عنای کلماتی همچون یدالله،وجه الله برای خدا چیست؟ آیا به معنای تجسیم خداست؟
استفاده از این گونه القاب برای خداوند تبارک و تعالی به معنای تجسیم نیست . مثلا وقتی قرآن کریم درباره خداوند می فرماید: )ان الله سمیع ( بدین معنا است که خداوند شنوا است .شنوا بودن خداوند; یعنی , این که خداوند صداها را می شنود و به عبارت دقیق تر نسبت به شنیدنی ها آگاهی دارد. اما چنین نیست که او برای آگاهی از مسموعات (مثل ما) نیازمند ابزارهای حسی چون گوش باشد. انس ذهنی ما با شنوایی , با گوش است ; از این رو از واژه )سمیع ( علاوه بر معنای شنوایی , ابزار مادی آن را نیز به ذهن می آوریم . در حالی که این ابزار از حقیقت معنای )شنوا( خارج است . به عنوان مثال روزگاری با شنیدن لفظ )چراغ (, مردم از آن ظرفی را می فهمیدند که دارای روغن , نفت , فتیله و شعله آتش است که اطراف خود را روشن می کند. پس از مدتی که الکتریسیته کشف و چراغ برق اختراع شد, لفظ چراغ به وسیله ای اطلاق گردید که دارای یک حباب است و با جریان الکتریسیته ایجاد روشنی می کند و در آن از نفت , روغن , فتیله و شعله آتش خبری نیست . پس در حقیقت معنای چراغ , نفت , فتیله و شعله دخالت ندارد; بلکه حقیقت آن , چیزی است که در چراغ های برقی نیز وجود دارد و هرگاه چراغ هایی اختراع شود که بدون برق ایجاد روشنی کند, باز به آن )چراغ ( گفته می شود; چون برق نیز دخالتی در معنای چراغ ندارد. پس این انس ذهنی مردم هر دوره , با مصادیق متعارف مفهوم )چراغ ( است که باعث می شود, فتیله یا برق را دخیل در معنای )چراغ ( بداند; در حالی که حقیقت معنای چراغ خالی از این ابزار است . درباره صفات خداوند که شبیه تجسم است نیز چنین است . انس ذهنی ما بامصادیق مادی باعث می شود ابزار مادی مانند شنیدن و دست و صورت و.. را داخل در معنای آن بدانیم . (1) مطلب دیگر اینکه آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که هرگونه تجسیم را از خداوند نفی می کند; مانند: )لیس کمثله شی ئ( و )سبحان الله عما یصفون (. در روایات نیز خداوند به وضوح از هرگونه تجسیم مبرا دانسته شده است . گذشته از این که ادله عقلی نیز بر آن دلالت دارد. با مطالبی که عرض شد روشن شد که تعبیر (ید) در آیه (یدالله فوق ایدیهم ) کنایه از قدرت خداوند است و این گونه تعابیر کنایی , در هر زبانی رواج دارد، مثلا در آیه شریفه (یدالله فوق ایدیهم؛ دست خداوند برتر از دست هایشان می باشد) (2).در این آیه از تشبیه معقول به محسوس استفاده شده است که منظور از دست، نماد قدرت و یا نماد عهد و پیمان است . یا منظور از خشم، برافروختگی صورت و تغییر حالت از سوی خدا نیست، بلکه منظور قطع رحمت و فرود عذاب و تنبیه بر تبهکاران است، یا منظور از وجه در (و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه اللّه)(3) به معنی (ذات) خداوند است، و معنای آیه این است که انفاق کنندگان نظرشان باید ذات پاک پروردگار باشد، پس ذکر کلمه وجه در این آیه و مانند آن متضمن یک نوع تأکید است، زیرا هنگامی که گفته شود (برای ذات خدا) تأکید آن از (برای خدا) بیشتر است، یعنی حتماً برای خدا باشد و نه دیگری. به علاوه معمولا صورت انسان شریف ترین قسمت ظاهری بدن اوست، زیرا اعضای مهم بینائی، شنوائی، و گویائی در آن قرار گرفته اند، به همین دلیل هنگامی که کلمه وجه بکار برده شود شرافت و اهمیت را می رساند، در اینجا هم (به طور کنایه) در مورد خداوند بکار برده شده است و در واقع یک نوع احترام و اهمیت از آن فهمیده می شود، بدیهی است که خدا نه جسم است و نه صورت دارد. پی نوشتها: 1. ر.ک : المیزان , ج 1, ص 12 2. فتح، آیه 10 3. سوره بقره آیه 272 منبع:سایت انوار طاها
عنوان سوال:

عنای کلماتی همچون یدالله،وجه الله برای خدا چیست؟ آیا به معنای تجسیم خداست؟


پاسخ:

استفاده از این گونه القاب برای خداوند تبارک و تعالی به معنای تجسیم نیست . مثلا وقتی قرآن کریم درباره خداوند می فرماید: )ان الله سمیع ( بدین معنا است که خداوند شنوا است .شنوا بودن خداوند; یعنی , این که خداوند صداها را می شنود و به عبارت دقیق تر نسبت به شنیدنی ها آگاهی دارد. اما چنین نیست که او برای آگاهی از مسموعات (مثل ما) نیازمند ابزارهای حسی چون گوش باشد. انس ذهنی ما با شنوایی , با گوش است ; از این رو از واژه )سمیع ( علاوه بر معنای شنوایی , ابزار مادی آن را نیز به ذهن می آوریم . در حالی که این ابزار از حقیقت معنای )شنوا( خارج است . به عنوان مثال روزگاری با شنیدن لفظ )چراغ (, مردم از آن ظرفی را می فهمیدند که دارای روغن , نفت , فتیله و شعله آتش است که اطراف خود را روشن می کند. پس از مدتی که الکتریسیته کشف و چراغ برق اختراع شد, لفظ چراغ به وسیله ای اطلاق گردید که دارای یک حباب است و با جریان الکتریسیته ایجاد روشنی می کند و در آن از نفت , روغن , فتیله و شعله آتش خبری نیست . پس در حقیقت معنای چراغ , نفت , فتیله و شعله دخالت ندارد; بلکه حقیقت آن , چیزی است که در چراغ های برقی نیز وجود دارد و هرگاه چراغ هایی اختراع شود که بدون برق ایجاد روشنی کند, باز به آن )چراغ ( گفته می شود; چون برق نیز دخالتی در معنای چراغ ندارد. پس این انس ذهنی مردم هر دوره , با مصادیق متعارف مفهوم )چراغ ( است که باعث می شود, فتیله یا برق را دخیل در معنای )چراغ ( بداند; در حالی که حقیقت معنای چراغ خالی از این ابزار است . درباره صفات خداوند که شبیه تجسم است نیز چنین است . انس ذهنی ما بامصادیق مادی باعث می شود ابزار مادی مانند شنیدن و دست و صورت و.. را داخل در معنای آن بدانیم . (1) مطلب دیگر اینکه آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که هرگونه تجسیم را از خداوند نفی می کند; مانند: )لیس کمثله شی ئ( و )سبحان الله عما یصفون (. در روایات نیز خداوند به وضوح از هرگونه تجسیم مبرا دانسته شده است . گذشته از این که ادله عقلی نیز بر آن دلالت دارد. با مطالبی که عرض شد روشن شد که تعبیر (ید) در آیه (یدالله فوق ایدیهم ) کنایه از قدرت خداوند است و این گونه تعابیر کنایی , در هر زبانی رواج دارد، مثلا در آیه شریفه (یدالله فوق ایدیهم؛ دست خداوند برتر از دست هایشان می باشد) (2).در این آیه از تشبیه معقول به محسوس استفاده شده است که منظور از دست، نماد قدرت و یا نماد عهد و پیمان است . یا منظور از خشم، برافروختگی صورت و تغییر حالت از سوی خدا نیست، بلکه منظور قطع رحمت و فرود عذاب و تنبیه بر تبهکاران است، یا منظور از وجه در (و ما تنفقون الاّ ابتغاء وجه اللّه)(3) به معنی (ذات) خداوند است، و معنای آیه این است که انفاق کنندگان نظرشان باید ذات پاک پروردگار باشد، پس ذکر کلمه وجه در این آیه و مانند آن متضمن یک نوع تأکید است، زیرا هنگامی که گفته شود (برای ذات خدا) تأکید آن از (برای خدا) بیشتر است، یعنی حتماً برای خدا باشد و نه دیگری. به علاوه معمولا صورت انسان شریف ترین قسمت ظاهری بدن اوست، زیرا اعضای مهم بینائی، شنوائی، و گویائی در آن قرار گرفته اند، به همین دلیل هنگامی که کلمه وجه بکار برده شود شرافت و اهمیت را می رساند، در اینجا هم (به طور کنایه) در مورد خداوند بکار برده شده است و در واقع یک نوع احترام و اهمیت از آن فهمیده می شود، بدیهی است که خدا نه جسم است و نه صورت دارد.

پی نوشتها:
1. ر.ک : المیزان , ج 1, ص 12
2. فتح، آیه 10
3. سوره بقره آیه 272
منبع:سایت انوار طاها





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین