آیا میان غریزه و طبیعت و فطرت تفاوتی وجود دارد؟
ما سه لغت داریم که خوب است این سه لغت از یکدیگر تمیز داده و فرقشان بیان شود. یکی لغت (طبیعت) است. معمولا در مورد بی جانها، لغت (طبیعت) یا (طبع) به کار برده می شود. البته در مورد جاندارها هم به کار برده می شود، می خواهم بگویم این لغت اختصاصاً در مورد بی جانها به کار برده می شود. مثلاً ما می گوییم که طبع آب چنین است. وقتی می خواهیم خاصیتی از خواصّ این موجود بی جان به نام آب را بیان کنیم، می گوییم طبع آب چنین است یا می گوییم طبیعت اکسیژن چنین است که قابل احتراق است. طبیعت ئیدروژن و ازت چنین است. برای اشیاء به اعتبار خواصّ گوناگونی که دارند، ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم. اسم ویژگی ها ذاتی شی ء بی جان را (طبیعت) می گذاریم. البته طبیعت را درباره غیر بی جان یعنی در جاندارها مثل گیاهان و حیوانات و انسان هم به کار می بریم، ولی در آن جنبه هایی که با بی جانها مشترکند، چون جاندارها آن چه را که بی جانها دارا هستند دارند، ولی چیزهایی دارند که بی جانها ندارند. لغت دوم، لغت غریزه است که بیشتر در مورد حیوانات به کار برده می شود و کم تر در مورد انسان به کار می رود، ولی در مورد جماد و نبات به هیچ وجه به کار برده نمی شود. هنوز ماهیت غریزه روشن نیست؛ یعنی هنوز کسی نتوانسته [است] درست توضیح دهد که غریزه در حیوانات چیست، ولی این قدر (می دانیم) که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آن هاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت، مسیر را تشخیص می دهند. این حالت اکتسابی هم نیست، بلکه یک حالت غیر اکتسابی و سرشتی است. غریز کاری است نیمه آگاهانه که هم می توان گفت آگاهانه است و هم می توان گفت آگاهانه نیست، بلکه یک حالت خیلی مبهمی است. از یک طرف به دلیل این که میل است، یک حالت آگاهانه است. (میل) حالتی روانی است که انسان به خود میل آگاهی حضوری دارد، ولی درباره آن کوچک ترین آگاهی ندارد؛ یعنی به خود میل آگاهی حضوری دارد، ولی دیگر به این علم خودش علم ندارد. لغت (غریزه) در مورد حیوانات به کار برده می شود. من تا به حال ندیده ام که در مورد حیوانات چه در اصطلاحات دینی و چه در اصطلاحات غیر دینی لغت (فطرت) به کار ببرند. حال اگر کسی هم به کار برده باشد، گناهی مرتکب نشده است، ولی یادم نیست که در مورد حیوانات، آن جا که کلمه (غریزه) را باید به کار برد، کلمه (فطرت) به کار برده شده باشد. لغت فطرت را در مورد انسان به کار می بریم. فطرت مانند طبیعت و غریزه، یک امر تکوینی است؛ یعنی جزء سرشت انسان است (اگر می گوییم تکوینی است، بدان دلیل است که می خواهم بگویم اکتسابی نیست). امری است که از غریزه آگاهانه تر است. انسان آن چه را که می داند، می تواند بداند که می داند؛ یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می داند که چنین فطریّاتی دارد. منبع: علامه شهید مرتضی مطهری، فطرت، صص 29 33، تهران، انتشارات صدرا، چ 6، 1373 .
عنوان سوال:

آیا میان غریزه و طبیعت و فطرت تفاوتی وجود دارد؟


پاسخ:

ما سه لغت داریم که خوب است این سه لغت از یکدیگر تمیز داده و فرقشان بیان شود. یکی لغت (طبیعت) است. معمولا در مورد بی جانها، لغت (طبیعت) یا (طبع) به کار برده می شود. البته در مورد جاندارها هم به کار برده می شود، می خواهم بگویم این لغت اختصاصاً در مورد بی جانها به کار برده می شود. مثلاً ما می گوییم که طبع آب چنین است. وقتی می خواهیم خاصیتی از خواصّ این موجود بی جان به نام آب را بیان کنیم، می گوییم طبع آب چنین است یا می گوییم طبیعت اکسیژن چنین است که قابل احتراق است. طبیعت ئیدروژن و ازت چنین است. برای اشیاء به اعتبار خواصّ گوناگونی که دارند، ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم. اسم ویژگی ها ذاتی شی ء بی جان را (طبیعت) می گذاریم. البته طبیعت را درباره غیر بی جان یعنی در جاندارها مثل گیاهان و حیوانات و انسان هم به کار می بریم، ولی در آن جنبه هایی که با بی جانها مشترکند، چون جاندارها آن چه را که بی جانها دارا هستند دارند، ولی چیزهایی دارند که بی جانها ندارند.
لغت دوم، لغت غریزه است که بیشتر در مورد حیوانات به کار برده می شود و کم تر در مورد انسان به کار می رود، ولی در مورد جماد و نبات به هیچ وجه به کار برده نمی شود. هنوز ماهیت غریزه روشن نیست؛ یعنی هنوز کسی نتوانسته [است] درست توضیح دهد که غریزه در حیوانات چیست، ولی این قدر (می دانیم) که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آن هاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت، مسیر را تشخیص می دهند. این حالت اکتسابی هم نیست، بلکه یک حالت غیر اکتسابی و سرشتی است.
غریز کاری است نیمه آگاهانه که هم می توان گفت آگاهانه است و هم می توان گفت آگاهانه نیست، بلکه یک حالت خیلی مبهمی است. از یک طرف به دلیل این که میل است، یک حالت آگاهانه است. (میل) حالتی روانی است که انسان به خود میل آگاهی حضوری دارد، ولی درباره آن کوچک ترین آگاهی ندارد؛ یعنی به خود میل آگاهی حضوری دارد، ولی دیگر به این علم خودش علم ندارد.
لغت (غریزه) در مورد حیوانات به کار برده می شود. من تا به حال ندیده ام که در مورد حیوانات چه در اصطلاحات دینی و چه در اصطلاحات غیر دینی لغت (فطرت) به کار ببرند. حال اگر کسی هم به کار برده باشد، گناهی مرتکب نشده است، ولی یادم نیست که در مورد حیوانات، آن جا که کلمه (غریزه) را باید به کار برد، کلمه (فطرت) به کار برده شده باشد.
لغت فطرت را در مورد انسان به کار می بریم. فطرت مانند طبیعت و غریزه، یک امر تکوینی است؛ یعنی جزء سرشت انسان است (اگر می گوییم تکوینی است، بدان دلیل است که می خواهم بگویم اکتسابی نیست). امری است که از غریزه آگاهانه تر است. انسان آن چه را که می داند، می تواند بداند که می داند؛ یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می داند که چنین فطریّاتی دارد.
منبع: علامه شهید مرتضی مطهری، فطرت، صص 29 33، تهران، انتشارات صدرا، چ 6، 1373 .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین