1.جای تردید نیست در این که قرآن کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سعادت دنیا و آخرت نازل گردیده است اما اسلوبی ویژه و خاص خود دارد که او را از سایر کتابها ممتاز میکند به این معنی که قرآن در عین پراکندهگویی و بیان مطالب مختلف باز از کمال ارتباط و انسجام برخوردار بوده و جملات آن بمانند درهای گرانبها و با نظم اعجابانگیزی به هم متصل و مرتبط میباشد که در لابلای این جملات مطالب عالی و حقایق زنده اخلاق وانسانی نهفته است. 2- حقیقت بالا ثابت میکند که قرآن اسلوب خاصی را داراست که از حدود تعلیم و تعلم خارج است و نمیتوان با یاد دادن و یاد گرفتن اسلوب آن را فرا گرفت. افزون برآن ثابت میکند که قرآن از قانون کلی ذیل هم مستثنی هست و آن اینکه اگر کسی کلام بلیغ و شیرینی را تمرین و بر آن ممارست کند به آسانی میتواند کلامی مانند آن بیاورد. 3- علت استثنای فوق هم این است که قرآن مجید به موضوعات زیادی متعرض گردیده که در همه این مسائل بهترین و جالبترین حقایق را به بشر ارائه داده است حقایقی که خلل، فساد و بطلان هرگز بر آن راه ندارد و کوچکترین اشکال و ایرادی برآن متوجه نیست و این چیزی است که ذاتاً برای بشر امکانپذیر نمیباشد ازاینرو کسی که میتواند یک کلمه از کلمات قرآن را بگوید و یا یک جمله از جملات آن را بیاورد مستلزم آن نیست که بتواند مثل قرآن بیاورد زیرا قدرت و توانایی بر مواد و الفاظ هیچگاه مستلزم توانایی بر ترکیبات قرآن نخواهد بود افزون بر آن حلاوت و شیرینی و طراوت موجود در قرآن ناشی از اعجاز هست که بشر از خلق این اعجاز ناتوان و عاجز میباشد روشن است که اعجاز قرآن در مجموع چهارامر تجلی یافته: الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات ب) بلاغت معانی و علو مفاهیم ج) زیبایی شگفتانگیز نظم و تألیف د) بی نظیری اسلوب و سبک. از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است که تأثیر در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمی دل و شرح صدر و مانند آن در بشر حاصل میگردد و به تعبیر استاد مطهری(ره) بشر از خلق این هندسه بی نظیر موجود در قرآن ناتوان است، قرآن میفرماید:(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسِ وَالْجِنُّ عَلی اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِه وَلَوْ کانَ بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً.) این آیه که از یکسو دعوت عامی از همه انسانها کرده و از سوی دیگر با توجه به جاودانگی دعوت قرآن انسانهایی را که در عصر ما و اعصار دیگر زندگی می کنند شامل می شود و از سوی سوم با تعبیر به (اِجْتَمَعَتِ) و جمله ( بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً) آنها را دعوت به همکاری و همفکری و تعاون در مقابله به مثل می کند و از سوی چهارم با انواع تحریکات و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن طرف با این معارضه همراه است قویترین شکل تحدّی را به خود گرفته است. و هنگامی که با قاطعیت می گوید (لایَأْتُونَ بِمِثْلِه) (هرگز همانند آن را نمی آورند) ارتباط و پیوند آن را با ماورای جهان انسانیت روشن می سازد. قرآن در آیة دیگری سطح تحدّی و دعوت به معارضه به مثل را پایینتر می آورد و می گوید (آنها یعنی مخالفان اسلام می گویند قرآن را به خدا افترا بسته، بگو اگر راست می گویید شما هم ده سوره مانند این سوره های دروغین بیاورید) (اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَریاتٍ.) به این هم قناعت نمی کند بلکه می افزاید (تمام کسانی را که می توانید غیر از خدا (برای انجام این امر) به یاری طلبید اگر راست می گویید) (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.) در واقع قرآن تحدی خود را به ده سوره که کمتر از یکدهم کل قرآن است تنزل داده. و در جای دیگر به کمتر از یکصدم تنزل می دهد و می فرماید (اگر درباره آنچه بر بنده خود (محمد- ص-) نازل کرده ایم شک و تردید دارید (لااقل) یک سوره مانند آن را بیاورید) (وَاِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ). سپس می افزاید (تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید اگر راست می گوئید) (وَادْعُوا شُهَدائَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). روشن است که منظور از (گواهان جز خدا)، همفکران و یاوران آنها هستند، زیرا اینها همان کسانی هستند که در نفی رسالت پیامبر به نفع آنها گواهی می دادند و طبعاً در اینجا باید به آنان کمک کنند تا سوره ای همانند قرآن بیاورند، و الا اگر منظور گواهی دادن بر همانندی آن سوره با قرآن باشد باید قبل از هر کس از خدا گواهی بخواهند. در سوره یونس آیه 38 نیز تحدی به آوردن سوره ای همانند قرآن شده است می فرماید (آنها می گویند او قرآن را به دروغ به خدا بسته، بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را می توانید جز خدا به یاری طلبید) (اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). واژه (سُورَة)، شامل سوره های بزرگ و کوچک قرآن می شود و تعبیر به (مِثْلِهِ) اشاره به همانند بودن از تمام جهات است، و جمله (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ)، تمام ما سِوَی الله را شامل می شود. بنابراین اگر قرآن زاییده فکر بشر بود، انسان دیگری نیز می توانست همانند آن را بیاورد، تا چه رسد به اینکه بخواهد از افراد بی شماری نیز کمک گیرد، بخصوص اینکه در میان عرب جاهلی، فصحا و بلغا فراوان بودند. و در سوره طور آیه 33، همین معنی به صورت دیگری ذکر شده است، می فرماید (آنها می گویند (محمد ص) قرآن را به خدا افتراء بسته، ولی آنها ایمان نمی آورند (و اصولاً با ایمان آوردن مخالفند) اگر راست می گویند سخنی همانند آن را بیاورند) (اَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لایُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ اِنْ کانُوا صادِقینَ). (تَقَوّلَ) از (تَقَوُّلْ) به گفته مرحوم (طبرسی) در مجمع البیان به معنی سخنی است که با زحمت و تکلف ساخته می شود و معمولاً در کذب و دروغ به کار میþرود، چرا که واقعیتی ندارد و محتاج به تکلف است (مجمع البیان ج 9/ 168) تعبیر (بِحَدیثٍ مِثْلِهِ) [سخنی همانند آن] می تواند اشاره به تمام قرآن، یا چند سوره، یا یک سوره، و یا حتی کمتر از آن باشد، چرا که (حدیث) (سخن) به همه اینها گفته می شود. و در سوره قصص آیه 49 سخن از آوردن کتابی همانند این کتاب است، می فرماید (اگر راست می گویید (که این کتاب از سوی خدا نیست همان گونه که به کتاب موسی (ع) نیز کافر شدید و درباره آن نیز همین را گفتید) کتابی هدایت بخشتر از این از نزد خدا بیاورید تا من از پیروی آن کنم) (قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللهِ هُوَ اَهْدی مِنْهُما اَتَّبَعْهُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). سپس برای افشا کردن باطن آلوده آنان و بیان اعجاز قرآن مجید می افزاید [اگر این پیشنهاد تو را نپذیرفتند بدان که از هوسهای خود پیروی می کنند] و می دانند این قرآن یک معجزه الهی است، ولی باز از پذیرش آن امتناع دارند، چرا که با منافع نامشروع و هوای نفس آنها، هماهنگ نیست (فَاِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فاعْلَمْ اَنَّما یَتَّبِعُونَ اَهْواءَهُمْ). یعنی اگر آنها از آوردن مثل آن عاجز شدند، معلوم میþشود این کتاب زاییده فکر بشر نیست وگرنه دلیلی نداشت که با آن همه تلاش و کوششی که برای این کار داشتند، فصیحان و بلیغانی که در اختیار گرفته بودند ناتوان شوند. و در سوره عنکبوت آیه 50 در پاسخ بهانه جویانی که (می گفتند چرا پیامبر (ص) معجزه ندارد، و آیاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده) (وَقالُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّه)، می فرماید (بگو آیات نزد خداست (و به فرمان او نازل می شود) من تنها انذار کننده آشکار هستم) (قُلْ اِنَّما الآیاتُ عِنْدَ اللهِ وَاِنَّما اَنَا نَذیرٌ مُبینٌ). سپس می افزاید [آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود] (اَوَ لَمْ یَکْفِهِمْ اَنّا اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ). یعنی آنها چرا انتظار معجزات دیگری را می کشند؟ با وجود این معجزه بزرگ و بی مانند الهی، به این ترتیب با صراحت از اعجاز قرآن خبر می دهد و با دلالت التزامی، تحدی می کند و مخالفان را به معارضه می طلبد. نتیجه این شد که قرآن مجید حداقل در هفت آیه از سوره های مختلف، قرآن را به عنوان یک معجزه بزرگ الهی قلمداد کرده و منکران را به طرق مختلف مورد تحدی قرار می دهد و می دانیم هرگاه کسی خارق عادتی انجام داد و همگان را به معارضه دعوت کرد و از آن عاجز ماندند دلیل بر اعجاز آن است.V } پیام قرآن ج 8، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100105074)
1.جای تردید نیست در این که قرآن کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سعادت دنیا و آخرت نازل گردیده است اما اسلوبی ویژه و خاص خود دارد که او را از سایر کتابها ممتاز میکند به این معنی که قرآن در عین پراکندهگویی و بیان مطالب مختلف باز از کمال ارتباط و انسجام برخوردار بوده و جملات آن بمانند درهای گرانبها و با نظم اعجابانگیزی به هم متصل و مرتبط میباشد که در لابلای این جملات مطالب عالی و حقایق زنده اخلاق وانسانی نهفته است. 2- حقیقت بالا ثابت میکند که قرآن اسلوب خاصی را داراست که از حدود تعلیم و تعلم خارج است و نمیتوان با یاد دادن و یاد گرفتن اسلوب آن را فرا گرفت. افزون برآن ثابت میکند که قرآن از قانون کلی ذیل هم مستثنی هست و آن اینکه اگر کسی کلام بلیغ و شیرینی را تمرین و بر آن ممارست کند به آسانی میتواند کلامی مانند آن بیاورد. 3- علت استثنای فوق هم این است که قرآن مجید به موضوعات زیادی متعرض گردیده که در همه این مسائل بهترین و جالبترین حقایق را به بشر ارائه داده است حقایقی که خلل، فساد و بطلان هرگز بر آن راه ندارد و کوچکترین اشکال و ایرادی برآن متوجه نیست و این چیزی است که ذاتاً برای بشر امکانپذیر نمیباشد ازاینرو کسی که میتواند یک کلمه از کلمات قرآن را بگوید و یا یک جمله از جملات آن را بیاورد مستلزم آن نیست که بتواند مثل قرآن بیاورد زیرا قدرت و توانایی بر مواد و الفاظ هیچگاه مستلزم توانایی بر ترکیبات قرآن نخواهد بود افزون بر آن حلاوت و شیرینی و طراوت موجود در قرآن ناشی از اعجاز هست که بشر از خلق این اعجاز ناتوان و عاجز میباشد روشن است که اعجاز قرآن در مجموع چهارامر تجلی یافته:
الف) فصاحت الفاظ و جمال عبارات ب) بلاغت معانی و علو مفاهیم ج) زیبایی شگفتانگیز نظم و تألیف د) بی نظیری اسلوب و سبک.
از اجتماع عوامل چهارگانه فوق است که تأثیر در نفوس و لذت و حلاوت در حال و نرمی دل و شرح صدر و مانند آن در بشر حاصل میگردد و به تعبیر استاد مطهری(ره) بشر از خلق این هندسه بی نظیر موجود در قرآن ناتوان است،
قرآن میفرماید:(قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْاِنْسِ وَالْجِنُّ عَلی اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِه وَلَوْ کانَ بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً.) این آیه که از یکسو دعوت عامی از همه انسانها کرده و از سوی دیگر با توجه به جاودانگی دعوت قرآن انسانهایی را که در عصر ما و اعصار دیگر زندگی می کنند شامل می شود و از سوی سوم با تعبیر به (اِجْتَمَعَتِ) و جمله ( بَعْضَهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً) آنها را دعوت به همکاری و همفکری و تعاون در مقابله به مثل می کند و از سوی چهارم با انواع تحریکات و به اصطلاح بر سر غیرت آوردن طرف با این معارضه همراه است قویترین شکل تحدّی را به خود گرفته است. و هنگامی که با قاطعیت می گوید (لایَأْتُونَ بِمِثْلِه) (هرگز همانند آن را نمی آورند) ارتباط و پیوند آن را با ماورای جهان انسانیت روشن می سازد.
قرآن در آیة دیگری سطح تحدّی و دعوت به معارضه به مثل را پایینتر می آورد و می گوید (آنها یعنی مخالفان اسلام می گویند قرآن را به خدا افترا بسته، بگو اگر راست می گویید شما هم ده سوره مانند این سوره های دروغین بیاورید) (اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَریاتٍ.) به این هم قناعت نمی کند بلکه می افزاید (تمام کسانی را که می توانید غیر از خدا (برای انجام این امر) به یاری طلبید اگر راست می گویید) (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.) در واقع قرآن تحدی خود را به ده سوره که کمتر از یکدهم کل قرآن است تنزل داده. و در جای دیگر به کمتر از یکصدم تنزل می دهد و می فرماید (اگر درباره آنچه بر بنده خود (محمد- ص-) نازل کرده ایم شک و تردید دارید (لااقل) یک سوره مانند آن را بیاورید) (وَاِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ). سپس می افزاید (تمام گواهان خود را جز خدا دعوت کنید اگر راست می گوئید) (وَادْعُوا شُهَدائَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). روشن است که منظور از (گواهان جز خدا)، همفکران و یاوران آنها هستند، زیرا اینها همان کسانی هستند که در نفی رسالت پیامبر به نفع آنها گواهی می دادند و طبعاً در اینجا باید به آنان کمک کنند تا سوره ای همانند قرآن بیاورند، و الا اگر منظور گواهی دادن بر همانندی آن سوره با قرآن باشد باید قبل از هر کس از خدا گواهی بخواهند. در سوره یونس آیه 38 نیز تحدی به آوردن سوره ای همانند قرآن شده است می فرماید (آنها می گویند او قرآن را به دروغ به خدا بسته، بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن را بیاورید و هر کس را می توانید جز خدا به یاری طلبید) (اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ). واژه (سُورَة)، شامل سوره های بزرگ و کوچک قرآن می شود و تعبیر به (مِثْلِهِ) اشاره به همانند بودن از تمام جهات است، و جمله (وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ)، تمام ما سِوَی الله را شامل می شود. بنابراین اگر قرآن زاییده فکر بشر بود، انسان دیگری نیز می توانست همانند آن را بیاورد، تا چه رسد به اینکه بخواهد از افراد بی شماری نیز کمک گیرد، بخصوص اینکه در میان عرب جاهلی، فصحا و بلغا فراوان بودند. و در سوره طور آیه 33، همین معنی به صورت دیگری ذکر شده است، می فرماید (آنها می گویند (محمد ص) قرآن را به خدا افتراء بسته، ولی آنها ایمان نمی آورند (و اصولاً با ایمان آوردن مخالفند) اگر راست می گویند سخنی همانند آن را بیاورند) (اَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لایُؤْمِنُونَ فَلْیَأْتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ اِنْ کانُوا صادِقینَ). (تَقَوّلَ) از (تَقَوُّلْ) به گفته مرحوم (طبرسی) در مجمع البیان به معنی سخنی است که با زحمت و تکلف ساخته می شود و معمولاً در کذب و دروغ به کار میþرود، چرا که واقعیتی ندارد و محتاج به تکلف است (مجمع البیان ج 9/ 168) تعبیر (بِحَدیثٍ مِثْلِهِ) [سخنی همانند آن] می تواند اشاره به تمام قرآن، یا چند سوره، یا یک سوره، و یا حتی کمتر از آن باشد، چرا که (حدیث) (سخن) به همه اینها گفته می شود.
و در سوره قصص آیه 49 سخن از آوردن کتابی همانند این کتاب است، می فرماید (اگر راست می گویید (که این کتاب از سوی خدا نیست همان گونه که به کتاب موسی (ع) نیز کافر شدید و درباره آن نیز همین را گفتید) کتابی هدایت بخشتر از این از نزد خدا بیاورید تا من از پیروی آن کنم) (قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللهِ هُوَ اَهْدی مِنْهُما اَتَّبَعْهُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ).
سپس برای افشا کردن باطن آلوده آنان و بیان اعجاز قرآن مجید می افزاید [اگر این پیشنهاد تو را نپذیرفتند بدان که از هوسهای خود پیروی می کنند] و می دانند این قرآن یک معجزه الهی است، ولی باز از پذیرش آن امتناع دارند، چرا که با منافع نامشروع و هوای نفس آنها، هماهنگ نیست (فَاِنْ لَمْ یَسْتَجیبُوا لَکَ فاعْلَمْ اَنَّما یَتَّبِعُونَ اَهْواءَهُمْ). یعنی اگر آنها از آوردن مثل آن عاجز شدند، معلوم میþشود این کتاب زاییده فکر بشر نیست وگرنه دلیلی نداشت که با آن همه تلاش و کوششی که برای این کار داشتند، فصیحان و بلیغانی که در اختیار گرفته بودند ناتوان شوند. و در سوره عنکبوت آیه 50 در پاسخ بهانه جویانی که (می گفتند چرا پیامبر (ص) معجزه ندارد، و آیاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده) (وَقالُوا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّه)، می فرماید (بگو آیات نزد خداست (و به فرمان او نازل می شود) من تنها انذار کننده آشکار هستم) (قُلْ اِنَّما الآیاتُ عِنْدَ اللهِ وَاِنَّما اَنَا نَذیرٌ مُبینٌ). سپس می افزاید [آیا برای آنها کافی نیست که این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می شود] (اَوَ لَمْ یَکْفِهِمْ اَنّا اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلی عَلَیْهِمْ). یعنی آنها چرا انتظار معجزات دیگری را می کشند؟ با وجود این معجزه بزرگ و بی مانند الهی، به این ترتیب با صراحت از اعجاز قرآن خبر می دهد و با دلالت التزامی، تحدی می کند و مخالفان را به معارضه می طلبد. نتیجه این شد که قرآن مجید حداقل در هفت آیه از سوره های مختلف، قرآن را به عنوان یک معجزه بزرگ الهی قلمداد کرده و منکران را به طرق مختلف مورد تحدی قرار می دهد و می دانیم هرگاه کسی خارق عادتی انجام داد و همگان را به معارضه دعوت کرد و از آن عاجز ماندند دلیل بر اعجاز آن است.V
} پیام قرآن ج 8، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100105074)
- [سایر] رازو رمز تحدی قرآن چیست؟
- [سایر] منطقی بودن تحدّی قرآن را توضیح دهید؟
- [سایر] وجوه تحدی قرآن را بیان کنید؟
- [سایر] آیا تا کنون در مقابل تحدی قرآن , همانندی آورده اند؟
- [سایر] قرآن مرز تحدی را تا کجا دانسته است؟
- [سایر] تحدی قرآن در بی مانندی را توضیح دهید؟
- [سایر] جنبه های اعجاز و تحدی قرآن را بیان کنید؟
- [سایر] آیا در پاسخ به تحدی قرآن چیزی ارائه شده است؟
- [سایر] خداوند در آیه 23 سوره بقره فرموده است: (کسی نمیتواند سورهای همانند قرآن بیاورد). حال سؤال این است که: آیا این تحدّی باید به زبان عربی باشد تا همانند قرآن شود، یا میتوان به زبانهای دیگر نیز تحدّی کرد؟ اگر مثلاً با زبان فارسی بشود تحدّی کرد، کجای زبان فارسی همانند قرآن است؟
- [سایر] دیدگاه قرآن درباره دعوت از انسان ها به تحدی و مقابله به مثل چیست؟
- [آیت الله خوئی] اگر انسان در موقعی که ضامن میشود نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار چگونگی را نمیدانسته و بخواهد ضامن بودن او را به هم بزند اشکال دارد. علیالخصوص درصورتی که ضامن پیش از طلبکار ملتفت شود قدرت پیدا کرده باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان در موقعی که ضامن میشود نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار چگونگی را نمیدانسته است و بخواهد ضامن بودن او را بهم بزند ، اشکال دارد ، بخصوص در صورتی که ضامن پیش از اینکه طلبکار ملتفت شود قدرت پیدا کرده باشد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] 42 تعزیر منحصر به شلاق زدن نیست، بلکه جریمه های مالی و زندان و حتی معرفی خطا کار در وسایل ارتباط جمعی و یا انواع مختلف توبیخ را نیز شامل می شود (البته انتخاب هر یک از این امور بسته به نظر حاکم شرع و چگونگی جرم و خصوصیات مجرم و سایر امور مربوطه است).
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر جلد قرآن نجس شود؛ در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد؛ باید آن را آب بکشند.