به طور کلی برای شناخت و تشخیص انبیای راستین الهی از پیامبران دروغین سه راه اصلی مطرح است: 1 اعجاز 2 گواهی و تصریح پیامبران پیشین 3 گواهی قطعی مجموعه ای از قراین و شواهد. متکلمان اسلامی بر این باورند که میتوان نبوت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله را از هر سه راه یاد شده ( که هم جنبة عقلی و برهانی دارد و هم نقلی و تاریخی ) ثابت کرد. راه اول: معجزات پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله یکی از امتیازات و فضایل پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله تعدد و تنوع معجزاتی است که به اذن خداوند برای تأیید او اظهار شده است. این معجزات را میتوان در دو دسته جای داد: الف) معجزة جاویدان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که همان قرآن است. ب) معجزات غیر جاویدان که در مقطع خاصی از حیات پیامبر صلّی الله علیه و آله پس از بعثت ارائه شده است. قبل از تبیین و بررسی این دو دسته از معجزات لازم است به این مطلب بپردازیم که چگونه معجزه میتواند دلیل و گواه بر صدق مدعی نبوت باشد؟ در تقریر برهان معجزه گفته شده: این که معجزه دلیل بر صدق مدعی نبوت است مبتنی بر پذیرش دو نکته است : 1 بین معجزه و بین ادعای نبوت می بایست یک رابطة منطقی وجود داشته باشد. به این معنا که مدعی نبوت به وسیله معجزه این ادعا را دارد که کار وی خارق العاده بوده و به عنایت خاصة الهی صورت گرفته است، نه از طریق عادی و راههای حسی و تجربی، و این امر از طاقت و توان بشر عادی خارج است. از این رو همة انبیا به این امر اعتراف و اذعان دارند که ما هم مثل دیگر انسان ها بشر عادی هستیم و تفاوتی بین ما و شما نیست مگر آن که آنچه به عنوان معجزه آورده ایم از ناحیة خداوند است و از قدرت ما خارج است. خداوند متعال در مورد انبیاء میفرماید: (پیامبرانشان به آنها گفتند: درست است که ما بشری همانند شما هستیم؛ ولی خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد (و شایسته بداند) نعمت میبخشد ( و مقام رسالت عطا میکند ) و ما هرگز نمیتوانیم معجزه ای جز به فرمان خدا بیاوریم ...)[1] در اینجا عقل به صورت فطری حکم میکند که، آن کسی که به عنایت خاصة الهی قدرت برآوردن امر خارق العاده را دارد ، حتماً این صدق ادعایش که او نبی است و از طرف خدا به او وحی میشود و متصل به عالم غیب هست ، هم ثابت میشود. چون معجزه و نزول وحی هر دو امری خارق العاده است غیر از انبیا و برگزیدگان الهی قادر به انجام آن نیستند، با این تفاوت که معجزه امر محسوس است و وحی غیر محسوس است. پس وقتی قادر بر انجام معجزه باشد، توانایی بر دریافت وحی الهی هم خواهد داشت و این ادعایش که فرستاده ای از طرف خداست ثابت میشود.[2] 2 از سویی دیگر اگر قرار باشد که چنین عمل خارق العاده ای به دست پیامبر نمایان بیفتد و مدعیان دروغین نبوت بتوانند معجزه بیاورند، هرگز چنین مسألهای با حکمت خدا و لطف او سازگاری نخواهد داشت. چگونه ممکن است که خدای حکیم به چنین دروغگویان منحرفی اجازه دهد که با اعجاز، مردم را منحرف سازند چرا که این خود خلاف حکمت ضرورت ارسال رسل و نزول وحی میباشد.[3] شایان توجه است، بحث مهم دیگری در اینجا قابل طرح است و آن مسأله تشخیص و تمییز معجزه از غیر آن اعم از کرامات اولیای الهی، سحر، کارهای مرتاضان و ... است که به علت طولانی شدن مباحث از ذکر آنها خودداری و مطالعه کتب کلامی زیر را توصیه میکنیم.[4] قرآن کریم ، معجزه جاویدان محمد صلّی الله علیه و آله قرآن کریم معجزه خالدة پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که محتوای آن در طول 23 سال بر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به صورت وحی نازل شد. خارق العاده بودن این معجزة جاوید، به گونهای است که اولاً در همة ابعاد و جنبه ها میباشد و به اصطلاح وُجوه اعجازش متعدد است که مهمترین آنها عبارتند از: 1 اعجاز ادبی، که شامل فصاحت و بلاغت بینظیر و سبک و اسلوب و نظم جدید میشود؛ 2 اعجاز علمی؛ 3 اخبار غیبی از حوادث گذشته، حال و آینده؛ 4 معانی و معارف عقلی بلند آن؛ 5 عدم اختلاف و تناقض در آیات و سورههای آن؛ 6 اعجاز تشریعی؛ 7 اُمی بودن آورندة آن.[5] ثانیاً: این معجزه چون از نوع مکتوب و آثار علمی است؛ فرا مکانی و فرا زمانی است و برای همیشه در معرض سنجش و ارزیابی تمام جهانیان قرار دارد و خود قرآن بارها مخالفان را به تحدّی و معارضه فراخوانده و از آنها خواسته است که از تمام امکانات و همة افرادِ جن و انس کمک بگیرند و کتابی مانند آن بیاورند[6] و اگر نمیتوانند ده سوره[7] مانند آن و اگر هم نمیتوانند یک سوره بیاورند؛[8] اما با وجود این از آن زمان تا کنون که بیش از چهارده قرن گذشته، هیج کسی نتوانسته است به این تحدی قرآن ، پاسخ بدهد. از این رو بسیاری از سخنوران، فصیحان و شاعران بسیار معروف عرب آن زمان، با این که قرآن با بسیاری از آیین و رسوم آنها مخالف بود و از طرفی بر تمام آبرو، افتخارات، غیرت و غرور متعصبانه آنان خدشه وارد شده بود؛ با وجود این در برابر عظمت، شیرینی و زیبایی و نظم با شکوه قرآن، سر تعظیم فرود آوردند و برای همیشه لب فرو بستند و میدان را به فصاحت و بلاغت قرآن سپردند و حتی برخی منصفان لب به اعتراف و اذعان باز کردند و گفتند: این کلام ، کلامی عادی و بشری نیست و هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست.[9] پس در مورد اثبات اعجاز قرآن و اینکه چگونه میتواند دلیل بر اثبات نبوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله باشد باید بررسی شود که آیا واقعاً قرآن ، تمام ویژگیها و مؤلفههای اصلی معجزه را دارد یا نه ؟ در تعریف معجزه گفته شده که ( المعجزه هو الامر الخارق العادة ، المطابق للدعوی ، المقرون بالتحدی ، المتعذر علی الخلق اتیان مثله)[10] معجزه امر خارق العادهای است که با ادعای نبی مطابقت دارد و به همراه تحدی است به گونه ای که بشر از آوردنِ مثل آن عاجز و ناتوان است. حال با توجه به این تعریف ببینیم آیا قرآن این شرایط را دارد یا نه؟ الف) خارق العاده بودن: چنانکه اشاره شده تمام موافقین و مخالفین پیامبر صلّی الله علیه و آله و قرآن، به این حقیقت اعتراف کردهاند و در جای خویش متکلمین و مفسرین، اعم از شیعی و سنی به تفصیل در بخش وجوه و ابعاد و اعجاز قرآن ، آن را بررسی و ثابت کردهاند. ب) ادعای پیامبر صلّی الله علیه و آله : هیچ شک و شبهه ای نیست که محمد صلّی الله علیه و آله مدعی نبوت از جانب خداوند بود و این خود حقیقتی است که هیچ منکری ندارد و حتی غیر مسلمانان نیز در آن تردیدی ندارند که او ادعای نبوت کرده است. و از طرفی چنانکه اشاره شد رابطه منطقی بین ادعای نبوت و معجزهاش هست. ج) تحدی: قرآن، خود در آیات متعددی تحدی کرده و مخالفان را به مبارزه طلبیده است. از باب نمونه قرآن میفرماید: ( اگر در آنچه بر بندة خود نازل کردیم شک دارید، پس اگر راست میگویید، یک سوره مانند آن، بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فراخوانید.[11] د) ناتوانی مخالفان از معارضه: بیش از چهارده قرن از نزول قرآن گذشته است؛ اما هنوز تعدی و مبارزه طلبی قرآن بی پاسخ مانده است.[12] و از آن سو علاوه بر اعتراف برخی سخنوران مخالف، تاریخ شاهد رسوایی نام آورانی است که دست به معادل سازی با قرآن زدهاند، افرادی مانند مسیلمه کذاب، طلیعه بن خویلد اسدی، اسود بن عنسی و[13] ... . حاصل آن که : 1 پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ادعا نبوت کرد و برای اثبات این مدعا معجزه آورد. 2 هر کس که با آوردن معجزهای ادعای نبوت کند حتماً در ادعایش صادق و راستگو است. 3 بنابر این پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در ادعای نبوت صادق و پیامبر خداست.[14] ب) دیگر معجزات پیامبر صلّی الله علیه و آله بی تردید قرآن مجید تنها معجزة او نیست؛ بلکه در دوران رسالت خویش ، معجزات فراوانی را بر مردم عرضه داشت. قرآن به برخی از این معجزات اشاره کرده است، از جمله انشقاق ( دو نیم شدن ) ماه[15] و داستان معراج پیامبر[16] صلّی الله علیه و آله . علاوه بر آن در تاریخ و احادیث به معجزات دیگری اشاره شده است، مانند پیروی جمادات و حیوانات از پیامبر صلّی الله علیه و آله و گفت و گوی حضرت با آنان ؛ مانند: سلام کردن سنگها و درختان به پیامبر صلّی الله علیه و آله ، سخن گفتن با کوه ، سجود درخت ، شهادت دادن سنگریزه ها به رسالت او، سخن گفتن حیوانات همچون شتر، گرگ و[17] ... . راه دوم : بشارت پیامبران پیشین به نبوت محمد صلّی الله علیه و آله از آنجا که پیامبران الهی ، معصوم هستند و هرگز در گفتار خویش، مرتکب دروغ و کذب نمیگردند، اگر آمدن پیامبر آسمانی دیگری را همزمان با خویش و یا پس از خود بشارت دهند. دلیلی روشن و سندی یقین آور بر صدق رسالت نبی بعدی محسوب خواهدشد و این مهم خود مستلزم این است که خصوصیات و مشخصات پیامبر بعدی آنچنان برای مردم توضیح دادهشود که پس از آمدن او ، برای هیچ یک از طالبان حقیقت و اهل انصاف ، شک و تردیدی وجود نداشتهباشد. به اعتقاد ما ، پیامبرانی همچون موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام در عصر خویش، مردم را به ظهور پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله بشارت داده اند. برای اثبات این مدعا ، دستِ کم دو شیوه وجود دارد: 1 شیوه اول آن است که با مراجعه به متون مقدس یهودیان و مسیحیان ، بشارتهایی را بر نبوت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله بیابیم، هر چند به اعتقاد مسلمانان مضمون وحیانی تورات و انجیل ، دچار تحریف شده است؛ اما بخشهایی از آن متون اصالت خود را حفظ کرده اند. یکی از صریح ترین بشارتها، بشارت به ظهور ( فارقلیط ) است که به معنای (شخص ستوده شده) ( محمود یا احمد ) میباشد. با توجه به قراین موجود در عبارتهایی که این لفظ در آنها بکار رفتهاست میتوان آن را تعبیری از نام پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله دانست.[18] در باب چهاردهم انجیل یوحنا ، جمله 15 و 16 آمده است: (اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید. و من از پدر سؤال میکنم و تسلی دهندة دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.)[19] همان گونه که ملاحظه میشود ، از لفظ (تسلی دهنده ...) استفاده می شود که منظور پیامبر اسلام (ص) است. گرچه برخی مسیحیان مقصود از آن را (روح القدس) دانستهاند؛ ولی تأمل در ریشة لغوی این واژه در زبان عبری و نیز توجه به قراین موجود در این جمله معنای نخست را تأیید میکند.[20] 2- شیوه دوم، توجه به این واقعیت تاریخی است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برای اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج میکرد که در متون مقدس اهل کتاب، به نبوت او بشارت داده شده است و علمای یهود و نصارا، در مقابل این ادعا، سکوت میکردند، اگر احتجاج پیامبر صلّی الله علیه و آله بی اساس بود، قطعاً علمای آنها ساکت نمینشستند و او را تکذیب میکردند. قرآن در این زمینه میفرماید: (کسانی که کتاب آسمانی به ایشان دادهایم، او (محمد ص) را همانند پسران خود میشناسند؛ ولی گروهی از ایشان حقیقت را آگاهانه کتمان میکنند.)[21] در آیة دیگر به صراحت میگوید (همانها که از این فرستاده ، پیامبر درس نخوانده که نام او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند پیروی میکنند (همان پیامبری که) آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد)[22] همچنین در آیه دیگری تصریح میکند که در تورات بشارت دادهشده است که پیامبری بعد از من میآید نام او احمد است.[23] به هر تقدیر ، ادعای قرآن و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مبنی بر وجود بشارتهایی دربارة ظهور پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در تورات و انجیل و عدم مخالفت علمای آنها در آن عصر، گواه تاریخی بر صدق این مدعاست.[24] راه سوم : گواهی قراین و شواهد وجود مجموعهای از قراین در کنار هم، گواهی قطعی به حقانیت یک پیامبر الهی است. در اینجا قرائن تاریخی فراوان از زندگانی و ابعاد شخصیتی پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله قابل طرح و بررسی است که از گنجایش بحث ما خارج است. آنچه در اینجا می توان به طور فشرده و خلاصه مطرح کرد عبارتند از: 1 شخصیت اخلاقی و سجایای والای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله چه پیش از رسالت و چه پس از آن به گونه ای که مشهور به محمد امین بوده است. 2 محیطی که از آنجا برخاسته بود، جامعهای متعصب و جاهل و گمراه و غیر متمدن بود. در چنین جامعهای شخصی اُمی و درس نخوانده وقتی عالیترین معارف اعتقادی ، اخلاقی و حقوقی و ... را عرضه کند معلوم است که این برنامهها از خودش نیست و فرستادة الهی است. 3 وضع پیروان محمد صلّی الله علیه و آله : وضع روحی و فکری و اخلاقی افرادی که دور مدعی نبوت را میگیرند روشنگر وضع پیشوای ایشان است، به گواهی تاریخ، شخصیتهای برجستهای به او ایمان آوردند، مانند: علی بن ابی طالب ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، و... که اینها، با مدارج والای علمی و عملی که داشتند از نوادر روزگار بودند و از هیچ گونه تلاش و خدمتی دریغ نورزیدند ، اما هیچ گونه چشم داشتِ مادی به پیامبر صلّی الله علیه و آله نداشتند. 4 وسائل و روش هایی که از آن برای پیشرفت آئین خود استفاده کرد بر خلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیا طلب ، هیچ گاه از مسیر حق بیرون نشد و همواره بر عدالت، انصاف، عقل و منطق استوار بود و هرگز با خدعه و نیرنگ همراه نبود. 5 محتویات آیین و تعالیم او از نظر معارف و احکام در همة جنبهها و شؤن زندگی فردی و اجتماعی انسان، همگی از الهی بودن رسالت پیامبر صلّی الله علیه و آله خبر میدهند.[25] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. جعفر سبحانی، محاظرت فی الالهیات، تلخیص از علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم. 2. جوادی آملی ، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، مؤسسه نشر اسراء. 3. مصباح یزدی، محمد تقی ، راه واهنما شناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره ) پی نوشتها: [1]. ابراهیم/ 11. [2]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج1، ص 86-87؛ و ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1382، ص391 و 392. [3]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، مؤسسه نشر إسراء، 1381، ص99 و 100؛ و ر.ک: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی ، مؤسسه امام صادق، چاپ سوم، 1372، ص206 و 207. [4]. ر.ک: سبحانی، جعفر، خدا و پیامبران، ایضاح المراد، ربانی گلپایگانی و محاضرات فی الالهیات، حعفر سبحانی. [5]. ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، انتشارات التمهید؛ و جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر اسراء. [6]. اسراء/ 88 . [7]. هود/ 13. [8]. یونس/ 38، بقره/ 23و24. [9]. برای آشنایی با اعتراف مخالفان رجوع شود: سیرة ابن هشام، ج1، ص288321؛ و رجوع کنید: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص271-282. [10]. شیخ مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، مجمع علمی اهل البیت علیه السلام ، 1413 ق، ص48. [11]. بقره/ 23. [12]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، 1381، ج1، ص89 و 90. [13]. معرفت، محمد هادی، التمهید، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، 1416 ق، ج4، ص 227 256. [14]. ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 437. [15]. قمر/ 1و2. [16]. اسراء/ 1. [17]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاءِ، بیهقی، ج17، ص 225-421 و ج 18، ص 1- 148؛ و دلائل النبوه، دارالکتب العلمیه، 1405، ج6؛ و حر عاملی، اثبات الهداه، ج1و2. [18]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ، ص 116و117. [19]. کتاب مقدس، ترجمه لندن، 1914، همچنین رجوع کنید انجیل یوحنا، باب 14، جمله 26، باب 16، جمله 7 و 8. [20]. رجوع کنید سبحانی، جعفر، الالهیات، مؤسسه امام صادق(ع) ، چاپ چهارم ، 1417 قمری، ج3، ص 448-451. [21]. بقره/ 146. [22]. اعراف/ 157. [23]. صف/ 6. [24]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص 117و118. [25]. ر.ک: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص 216 و 217؛ و سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ، ص 119-121. منبع: اندیشه قم
به طور کلی برای شناخت و تشخیص انبیای راستین الهی از پیامبران دروغین سه راه اصلی مطرح است: 1 اعجاز 2 گواهی و تصریح پیامبران پیشین 3 گواهی قطعی مجموعه ای از قراین و شواهد.
متکلمان اسلامی بر این باورند که میتوان نبوت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله را از هر سه راه یاد شده ( که هم جنبة عقلی و برهانی دارد و هم نقلی و تاریخی ) ثابت کرد.
راه اول: معجزات پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله
یکی از امتیازات و فضایل پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله تعدد و تنوع معجزاتی است که به اذن خداوند برای تأیید او اظهار شده است. این معجزات را میتوان در دو دسته جای داد: الف) معجزة جاویدان پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که همان قرآن است. ب) معجزات غیر جاویدان که در مقطع خاصی از حیات پیامبر صلّی الله علیه و آله پس از بعثت ارائه شده است.
قبل از تبیین و بررسی این دو دسته از معجزات لازم است به این مطلب بپردازیم که چگونه معجزه میتواند دلیل و گواه بر صدق مدعی نبوت باشد؟ در تقریر برهان معجزه گفته شده: این که معجزه دلیل بر صدق مدعی نبوت است مبتنی بر پذیرش دو نکته است : 1 بین معجزه و بین ادعای نبوت می بایست یک رابطة منطقی وجود داشته باشد. به این معنا که مدعی نبوت به وسیله معجزه این ادعا را دارد که کار وی خارق العاده بوده و به عنایت خاصة الهی صورت گرفته است، نه از طریق عادی و راههای حسی و تجربی، و این امر از طاقت و توان بشر عادی خارج است. از این رو همة انبیا به این امر اعتراف و اذعان دارند که ما هم مثل دیگر انسان ها بشر عادی هستیم و تفاوتی بین ما و شما نیست مگر آن که آنچه به عنوان معجزه آورده ایم از ناحیة خداوند است و از قدرت ما خارج است. خداوند متعال در مورد انبیاء میفرماید: (پیامبرانشان به آنها گفتند: درست است که ما بشری همانند شما هستیم؛ ولی خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد (و شایسته بداند) نعمت میبخشد ( و مقام رسالت عطا میکند ) و ما هرگز نمیتوانیم معجزه ای جز به فرمان خدا بیاوریم ...)[1]
در اینجا عقل به صورت فطری حکم میکند که، آن کسی که به عنایت خاصة الهی قدرت برآوردن امر خارق العاده را دارد ، حتماً این صدق ادعایش که او نبی است و از طرف خدا به او وحی میشود و متصل به عالم غیب هست ، هم ثابت میشود. چون معجزه و نزول وحی هر دو امری خارق العاده است غیر از انبیا و برگزیدگان الهی قادر به انجام آن نیستند، با این تفاوت که معجزه امر محسوس است و وحی غیر محسوس است. پس وقتی قادر بر انجام معجزه باشد، توانایی بر دریافت وحی الهی هم خواهد داشت و این ادعایش که فرستاده ای از طرف خداست ثابت میشود.[2]
2 از سویی دیگر اگر قرار باشد که چنین عمل خارق العاده ای به دست پیامبر نمایان بیفتد و مدعیان دروغین نبوت بتوانند معجزه بیاورند، هرگز چنین مسألهای با حکمت خدا و لطف او سازگاری نخواهد داشت. چگونه ممکن است که خدای حکیم به چنین دروغگویان منحرفی اجازه دهد که با اعجاز، مردم را منحرف سازند چرا که این خود خلاف حکمت ضرورت ارسال رسل و نزول وحی میباشد.[3] شایان توجه است، بحث مهم دیگری در اینجا قابل طرح است و آن مسأله تشخیص و تمییز معجزه از غیر آن اعم از کرامات اولیای الهی، سحر، کارهای مرتاضان و ... است که به علت طولانی شدن مباحث از ذکر آنها خودداری و مطالعه کتب کلامی زیر را توصیه میکنیم.[4]
قرآن کریم ، معجزه جاویدان محمد صلّی الله علیه و آله
قرآن کریم معجزه خالدة پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که محتوای آن در طول 23 سال بر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به صورت وحی نازل شد. خارق العاده بودن این معجزة جاوید، به گونهای است که اولاً در همة ابعاد و جنبه ها میباشد و به اصطلاح وُجوه اعجازش متعدد است که مهمترین آنها عبارتند از: 1 اعجاز ادبی، که شامل فصاحت و بلاغت بینظیر و سبک و اسلوب و نظم جدید میشود؛ 2 اعجاز علمی؛ 3 اخبار غیبی از حوادث گذشته، حال و آینده؛ 4 معانی و معارف عقلی بلند آن؛ 5 عدم اختلاف و تناقض در آیات و سورههای آن؛ 6 اعجاز تشریعی؛ 7 اُمی بودن آورندة آن.[5]
ثانیاً: این معجزه چون از نوع مکتوب و آثار علمی است؛ فرا مکانی و فرا زمانی است و برای همیشه در معرض سنجش و ارزیابی تمام جهانیان قرار دارد و خود قرآن بارها مخالفان را به تحدّی و معارضه فراخوانده و از آنها خواسته است که از تمام امکانات و همة افرادِ جن و انس کمک بگیرند و کتابی مانند آن بیاورند[6] و اگر نمیتوانند ده سوره[7] مانند آن و اگر هم نمیتوانند یک سوره بیاورند؛[8] اما با وجود این از آن زمان تا کنون که بیش از چهارده قرن گذشته، هیج کسی نتوانسته است به این تحدی قرآن ، پاسخ بدهد. از این رو بسیاری از سخنوران، فصیحان و شاعران بسیار معروف عرب آن زمان، با این که قرآن با بسیاری از آیین و رسوم آنها مخالف بود و از طرفی بر تمام آبرو، افتخارات، غیرت و غرور متعصبانه آنان خدشه وارد شده بود؛ با وجود این در برابر عظمت، شیرینی و زیبایی و نظم با شکوه قرآن، سر تعظیم فرود آوردند و برای همیشه لب فرو بستند و میدان را به فصاحت و بلاغت قرآن سپردند و حتی برخی منصفان لب به اعتراف و اذعان باز کردند و گفتند: این کلام ، کلامی عادی و بشری نیست و هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست.[9] پس در مورد اثبات اعجاز قرآن و اینکه چگونه میتواند دلیل بر اثبات نبوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله باشد باید بررسی شود که آیا واقعاً قرآن ، تمام ویژگیها و مؤلفههای اصلی معجزه را دارد یا نه ؟ در تعریف معجزه گفته شده که ( المعجزه هو الامر الخارق العادة ، المطابق للدعوی ، المقرون بالتحدی ، المتعذر علی الخلق اتیان مثله)[10]
معجزه امر خارق العادهای است که با ادعای نبی مطابقت دارد و به همراه تحدی است به گونه ای که بشر از آوردنِ مثل آن عاجز و ناتوان است. حال با توجه به این تعریف ببینیم آیا قرآن این شرایط را دارد یا نه؟
الف) خارق العاده بودن: چنانکه اشاره شده تمام موافقین و مخالفین پیامبر صلّی الله علیه و آله و قرآن، به این حقیقت اعتراف کردهاند و در جای خویش متکلمین و مفسرین، اعم از شیعی و سنی به تفصیل در بخش وجوه و ابعاد و اعجاز قرآن ، آن را بررسی و ثابت کردهاند.
ب) ادعای پیامبر صلّی الله علیه و آله : هیچ شک و شبهه ای نیست که محمد صلّی الله علیه و آله مدعی نبوت از جانب خداوند بود و این خود حقیقتی است که هیچ منکری ندارد و حتی غیر مسلمانان نیز در آن تردیدی ندارند که او ادعای نبوت کرده است. و از طرفی چنانکه اشاره شد رابطه منطقی بین ادعای نبوت و معجزهاش هست.
ج) تحدی: قرآن، خود در آیات متعددی تحدی کرده و مخالفان را به مبارزه طلبیده است. از باب نمونه قرآن میفرماید: ( اگر در آنچه بر بندة خود نازل کردیم شک دارید، پس اگر راست میگویید، یک سوره مانند آن، بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فراخوانید.[11]
د) ناتوانی مخالفان از معارضه: بیش از چهارده قرن از نزول قرآن گذشته است؛ اما هنوز تعدی و مبارزه طلبی قرآن بی پاسخ مانده است.[12] و از آن سو علاوه بر اعتراف برخی سخنوران مخالف، تاریخ شاهد رسوایی نام آورانی است که دست به معادل سازی با قرآن زدهاند، افرادی مانند مسیلمه کذاب، طلیعه بن خویلد اسدی، اسود بن عنسی و[13] ... .
حاصل آن که : 1 پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ادعا نبوت کرد و برای اثبات این مدعا معجزه آورد. 2 هر کس که با آوردن معجزهای ادعای نبوت کند حتماً در ادعایش صادق و راستگو است. 3 بنابر این پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در ادعای نبوت صادق و پیامبر خداست.[14]
ب) دیگر معجزات پیامبر صلّی الله علیه و آله
بی تردید قرآن مجید تنها معجزة او نیست؛ بلکه در دوران رسالت خویش ، معجزات فراوانی را بر مردم عرضه داشت. قرآن به برخی از این معجزات اشاره کرده است، از جمله انشقاق ( دو نیم شدن ) ماه[15] و داستان معراج پیامبر[16] صلّی الله علیه و آله . علاوه بر آن در تاریخ و احادیث به معجزات دیگری اشاره شده است، مانند پیروی جمادات و حیوانات از پیامبر صلّی الله علیه و آله و گفت و گوی حضرت با آنان ؛ مانند: سلام کردن سنگها و درختان به پیامبر صلّی الله علیه و آله ، سخن گفتن با کوه ، سجود درخت ، شهادت دادن سنگریزه ها به رسالت او، سخن گفتن حیوانات همچون شتر، گرگ و[17] ... .
راه دوم : بشارت پیامبران پیشین به نبوت محمد صلّی الله علیه و آله
از آنجا که پیامبران الهی ، معصوم هستند و هرگز در گفتار خویش، مرتکب دروغ و کذب نمیگردند، اگر آمدن پیامبر آسمانی دیگری را همزمان با خویش و یا پس از خود بشارت دهند. دلیلی روشن و سندی یقین آور بر صدق رسالت نبی بعدی محسوب خواهدشد و این مهم خود مستلزم این است که خصوصیات و مشخصات پیامبر بعدی آنچنان برای مردم توضیح دادهشود که پس از آمدن او ، برای هیچ یک از طالبان حقیقت و اهل انصاف ، شک و تردیدی وجود نداشتهباشد. به اعتقاد ما ، پیامبرانی همچون موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام در عصر خویش، مردم را به ظهور پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله بشارت داده اند. برای اثبات این مدعا ، دستِ کم دو شیوه وجود دارد:
1 شیوه اول آن است که با مراجعه به متون مقدس یهودیان و مسیحیان ، بشارتهایی را بر نبوت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله بیابیم، هر چند به اعتقاد مسلمانان مضمون وحیانی تورات و انجیل ، دچار تحریف شده است؛ اما بخشهایی از آن متون اصالت خود را حفظ کرده اند. یکی از صریح ترین بشارتها، بشارت به ظهور ( فارقلیط ) است که به معنای (شخص ستوده شده) ( محمود یا احمد ) میباشد. با توجه به قراین موجود در عبارتهایی که این لفظ در آنها بکار رفتهاست میتوان آن را تعبیری از نام پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله دانست.[18]
در باب چهاردهم انجیل یوحنا ، جمله 15 و 16 آمده است: (اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید. و من از پدر سؤال میکنم و تسلی دهندة دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.)[19]
همان گونه که ملاحظه میشود ، از لفظ (تسلی دهنده ...) استفاده می شود که منظور پیامبر اسلام (ص) است. گرچه برخی مسیحیان مقصود از آن را (روح القدس) دانستهاند؛ ولی تأمل در ریشة لغوی این واژه در زبان عبری و نیز توجه به قراین موجود در این جمله معنای نخست را تأیید میکند.[20]
2- شیوه دوم، توجه به این واقعیت تاریخی است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله برای اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج میکرد که در متون مقدس اهل کتاب، به نبوت او بشارت داده شده است و علمای یهود و نصارا، در مقابل این ادعا، سکوت میکردند، اگر احتجاج پیامبر صلّی الله علیه و آله بی اساس بود، قطعاً علمای آنها ساکت نمینشستند و او را تکذیب میکردند. قرآن در این زمینه میفرماید: (کسانی که کتاب آسمانی به ایشان دادهایم، او (محمد ص) را همانند پسران خود میشناسند؛ ولی گروهی از ایشان حقیقت را آگاهانه کتمان میکنند.)[21]
در آیة دیگر به صراحت میگوید (همانها که از این فرستاده ، پیامبر درس نخوانده که نام او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند پیروی میکنند (همان پیامبری که) آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد)[22] همچنین در آیه دیگری تصریح میکند که در تورات بشارت دادهشده است که پیامبری بعد از من میآید نام او احمد است.[23]
به هر تقدیر ، ادعای قرآن و پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مبنی بر وجود بشارتهایی دربارة ظهور پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در تورات و انجیل و عدم مخالفت علمای آنها در آن عصر، گواه تاریخی بر صدق این مدعاست.[24]
راه سوم : گواهی قراین و شواهد
وجود مجموعهای از قراین در کنار هم، گواهی قطعی به حقانیت یک پیامبر الهی است. در اینجا قرائن تاریخی فراوان از زندگانی و ابعاد شخصیتی پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله قابل طرح و بررسی است که از گنجایش بحث ما خارج است. آنچه در اینجا می توان به طور فشرده و خلاصه مطرح کرد عبارتند از:
1 شخصیت اخلاقی و سجایای والای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله چه پیش از رسالت و چه پس از آن به گونه ای که مشهور به محمد امین بوده است.
2 محیطی که از آنجا برخاسته بود، جامعهای متعصب و جاهل و گمراه و غیر متمدن بود. در چنین جامعهای شخصی اُمی و درس نخوانده وقتی عالیترین معارف اعتقادی ، اخلاقی و حقوقی و ... را عرضه کند معلوم است که این برنامهها از خودش نیست و فرستادة الهی است.
3 وضع پیروان محمد صلّی الله علیه و آله : وضع روحی و فکری و اخلاقی افرادی که دور مدعی نبوت را میگیرند روشنگر وضع پیشوای ایشان است، به گواهی تاریخ، شخصیتهای برجستهای به او ایمان آوردند، مانند: علی بن ابی طالب ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، و... که اینها، با مدارج والای علمی و عملی که داشتند از نوادر روزگار بودند و از هیچ گونه تلاش و خدمتی دریغ نورزیدند ، اما هیچ گونه چشم داشتِ مادی به پیامبر صلّی الله علیه و آله نداشتند.
4 وسائل و روش هایی که از آن برای پیشرفت آئین خود استفاده کرد بر خلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیا طلب ، هیچ گاه از مسیر حق بیرون نشد و همواره بر عدالت، انصاف، عقل و منطق استوار بود و هرگز با خدعه و نیرنگ همراه نبود.
5 محتویات آیین و تعالیم او از نظر معارف و احکام در همة جنبهها و شؤن زندگی فردی و اجتماعی انسان، همگی از الهی بودن رسالت پیامبر صلّی الله علیه و آله خبر میدهند.[25]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جعفر سبحانی، محاظرت فی الالهیات، تلخیص از علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
2. جوادی آملی ، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، مؤسسه نشر اسراء.
3. مصباح یزدی، محمد تقی ، راه واهنما شناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره )
پی نوشتها:
[1]. ابراهیم/ 11.
[2]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج1، ص 86-87؛ و ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، 1382، ص391 و 392.
[3]. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، مؤسسه نشر إسراء، 1381، ص99 و 100؛ و ر.ک: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی ، مؤسسه امام صادق، چاپ سوم، 1372، ص206 و 207.
[4]. ر.ک: سبحانی، جعفر، خدا و پیامبران، ایضاح المراد، ربانی گلپایگانی و محاضرات فی الالهیات، حعفر سبحانی.
[5]. ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، انتشارات التمهید؛ و جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر اسراء.
[6]. اسراء/ 88 .
[7]. هود/ 13.
[8]. یونس/ 38، بقره/ 23و24.
[9]. برای آشنایی با اعتراف مخالفان رجوع شود: سیرة ابن هشام، ج1، ص288321؛ و رجوع کنید: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص271-282.
[10]. شیخ مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، مجمع علمی اهل البیت علیه السلام ، 1413 ق، ص48.
[11]. بقره/ 23.
[12]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، 1381، ج1، ص89 و 90.
[13]. معرفت، محمد هادی، التمهید، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، 1416 ق، ج4، ص 227 256.
[14]. ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص 437.
[15]. قمر/ 1و2.
[16]. اسراء/ 1.
[17]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاءِ، بیهقی، ج17، ص 225-421 و ج 18، ص 1- 148؛ و دلائل النبوه، دارالکتب العلمیه، 1405، ج6؛ و حر عاملی، اثبات الهداه، ج1و2.
[18]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ، ص 116و117.
[19]. کتاب مقدس، ترجمه لندن، 1914، همچنین رجوع کنید انجیل یوحنا، باب 14، جمله 26، باب 16، جمله 7 و 8.
[20]. رجوع کنید سبحانی، جعفر، الالهیات، مؤسسه امام صادق(ع) ، چاپ چهارم ، 1417 قمری، ج3، ص 448-451.
[21]. بقره/ 146.
[22]. اعراف/ 157.
[23]. صف/ 6.
[24]. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص 117و118.
[25]. ر.ک: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص 216 و 217؛ و سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ، ص 119-121.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] چگونه میتوان ثابت کرد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) همزمان دارای مقام نبوت و امامت بودند؟
- [سایر] نخستین ایمان آورنده به رسالت پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله – چه کسی بود؟
- [سایر] چطور میشود اثبات کرد که حضرت محمد (ص) پیامبر خداست؟
- [سایر] چه دلایلی بر ختم نبوت و رسالت توسط پیامبر اسلام- صلی الله علیه و آله وسلم- وجود دارد؟
- [سایر] اولین جمله حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگامی که به پیامبری مبعوث شدند چه بود؟
- [سایر] حضرت محمد-صلی الله علیه و آله - چه مذهبی داشتند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای حضرت خدیجه نماز میت نخواندند؟
- [سایر] حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در چه تاریخی فوت کردند؟
- [سایر] قبل از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله چه کسانی به نام «محمد» نام گذاری شده بودند؟ آیا در تاریخ نامشان ذکر شده است؟
- [سایر] آیا میتوان گفت که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، حکومت اسلامی تشکیل دادند و خود، حاکم و فرمانروا بودند؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد صلی الله علیه و آله یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابو القاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.