نمونه‌های از روایات و تفسیر روائی قبلاً اشاره شد. امّا پاسخ بخش دوّم پرسش (آیا می‌توان به آن اعتماد داشت)؟ اگر مراد این است که بطور کلّی تفسیر مأثور قابل اعتماد است یا نه؟ باید گفت یکی از مطمئن‌ترین راه‌های تفسیر قرآن، تفسیر قرآن با روایاتی است که از معصومین علیه السّلام رسیده است و بالاتر این که ما موظف هستیم، در تفسیر قرآن، اوّل سراغ خود قرآن برویم و بعد به طرف روایات برویم و با کمک آن‌ها قرآن را تفسیر کنیم، و یا به تفسیرهای که از طریق معصومین علیهم السّلام رسیده است گردن نهیم. بلی اگر مراد این باشد که آیا تمامی روایاتی که در تفسیر قرآن وارد شده‌اند تک‌تک آن‌ها قابل اعتماد می‌باشند، باید گفت خیر، هر خبر و روایتی که از ائمه رسیده است حجیّت و اعتبار آن مطلق نیست، بلکه اعتبار آن شرائطی دارد، که از جمله آن شرایط این است، که روایت از نظر سند تمام باشد (ناقل یا نانقلان حدیث عادل و یا لااقل افراد مورد اطمینان (موثق) باشند)[15] و از نظر دلالت هم تمام باشد، گذشته از این‌ها مخالف و معارض نداشته باشد، و هم‌چنین مخالف (تباینی) و تقابلی با قرآن نداشته باشد، و اِلاّ قابل اعتبار و حجیّت نخواهد بود،[16] در نتیجه روایاتی هم که دربارة تفسیر قرآن وارد شده است از این قاعده استثناء نیست در اعتبار آن‌ها باید شرائط حجیّت لحاظ شود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ترجمة تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1 مقدّمه. 2. ترجمة نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، ج 1 مقدّمه. 3. ترجمة تفسیر المیزان، علاّمه طباطبائی، ج 1 مقدّمه. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، چاپ هشتم، 1370، ج 1، ص 19، مقدمه. [2] . راغب اصفهانی، مفردات راغب، نشر کتاب، چاپ دوّم، 1404 ه . ق، ص 380. [3] . همان، ص 9. [4] . ر.ک: لجنةٌ من المحققین، نخبةُ التفاسیر قم، المرکز الثقافی للدروس من القرآن، ج 1، ص 4. [5] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 1، ص 22، مقدّمه. [6] . آل‌عمران/ 164. [7] . نحل/ 44. [8] . آل‌عمران/ 7. [9] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 89، ص 20. [10] . حسین بحرانی، سید هاشم، البرهان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج 1، ص 15. [11] . همان، ص 15. [12] . همان، ص 17. [13] . همان، ص 15. [14] . همان، ص 17، روایت 24. [15] . مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، دارالنعمان بالنحف، چاپ دوّم، 1368 ه . ق، ج 2، ص 6971. [16] . همان، ص 236252.
عنوان سوال:

تفسیر مأثور را توضیح دهید، آیا می‌توان به آن اعتماد نمود؟


پاسخ:

ابتدا لازم است برای روشن شدن پاسخ، به نکاتی اشاره شود:
1. معنای تفسیر: تفسیر به معنای برگرفتن نقاب از چهره است،[1] و یا ظاهر و آشکار نمودن و بیان کردن معنای سخن در کلام است،[2] در نتیجه تفسیر قرآن یعنی بیان نمودن و آشکار نمودن معنای آیات.
2. معنای مأثور در الفاظ معادل آن: (اثر) که مادّة اصلی (مأثور) است، به چیزی گفته می‌شود که دلالت بر وجود چیزی داشته باشد،[3] در نتیجه مأثور به آن آثار و سخنانی گفته می‌شود که در تفسیر قرآن و یا غیر آن از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار رسیده است که به آن روایات و اخبار، هم گفته می‌شود. در نتیجه می‌توان به جای تفسیر مأثور، تفسیر روائی، یا تفسیر (بالاخبار) و یا (بالنقل) تعبیر نمود.
3. انواع تفسیر: تفاسیر موجود، و کلاً تفسیرها به چند دسته تقسیم می‌شوند: 1. ادبی مثل تفسیر کشاف زمخشری 2. بلاغی (و بلاغتی) مانند تفسیر روح المعانی 3. اجتماعی و تحلیلی مانند (فی ضلال القرآن) 4. تفسیر عقلی مثل تفسیر قرآن کریم ملاصدرای شیرازی 5. تفسیر عرفانی مانند (غرائب القرآن) 6. تفسیر قرآن با قرآن، مانند المیزان علاّمة طباطبایی و مجمع‌البیان 7. تفسیر روائی، تفسیر صافی فیض کاشانی و برهان و نورالثقلین و بطور کلّی شیوه‌های تفسیری ممکن است به یکی از چهار نحو باشد. 1. تفسیر قرآن با قرآن 2. تفسیر قرآن با روایات و اخبار رسیده از معصومین 3. تفسیر قرآن با اقوال صحابه و تابعین[4] 4. تفسیر به رأی که انسان آراء خود را بر قرآن تحمیل نمایند[5] بعد از بیان نکات فوق، پاسخ بخش اوّل سؤال این است که مراد از تفسیر بالمأثور تفسیر نمودن قرآن است طبق سخنان و روایات رسیده و بجا مانده (و اثر گذاشته شده) از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار علیهم السّلام پیامبری که یکی از اصلی‌ترین وظیفه و رسالت او همین تفسیر قرآن بوده است چنان‌که قرآن می‌فرماید: (خداوند بر مؤمنین منّت گذاشت چرا که در بین آنها رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خداوند را بخواند (و بیان نماید) و کتاب و حکمت را به آنها تعلیم دهد[6] و در آیة دیگر صریح‌تر می‌فرماید: (ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل نمودیم که برای مردم بیان داری)[7] و هم‌چنین ائمه اطهار به عنوان عِدل (و ثقل) قرآن و راسخان در علم بزرگترین رسالتشان بیان آیات و تفسیر آنها بوده است و چنان‌که قرآن تصریح می‌دارد تأویل و تفسیر آیات را جز راسخان در علم کسی دیگر نمی‌داند،[8] و راسخون در علم همان ائمه اطهار علیهم السّلام می‌باشند.[9] که برای تأیید این مطلب به برخی روایات اشاره می‌شود:
1. امام باقر علیه السّلام فرمود: هیچ کس توان ندارد ادّعا کند که قرآن را تماماً ظاهر و باطنش را جمع‌آوری نموده است، جز اوصیاء (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم یعنی ائمه اطهار علیهم السّلام ).[10]
2. و باز فرمود: هر کس ادّعا کند که قرآن را آنچنان که نازل شده است جمع‌آوری نموده است دروغ می‌گوید، تنها کسی که قرآن را آنچنان که فرود آمده بود جمع‌آوری و حفظ نمود علی بن ابی‌طالب و ائمه اطهار علیهم السّلام می‌باشند.[11]
3. امام صادق علیه السّلام فرمود: بخدا قسم من به کتاب خدا از اوّل تا آخرش آنچنان آگاهی دارم، گویا در کف دستم قرار دارد، در قرآن است خبر آسمان و زمین و آینده و گذشته، خداوند فرمود، قرآن بیان‌کنندة همه چیز است.[12]
4. امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند تنزیل و تأویل را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم آموخت و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تمامی آن را به علی علیه السّلام آموخت.[13]
5. علی علیه السّلام فرمود: هیچ آیه‌ای نازل نشده است مگر آن‌که می‌دانم در مورد چه کسی و در کجا و بر چه کسی نازل شده است، (زیرا) خداوند به من قلب و عقل و زبان ناطق عنایت نموده است.[14]
نتیجه این شد که تفسیر مأثور یعنی تفسیری که با روایات پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و معصومین علیهم السّلام آیات تبیین و تفسیر شده باشند که به نمونه‌های از روایات و تفسیر روائی قبلاً اشاره شد.
امّا پاسخ بخش دوّم پرسش (آیا می‌توان به آن اعتماد داشت)؟ اگر مراد این است که بطور کلّی تفسیر مأثور قابل اعتماد است یا نه؟ باید گفت یکی از مطمئن‌ترین راه‌های تفسیر قرآن، تفسیر قرآن با روایاتی است که از معصومین علیه السّلام رسیده است و بالاتر این که ما موظف هستیم، در تفسیر قرآن، اوّل سراغ خود قرآن برویم و بعد به طرف روایات برویم و با کمک آن‌ها قرآن را تفسیر کنیم، و یا به تفسیرهای که از طریق معصومین علیهم السّلام رسیده است گردن نهیم. بلی اگر مراد این باشد که آیا تمامی روایاتی که در تفسیر قرآن وارد شده‌اند تک‌تک آن‌ها قابل اعتماد می‌باشند، باید گفت خیر، هر خبر و روایتی که از ائمه رسیده است حجیّت و اعتبار آن مطلق نیست، بلکه اعتبار آن شرائطی دارد، که از جمله آن شرایط این است، که روایت از نظر سند تمام باشد (ناقل یا نانقلان حدیث عادل و یا لااقل افراد مورد اطمینان (موثق) باشند)[15] و از نظر دلالت هم تمام باشد، گذشته از این‌ها مخالف و معارض نداشته باشد، و هم‌چنین مخالف (تباینی) و تقابلی با قرآن نداشته باشد، و اِلاّ قابل اعتبار و حجیّت نخواهد بود،[16] در نتیجه روایاتی هم که دربارة تفسیر قرآن وارد شده است از این قاعده استثناء نیست در اعتبار آن‌ها باید شرائط حجیّت لحاظ شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ترجمة تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج 1 مقدّمه.
2. ترجمة نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، ج 1 مقدّمه.
3. ترجمة تفسیر المیزان، علاّمه طباطبائی، ج 1 مقدّمه.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، چاپ هشتم، 1370، ج 1، ص 19، مقدمه.
[2] . راغب اصفهانی، مفردات راغب، نشر کتاب، چاپ دوّم، 1404 ه . ق، ص 380.
[3] . همان، ص 9.
[4] . ر.ک: لجنةٌ من المحققین، نخبةُ التفاسیر قم، المرکز الثقافی للدروس من القرآن، ج 1، ص 4.
[5] . تفسیر نمونه، پیشین، ج 1، ص 22، مقدّمه.
[6] . آل‌عمران/ 164.
[7] . نحل/ 44.
[8] . آل‌عمران/ 7.
[9] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 89، ص 20.
[10] . حسین بحرانی، سید هاشم، البرهان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ج 1، ص 15.
[11] . همان، ص 15.
[12] . همان، ص 17.
[13] . همان، ص 15.
[14] . همان، ص 17، روایت 24.
[15] . مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، دارالنعمان بالنحف، چاپ دوّم، 1368 ه . ق، ج 2، ص 6971.
[16] . همان، ص 236252.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین