مقدمه: تشخیص حق از باطل یکی از اساسیترین مراحل زندگی بشر است و هر انسانی، خواه ناخواه، پیوسته با این مسأله در زندگی خود روبرو می شود. انسانها همیشه برای موجه جلوه دادن خود، موضع خود را حق و موضع طرف مقابل را باطل معرفی میکنند. حتی شرورترین افراد به این مطلب توجه دارند و در ناشایستترین اعمال، خود را صاحب حق میدانند. حال که هر کسی خود را بر حق میداند، باید حق و ویژگیهای آن را شناخت تا سره از ناسره جدا شود و (سیه روی شود هر که در او غش باشد). قرآن کریم که کتاب آسمانی و به دور از هر تحریف میباشد و سراسر حق است، خود را (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ؛[1] بیانگر همه چیز) معرفی میکند. یکی از روشهای قرآن کریم برای بیان مسائل گوناگون، استفاده از مثال است. خداوند بسیاری از مسائل اخلاقی، عرفانی و عقلی و ... را در قالب مثالهای زیبا بیان کرده است. در بحث مورد نظر نیز با یک مثال تمام ابعاد موضوع را به خوبی بیان کرده است. خداوند در آیه 17 سورة رعد می فرماید: (اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَل السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وِ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النّارِ اتْبِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمثالَ خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای به اندازة آنها سیلابی جاری ساخت. سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد و از آنچه (در کورهها) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی آتش روی آن روشن میکنند نیز کفهایی مانند آن به وجود میآید. خداوند حق و باطل را چنین مثل میزند. اما کفها به بیرون پرتاب میشوند ولی آنچه به مردم سود میرساند در زمین میماند. خداوند این چنین مثال میزند.)[2] از نظر متخصصین لغت عربی، حق، چیزی است که ثبات، دوام و تحقق خارجی دارد. به عبارت دیگر حق آن است که واقعاً وجود دارد و وجودش اصیل است و قابل زوال نیست.[3] به خلاف باطل که وجودش اصیل نیست و زایل شدنی است.[4] مانند: درخت و سایهاش، که درخت وجودش واقعی و اصیل است، اما سایهاش وجود اصیل ندارد و فانی است. خداوند در آیة شریفه، حق را به آب یا فلزات سودمند برای مردم و باطل را به کفی که روی آن دو قرار میگیرد، تشبیه کرده است. و نشانهها و معیارهای حق و باطل را در قالب این مثال بیان نموده، تا ما با ملاک قرار دادن آنها حق و باطل را تشخیص دهیم. تفاوتهای حق و باطل: 1. باطل، همواره مستکبر، بالانشین و پر سر و صدا است، ولی تو خالی و بیمحتوا. مثل کف که حبابهای تو خالی است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، پر محتوا و سنگین است.[5] 2. حق، همیشه مفید و سودمند است، مانند آب که مایة حیات است و مانند طلا و نقره که با ارزش است، ولی باطل بیفایده و بیهوده می باشد. کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب نمیکند و گیاهی نمیرویاند و ارزشی ندارد.[6] 3. حق، همیشه متکی به نفس است و هرچه دارد از خود دارد. اما باطل همیشه از آبروی حق بهره میبرد و از حیثیت او استفاده میکند و در سایة حق قدم بر میدارد. همان گونه که هر دروغی از راست فروغ میگیرد و اگر سخن راستی در جهان نبود هرگز کسی دروغی را باور نمیکرد. پس فروغ زودگذر باطل از برکت حق است و علت پایداری موقت باطل نیز با لباس حقانیت به میدان آمدن است.[7] 4. هر چند که (لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ وَ لِلْباطِلِ دَوْلَةٌ؛[8] حق و باطل هر یک دورانی دارند). اما دوران حق همیشگی و دوران باطل زودگذر است. باطل، مانند کف روی آب بعد از مدتی از بین میرود، ولی آب زلال و مفید برای مردم میماند. (ما ینفع الناس فیمکث فی الارض؛[9] آنچه برای مردم سودمند است در زمین باقی میماند.) 5. باطل همواره دنبال بازار آشفتگی میگردد و از هرج و مرج استفاده میکند تا خود را نشان دهد، اما هنگامی که نظم برقرار شود، هویت آن آشکار می گردد و به سرعت کنار میرود. مثل سیلاب که وقتی در جوش و خروش است، آب با کف و اجسام دیگر مخلوط است، اما هنگامی وارد دشت میشود و آرام می گیرد، کفها زایل میشوند و آب زلال نمایان می گردد.[10] 6. امام علی علیه السّلام در نهج البلاغه میفرمایند: (اگر باطل با حق آمیخته نمیشد، حق بر حقخواهان پوشیده نمیگردید.)[11] مردم چند دستهاند: گروهی حق را میشناسند و از آن پیروی میکنند و گروهی باطل را میشناسند و دنبال آن حرکت میکنند و گروهی دنبال حق هستند ولی حق را نمیشناسند. این گروه دچار شبهه میشوند و گمراه میگردند. این افراد خواهان از حق اند، ولی چون کوته فکر و ظاهربین هستند، از راه حق منحرف میشوند و با اندک تبلیغات توخالی فریب ظواهر را میخورند. بنابراین: برای تبعیت از حق، اول باید حق را بشناسیم (اِعْرِفْ اَلْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ؛[12] حق را بشناس تا اهلش را بشناسی). اگر ما معیارهای حقانیت را بدانیم، هر کس که طبق آن معیارها حرکت کند حق میدانیم و هر کس را که بر خلاف آن قدم بردارد، باطل میشماریم. نتیجه: یکی از راههای شناخت حق از باطل توجه به مشخصههای حق است که با استفاده از آیة قرآن ذکر شد. اگر کسی به نیروی تقوا مسلح باشد، تشخیص حق و باطل برای او یک وعده الهی است. (هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او نیروی تشخیص حق از باطل (فرقان) را عطا می کند). معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: - مجله مکتب الاسلام، شمارههای 6 7 8 9، سال 22. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . نحل/89. [2] . مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم. [3] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مادة حق؛ اصفهانی، راغب، مفردات قرآن کریم، مادة حق. [4] . همان، مادة بطل. [5] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، توحید، چاپ سوم، 1373، ج 3، ص 65. و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1366، ج10، ص 165. [6] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 3، ص 65. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ج 10، ص 166. [7] . تفسیر نمونه، همان، ج 10، ص 166. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 3، ص 65. [8] . کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365، ج 2، ص 447. [9] . رعد/17. [10] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، همان. ج 3، ص 65. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1366، ج 10، ص 167. [11] . نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، انتشارات فرایض، چاپ اول، 1379، ص 102، خطبه 50. [12] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، ص 93، باب 16.
مقدمه:
تشخیص حق از باطل یکی از اساسیترین مراحل زندگی بشر است و هر انسانی، خواه ناخواه، پیوسته با این مسأله در زندگی خود روبرو می شود.
انسانها همیشه برای موجه جلوه دادن خود، موضع خود را حق و موضع طرف مقابل را باطل معرفی میکنند. حتی شرورترین افراد به این مطلب توجه دارند و در ناشایستترین اعمال، خود را صاحب حق میدانند.
حال که هر کسی خود را بر حق میداند، باید حق و ویژگیهای آن را شناخت تا سره از ناسره جدا شود و (سیه روی شود هر که در او غش باشد).
قرآن کریم که کتاب آسمانی و به دور از هر تحریف میباشد و سراسر حق است، خود را (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ؛[1] بیانگر همه چیز) معرفی میکند. یکی از روشهای قرآن کریم برای بیان مسائل گوناگون، استفاده از مثال است. خداوند بسیاری از مسائل اخلاقی، عرفانی و عقلی و ... را در قالب مثالهای زیبا بیان کرده است. در بحث مورد نظر نیز با یک مثال تمام ابعاد موضوع را به خوبی بیان کرده است.
خداوند در آیه 17 سورة رعد می فرماید: (اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَل السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وِ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النّارِ اتْبِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمثالَ خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای به اندازة آنها سیلابی جاری ساخت. سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد و از آنچه (در کورهها) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی آتش روی آن روشن میکنند نیز کفهایی مانند آن به وجود میآید. خداوند حق و باطل را چنین مثل میزند. اما کفها به بیرون پرتاب میشوند ولی آنچه به مردم سود میرساند در زمین میماند. خداوند این چنین مثال میزند.)[2]
از نظر متخصصین لغت عربی، حق، چیزی است که ثبات، دوام و تحقق خارجی دارد. به عبارت دیگر حق آن است که واقعاً وجود دارد و وجودش اصیل است و قابل زوال نیست.[3] به خلاف باطل که وجودش اصیل نیست و زایل شدنی است.[4] مانند: درخت و سایهاش، که درخت وجودش واقعی و اصیل است، اما سایهاش وجود اصیل ندارد و فانی است.
خداوند در آیة شریفه، حق را به آب یا فلزات سودمند برای مردم و باطل را به کفی که روی آن دو قرار میگیرد، تشبیه کرده است. و نشانهها و معیارهای حق و باطل را در قالب این مثال بیان نموده، تا ما با ملاک قرار دادن آنها حق و باطل را تشخیص دهیم.
تفاوتهای حق و باطل:
1. باطل، همواره مستکبر، بالانشین و پر سر و صدا است، ولی تو خالی و بیمحتوا. مثل کف که حبابهای تو خالی است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، پر محتوا و سنگین است.[5]
2. حق، همیشه مفید و سودمند است، مانند آب که مایة حیات است و مانند طلا و نقره که با ارزش است، ولی باطل بیفایده و بیهوده می باشد. کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب نمیکند و گیاهی نمیرویاند و ارزشی ندارد.[6]
3. حق، همیشه متکی به نفس است و هرچه دارد از خود دارد. اما باطل همیشه از آبروی حق بهره میبرد و از حیثیت او استفاده میکند و در سایة حق قدم بر میدارد. همان گونه که هر دروغی از راست فروغ میگیرد و اگر سخن راستی در جهان نبود هرگز کسی دروغی را باور نمیکرد. پس فروغ زودگذر باطل از برکت حق است و علت پایداری موقت باطل نیز با لباس حقانیت به میدان آمدن است.[7]
4. هر چند که (لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ وَ لِلْباطِلِ دَوْلَةٌ؛[8] حق و باطل هر یک دورانی دارند). اما دوران حق همیشگی و دوران باطل زودگذر است. باطل، مانند کف روی آب بعد از مدتی از بین میرود، ولی آب زلال و مفید برای مردم میماند. (ما ینفع الناس فیمکث فی الارض؛[9] آنچه برای مردم سودمند است در زمین باقی میماند.)
5. باطل همواره دنبال بازار آشفتگی میگردد و از هرج و مرج استفاده میکند تا خود را نشان دهد، اما هنگامی که نظم برقرار شود، هویت آن آشکار می گردد و به سرعت کنار میرود. مثل سیلاب که وقتی در جوش و خروش است، آب با کف و اجسام دیگر مخلوط است، اما هنگامی وارد دشت میشود و آرام می گیرد، کفها زایل میشوند و آب زلال نمایان می گردد.[10]
6. امام علی علیه السّلام در نهج البلاغه میفرمایند: (اگر باطل با حق آمیخته نمیشد، حق بر حقخواهان پوشیده نمیگردید.)[11]
مردم چند دستهاند: گروهی حق را میشناسند و از آن پیروی میکنند و گروهی باطل را میشناسند و دنبال آن حرکت میکنند و گروهی دنبال حق هستند ولی حق را نمیشناسند. این گروه دچار شبهه میشوند و گمراه میگردند. این افراد خواهان از حق اند، ولی چون کوته فکر و ظاهربین هستند، از راه حق منحرف میشوند و با اندک تبلیغات توخالی فریب ظواهر را میخورند. بنابراین: برای تبعیت از حق، اول باید حق را بشناسیم (اِعْرِفْ اَلْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ؛[12] حق را بشناس تا اهلش را بشناسی).
اگر ما معیارهای حقانیت را بدانیم، هر کس که طبق آن معیارها حرکت کند حق میدانیم و هر کس را که بر خلاف آن قدم بردارد، باطل میشماریم.
نتیجه:
یکی از راههای شناخت حق از باطل توجه به مشخصههای حق است که با استفاده از آیة قرآن ذکر شد. اگر کسی به نیروی تقوا مسلح باشد، تشخیص حق و باطل برای او یک وعده الهی است. (هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او نیروی تشخیص حق از باطل (فرقان) را عطا می کند).
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
- مجله مکتب الاسلام، شمارههای 6 7 8 9، سال 22.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نحل/89.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم.
[3] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مادة حق؛ اصفهانی، راغب، مفردات قرآن کریم، مادة حق.
[4] . همان، مادة بطل.
[5] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، توحید، چاپ سوم، 1373، ج 3، ص 65.
و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1366، ج10، ص 165.
[6] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 3، ص 65.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ج 10، ص 166.
[7] . تفسیر نمونه، همان، ج 10، ص 166.
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 3، ص 65.
[8] . کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365، ج 2، ص 447.
[9] . رعد/17.
[10] . سبحانی، جعفر، منشور جاوید، همان. ج 3، ص 65.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1366، ج 10، ص 167.
