استفاده از این گونه القاب برای خداوند تبارک و تعالی به معنای تجسیم نیست . مثلا وقتی قرآن کریم درباره خداوند می فرماید: )ان الله سمیع ( بدین معنا است که خداوند شنوا است .شنوا بودن خداوند; یعنی , این که خداوند صداها را می شنود و به عبارت دقیق تر نسبت به شنیدنی ها آگاهی دارد. اما چنین نیست که او برای آگاهی از مسموعات (مثل ما) نیازمند ابزارهای حسی چون گوش باشد. انس ذهنی ما با شنوایی , با گوش است ; از این رو از واژه )سمیع ( علاوه بر معنای شنوایی , ابزار مادی آن را نیز به ذهن می آوریم . در حالی که این ابزار از حقیقت معنای )شنوا( خارج است . به عنوان مثال روزگاری با شنیدن لفظ )چراغ (, مردم از آن ظرفی را می فهمیدند که دارای روغن , نفت , فتیله و شعله آتش است که اطراف خود را روشن می کند. پس از مدتی که الکتریسیته کشف و چراغ برق اختراع شد, لفظ چراغ به وسیله ای اطلاق گردید که دارای یک حباب است و با جریان الکتریسیته ایجاد روشنی می کند و در آن از نفت , روغن , فتیله و شعله آتش خبری نیست . پس در حقیقت معنای چراغ , نفت , فتیله و شعله دخالت ندارد; بلکه حقیقت آن , چیزی است که در چراغ های برقی نیز وجود دارد و هرگاه چراغ هایی اختراع شود که بدون برق ایجاد روشنی کند, باز به آن )چراغ ( گفته می شود; چون برق نیز دخالتی در معنای چراغ ندارد. پس این انس ذهنی مردم هر دوره , با مصادیق متعارف مفهوم )چراغ ( است که باعث می شود, فتیله یا برق را دخیل در معنای )چراغ ( بداند; در حالی که حقیقت معنای چراغ خالی از این ابزار است . درباره صفات خداوند که شبیه تجسم است نیز چنین است . انس ذهنی ما بامصادیق مادی باعث می شود ابزار مادی مانند شنیدن و دست و صورت و.. را داخل در معنای آن بدانیم . (1) مطلب دیگر اینکه آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که هرگونه تجسیم را از خداوند نفی می کند; مانند: )لیس کمثله شی ئ( و )سبحان الله عما یصفون (. در روایات نیز خداوند به وضوح از هرگونه تجسیم مبرا دانسته شده است . گذشته از این که ادله عقلی نیز بر آن دلالت دارد. با مطالبی که عرض شد روشن شد که تعبیر (ید) در آیه (یدالله فوق ایدیهم ) کنایه از قدرت خداوند است و این گونه تعابیر کنایی , در هر زبانی رواج دارد، مثلا در آیه شریفه (یدالله فوق ایدیهم؛ دست خداوند برتر از دست هایشان می باشد) (2).در این آیه از تشبیه معقول به محسوس استفاده شده است که منظور از دست، نماد قدرت و یا نماد عهد و پیمان است . یا منظور از خشم، برافروختگی صورت و تغییر حالت از سوی خدا نیست، بلکه منظور قطع رحمت و فرود عذاب و تنبیه بر تبهکاران است، یا منظور از وجه در (و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه اللّه)(3) به معنی (ذات) خداوند است، و معنای آیه این است که انفاق کنندگان نظرشان باید ذات پاک پروردگار باشد، پس ذکر کلمه وجه در این آیه و مانند آن متضمن یک نوع تأکید است، زیرا هنگامی که گفته شود (برای ذات خدا) تأکید آن از (برای خدا) بیشتر است، یعنی حتماً برای خدا باشد و نه دیگری. به علاوه معمولا صورت انسان شریف ترین قسمت ظاهری بدن اوست، زیرا اعضای مهم بینائی، شنوائی، و گویائی در آن قرار گرفته اند، به همین دلیل هنگامی که کلمه وجه بکار برده شود شرافت و اهمیت را می رساند، در اینجا هم (به طور کنایه) در مورد خداوند بکار برده شده است و در واقع یک نوع احترام و اهمیت از آن فهمیده می شود، بدیهی است که خدا نه جسم است و نه صورت دارد. پی نوشتها: 1. ر.ک : المیزان , ج 1, ص 12 2. فتح، آیه 10 3. سوره بقره آیه 272 منبع:سایت انوار طاها
استفاده از این گونه القاب برای خداوند تبارک و تعالی به معنای تجسیم نیست . مثلا وقتی قرآن کریم درباره خداوند می فرماید: )ان الله سمیع ( بدین معنا است که خداوند شنوا است .شنوا بودن خداوند; یعنی , این که خداوند صداها را می شنود و به عبارت دقیق تر نسبت به شنیدنی ها آگاهی دارد. اما چنین نیست که او برای آگاهی از مسموعات (مثل ما) نیازمند ابزارهای حسی چون گوش باشد. انس ذهنی ما با شنوایی , با گوش است ; از این رو از واژه )سمیع ( علاوه بر معنای شنوایی , ابزار مادی آن را نیز به ذهن می آوریم . در حالی که این ابزار از حقیقت معنای )شنوا( خارج است . به عنوان مثال روزگاری با شنیدن لفظ )چراغ (, مردم از آن ظرفی را می فهمیدند که دارای روغن , نفت , فتیله و شعله آتش است که اطراف خود را روشن می کند. پس از مدتی که الکتریسیته کشف و چراغ برق اختراع شد, لفظ چراغ به وسیله ای اطلاق گردید که دارای یک حباب است و با جریان الکتریسیته ایجاد روشنی می کند و در آن از نفت , روغن , فتیله و شعله آتش خبری نیست . پس در حقیقت معنای چراغ , نفت , فتیله و شعله دخالت ندارد; بلکه حقیقت آن , چیزی است که در چراغ های برقی نیز وجود دارد و هرگاه چراغ هایی اختراع شود که بدون برق ایجاد روشنی کند, باز به آن )چراغ ( گفته می شود; چون برق نیز دخالتی در معنای چراغ ندارد. پس این انس ذهنی مردم هر دوره , با مصادیق متعارف مفهوم )چراغ ( است که باعث می شود, فتیله یا برق را دخیل در معنای )چراغ ( بداند; در حالی که حقیقت معنای چراغ خالی از این ابزار است . درباره صفات خداوند که شبیه تجسم است نیز چنین است . انس ذهنی ما بامصادیق مادی باعث می شود ابزار مادی مانند شنیدن و دست و صورت و.. را داخل در معنای آن بدانیم . (1) مطلب دیگر اینکه آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که هرگونه تجسیم را از خداوند نفی می کند; مانند: )لیس کمثله شی ئ( و )سبحان الله عما یصفون (. در روایات نیز خداوند به وضوح از هرگونه تجسیم مبرا دانسته شده است . گذشته از این که ادله عقلی نیز بر آن دلالت دارد. با مطالبی که عرض شد روشن شد که تعبیر (ید) در آیه (یدالله فوق ایدیهم ) کنایه از قدرت خداوند است و این گونه تعابیر کنایی , در هر زبانی رواج دارد، مثلا در آیه شریفه (یدالله فوق ایدیهم؛ دست خداوند برتر از دست هایشان می باشد) (2).در این آیه از تشبیه معقول به محسوس استفاده شده است که منظور از دست، نماد قدرت و یا نماد عهد و پیمان است . یا منظور از خشم، برافروختگی صورت و تغییر حالت از سوی خدا نیست، بلکه منظور قطع رحمت و فرود عذاب و تنبیه بر تبهکاران است، یا منظور از وجه در (و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه اللّه)(3) به معنی (ذات) خداوند است، و معنای آیه این است که انفاق کنندگان نظرشان باید ذات پاک پروردگار باشد، پس ذکر کلمه وجه در این آیه و مانند آن متضمن یک نوع تأکید است، زیرا هنگامی که گفته شود (برای ذات خدا) تأکید آن از (برای خدا) بیشتر است، یعنی حتماً برای خدا باشد و نه دیگری. به علاوه معمولا صورت انسان شریف ترین قسمت ظاهری بدن اوست، زیرا اعضای مهم بینائی، شنوائی، و گویائی در آن قرار گرفته اند، به همین دلیل هنگامی که کلمه وجه بکار برده شود شرافت و اهمیت را می رساند، در اینجا هم (به طور کنایه) در مورد خداوند بکار برده شده است و در واقع یک نوع احترام و اهمیت از آن فهمیده می شود، بدیهی است که خدا نه جسم است و نه صورت دارد.
پی نوشتها:
1. ر.ک : المیزان , ج 1, ص 12
2. فتح، آیه 10
3. سوره بقره آیه 272
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] سلام علیکم از منظر شیعه جایگاه امام زمان (عج) از طرف خداست یعنی خدا او را منصوب کرده چه دلیلی بر صحت این مطلب دارید ؟
- [سایر] آیا علت انکار خدا نارسائی در دلایل اثبات خداست؟
- [سایر] آیا آزار دهنده حضرت زهرا مورد لعن خداست؟
- [سایر] منظور از اندیشه تجسیم و تشبیه در اهل سنت چیست؟
- [سایر] چگونه میتوان ثابت کرد که حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله پیامبر خداست؟
- [آیت الله بهجت] آیا کلماتی مانند "بسمه تعالی" و "اللّه " که به زبان های خارجی نوشته شوند، جزو اسمای متبرّکه محسوب می شوند.
- [سایر] این که خدا می فرماید: قل الروح من امر ربی (روح از امر خداست) یعنی چه؟
- [سایر] هر چیزی رو خدا آفریده و از ابتدای هستی با آینده همه چیز را خدا آفریده یعنی خالق هر چیزی خداست، پس خدا رو کی آفریده؟
- [سایر] خدا اگر انسان را نمیآفرید گناه نمیکرد. پس گناه انسان به گردن خداست؟
- [سایر] منبع و سند حدیث فاطمه حجت بر حجت های خداست از امام حسن عسکری (ع) چیست؟
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] الله اکبر یعنی الله بزرگتر از ان است که وصف شود اشهد ان لا اله الا الله یعنی شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی به غیر از الله اشهد ان محمدا رسول الله یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله وسلم فرستاده خداست حی علی الصلاه یعنی بشتاب برای نماز حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین کارها قد قامت الصلاه یعنی به تحقیق که نماز بر پا شد لا اله الا الله یعنی نیست معبودی مگر الله
- [آیت الله مکارم شیرازی] سبْحان الله و الْحمْد لله و لا إله إلا الله و الله اکْبر: پاک و منزه است خداوند و حمد و ستایش مخصوص اوست و معبودی جز او نیست و خداوند بزرگتر از آن است که به وصف آید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اذان دارای 18 جمله است به ترتیب زیر: الله اکْبر چهار مرتبه (یعنی خداوند بزرگتر از آن است که به وصف آید). اشْهد انْ لا اله إلا الله دو مرتبه (یعنی گواهی می دهم غیر از خداوند یکتا معبود دیگری نیست). اشْهد أن محمداً رسول الله دو مرتبه (یعنی گواهی می دهم که محمد فرستاده خداست). حی علی الصلاة دو مرتبه (یعنی بشتاب به سوی نماز). حی علی الْفلاح دو مرتبه (یعنی بشتاب به سوی رستگاری). حی علی خیْر الْعمل دو مرتبه (یعنی بشتاب به سوی بهترین کارها که نماز است). الله اکْبر دو مرتبه (یعنی خداوند بزرگتر از آن است که به وصف آید). لا اله إلا الله دو مرتبه (یعنی هیچ معبودی جز خداوند یکتا نیست). و اقامه 17 جمله است به این ترتیب که همه چیزش مانند اذان است جز این که در اول آن فقط دو مرتبه (الله اکْبر) می گویند و در آخر آن یک مرتبه (لا اله إلا الله) ولی بعد از گفتن (حی علی خیْر الْعمل)، دو مرتبه (قدْ قامت الصلاة) ( یعنی نماز برپا شد) اضافه می شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی پناه بر خدا به خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا یکی از ائمه معصومین(علیهم السلام) یا فاطمه زهرا(علیهم السلام) دشنام و ناسزا گوید یا عداوت داشته باشد، کافراست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] گریه کردن با صدا نماز را باطل می کند هرچند بی اختیارشود، بلکه بنابر احتیاط واجب گریه بی صدا نیز نماز را باطل می کند اینهادر صورتی است که گریه از ترس خدا و برای آخرت نباشد، و الا نه تنها نماز را باطل نمی کند، بلکه از بهترین اعمال و از کارهای اولیای خداست.
- [آیت الله بهجت] کافی بودن هر ذکری که خواست بگوید در رکوع خالی از وجه نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که سه مرتبه (سُبحانَ اللّه) یا یک مرتبه (سُبحانَ رَبِّی الْعَظیم وَ بِحَمْدِه) بگوید.
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.