ادعای فوق نه با اندیشه امامت نزد شیعه سازگاری دارد، نه با دیدگاه اهل سنت. توضیح اینکه: یک. صرف وجود امامت در خاندان پیامبر مساوی با نظام موروثی نیست، زیرا در نظام سلطنتی موروثی معیار و ملاک دیگری برای زمامداری غیر از وابستگی نسلی وجود ندارد و به صرف ارتباط و پیوستگی نسلی حاکم حق حکومت دارد، اما امامت شیعه دربردارنده یک نظام سیاسی معیارگرا و شایسته سالار است. از نظر شیعه امامت منصبی است الهی و امام دارای شرایطی تعیین شده در شریعت می باشد که برخی از آنها عبارتند از: عصمت، علم الهی، مشروعیت الهی و نص قطعی بر انتصاب از جانب خداوند. ضمن آن که امام فقط رهبر سیاسی نیست و مرجع دینی و دارای ولایت باطنی و عرفانی نیز می باشد و اینها همه با شرایط یاد شده تلائم دارد. بنابراین اندیشه امامت در شیعه به معنای لزوم وجود شرایط یاد شده در امام است و تحقق آن در عترت پیامبر امری ثانوی است و معیار و ضابطه اصلی امامت به حساب نمی آید. دو. وقتی سخن از دمکراسی یا دمکراتیک بودن حکومت می رود باید توجه داشت که از کدام نوع دموکراسی سخن می گوییم. دموکراسی انواع و مدل های گوناگونی دارد و به گونه های مختلفی تقسیم پذیر است.1 الف. یکی از تقسیم ها به دموکراسی محتوایی و دموکراسی روشی است. دموکراسی محتوایی با اسلام و حکومت دینی ناسازگاری آشکاری دارد و از نظر شیعه و سنی هر دو مردود است. زیرا در چنین نظامی پسند عرف و خواست مردم هر چند با احکام اسلام مخالفت صریح و آشکار داشته باشد کاملاً قانونی است و در صورت تصویب لازم الاتباع می باشد. چنین چیزی مغایر با آیات صریح قرآن و سخن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که فرمود: (لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق).2 ب. دموکراسی روشی به روش تولید، انتقال و کسب قدرت سیاسی نظر دارد. این گونه از دموکراسی نه تنها با امامت به روایت شیعه ناسازگار نیست، بلکه به آن نزدیک تر است تا اندیشه سیاسی اهل سنت. توضیح اینکه نصب امام از سوی خداوند در پی دارنده وجوب شرعی تبعیت از امام است، نه مجوز تحمیل قدرت به عنف و زور و دیکتاتوری. امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: (پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای پسر ابوطالب! ولایت امت من بر عهده تو است. پس اگر مردم به سلامت قدرت را به تو سپردند و در مورد زمامداری تو، با رضایت خاطر اتفاق نظر داشتند زمام امورشان را بر عهده گیر؛ اما اگر در این باره رأی دیگری ابراز داشتند، آنان را به خودشان واگذار).3 این روایت نشان می دهد که: 1. امیرمؤمنان علیه السلام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به ولایت منصوب شده است؛ بنابراین اصل ولایت آن حضرت وابسته به رأی مردم نیست. 2. اِعمال ولایت و به تعبیر دیگر کاربست عینی قدرت سیاسی آن حضرت پس از پذیرش و رأی مردم در شرایطی کاملاً آزاد و غیرتحمیلی تحقق می پذیرد. بنابراین هر چند جامعه وظیفه دارد شرایط انتقال قدرت سیاسی به امام معصوم را فراهم سازد و به رهبری او تن دهد و تخلف از او حرام شرعی است، اما در مقابل امام نیز در صورت وجود مقبولیت و پذیریش مردمی قدرت را به دست می گیرد و با زور، دیکتاتوری یا فریب و نیرنگ خود را بر آنان تحمیل نمی کند. از همین روست که در میان امامان شیعه تنها دو نفر؛ یعنی امام علی علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام، آن هم پس از بیعت آزادانه مردم با ایشان قدرت سیاسی را به دست گرفتند و بر آنان حکومت کردند. سه. امامت در اهل سنت شکل دیگری یافته است. آنان امامت را از آسمانی بودن و وابستگی به تعیین و نصب الهی به زمین منتقل کرده و آن را بشری و به تعبیری سکولار کردند. اما اینکه پس از زمینی شدنِ حکومت، ساز و کارِ ایجاد و کاربست و حفظ و انتقال قدرت سیاسی چیست، متأسفانه در این زمینه اندیشه سیاسی اهل سنت بسیار آشفته و فاقد یک اصل سیاسی و ضابطه و نظریه جامعی در جهت تعیین امام و حاکم است و همواره به تناسب تغییر وضع حکومت ها در جهت توجیه آنها تغییر کرده و تابع و حافظ وضع موجود بوده است. این مسئله در نهایت به توجیه و حمایت از نظام های سلطنتی - موروثی فاسدی چون حکومت بنی امیه و بنی عباس انجامیده است. از نظر تاریخی خلیفه نخست در نزاعی که بین مهاجران و انصار در سقیفه پدید آمد غالب شد و به تعبیر خلیفه دوم (فلتة) برگزیده شد و با بیعت پنج نفر به نام های: اسیدبن حضیر، بشیربن سعد، عمربن الخطاب، سالم (آزادکرده ابوحذیفه) و ابوعبیده جراح، به حکومت دست یافت و همین مبنای مشروعیت سیاسی در اهل سنت شد. سپس ابوبکر، عمربن الخطاب را برای حکومت پس از خود نصب کرد و از پی آن نصب خلیفه پیشین از مبانی مشروعیت قلمداد شد. عثمان از شورای انتصابی خلیفه دوم برآمد و این نیز یک عامل توجیه سیاسی شد. امام علی افزون بر منصوب بودن از جانب خداوند، پس از عثمان توسط مردم به رهبری انتخاب شد و در نتیجه انتخاب مردم نیز مبنایی برای حکومت شد. پس از شهادت آن حضرت مردم با امام حسن علیه السلام بیعت کردند، ولی معاویه با غلبه در جنگ به قدرت سیاسی مسلط شد. آنگاه (قهر و غلبه) نیز از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت شناخته شد! سپس معاویه خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد و یزید را ولیعهد خود قرار داد و این رویه پس از او در بنی امیه و بنی عباس ادامه یافت؛ پس از آن ولایتعهدی نیز یک مبنای مشروعیت در میان سنیان شد!! هم اکنون نیز در برخی از کشورهای اسلامی - عربی نظام سلطنتی موروثی ادامه دارد. بنابراین نظام موروثی تنها در اهل سنت مشروعیت یافت، نه در میان شیعه. اکنون دیدگاه برخی از اندیشمندان نامدار اهل سنت را در این باره تقدیم می داریم: قاضی القضات ابویعلی (متوفی 458) می نویسد: (امامت، با اعمال زور و قدرت نیز حاصل می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد؛ بنابراین هر کس به زور شمشیر پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست و (امیرمؤمنان) خوانده شد، هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، جایز نیست که شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود نداند. خواه چنین کسی صالح و نیکوکار باشد و یا فاسق و تبهکار؛ زیرا او امیرالمؤمنین و فرمانش بر همگان، نافذ است)4. او درباره پیشوای دیگری که برای به دست آوردن قدرت و بیرون آوردن زمام حکومت از دست وی می جنگد و هر کدام سپاه و یاوری برای خود دارند، می نویسد: (نماز جمعه و خطبه آن به نام مرد پیروز خوانده می شود زیرا عبدالله بن عمر، هنگام حره با مردم مدینه نماز جماعت می گذاشت و می گفت: (نحن مع من غلب)؛ (ما با کسی هستیم که پیروز شود). امام الحرمین جوینی(متوفی 478 ه.ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره بر آن است که: (در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نیست، بلکه بدون آن نیز امامت شکل می گیرد، زیرا ابوبکر به امامت رسید، آن هم پیش از اینکه خبر به امامت رسیدنش به گوش صحابه و اطراف کشور اسلامی برسد. بنابراین در تشکیل امامت هماهنگی و اجماع امت شرط نیست، و چون اجماع شرط صحت امامت نیست، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزینش امام، حدی معیّن و تعدادی مشخص، به صورت ثابت شده در دست نیست. بنابراین امامت با موافقت و صلاحدید حتی یکی از ارباب حل و عقد نیز صورت می گیرد). قرطبی (متوفی 671 ه.ق) می نویسد: (اگر یک نفر از صاحب نظران و معتمدان مردم هم امام را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است؛ زیرا عمر در سقیفه بنی ساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر بست). سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد آورده است: (هر که مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه مالک رقاب مسلمانان گردد، اگر چه فاسق یا جاهل باشد، امامت برای او منعقد می شود... اطاعت امام واجب است، مادامی که مخالف حکم شرع نگوید: خواه عادل باشد، خواه جائر). این گفتار تفتازانی، بیانگر سه مطلب از دیدگاه ایشان است: 1. نحوه تعیین امام: یکی از اموری که امامت به وسیله آن ثابت می شود، این است که کسی مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، بر مسلمانان مسلط شود و مالک رقاب آنان گردد. 2. شرایط امام: در امام، عدالت و علم، معتبر نیست؛ بلکه امامت برای جاهل و فاسق نیز منعقد می شود. 3. اطاعت از امام: اطاعت از امام، واجب است، مادام که مخالف شرع نگوید، چه عادل باشد و چه جائر و ظالم. پی نوشت: 1. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: دیوید هلد، مدل های دموکراسی، ترجمه: عباس مخبر. 2. الامام احمدبن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 132، بیروت، دارصادر، 1498. 3. (یابن ابیطالب لک ولاء امتی فان ولوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرضا فقم بامرهم والا فدعهم و ما هم فیه). کشف المحجه، ابن طاووس، ص 180. 4. ابویعلی محمدبن الحسین الفراء الحنبلی، الاحکام السلطانیة، ص 20. منبع: www.porseman.org
یکی از دوستان اهل سنت می گوید: امامت در شیعه نظام موروثی است، اما در اهل سنت براساس انتخاب مردم و دمکراتیک است، پاسخ آن چیست؟
ادعای فوق نه با اندیشه امامت نزد شیعه سازگاری دارد، نه با دیدگاه اهل سنت. توضیح اینکه:
یک. صرف وجود امامت در خاندان پیامبر مساوی با نظام موروثی نیست، زیرا در نظام سلطنتی موروثی معیار و ملاک دیگری برای زمامداری غیر از وابستگی نسلی وجود ندارد و به صرف ارتباط و پیوستگی نسلی حاکم حق حکومت دارد، اما امامت شیعه دربردارنده یک نظام سیاسی معیارگرا و شایسته سالار است. از نظر شیعه امامت منصبی است الهی و امام دارای شرایطی تعیین شده در شریعت می باشد که برخی از آنها عبارتند از: عصمت، علم الهی، مشروعیت الهی و نص قطعی بر انتصاب از جانب خداوند. ضمن آن که امام فقط رهبر سیاسی نیست و مرجع دینی و دارای ولایت باطنی و عرفانی نیز می باشد و اینها همه با شرایط یاد شده تلائم دارد. بنابراین اندیشه امامت در شیعه به معنای لزوم وجود شرایط یاد شده در امام است و تحقق آن در عترت پیامبر امری ثانوی است و معیار و ضابطه اصلی امامت به حساب نمی آید.
دو. وقتی سخن از دمکراسی یا دمکراتیک بودن حکومت می رود باید توجه داشت که از کدام نوع دموکراسی سخن می گوییم.
دموکراسی انواع و مدل های گوناگونی دارد و به گونه های مختلفی تقسیم پذیر است.1
الف. یکی از تقسیم ها به دموکراسی محتوایی و دموکراسی روشی است. دموکراسی محتوایی با اسلام و حکومت دینی ناسازگاری آشکاری دارد و از نظر شیعه و سنی هر دو مردود است. زیرا در چنین نظامی پسند عرف و خواست مردم هر چند با احکام اسلام مخالفت صریح و آشکار داشته باشد کاملاً قانونی است و در صورت تصویب لازم الاتباع می باشد. چنین چیزی مغایر با آیات صریح قرآن و سخن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است که فرمود: (لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق).2
ب. دموکراسی روشی به روش تولید، انتقال و کسب قدرت سیاسی نظر دارد. این گونه از دموکراسی نه تنها با امامت به روایت شیعه ناسازگار نیست، بلکه به آن نزدیک تر است تا اندیشه سیاسی اهل سنت.
توضیح اینکه نصب امام از سوی خداوند در پی دارنده وجوب شرعی تبعیت از امام است، نه مجوز تحمیل قدرت به عنف و زور و دیکتاتوری.
امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: (پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود: ای پسر ابوطالب! ولایت امت من بر عهده تو است. پس اگر مردم به سلامت قدرت را به تو سپردند و در مورد زمامداری تو، با رضایت خاطر اتفاق نظر داشتند زمام امورشان را بر عهده گیر؛ اما اگر در این باره رأی دیگری ابراز داشتند، آنان را به خودشان واگذار).3
این روایت نشان می دهد که:
1. امیرمؤمنان علیه السلام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به ولایت منصوب شده است؛ بنابراین اصل ولایت آن حضرت وابسته به رأی مردم نیست.
2. اِعمال ولایت و به تعبیر دیگر کاربست عینی قدرت سیاسی آن حضرت پس از پذیرش و رأی مردم در شرایطی کاملاً آزاد و غیرتحمیلی تحقق می پذیرد. بنابراین هر چند جامعه وظیفه دارد شرایط انتقال قدرت سیاسی به امام معصوم را فراهم سازد و به رهبری او تن دهد و تخلف از او حرام شرعی است، اما در مقابل امام نیز در صورت وجود مقبولیت و پذیریش مردمی قدرت را به دست می گیرد و با زور، دیکتاتوری یا فریب و نیرنگ خود را بر آنان تحمیل نمی کند. از همین روست که در میان امامان شیعه تنها دو نفر؛ یعنی امام علی علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام، آن هم پس از بیعت آزادانه مردم با ایشان قدرت سیاسی را به دست گرفتند و بر آنان حکومت کردند.
سه. امامت در اهل سنت شکل دیگری یافته است. آنان امامت را از آسمانی بودن و وابستگی به تعیین و نصب الهی به زمین منتقل کرده و آن را بشری و به تعبیری سکولار کردند.
اما اینکه پس از زمینی شدنِ حکومت، ساز و کارِ ایجاد و کاربست و حفظ و انتقال قدرت سیاسی چیست، متأسفانه در این زمینه اندیشه سیاسی اهل سنت بسیار آشفته و فاقد یک اصل سیاسی و ضابطه و نظریه جامعی در جهت تعیین امام و حاکم است و همواره به تناسب تغییر وضع حکومت ها در جهت توجیه آنها تغییر کرده و تابع و حافظ وضع موجود بوده است. این مسئله در نهایت به توجیه و حمایت از نظام های سلطنتی - موروثی فاسدی چون حکومت بنی امیه و بنی عباس انجامیده است.
از نظر تاریخی خلیفه نخست در نزاعی که بین مهاجران و انصار در سقیفه پدید آمد غالب شد و به تعبیر خلیفه دوم (فلتة) برگزیده شد و با بیعت پنج نفر به نام های: اسیدبن حضیر، بشیربن سعد، عمربن الخطاب، سالم (آزادکرده ابوحذیفه) و ابوعبیده جراح، به حکومت دست یافت و همین مبنای مشروعیت سیاسی در اهل سنت شد. سپس ابوبکر، عمربن الخطاب را برای حکومت پس از خود نصب کرد و از پی آن نصب خلیفه پیشین از مبانی مشروعیت قلمداد شد. عثمان از شورای انتصابی خلیفه دوم برآمد و این نیز یک عامل توجیه سیاسی شد. امام علی افزون بر منصوب بودن از جانب خداوند، پس از عثمان توسط مردم به رهبری انتخاب شد و در نتیجه انتخاب مردم نیز مبنایی برای حکومت شد. پس از شهادت آن حضرت مردم با امام حسن علیه السلام بیعت کردند، ولی معاویه با غلبه در جنگ به قدرت سیاسی مسلط شد. آنگاه (قهر و غلبه) نیز از مبانی مشروعیت در میان اهل سنت شناخته شد! سپس معاویه خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل کرد و یزید را ولیعهد خود قرار داد و این رویه پس از او در بنی امیه و بنی عباس ادامه یافت؛ پس از آن ولایتعهدی نیز یک مبنای مشروعیت در میان سنیان شد!! هم اکنون نیز در برخی از کشورهای اسلامی - عربی نظام سلطنتی موروثی ادامه دارد. بنابراین نظام موروثی تنها در اهل سنت مشروعیت یافت، نه در میان شیعه.
اکنون دیدگاه برخی از اندیشمندان نامدار اهل سنت را در این باره تقدیم می داریم:
قاضی القضات ابویعلی (متوفی 458) می نویسد:
(امامت، با اعمال زور و قدرت نیز حاصل می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد؛ بنابراین هر کس به زور شمشیر پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست و (امیرمؤمنان) خوانده شد، هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، جایز نیست که شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود نداند. خواه چنین کسی صالح و نیکوکار باشد و یا فاسق و تبهکار؛ زیرا او امیرالمؤمنین و فرمانش بر همگان، نافذ است)4.
او درباره پیشوای دیگری که برای به دست آوردن قدرت و بیرون آوردن زمام حکومت از دست وی می جنگد و هر کدام سپاه و یاوری برای خود دارند، می نویسد: (نماز جمعه و خطبه آن به نام مرد پیروز خوانده می شود زیرا عبدالله بن عمر، هنگام حره با مردم مدینه نماز جماعت می گذاشت و می گفت: (نحن مع من غلب)؛ (ما با کسی هستیم که پیروز شود).
امام الحرمین جوینی(متوفی 478 ه.ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره بر آن است که: (در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نیست، بلکه بدون آن نیز امامت شکل می گیرد، زیرا ابوبکر به امامت رسید، آن هم پیش از اینکه خبر به امامت رسیدنش به گوش صحابه و اطراف کشور اسلامی برسد. بنابراین در تشکیل امامت هماهنگی و اجماع امت شرط نیست، و چون اجماع شرط صحت امامت نیست، در تعداد نفرات ارباب حل و عقد و صاحب نظران در گزینش امام، حدی معیّن و تعدادی مشخص، به صورت ثابت شده در دست نیست. بنابراین امامت با موافقت و صلاحدید حتی یکی از ارباب حل و عقد نیز صورت می گیرد).
قرطبی (متوفی 671 ه.ق) می نویسد:
(اگر یک نفر از صاحب نظران و معتمدان مردم هم امام را تعیین و معرفی کند، کافی است و انتخاب او بر دیگران، واجب است؛ زیرا عمر در سقیفه بنی ساعده، یک تنه عقد بیعت با ابوبکر بست).
سعدالدین تفتازانی در شرح المقاصد آورده است:
(هر که مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه مالک رقاب مسلمانان گردد، اگر چه فاسق یا جاهل باشد، امامت برای او منعقد می شود... اطاعت امام واجب است، مادامی که مخالف حکم شرع نگوید: خواه عادل باشد، خواه جائر).
این گفتار تفتازانی، بیانگر سه مطلب از دیدگاه ایشان است:
1. نحوه تعیین امام: یکی از اموری که امامت به وسیله آن ثابت می شود، این است که کسی مدعی امامت باشد و با قهر و غلبه، بر مسلمانان مسلط شود و مالک رقاب آنان گردد.
2. شرایط امام: در امام، عدالت و علم، معتبر نیست؛ بلکه امامت برای جاهل و فاسق نیز منعقد می شود.
3. اطاعت از امام: اطاعت از امام، واجب است، مادام که مخالف شرع نگوید، چه عادل باشد و چه جائر و ظالم.
پی نوشت:
1. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: دیوید هلد، مدل های دموکراسی، ترجمه: عباس مخبر.
2. الامام احمدبن حنبل، مسند احمد، ج 1، ص 132، بیروت، دارصادر، 1498.
3. (یابن ابیطالب لک ولاء امتی فان ولوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرضا فقم بامرهم والا فدعهم و ما هم فیه). کشف المحجه، ابن طاووس، ص 180.
4. ابویعلی محمدبن الحسین الفراء الحنبلی، الاحکام السلطانیة، ص 20.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] یکی از دوستان اهل سنت می گوید: امامت در شیعه نظام موروثی است، اما در اهل سنت براساس انتخاب مردم و دمکراتیک است، پاسخ آن چیست؟
- [سایر] 1. آیا یک زن سنی می تواند با یک مرد شیعه ازدواج کند؟ 2. اگر یک زن سنی با یک مرد شیعه ازدواج نماید آیا مهم است که در کدام مسجد پیمان ازدواج را اجرا نمایند؟ 3. اگر یک زن سنی با یک شیعه ازدواج نماید، فرزندان آنها کدام طرفی باید باشند؟ شیعه یا سنی؟ و شما کدام راه را انتخاب می کنید؟
- [سایر] در یکی ازسخنرانی های امام خامنه ای درمورد اتحاد بین شیعه و سنی اینکه میفرمایند سنی محب اهل بیت است یعنی چه؟
- [سایر] در یکی از سخنرانی های امام خامنه ای درمورد اتحاد بین شیعه و سنی اینکه میفرمایند سنی محب اهل بیت است یعنی چه؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کدام یک از موارد زیر صحیح است؟ الف) شهادت اهل سنّت علیه اهل تشیّع در دعاوی مالی یا کیفری (چنان چه خواهان سنّی مذهب، و خوانده شیعه باشد). ب) شهادت اهل سنّت علیه اهل سنّت در دعاوی مالی یا کیفری (چنانچه خواهان و خوانده هر دو سنی باشند.) ج) شهادت اهل سنّت در دعاوی مالی یا کیفری (چنانچه خواهان و خوانده هر دو شیعه باشند; لیکن شهودشان سنّی باشد.) د) شهادت اهل سنّت به نفع اهل تشیّع (چنانچه خواهان شیعه، و خوانده سنّی مذهب باشد.) ه) شهادت اهل کتاب له یا علیه مسلمانان.
- [سایر] امامت چه ضرورتی دارد؟ دیدگاه شیعه و سنی در این باره چیست؟
- [سایر] تفاوت شیعه و اهل سنت در مسئله ولادت و امامت حضرت مهدی (عج) چگونه است؟
- [سایر] اختلاف شیعه و سنی درباره امامت چیست و از کجا نشأت میگیرد؟
- [سایر] منظور از امامت چیست؟ از دیدگاه شیعه و سنی چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] اختلاف شیعه و سنی درباره امامت چیست و از کجا نشأت می گیرد؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مرض خوره یا پیسی دارد مکروه است امام جماعت شود، بلکه این کار برخلاف احتیاط استحبابی نیز میباشد و همچنین مکروه است کسی که به جهت مثلاً فلج نمیتواند شرایط قیام را رعایت کند، امام جماعت افراد سالم شود و بنا بر احتیاط به کسی که حدّ شرعی بر او جاری شده، اقتدا ننمایند؛ و همچنین اهل شهر (یعنی خانهنشینان) به اعرابی (یعنی صحرانشین)، اقتدا نکنند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.