مصحف فاطمه سلام الله علیها غیر از قرآن کریم است لکن در دسترس کسی به جز معصوم علیه السلام نیست، محتوای آن اخبار آینده جهان است. نتیجة اساسی دفع تهمت از ماست که کتابی آسمانی به جز قرآن در اختیار شیعیان باشد. برای توضیح بیشتر به نکاتی اشاره می شود: الف) راه شناخت حدیث، منحصر به شناخت سند نیست. در مباحث غیرفقهی مطلب از این هم توسعهدارتر است. بهترین کار در این میدان شناخت معیارهای حدیث است. 1. حدیث با قرآن و صریح تفسیر و تفسیر صحیح و صریح مخالفت نداشته باشد. 2. حدیث با عقل (که دو قضیه مادر دارد: الف: جمع بین دو ضدّ یا رفع دو نقیض (بود و نبود) محال است ب: ظلم قبیح و عدل حسن است) مخالفت نداشته باشد. 3. حدیث با عقاید خاصّ منحرفان (اعم از ادیان منسوخ یا مذاهب اهل بدعت یا نحلههای باطل) موافق نباشد بلکه مخالف باشد. منبع تشخیص این عقیدههای خاص علم کلام است. (البته این سه جمله یک دنیا سخن است). 4 . حدیث ادامه قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله است. تفسیر و تطبیق کلی بر جزئی، بیان و تفسیر سنّت پیامبر در جزئیات اوامر و نواهی و به طور نادر بیان کلیاتی در عرصههای باقی مانده باید باشد. ب) وجود مصحف فاطمه سلام الله علیها با معیارهای فوق سازگاری دارد. بیان مطلب این است که اگر ادعا شده در این مصحف اخبار آینده آمده (که به اصطلاح درست یا غلط به آن غیب میگویند) قرآن کریم در آیات متعدد از در اختیار داشتن بخشی از این علم به وسیله برخی از مخلوقات و برخی مشاهیر برگزیدگان الهی خبر داده است.[1] اگر ادعا شده که به حضرت زهرا سلام الله علیها جبرائیل اینها را وحی کرده است، در قرآن کریم به نحو متعدد از وحی غیر خاص (سخن پنهانی برین) یاد فرموده است.[2] البته این وحی، وحی پیامبری نیست. فواید علم غیب برای برگزیدگان اولاً: خدای متعال به جهت حسّ امانتداری، که با آزمونهای مکرر از خود اولیاء و دیگران به عنوان شاهد بر آن اقرار گرفته است، قدرتهایی را به برگزیدگانش به جهت اهدافی میدهد. از بزرگترین این قدرتها علم وسیعی است که از آن تعبیر، به لدنی، رشد، علم غیب و ... شده است. مهمترین این اهداف هدایت و رحمت افزایی در میان آفریدگان است. برای نمونه در این باره به داستان حضرت موسی علیه السلام در سوره کهف مراجعه شود. ثانیاً: خدای متعال در عالم تکلیف، بعد از آزمونهای عالم اعتقادات (به اصطلاح عالم ذر)، برای به رشد رسانیدن عدهای از سقوط کردگان، امکاناتی را قرار داده است که اینها به وسیله اولیایش در معرض جبران و هدایت برآیند. به صرف ارائه کلیات، رحمت خاص و نجات برای اینها حاصل نمیشود. ثالثاً: اینکه مؤمن در مسیر خود ابهام ندارد، در جاهای مبهم توقف میکند، با توجه به هدایت گسترده اولیاء اگر بنا شود به جهت ابهام توقّف ایشان زیاد شود با آن هدایت سازگاری ندارد، لذا با توجه به امانتداری، که این علم را در منافع فردی سوق نمیدهند و به ضرر شخصی افراد راضی نمیشوند، این دانش وسیع اعطاء شده و مواردی به حکمتهای خاص الهی استثناء میشود. بنابراین تأثیر این نوع از دانش (احاطه به جزئیات حوادث) برای اولیاء قابل انکار نیست. ج) اما، این مصحف به چه درد ما میخورد؟ اولاً، این آیندهگویی تکمیل قرآن است نه چیزی جدای از آن، و آینده گویی مصحف از این قبیل است. ثانیاً، با توجه به جزیی بودن دانشهای این مصحف نشر گسترده و بیضابطه آن برای دانشآموزان آن یا غرور میآورد یا یأس، این معلم است که با توجه به شناخت تجربی از شاگردان، برای رشد هر یک برنامه جداگانه بریزد نه اینکه یکی را سرکوفت بزند و دیگری را لوس بنماید. ثالثاً، باید از اهل معرفت پرسید، آیا این چیزهایی که شما میفهمید و ما نمیفهمیم نتیجة اکتسابی تلاش شما و پاداش آن است یا وسیلهای برای ادامه سیر و سلوک. اصل وجود این مصحف و به میان آوردن نام آن نشانگر ارزش کاربردی آن برای امامان علیهم السّلام است وگرنه مانند بسیاری از چیزهایی که داشتهاند و به ما نگفتهاند از اعلام آن صرفنظر میکردند.[3] خلاصه، مصحف حضرت فاطمه سلام الله علیها اکنون مختص به امام زمان علیه السلام است و مانند سایر شاخههای علوم لدنّی اهل بیت علیهم السّلام باید برای ایشان به طور مستقیم مفید باشد (و البته به طور غیر مستقیم فایدهاش به ما میرسد). اعتقاد به وجود این مصحف واجب نیست (هر چند کسی حق ندارد بدون دلیل یقینی منکر آن شود) ولی اعتقاد به علم فراوان امام علیه السلام لازم است و برای اضافه شدن یقین ما، اطمینان به مذهبمان و عاقبتمان، این اعتقاد بسیار در خور و مؤثر است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. شیعهشناسی، علامه طباطبائی. 2. امامت و رهبری، شهید مطهری. 3. شرحهایی که بر وصیتنامه امام راحل (بخش افتخار به صحیفة فاطمیه) نوشته شده است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . به طور نمونه: سوره کهف، داستان حضرت موسی و خضر علی نبینا و آله و علیهما السلام. [2] . وحی به زنبور عسل (سوره نحل)، وحی به مادر حضرت موسی علیه السلام وحی به حضرت مریم علی نبینا و آله و علیها السلام. [3] . این اعلام مانند ارائه گواهینامه و برگه مجوز رانندگی به مسافران است. مسافران با کسی که شرط تجربه و دانش رانندگی را رعایت میکند با اطمینان کامل سفر میکنند.
مصحف فاطمه سلام الله علیها غیر از قرآن کریم است لکن در دسترس کسی به جز معصوم علیه السلام نیست، محتوای آن اخبار آینده جهان است.
نتیجة اساسی دفع تهمت از ماست که کتابی آسمانی به جز قرآن در اختیار شیعیان باشد.
برای توضیح بیشتر به نکاتی اشاره می شود:
الف) راه شناخت حدیث، منحصر به شناخت سند نیست. در مباحث غیرفقهی مطلب از این هم توسعهدارتر است. بهترین کار در این میدان شناخت معیارهای حدیث است.
1. حدیث با قرآن و صریح تفسیر و تفسیر صحیح و صریح مخالفت نداشته باشد.
2. حدیث با عقل (که دو قضیه مادر دارد: الف: جمع بین دو ضدّ یا رفع دو نقیض (بود و نبود) محال است ب: ظلم قبیح و عدل حسن است) مخالفت نداشته باشد.
3. حدیث با عقاید خاصّ منحرفان (اعم از ادیان منسوخ یا مذاهب اهل بدعت یا نحلههای باطل) موافق نباشد بلکه مخالف باشد. منبع تشخیص این عقیدههای خاص علم کلام است. (البته این سه جمله یک دنیا سخن است).
4 . حدیث ادامه قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله است. تفسیر و تطبیق کلی بر جزئی، بیان و تفسیر سنّت پیامبر در جزئیات اوامر و نواهی و به طور نادر بیان کلیاتی در عرصههای باقی مانده باید باشد.
ب) وجود مصحف فاطمه سلام الله علیها با معیارهای فوق سازگاری دارد.
بیان مطلب این است که اگر ادعا شده در این مصحف اخبار آینده آمده (که به اصطلاح درست یا غلط به آن غیب میگویند) قرآن کریم در آیات متعدد از در اختیار داشتن بخشی از این علم به وسیله برخی از مخلوقات و برخی مشاهیر برگزیدگان الهی خبر داده است.[1]
اگر ادعا شده که به حضرت زهرا سلام الله علیها جبرائیل اینها را وحی کرده است، در قرآن کریم به نحو متعدد از وحی غیر خاص (سخن پنهانی برین) یاد فرموده است.[2] البته این وحی، وحی پیامبری نیست.
فواید علم غیب برای برگزیدگان
اولاً: خدای متعال به جهت حسّ امانتداری، که با آزمونهای مکرر از خود اولیاء و دیگران به عنوان شاهد بر آن اقرار گرفته است، قدرتهایی را به برگزیدگانش به جهت اهدافی میدهد. از بزرگترین این قدرتها علم وسیعی است که از آن تعبیر، به لدنی، رشد، علم غیب و ... شده است. مهمترین این اهداف هدایت و رحمت افزایی در میان آفریدگان است. برای نمونه در این باره به داستان حضرت موسی علیه السلام در سوره کهف مراجعه شود.