[11] . نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، انتشارات فرایض، چاپ اول، 1379، ص 102، خطبه 50.
[12] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، ص 93، باب 16.
- [سایر] چگونگی کنترل خودم را در برابر شهوات کاملاً از دیدگاه قرآن و اسلام توضیح دهید؟
- [سایر] دیدگاه قرآن در رابطه با چگونگی و مراحل آفرینش جنینی انسان چیست و چه نسبتی با علوم جدید دارد؟
- [سایر] چگونگی معاد از دیدگاه فلاسفه و متکلمان و دلایل اثبات آن از دیدگاه آنان چیست؟
- [سایر] چگونگی شهادت خانم فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت رابیان کنید.
- [سایر] چگونگی ایجاد مجمع تشخیص مصلحت و عدم تعارض آن با مجلس شورای اسلامی را بیان نمایید؟
- [سایر] چگونگی تحدی قرآن را توضیح دهید؟
- [سایر] چگونگی اعجاز قرآن و الهی بودن آن را بیان کنید؟
- [سایر] دیدگاه شیعه دربارهی قرآن چیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن درباره صبر چیست؟
- [سایر] تفسیر (الجامع لأحکام القرآن) از چه کسی است؟ لطفاً توضیحاتی در مورد چگونگی تفسیر در این کتاب توضیح دهید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان در موقعی که ضامن میشود نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار چگونگی را نمیدانسته یا بر فرض آگاه شدن هم به ضامن شدن او رضایت میداد، ضامن شدن صحیح است و طلبکار نمیتواند آن را به هم بزند، ولی اگر طلبکار بر فرض آگاهی از ناتوانی ضامن، به ضامن شدن او رضایت نمیداد، ضامن شدن او باطل است، مگر طلبکار بعداً آن را اجازه کند که ضامن شدن وی صحیح خواهد بود و نیازی به قرارداد جدید نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قرآن خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای برطرف کردن گرد و غبار، جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن، دو حرف از دهان بیرون آید چنانچه این کار از روی علم و عمد باشد نماز باطل است. غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتب مفصّل گفته شده است. سجده واجب قرآن
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] قرآن خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای برطرف کردن گرد و غبار؛ جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن؛ حرفی از دهان عمدا بیرون آید بنا بر احتیاط نماز باطل است. و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصل گفته شده است. سجده واجب قرآن:
- [آیت الله سیستانی] قرآن خواندن در سجده مکروه است . و نیز مکروه است برای برطرف کردن گرد و غبار ، جای سجده را فوت کند ، و اگر در اثر فوت کردن ، دو حرف از دهان عمداً بیرون آید ، نماز بنابر احتیاط واجب باطل است . وغیر از اینها مکروهات دیگری هم هست که در کتابهای مفصّل گفته شده است . سجدههای واجب قرآن :
- [آیت الله نوری همدانی] قرآن خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای بر طرف کردن گرد و غبار ، جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن ، دو حرف از دهان بیرون آید، نماز باطل است . و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصل گفته شده است . سجدة واجب قرآن
- [آیت الله سبحانی] نوجوان نابالغ که خوب و بد را تشخیص می دهد، اگر اعتکاف کند، اعتکاف او صحیح است.
- [آیت الله جوادی آملی] .نماز در مکانی که ماندن در آ ن حرام است؛ مانند زیر سقف در حال ریزش، مسیر در حال آمدن سیل، روی فرشی که نام خدا یا آیهّ قرآن بر آن نوشته شده, باطل نیست، هرچند معصیت است. شرط سوم
- [آیت الله بروجردی] کسی که در تنگی وقتِ نماز باید تیمّم کند، اگر به قصد قربت یا برای برای کارهای مستحبی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد صحیح است و اگر برای خواندن آن نماز صورت بگیرد، باطل است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیزی را که اضافه می گیرد غیر از جنسی باشد که می فروشد مثلا یک من گندم به یک من گندم و یک قران پول بفروشد باز هم ربا و حرام و معامله باطل است بلکه اگر چیزی زیادتر نگیرد ولی شرط کند که خریدار عملی برای او انجام دهد باز هم ربا و حرام و معامله باطل است
- [آیت الله بهجت] در موردی که به تشخیص دکتر حمل برای مادر ضرر دارد و ادامه حمل ممکن است منجر به مرگ مادر شود، چنانچه اشکالی در تشخیص دکتر نباشد و تحقیق کامل هم در این جهت شده باشد، سقط جنین قبل از دمیده شدن روح مانعی ندارد.