میدانیم که یکی از نیازمندیهای موجود زنده (گیاه، حیوان و انسان) آزادی است. موجودات زنده برای رشد و تکامل به سه چیز احتیاج دارند: 1. تربیت 2. امنیت 3. آزادی که برای پرهیز از طولانی شدن بحث از صحبت پیرامون تربیت و امنیت میگذریم. آزادی یعنی جلوی راه این موجود زنده را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند. ممکن است یک موجود زنده امنیت داشته باشد،[1] ولی آزادی برای رشد نداشته باشد. در میان موجودات زنده، انسان یک موجود خاصی است که زندگی او زندگی اجتماعی می باشد و علاوه بر این در زندگی فردی خود، موجود تکامل یافتهای است و گذشته از آزادیهایی که گیاهان و حیوانات به آن نیازمندند، یک سلسله نیازمندیهای دیگری هم دارد که ما آنها را به دو قسم تقسیم میکنیم. یک نوع آزادی اجتماعی[2] و نوع دیگر آزادی معنوی. آزادی معنوی، در وجود انسان هزاران قوه نیرومند وجود دارد، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاه طلبی و افزون طلبی دارد، در مقابل عقل، فطرت و وجدان اخلاقی هم دارد. از نظر باطنی و روح ممکن است کسی آزاد باشد و ممکن است بنده حرص، شهوت، خشم و... خودش باشد و ممکن است از همة اینها آزاد باشد.[3] مجموعه این قوا در وجود انسان تحت عنوان (هوای نفس) شناخته میشوند؛ (أَو رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛[4] آیا دیدی آن کسی را که هوای نفس خودش را خدای خودش قرار داده است. (بنده هوای نفس شده است.)) بندگی هوای نفس، یعنی اسارت معنوی و رهایی از آنها همان آزادی معنوی است که قرآن از آن با واژه (اَفْلَحَ) تعبیر میآورد. (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّیها؛[5] رستگار شد (آزاد شد) هر کسی نفس خودش را از هواها و هوسها پاک کرد و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخت نا امید و محروم گشته است. بنابراین، هر وقت دیدیم بر خشم، بر شهوت، زیاده خواهی، زیادهطلبی و بسیاری از خواستههای نامشروع دیگر خود مسلط هستیم، بدانیم که آزاد هستیم و اگر دیدیم این صفات بر ما مسلط هستند، بدانیم که اسیر آنها باقی ماندهایم.[6] یکی از اصحاب صفه به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله عرض کرد: من احساس میکنم تمام دنیا و آن چه در آن است در نظر من بیقیمت است، طلا و سنگ در نظر من یکی است و هیچکدام از آنها نمیتواند مرا به سوی خود بکشد و اسیر خودش کند، حضرت نگاهی به او انداختند و فرمودند: (اذا انت صرت حراً) در این صورت تو یک آزاده هستی.[7] تا اینجا آنچه گفته شد، آزادی معنوی در بعد اخلاق بود، در ابعاد دیگر زندگی نیز انسان ممکن است اسیر باشد و ممکن است آزاد زندگی کند. مثلا در بعد فکری و اعتقادی هم ممکن است کسی اسیر شرک و خرافهپرستی باشد و ممکن است از این اسارت آزاد و در سایه توحید و یکتا پرستی قرار گیرد. چنانچه قرآن کریم میفرماید: خداوند مثالی زده است، دو نفر را که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ کاری نیست و سربار صاحبش میباشد، او را در پی هر کاری بفرستد خوب انجام نمیدهد، آیا چنین انسانی با کسی که امر به عدل و داد میکند و بر راهی راست قرار دارد برابر است.[8] در این آیه قرآن کریم انسان مشرک را به گنگ مادرزاد که عملش از صفت فکر و نداشتن منطق عقلی حکایت میکند و به خاطر اسارت در چنگال شرک، توانایی بر هیچ کار مثبتی ندارد، تشبیه میفرماید: مشرک یک انسان آزاده نیست، بلکه اسیر چنگال خرافات و موهومات است، و به خاطر همین صفات، سربار جامعه محسوب میشود، زیرا مقدرات خود را به دست بتها و یا انسانهای استعمارگر میسپارد. او همیشه وابسته است و تا طعم توحید که آئین آزادگی و استقلال است را نچشد از این وابستگی بیرون نمیآید. چقدر میان یک چنین انسان کوتاه فکر، خرافی و اسیر، ناتوان و فاقد برنامه، با انسان آزادة شجاعی که نه تنها خود اصول دادگری را به کار میبندند، بلکه دائماً در جامعة خود منادی عدل و داد است، فاصله وجود دارد؟[9] در خاتمه نظر شما را به این نکته جلب مینمایم که رسیدن به آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی مقدور نیست، بلکه انسانهایی که آزادی اجتماعی داشته و بوسیله مبارزه و جهاد انبیا از اسارت طاغوتها نجات پیدا کرده بودند، ولی چون آزادی معنوی نداشتند، دوباره گرفتار اسارت اجتماعی شدهاند.[10] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی. 2. اسلام و آزادی نوشتة سید مرتضی حسینی اصفهانی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مطهری، مرتضی، آزادی معنوی، قم، انتشارات صدرا، چاپ بیست و چهارم، 1381، ص 16. [2] . همان، ص 17. [3] . همان، ص 20. [4] . جاشیه/ 23. [5] . شمس/ 9 و 10. [6] . علی علیه السّلام میفرماید: من ترک الشهوات کان حراً و در تعبیر دیگری: العبد حُرّ اِنْ قنع، الحر عبد ما یطمع. رک: محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ سوم، 1371، ج 2، ص 352. [7] . آزادی معنوی، همان، ص 35. [8] . نحل/ 76. [9] . رک: مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیزدهم، 1371ش، ج 11، ص 331. [10] . آزادی معنوی، همان، ص 16 و 121.
میدانیم که یکی از نیازمندیهای موجود زنده (گیاه، حیوان و انسان) آزادی است. موجودات زنده برای رشد و تکامل به سه چیز احتیاج دارند: 1. تربیت 2. امنیت 3. آزادی که برای پرهیز از طولانی شدن بحث از صحبت پیرامون تربیت و امنیت میگذریم. آزادی یعنی جلوی راه این موجود زنده را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند. ممکن است یک موجود زنده امنیت داشته باشد،[1] ولی آزادی برای رشد نداشته باشد.
در میان موجودات زنده، انسان یک موجود خاصی است که زندگی او زندگی اجتماعی می باشد و علاوه بر این در زندگی فردی خود، موجود تکامل یافتهای است و گذشته از آزادیهایی که گیاهان و حیوانات به آن نیازمندند، یک سلسله نیازمندیهای دیگری هم دارد که ما آنها را به دو قسم تقسیم میکنیم. یک نوع آزادی اجتماعی[2] و نوع دیگر آزادی معنوی.
آزادی معنوی، در وجود انسان هزاران قوه نیرومند وجود دارد، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاه طلبی و افزون طلبی دارد، در مقابل عقل، فطرت و وجدان اخلاقی هم دارد. از نظر باطنی و روح ممکن است کسی آزاد باشد و ممکن است بنده حرص، شهوت، خشم و... خودش باشد و ممکن است از همة اینها آزاد باشد.[3] مجموعه این قوا در وجود انسان تحت عنوان (هوای نفس) شناخته میشوند؛ (أَو رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛[4] آیا دیدی آن کسی را که هوای نفس خودش را خدای خودش قرار داده است. (بنده هوای نفس شده است.))
بندگی هوای نفس، یعنی اسارت معنوی و رهایی از آنها همان آزادی معنوی است که قرآن از آن با واژه (اَفْلَحَ) تعبیر میآورد. (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّیها؛[5] رستگار شد (آزاد شد) هر کسی نفس خودش را از هواها و هوسها پاک کرد و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخت نا امید و محروم گشته است.
بنابراین، هر وقت دیدیم بر خشم، بر شهوت، زیاده خواهی، زیادهطلبی و بسیاری از خواستههای نامشروع دیگر خود مسلط هستیم، بدانیم که آزاد هستیم و اگر دیدیم این صفات بر ما مسلط هستند، بدانیم که اسیر آنها باقی ماندهایم.[6]
یکی از اصحاب صفه به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله عرض کرد: من احساس میکنم تمام دنیا و آن چه در آن است در نظر من بیقیمت است، طلا و سنگ در نظر من یکی است و هیچکدام از آنها نمیتواند مرا به سوی خود بکشد و اسیر خودش کند، حضرت نگاهی به او انداختند و فرمودند: (اذا انت صرت حراً) در این صورت تو یک آزاده هستی.[7]
تا اینجا آنچه گفته شد، آزادی معنوی در بعد اخلاق بود، در ابعاد دیگر زندگی نیز انسان ممکن است اسیر باشد و ممکن است آزاد زندگی کند. مثلا در بعد فکری و اعتقادی هم ممکن است کسی اسیر شرک و خرافهپرستی باشد و ممکن است از این اسارت آزاد و در سایه توحید و یکتا پرستی قرار گیرد. چنانچه قرآن کریم میفرماید: خداوند مثالی زده است، دو نفر را که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ کاری نیست و سربار صاحبش میباشد، او را در پی هر کاری بفرستد خوب انجام نمیدهد، آیا چنین انسانی با کسی که امر به عدل و داد میکند و بر راهی راست قرار دارد برابر است.[8]
در این آیه قرآن کریم انسان مشرک را به گنگ مادرزاد که عملش از صفت فکر و نداشتن منطق عقلی حکایت میکند و به خاطر اسارت در چنگال شرک، توانایی بر هیچ کار مثبتی ندارد، تشبیه میفرماید: مشرک یک انسان آزاده نیست، بلکه اسیر چنگال خرافات و موهومات است، و به خاطر همین صفات، سربار جامعه محسوب میشود، زیرا مقدرات خود را به دست بتها و یا انسانهای استعمارگر میسپارد. او همیشه وابسته است و تا طعم توحید که آئین آزادگی و استقلال است را نچشد از این وابستگی بیرون نمیآید. چقدر میان یک چنین انسان کوتاه فکر، خرافی و اسیر، ناتوان و فاقد برنامه، با انسان آزادة شجاعی که نه تنها خود اصول دادگری را به کار میبندند، بلکه دائماً در جامعة خود منادی عدل و داد است، فاصله وجود دارد؟[9]
در خاتمه نظر شما را به این نکته جلب مینمایم که رسیدن به آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی مقدور نیست، بلکه انسانهایی که آزادی اجتماعی داشته و بوسیله مبارزه و جهاد انبیا از اسارت طاغوتها نجات پیدا کرده بودند، ولی چون آزادی معنوی نداشتند، دوباره گرفتار اسارت اجتماعی شدهاند.[10]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی.
2. اسلام و آزادی نوشتة سید مرتضی حسینی اصفهانی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مطهری، مرتضی، آزادی معنوی، قم، انتشارات صدرا، چاپ بیست و چهارم، 1381، ص 16.
[2] . همان، ص 17.
[3] . همان، ص 20.
[4] . جاشیه/ 23.
[5] . شمس/ 9 و 10.
[6] . علی علیه السّلام میفرماید: من ترک الشهوات کان حراً و در تعبیر دیگری: العبد حُرّ اِنْ قنع، الحر عبد ما یطمع. رک: محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ سوم، 1371، ج 2، ص 352.
[7] . آزادی معنوی، همان، ص 35.
[8] . نحل/ 76.
[9] . رک: مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیزدهم، 1371ش، ج 11، ص 331.
[10] . آزادی معنوی، همان، ص 16 و 121.
- [سایر] حدود آزادی در قرآن کریم کدام است؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد غیبت از منظر قرآن کریم می خواستم.
- [سایر] حدود «آزادی» در قرآن کریم کدام است؟
- [سایر] جبر و اختیار از منظر قرآن کریم راتجزیه و تحلیل نمایید.
- [سایر] صله و قطع رحم از منظر قرآن کریم را توضیح دهید؟
- [سایر] آیا دین برای آزادی ماست یا اسارت ما؟
- [سایر] نگاه به افراد محرم و نامحرم را از منظر قرآن کریم به طور کامل توضیح دهید.
- [سایر] منظور قرآن کریم از نعمتهای مادی چون حورالعین و میوه در بهشت چیست ؟ با اینکه بهشت جای نعمتهای معنوی است.
- [سایر] چگونه می شود با قرآن کریم با حضرت مهدی (علیه السلام) ارتباط روحی و معنوی بر قرار کرد ؟
- [سایر] حضرت زینب تا چه مدت در اسارت بود و چه زمانی آزاد شد؟ زندگانی ایشان پس از آزادی چگونه بود؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سلب آزادی های مشروعه مردم و تحکم و استبداد بر امور آنها، جایز نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، قطع اینگونه روابط واجب است و اینگونه تجارت حرام میباشد.
- [امام خمینی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمة اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصلدی شود ، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت .
- [امام خمینی] جایز نیست برای طلاب علوم دینیه دخول در مدارس که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدی نمودهاند چه برنامه تحصیلی از طرف دولت جائر باشد یا از طرف این نحو متصدیان که عمّال دولت جائر هستند، زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.
- [امام خمینی] قوانین و مصوباتی که از مجالس قانونگذاری دولتهای جائر به امر عمال اجانب خَذَلَهم اللَّه تعالی بر خلاف صریح قرآن کریم و سنّت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و گذشته است، از نظر اسلام لغو و از نظر قانون بیارزش است، و لازم است مسلمانها از امرکننده و رأیدهنده به هر طور ممکن است اعراض کنند، و با آنها معاشرت و معامله نکنند، و آنان مجرمند و عملکننده به رأی آنها معصیت کار و فاسق است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هیچ فرد مسلمانی نمی تواند به عنوان دستور مافوق، فرمان غیر شرعی او را اجرا نماید و او را در جلو گیری از شعائر اسلام و غصب حقوق و آزادی های مشروعه و کارهای ضد اسلامی، کمک و یاری نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری بیگانگان، خوف آن باشد که آنها بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، بر همه واجب است که از نفوذ آنان جلوگیری نموده، ایادی آنها را قطع کنند، همچنین در مورد برقرار ساختن روابط سیاسی با دولتهای غیر اسلامی باید طوری باشد که موجب ضعف و ناتوانی مسلمین یا اسارت آنها در چنگال بیگانگان یا وابستگی اقتصادی و تجاری نگردد.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.