ثانیاً: خدای متعال در عالم تکلیف، بعد از آزمونهای عالم اعتقادات (به اصطلاح عالم ذر)، برای به رشد رسانیدن عدهای از سقوط کردگان، امکاناتی را قرار داده است که اینها به وسیله اولیایش در معرض جبران و هدایت برآیند. به صرف ارائه کلیات، رحمت خاص و نجات برای اینها حاصل نمیشود.
ثالثاً: اینکه مؤمن در مسیر خود ابهام ندارد، در جاهای مبهم توقف میکند، با توجه به هدایت گسترده اولیاء اگر بنا شود به جهت ابهام توقّف ایشان زیاد شود با آن هدایت سازگاری ندارد، لذا با توجه به امانتداری، که این علم را در منافع فردی سوق نمیدهند و به ضرر شخصی افراد راضی نمیشوند، این دانش وسیع اعطاء شده و مواردی به حکمتهای خاص الهی استثناء میشود.
بنابراین تأثیر این نوع از دانش (احاطه به جزئیات حوادث) برای اولیاء قابل انکار نیست.
ج) اما، این مصحف به چه درد ما میخورد؟
اولاً، این آیندهگویی تکمیل قرآن است نه چیزی جدای از آن، و آینده گویی مصحف از این قبیل است.
ثانیاً، با توجه به جزیی بودن دانشهای این مصحف نشر گسترده و بیضابطه آن برای دانشآموزان آن یا غرور میآورد یا یأس، این معلم است که با توجه به شناخت تجربی از شاگردان، برای رشد هر یک برنامه جداگانه بریزد نه اینکه یکی را سرکوفت بزند و دیگری را لوس بنماید.
ثالثاً، باید از اهل معرفت پرسید، آیا این چیزهایی که شما میفهمید و ما نمیفهمیم نتیجة اکتسابی تلاش شما و پاداش آن است یا وسیلهای برای ادامه سیر و سلوک. اصل وجود این مصحف و به میان آوردن نام آن نشانگر ارزش کاربردی آن برای امامان علیهم السّلام است وگرنه مانند بسیاری از چیزهایی که داشتهاند و به ما نگفتهاند از اعلام آن صرفنظر میکردند.[3]
خلاصه، مصحف حضرت فاطمه سلام الله علیها اکنون مختص به امام زمان علیه السلام است و مانند سایر شاخههای علوم لدنّی اهل بیت علیهم السّلام باید برای ایشان به طور مستقیم مفید باشد (و البته به طور غیر مستقیم فایدهاش به ما میرسد). اعتقاد به وجود این مصحف واجب نیست (هر چند کسی حق ندارد بدون دلیل یقینی منکر آن شود) ولی اعتقاد به علم فراوان امام علیه السلام لازم است و برای اضافه شدن یقین ما، اطمینان به مذهبمان و عاقبتمان، این اعتقاد بسیار در خور و مؤثر است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شیعهشناسی، علامه طباطبائی.
2. امامت و رهبری، شهید مطهری.
3. شرحهایی که بر وصیتنامه امام راحل (بخش افتخار به صحیفة فاطمیه) نوشته شده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . به طور نمونه: سوره کهف، داستان حضرت موسی و خضر علی نبینا و آله و علیهما السلام.
[2] . وحی به زنبور عسل (سوره نحل)، وحی به مادر حضرت موسی علیه السلام وحی به حضرت مریم علی نبینا و آله و علیها السلام.
[3] . این اعلام مانند ارائه گواهینامه و برگه مجوز رانندگی به مسافران است. مسافران با کسی که شرط تجربه و دانش رانندگی را رعایت میکند با اطمینان کامل سفر میکنند.
- [سایر] ماهیت و فلسفه مصحف فاطمه سلام الله علیها چیست؟ و فواید این مصحف برای ما چگونه است؟
- [سایر] ماهیت و فلسفه مصحف فاطمه(س) چیست؟ و فوایدش برای ما چگونه است؟
- [سایر] مصحف فاطمه سلام الله علیها چیست؟
- [سایر] مصحف فاطمه سلام الله علیها چیست؟
- [سایر] مصحف فاطمه زهرا علیها السلام چه کتابی است؟
- [سایر] مصحف حضرت فاطمه سلام الله علیها و ویژگیهای آن چیست؟
- [سایر] مصحف حضرت فاطمه (علیها السلام) چیست؟
- [سایر] مصحف حضرت فاطمه سلام الله علیها و ویژگیهای آن چیست؟
- [سایر] محتوای مصحف حضرت فاطمه سلام الله علیها چیست؟
- [سایر] مصحف حضرت زهرا (س) چیست؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).