درباره هویت انسان و ابعاد وجودی او توضیح دهید.
انسان موجودی دو بعدی یعنی جسمانی و روحانی است. شاید بتوان در پرتو علم و دانش روز به زوایا و ابعاد گوناگون جسم و بدن انسان آگاه شد؛ ولی شناخت ساحت های وجودی روح انسان به طور کامل امکان پذیر نیست؛ زیرا روح انسان جلوه و مظهر برجسته حق تعالی و مرتبط با کمال بی نهایت است؛ از این رو انسان معمّای بزرگ قرون و اعصار شمرده شده که هنوز کشف نشده است. با این حال می توان در پرتو آیات نورانی قرآن کریم و سخنان رهگشای معصومان تا حدودی پرده از راز و رمزهای وجودی او برداشت و آگاهی نسبی به او پیدا نمود. امام صادق علیه السلام فرمودند: (النّاس مَعادِنٌ کَمَعادِن الذَّهَب وَ الفِضَّة)1؛ (انسان ها معادن و ذخایری هستند مانند معادل طلا و نقره). همان گونه که معادن نیازمند به اکتشاف، استخراج، و بهره برداری هستند، استعدادهای ناب نهفته در انسان باید مورد شناسایی، شکوفایی و بهره برداری قرار بگیرند. از آنجا که انسانیّت انسان و هویّت اصلی او را روح او تشکیل می دهد و بدن تنها ابزار و مَرکب روح به شمار می آید، در این مجال به بیان برخی از جنبه های گوناگون روح و نفس بسنده شده و شگفتی های بدن آدمی به دانش هایی چون فیزیولوژی و زیست شناسی موکول می شود. به طور کلی ابعاد و ساحت های وجودی نفس و روح را می توان به سه ساحت تقسیم نمود: 1. ساحتِ شناختی انسان یکی از مهمترین و بنیادی ترین ابعاد وجودی انسان، جنبه معرفتی و شناختی اوست. جنبه شناختی انسان دارای مراتب گوناگونی می باشد؛ برخی از آنها با حیوانات مشترک است؛ مانند شناخت حسّی و خیالی. برخی از مراتب آن مختص به انسان می باشد و وجه تمایز او با حیوانات به شمار می آید؛ مانند شناخت عقلی و توانایی تفکّر و اندیشه ورزی. قرآن یکی از عناصر سازنده انسان یا بال های تکامل وی را پرورش عقل و اندیشه می داند. انسان در پرتو رشد و بالندگی صحیح اندیشه و عقل خود و بهره برداری از آن در جهت هدف آفرینش می تواند از حیات طیّبه برخوردار شود؛ خداوند در دو آیه ذیل؛ اهمیت و جایگاه ویژه تفکّر و تعقّل را این گونه بیان می نماید: (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ)2؛ (قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی اند که نمی اندیشند). (وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ)3؛ (و خدا بر کسانی که نمی اندیشند، پلیدی را قرار می دهد). گنجایش شناختی انسان منحصر به شناخت عقلی نمی شود بلکه فراتر از آن می تواند بهره مند از معرفت حضوری و شهودی گردد و بسیاری از حقایق جهان هستی را بدون واسطه مفاهیم ذهنی و از نزدیک به شهود بنشیند. آگاهی و شناخت حضرت آدم علیه السلام نسبت به (اسماء الهی) و استعداد او برای درک آن حقایق، نشانگر ظرفیت بالای شناختی انسان است؛ (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ)4؛ (و خداوند علم اسماء را همگی به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت). همچنین معرفت و علم فوق العاده ای که در قرآن کریم از آن به (علم لدنّی) تعبیر شده و خداوند آن را به برخی از بندگان شایسته خود عطا فرمود؛ (وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً)5 نشانگر عظمت روح انسانی است. 2. ساحتِ ارادی انسان انسان موجودی انتخاب گر و مختار است و بر سر دو راهی ها دست به گزینش و انتخاب می زند. یکی از ملاک های ارزشمندی انسان که او را از حیوانات متمایز می نماید توان گزینشگری و اختیار اوست. زیربنای حقوق و اخلاق اختیار است؛ اگر انسان مجبور باشد، هیچ گاه نمی توان او را به هنگام ارتکاب جرم مجازات نمود، و همچنین ارزش های اخلاقی، مسئولیت پذیری، تکالیف انسانی، آموزش و پرورش و فرستادن پیامبران الهی همگی پوچ و بی معنا خواهد بود. قرآن کریم در مورد این جنبه وجودی انسان می فرماید: (کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)6؛ (هر فردی در گرو اعمالی است که آن را کسب کرده است). (إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً)7؛ (همانا راه راست را به او (انسان) نشان دادیم یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید). اگر انسان خواست و اراده خود را تابع اراده حق تعالی نماید، اراده او شبیه اراده حق تعالی شده و صاحب عزم و همّت می گردد؛ در حدیث قدسی آمده است: (به درستی که خداوند عزّ و جلّ به فرزند آدم فرمود: ای فرزند آدم من زنده ام و نمی میرم، در آنچه به تو امر نموده ام از من پیروی کن، تو را به گونه ای قرار می دهم که زنده باشی و نمیری؛ ای فرزند آدم! من به چیزی که می خواهم، می گویم (باش)، پس او می باشد، در آنچه به تو دستور داده ام از من اطاعت کن، تو را به گونه ای قرار می دهم که به چیزی بگویی (باش)، پس (باشد).8 3. ساحتِ عاطفی انسان انسان موجودی است آمیخته از عقل و عاطفه، عشق و اندیشه؛ و هر یک از این دو بُعد نقش اساسی در به حرکت درآوردن و تعالی بخشیدن به انسان دارند، و هیچ گاه نمی توان یکی از این ابعاد را پذیرفت و دیگری را رها کرد؛ نه عقل می تواند کار دل را بکند و نه دل کار عقل را. قرآن کریم همان گونه که به عقل اهتمام ویژه دارد، به دل نیز که کانون عواطف است توجه دارد. خاستگاه محبت و عواطف دل و قلب است؛ از این رو خداوند یکی از ویژگی ها مؤمنان را محبّت شدید و عشق آنها به خود می داند؛ (وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ)9؛ (کسانی که ایمان آورده اند، شدیدترین محبّت را به خدا دارند). قرآن کریم (دل) و ساحت عاطفی انسان را مرکز آرامش و اطمینان می داند: (أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)10؛ (آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد). اساسا برخی از میل ها و گرایش های متعالی فطری در انسان، مربوط به ساحت عاطفی انسان است؛ گرایش های متعالی مانند؛ (زیبایی دوستی)، (حقیقت طلبی)، (کمال خواهی)، (خداخواهی و خداگرایی)، (میل به خلاّقیت)، (گرایش به فضیلت و پاکی) هم در ساحتِ شناختی و هم در ساحتِ عاطفی انسان تعریف می شود. سه ساحت یاد شده انسان همراه با جنبه های حیوانی و غریزی او یک نمای کلّی از ابعاد وجودی انسان را به ما نشان می دهد؛ ولی شناخت دقیق و همه جانبه از جنبه های وجودی انسان؛ بسی دشوار و سخت می باشد. بنابراین (عقل) و (اراده) و (عاطفه) سه سرمایه وجودی انسان به شمار می آیند که می توانند در پرتو هدایت های پیامبران الهی سمت و سوی اصلی خود را بیابند و در جهت فلسفه آفرینش انسان به شکوفایی برسند. این سه بُعد انسان در تعامل و تأثیر متقابل در یکدیگرند؛ به این معنا که بُعد شناختی در جنبه عاطفی و ارادی تأثیر مستقیم دارد و جنبه عاطفی و ارادی نیز بُعد شناختی و معرفتی انسان را تحت تأثیر قرار می دهند. فیلسوفان اسلامی بر این باورند که رفتارهای ارادی انسان که در زندگی روزانه انجام می دهد، نشأت گرفته از (اراده) اوست، تا اراده انسان تحریک نشود، کار و فعالیتی در خارج صورت نمی پذیرد. اراده انسان نیز تحت تأثیر بُعد عاطفی و شوقی اوست؛ انسان تا نسبت به کاری اشتیاق و رغبت نیابد، اراده اش نسبت به آن برانگیخته نمی شود. اشتیاق و جنبه عاطفی انسان نیز متأثّر از بُعد شناختی و باورهای اوست. انسان تا زمانی که نسبت به یک عمل، ارزیابی شناختی نداشته و به جنبه های مثبت و سودمند آن آگاه نشود، نسبت به آن کار اشتیاق و علاقه ای نشان نمی دهد و در نتیجه اراده او نسبت به آن کار تحریک نمی شود و به دنبال آن کاری در خارج صورت نمی گیرد.11 تمام رفتارهای انسان در نهایت نشأت گرفته از بُعد شناختی و باورهای اوست که از آن به (انگیزه) تعبیر می گردد؛ از این رو اصلاح باورها و شناخت ها و بینش ها تأثیر بسزایی در اصلاح و ساماندهی رفتار انسان دارد؛ امروزه در روان شناسی به آن (تغییر نگرش) گفته می شود. رابطه یاد شده را در نمودار زیر می توان مشاهده کرد: پی نوشت: 1. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 3394، قم: دارالحدیث. 2. انفال 8، آیه 22. 3. یونس 10، آیه 100. 4. بقره 2، آیه 31. 5. کهف 18، آیه 65. 6. مدّثّر 74، آیه 38. 7. انسان 76، آیه 3. 8. محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 90، ص 376، بیروت. 9. بقره 2، آیه 165. 10. رعد 13، آیه 28. 11. سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمة، ترجمه مهدی تدیّن، صص 257256، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

درباره هویت انسان و ابعاد وجودی او توضیح دهید.


پاسخ:

انسان موجودی دو بعدی یعنی جسمانی و روحانی است. شاید بتوان در پرتو علم و دانش روز به زوایا و ابعاد گوناگون جسم و بدن انسان آگاه شد؛ ولی شناخت ساحت های وجودی روح انسان به طور کامل امکان پذیر نیست؛ زیرا روح انسان جلوه و مظهر برجسته حق تعالی و مرتبط با کمال بی نهایت است؛ از این رو انسان معمّای بزرگ قرون و اعصار شمرده شده که هنوز کشف نشده است. با این حال می توان در پرتو آیات نورانی قرآن کریم و سخنان رهگشای معصومان تا حدودی پرده از راز و رمزهای وجودی او برداشت و آگاهی نسبی به او پیدا نمود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: (النّاس مَعادِنٌ کَمَعادِن الذَّهَب وَ الفِضَّة)1؛ (انسان ها معادن و ذخایری هستند مانند معادل طلا و نقره).
همان گونه که معادن نیازمند به اکتشاف، استخراج، و بهره برداری هستند، استعدادهای ناب نهفته در انسان باید مورد شناسایی، شکوفایی و بهره برداری قرار بگیرند.
از آنجا که انسانیّت انسان و هویّت اصلی او را روح او تشکیل می دهد و بدن تنها ابزار و مَرکب روح به شمار می آید، در این مجال به بیان برخی از جنبه های گوناگون روح و نفس بسنده شده و شگفتی های بدن آدمی به دانش هایی چون فیزیولوژی و زیست شناسی موکول می شود.
به طور کلی ابعاد و ساحت های وجودی نفس و روح را می توان به سه ساحت تقسیم نمود:
1. ساحتِ شناختی انسان
یکی از مهمترین و بنیادی ترین ابعاد وجودی انسان، جنبه معرفتی و شناختی اوست. جنبه شناختی انسان دارای مراتب گوناگونی می باشد؛ برخی از آنها با حیوانات مشترک است؛ مانند شناخت حسّی و خیالی. برخی از مراتب آن مختص به انسان می باشد و وجه تمایز او با حیوانات به شمار می آید؛ مانند شناخت عقلی و توانایی تفکّر و اندیشه ورزی.
قرآن یکی از عناصر سازنده انسان یا بال های تکامل وی را پرورش عقل و اندیشه می داند. انسان در پرتو رشد و بالندگی صحیح اندیشه و عقل خود و بهره برداری از آن در جهت هدف آفرینش می تواند از حیات طیّبه برخوردار شود؛ خداوند در دو آیه ذیل؛ اهمیت و جایگاه ویژه تفکّر و تعقّل را این گونه بیان می نماید:
(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ)2؛
(قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانی اند که نمی اندیشند).
(وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ)3؛
(و خدا بر کسانی که نمی اندیشند، پلیدی را قرار می دهد).
گنجایش شناختی انسان منحصر به شناخت عقلی نمی شود بلکه فراتر از آن می تواند بهره مند از معرفت حضوری و شهودی گردد و بسیاری از حقایق جهان هستی را بدون واسطه مفاهیم ذهنی و از نزدیک به شهود بنشیند. آگاهی و شناخت حضرت آدم علیه السلام نسبت به (اسماء الهی) و استعداد او برای درک آن حقایق، نشانگر ظرفیت بالای شناختی انسان است؛
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ)4؛
(و خداوند علم اسماء را همگی به آدم آموخت بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت).
همچنین معرفت و علم فوق العاده ای که در قرآن کریم از آن به (علم لدنّی) تعبیر شده و خداوند آن را به برخی از بندگان شایسته خود عطا فرمود؛ (وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً)5 نشانگر عظمت روح انسانی است.
2. ساحتِ ارادی انسان
انسان موجودی انتخاب گر و مختار است و بر سر دو راهی ها دست به گزینش و انتخاب می زند. یکی از ملاک های ارزشمندی انسان که او را از حیوانات متمایز می نماید توان گزینشگری و اختیار اوست.
زیربنای حقوق و اخلاق اختیار است؛ اگر انسان مجبور باشد، هیچ گاه نمی توان او را به هنگام ارتکاب جرم مجازات نمود، و همچنین ارزش های اخلاقی، مسئولیت پذیری، تکالیف انسانی، آموزش و پرورش و فرستادن پیامبران الهی همگی پوچ و بی معنا خواهد بود.
قرآن کریم در مورد این جنبه وجودی انسان می فرماید:
(کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)6؛
(هر فردی در گرو اعمالی است که آن را کسب کرده است).
(إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً)7؛
(همانا راه راست را به او (انسان) نشان دادیم یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید).
اگر انسان خواست و اراده خود را تابع اراده حق تعالی نماید، اراده او شبیه اراده حق تعالی شده و صاحب عزم و همّت می گردد؛ در حدیث قدسی آمده است: (به درستی که خداوند عزّ و جلّ به فرزند آدم فرمود: ای فرزند آدم من زنده ام و نمی میرم، در آنچه به تو امر نموده ام از من پیروی کن، تو را به گونه ای قرار می دهم که زنده باشی و نمیری؛ ای فرزند آدم! من به چیزی که می خواهم، می گویم (باش)، پس او می باشد، در آنچه به تو دستور داده ام از من اطاعت کن، تو را به گونه ای قرار می دهم که به چیزی بگویی (باش)، پس (باشد).8
3. ساحتِ عاطفی انسان
انسان موجودی است آمیخته از عقل و عاطفه، عشق و اندیشه؛ و هر یک از این دو بُعد نقش اساسی در به حرکت درآوردن و تعالی بخشیدن به انسان دارند، و هیچ گاه نمی توان یکی از این ابعاد را پذیرفت و دیگری را رها کرد؛ نه عقل می تواند کار دل را بکند و نه دل کار عقل را. قرآن کریم همان گونه که به عقل اهتمام ویژه دارد، به دل نیز که کانون عواطف است توجه دارد.
خاستگاه محبت و عواطف دل و قلب است؛ از این رو خداوند یکی از ویژگی ها مؤمنان را محبّت شدید و عشق آنها به خود می داند؛
(وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ)9؛
(کسانی که ایمان آورده اند، شدیدترین محبّت را به خدا دارند).
قرآن کریم (دل) و ساحت عاطفی انسان را مرکز آرامش و اطمینان می داند:
(أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)10؛
(آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد).
اساسا برخی از میل ها و گرایش های متعالی فطری در انسان، مربوط به ساحت عاطفی انسان است؛ گرایش های متعالی مانند؛ (زیبایی دوستی)، (حقیقت طلبی)، (کمال خواهی)، (خداخواهی و خداگرایی)، (میل به خلاّقیت)، (گرایش به فضیلت و پاکی) هم در ساحتِ شناختی و هم در ساحتِ عاطفی انسان تعریف می شود.
سه ساحت یاد شده انسان همراه با جنبه های حیوانی و غریزی او یک نمای کلّی از ابعاد وجودی انسان را به ما نشان می دهد؛ ولی شناخت دقیق و همه جانبه از جنبه های وجودی انسان؛ بسی دشوار و سخت می باشد. بنابراین (عقل) و (اراده) و (عاطفه) سه سرمایه وجودی انسان به شمار می آیند که می توانند در پرتو هدایت های پیامبران الهی سمت و سوی اصلی خود را بیابند و در جهت فلسفه آفرینش انسان به شکوفایی برسند.
این سه بُعد انسان در تعامل و تأثیر متقابل در یکدیگرند؛ به این معنا که بُعد شناختی در جنبه عاطفی و ارادی تأثیر مستقیم دارد و جنبه عاطفی و ارادی نیز بُعد شناختی و معرفتی انسان را تحت تأثیر قرار می دهند.
فیلسوفان اسلامی بر این باورند که رفتارهای ارادی انسان که در زندگی روزانه انجام می دهد، نشأت گرفته از (اراده) اوست، تا اراده انسان تحریک نشود، کار و فعالیتی در خارج صورت نمی پذیرد. اراده انسان نیز تحت تأثیر بُعد عاطفی و شوقی اوست؛ انسان تا نسبت به کاری اشتیاق و رغبت نیابد، اراده اش نسبت به آن برانگیخته نمی شود. اشتیاق و جنبه عاطفی انسان نیز متأثّر از بُعد شناختی و باورهای اوست. انسان تا زمانی که نسبت به یک عمل، ارزیابی شناختی نداشته و به جنبه های مثبت و سودمند آن آگاه نشود، نسبت به آن کار اشتیاق و علاقه ای نشان نمی دهد و در نتیجه اراده او نسبت به آن کار تحریک نمی شود و به دنبال آن کاری در خارج صورت نمی گیرد.11
تمام رفتارهای انسان در نهایت نشأت گرفته از بُعد شناختی و باورهای اوست که از آن به (انگیزه) تعبیر می گردد؛ از این رو اصلاح باورها و شناخت ها و بینش ها تأثیر بسزایی در اصلاح و ساماندهی رفتار انسان دارد؛ امروزه در روان شناسی به آن (تغییر نگرش) گفته می شود. رابطه یاد شده را در نمودار زیر می توان مشاهده کرد:
پی نوشت:
1. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 3394، قم: دارالحدیث.
2. انفال 8، آیه 22.
3. یونس 10، آیه 100.
4. بقره 2، آیه 31.
5. کهف 18، آیه 65.
6. مدّثّر 74، آیه 38.
7. انسان 76، آیه 3.
8. محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 90، ص 376، بیروت.
9. بقره 2، آیه 165.
10. رعد 13، آیه 28.
11. سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمة، ترجمه مهدی تدیّن، صص 257256، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین