گاهی مشیت الهی بنا بر مصلحت بر این تعلق می گیرد که یکی از مناصب الهی مانند نبوت را در خانواده خاصی قرار دهد ، و دیگر دودمان ها در آن شریک نشوند ،چنان که درباره منصب نبوت پس از درگذشت ابراهیم چنین بوده است،آنجا که می فرماید:( وَوَهَبْنالَهُ إِسحق وَیَعْقُوبَ وَجَعلْنا فی ذُرّیتِهِ النُّبوّةَ والکِتابَ ).(1).( به ابراهیم [ فرزندانی به نام ] اسحاق و یعقوب بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمان او قرار دادیم ).گزینش ذریه ابراهیم برای نبوت و نزول کتاب،در برابر دیگرخانواده ها،به معنی موروثی بودن مقام نبوت نیست ،زیرا در این صورت باید امر نبوت در میان فرزندان یک پیامبر نسل اندر نسل منتقل گردد،در حالی که چنین نبود ،گاهی پدر و پسر به ترتیب به مقام نبوت نایل می آمدند مانند داود و سلیمان ولی در دیگرموارد ، پس از مرگ پیامبر ، نور نبوت به فرزندان او نمی رسید ، بلکه به افراد دیگر از خاندان بزرگ ابراهیم منتقل می گشت.خلاصه این که گزینش یک دودمان بزرگ برای فیض نبوت،غیر از موروثی بودن آن مقام می باشد و امامت امامان دوازده گانه نیز از همین مقوله است.طبق روایات الأئمة الاثنی عشر من قریش، خاندان قریش برای ولایت و خلافت از رسول خدا برگزیده شده اند،ولی مقصود از ( قریش ) همه قبایل چهارگانه آن نیست ، بلکه خصوص بنی هاشم است که از اصالت و طهارت و فضیلت بالایی برخوردارند ( 2) ، و این نور در این خاندان باقی خواهند ماند ، امّا نه به معنای موروثی که از پدر به فرزند منتقل شود ، بلکه به همان شیوه ای که در انتقال نبوت در خاندان ابراهیم بیان گردید.از این رو پس از شهادت حسن بن علی(علیهما السلام) مقام ولایت از آن برادر وی سالار شهیدان گردید ، و همچنین پس از درگذشت امام صادق (علیه السلام) علی رغم وجود فرزندی به نام ( عبداللّه بن افطح ) ،خلافت الهی از آن فرزند دیگرش،موسی بن جعفر (علیه السلام) گردید.با بررسی زندگانی پیشوایان این حقیقت کاملاً روشن می گردد که اختصاص رهبری امت به خاندان ( بنی هاشم ) ، ربطی به موروثی بودن امامت ندارد و گزینش امام به اختیار کسی حتی امام پیشین نیست ، بلکه باید به روشی غیر از وراثت تعیین گردد .(3) پی نوشتها: 1. سوره عنکبوت،آیه 27 2. امیرمؤمنان (علیه السلام) در یکی از سخنان خود به این تفسیر اشاره می کند و می فرماید:(إنّ الأئمّة من قریش غُرِسُوا فی هذا البطنِ مِن هاشم لا تصلَح علی سواهم، ولا تصلَح الولاة من غیرهم).(امامان از قریش هستند، و درخت وجودشان در سرزمن این تیره از بنی هاشم غرس شده اند، مقام امامت در خور دیگران نیست و دیگران شایستگی این مقام را ندارند.(نهج البلاغه، خطبه 44) 3. راهنمای حقیقت.آیت الله سبحانی، ص 378-379 منبع:سایت انوار طاها
گاهی مشیت الهی بنا بر مصلحت بر این تعلق می گیرد که یکی از مناصب الهی مانند نبوت را در خانواده خاصی قرار دهد ، و دیگر دودمان ها در آن شریک نشوند ،چنان که درباره منصب نبوت پس از درگذشت ابراهیم چنین بوده است،آنجا که می فرماید:( وَوَهَبْنالَهُ إِسحق وَیَعْقُوبَ وَجَعلْنا فی ذُرّیتِهِ النُّبوّةَ والکِتابَ ).(1).( به ابراهیم [ فرزندانی به نام ] اسحاق و یعقوب بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمان او قرار دادیم ).گزینش ذریه ابراهیم برای نبوت و نزول کتاب،در برابر دیگرخانواده ها،به معنی موروثی بودن مقام نبوت نیست ،زیرا در این صورت باید امر نبوت در میان فرزندان یک پیامبر نسل اندر نسل منتقل گردد،در حالی که چنین نبود ،گاهی پدر و پسر به ترتیب به مقام نبوت نایل می آمدند مانند داود و سلیمان ولی در دیگرموارد ، پس از مرگ پیامبر ، نور نبوت به فرزندان او نمی رسید ، بلکه به افراد دیگر از خاندان بزرگ ابراهیم منتقل می گشت.خلاصه این که گزینش یک دودمان بزرگ برای فیض نبوت،غیر از موروثی بودن آن مقام می باشد و امامت امامان دوازده گانه نیز از همین مقوله است.طبق روایات الأئمة الاثنی عشر من قریش، خاندان قریش برای ولایت و خلافت از رسول خدا برگزیده شده اند،ولی مقصود از ( قریش ) همه قبایل چهارگانه آن نیست ، بلکه خصوص بنی هاشم است که از اصالت و طهارت و فضیلت بالایی برخوردارند ( 2) ، و این نور در این خاندان باقی خواهند ماند ، امّا نه به معنای موروثی که از پدر به فرزند منتقل شود ، بلکه به همان شیوه ای که در انتقال نبوت در خاندان ابراهیم بیان گردید.از این رو پس از شهادت حسن بن علی(علیهما السلام) مقام ولایت از آن برادر وی سالار شهیدان گردید ، و همچنین پس از درگذشت امام صادق (علیه السلام) علی رغم وجود فرزندی به نام ( عبداللّه بن افطح ) ،خلافت الهی از آن فرزند دیگرش،موسی بن جعفر (علیه السلام) گردید.با بررسی زندگانی پیشوایان این حقیقت کاملاً روشن می گردد که اختصاص رهبری امت به خاندان ( بنی هاشم ) ، ربطی به موروثی بودن امامت ندارد و گزینش امام به اختیار کسی حتی امام پیشین نیست ، بلکه باید به روشی غیر از وراثت تعیین گردد .(3)
پی نوشتها:
1. سوره عنکبوت،آیه 27
2. امیرمؤمنان (علیه السلام) در یکی از سخنان خود به این تفسیر اشاره می کند و می فرماید:(إنّ الأئمّة من قریش غُرِسُوا فی هذا البطنِ مِن هاشم لا تصلَح علی سواهم، ولا تصلَح الولاة من غیرهم).(امامان از قریش هستند، و درخت وجودشان در سرزمن این تیره از بنی هاشم غرس شده اند، مقام امامت در خور دیگران نیست و دیگران شایستگی این مقام را ندارند.(نهج البلاغه، خطبه 44)
3. راهنمای حقیقت.آیت الله سبحانی، ص 378-379
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] آیا امامت موروثی بود؟
- [سایر] آیا شیعه جعفری با شیعه اثنی عشری تفاوت می کند؟
- [سایر] به چه دلایلی شیعه دوازده امامی مذهب بر حق است؟
- [سایر] چرا امامت به صورت موروثی بوده است؟
- [سایر] چه سندی برای امامت هر کدام از ائمه(ع) هست؟ آیا امامت موروثی است؟
- [سایر] چرا امامت موروثی است؟ ( از پدر به فرزند)
- [سایر] دلایل عقلی و نقلی در اثبات حقانیت مذهب شیعه امامیه کدام است؟
- [سایر] آیا این سخن درست است که: ایرانیان به خاطر سابقه و عادت به حکومت سلطنتی و موروثی، امامت موروثی را پذیرفتهاند؟
- [سایر] چرا و به چه دلیل مذهب شیعه امامیه نسبت به مذاهب چهارگانه اهل سنت ، راستین و بر حقّ است؟
- [سایر] در مورد ماهیت علویان کشور سوریه توضیحاتی ارائه فرمایید. و بفرمایید که آیا با مذهب شیعه ی امامیه ارتباطی دارند یا خیر؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر حنفی مذهبان صحت عقد سَلَم مشروط به و جود مبیع هنگام عقد است، حال آنکه از نظر امامیه چنین شرطی معتبر نیست. پس اگر مذهب حنفی بر مذهب امامیه نافذ باشد، به این صورت اگر مشتری حنفی باشد فروشنده را ملزم به باطل دانستن عقد نماید، برای مشتری امامیمذهب نیز جایز است که به مقتضای قاعده مقاصّه نوعی فروشنده حنفی را ملزم به باطل دانستن این عقد نماید. و در صورتی که پس از آن مشتری امامی مذهب شود، نیز همین حکم جاری است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که میت را غسل میدهد باید مسلمان دوازده امامی و عاقل و بالغ یا ممیّز بوده و غسل را درست انجام دهد ولی اگر میت مسلمان غیر دوازده امامی را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مسلمان دوازده امامی ساقط است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مردی از عامه قسم یاد کند که کاری انجام ندهد و اگر ان کار را انجام داد زنش مطلقه شود و ان کار را انجام داد بر مذهب خودش زن او مطلقه می شود و بر مذهب امامیه قسم به طلاق منعقد نمی شود بنا به قاعده الزام جایز است مرد شیعی بعد از ایام عده با ان زن ازدواج کند و همچنین بر مذهب عامه به کتابت طلاق جایز است و بر مذهب امامیه طلاق به کتابت واقع نمی شود بنا به قاعده الزام مرد شیعی می تواند با زنی که به نوشته طلاق داده شده پس از ایام عده ازدواج کند
- [آیت الله سیستانی] اگر واسطه اتصال به جماعت بچه ممیّز یعنی بچهای که خوب و بد را میفهمد باشد چنانچه ندانند نماز او باطل است میتوانند اقتدا کنند ، و همچنین اگر شیعه اثنی عشری نباشد ، چنانچه نماز او بر طبق مذهب وی صحیح باشد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مردی از عامه بدون حضور دو شاهد عادل زن خود را طلاق دهد و یا مقداری از بدن زن خود را مثلا یک انگشت زنش را طلاق دهد بر مذهب او این طلاق صحیح است ولی بر مذهب امامیه این طلاق باطل است بنابراین مرد شیعه به قاعده الزام می تواند با ان زن مطلقه پس از تمام شدن ایام عده ازدواج کند
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مردی از عامه زن خود را که در حال عادت است طلاق دهد و یا در حال پاکی که با او مقاربت کرده است طلاق دهد این طلاق بر مذهب او صحیح است ولی در مذهب امامیه این طلاق باطل است بنابراین مرد شیعی بنا به قاعده الزام می تواند با ان زن بعد از تمام شدن ایام عده ازدواج کند
- [آیت الله وحید خراسانی] به مذهب ابی حنیفه و بعض دیگر از فقهای عامه کسی که به اجبار و اکراه زنش را طلاق دهد ان طلاق صحیح است ولی به مذهب امامیه باطل است بنابراین شخص شیعی بنا به قاعده الزام می تواند با زنی که با جبر و اکراه شوهرش او را طلاق داده در صورتی که پیرو مذهب ابی حنیفه یا هم رایان او باشد ازدواج کند
- [آیت الله سیستانی] صحت طلاق، از نظر فقه امامیه، شرایطی دارد که از نظر دیگر مذاهب اسلامی، هیچیک یا برخی از آنها در صحت طلاق معتبر نیست، لذا اگر شخص غیر امامی زن خود را به گونهای طلاق دهد که از نظر مذهبش صحیح و از نظر مذهب ما فاسد است، برای پیرو مذهب امامیه بنا به الزام طرف طبق احکام مذهبش جایز است که پس از انقضای عدّه آن زن در صورتی که از کسانی باشد که طبق مذهبشان عدّه دارد با او ازدواج کند. همچنین در صورتی که زن مطلقه از امامیه باشد، میتواند با دیگری، ازدواج نماید. برخی شرایط صحت طلاق از نظر امامیه، که از نظر دیگر مذاهب هیچیک، یا برخی از آنها معتبر نیست، عبارتند از: 1 طلاق در پاکی زن که در آن نزدیکی صورت نگرفته باشد. 2 طلاق قطعی باشد و بر چیزی معلّق نباشد. 3 طلاق با گفتار باشد، نه نوشتار. 4 طلاق از سر اختیار باشد، نه اجباری. 5 طلاق، با حضور دو شاهد عادل باشد.