آنچه از آیات نورانی قرآن کریم (همانند سوره مبارکه نمل، آیه 87 و زمر، آیه 68) استفاده می‌شود این است که دو نفخه وجود دارد، نفخه اول برای میراندن و نفخه دوم برای زنده ساختن. حکایت صور و دو نفخه‌اش حکایت همان شیپوری است که در لشکرها برای کارزار به کار می‌برده‌اند. بار اول در صور دمیده می‌شد که ساکت شوید و برای حرکت آماده گردید و سپس برای بار دوم در صور دمیده می‌شد که برخیزید و حرکت کنید. بنابراین صور حقیقتی است موجود که دارای دو گونه صیحه است؛ صیحه میراننده و صیحه زنده‌کننده و حکم نفخ صور، همه موجودات آسمان و زمین از جمله ملائکه و ارواح را نیز شامل می‌شود. تنها مخلصین و اولیاءالله هستند که از جزع و فزع در نفخ صور استثناء شده‌اند و این در حالی است که همه ساکنان زمین و آسمان با نفخه در می‌گذرند، ولی آنان به حیات خود ادامه می‌دهند. بنابراین ساکنان زمین و آسمان از جمله ملائکه و ارواح در نفخ صور اول می‌میرند و با این نفخ صور که مرگ برزخی می‌باشد از نظام برزخ به نظام بالاتر و اولین عالم از عوالم حشر وارد می‌گردند واز نظام برزخی رها می‌شوند. باید توجه داشت که (نفخ صور) نه شیپور است و نه چیزی خارج از نظام وجود بلکه آن دمی است که به وسیله آن، کل نظام هستی متحوّل و عوض می‌شود. سببش در ظاهر حضرت اسرافیل (ع) می‌باشد ولی در واقع این دم الهی است که خداوند به وسیله اسرافیل انجام می‌دهد مثل بسیاری از حقایق دیگر که به مشیت خداوند به وسیله ملکی محقق می‌گردد. اینجا هم دم الهی را ملکی از ملائک- که دارای سعه وجودی خاصی بوده و نامش (اسرافیل) است- به اذن خداوند متعال ایجاد می‌کند و در حقیقت نفخ و دم در متن وجود و در خودِ صورت‌ها است. برای روشن‌تر شدن این حقیقت (نفخ صور)، در بازگشت هستی به سوی حضرت حق، باید قدری در اصل وجود تأمل کرد که اصل هستی چگونه است که وقتی دم را می‌دمند، (کل وجود) از هر موجودی گرفته می‌شود؟ حقیقت آن است که نظام هستی- به غیر از خداوند سبحان- با یک دمی از جانب حضرت حق آمده است. این دم در اندازه‌های مختلف و قالب‌های گوناگون شکل گرفته و جلوه کرده است و عالم وجود، پدیدار گشته است که همه از آثار (رحمان) می‌باشد. همان اسمی که خداوند در این آیه بعد از اسم جلاله (اللَّه) بدان اشاره دارد: (قُلْ ادْعُوا اللَّهَ أَوْ ادْعُوا الرَّحْمَنِ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی)(1) (بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، برای او نام‌های نیکوتر است). خداوند رحمان، با رحمانیتش دمی دارد که این، یک دم هم بیشتر نیست ولی صورت‌ها و شکل‌ها دارد. به بیان دیگر، این دمی که از آثار رحمانیت خداوند بوده، آغاز گشته و اکنون هم هست و ادامه دارد. یک دم است که در شکل‌های مختلف، اندازه‌های گوناگون و دوره‌های مختلف پیاده می‌گردد. دم سازنده که هم اکنون تداوم دارد، به نقطه‌ای می‌رسد که باز می‌گردد، چنان که از نقطه‌ای شروع شد، به جایی می‌رسد که دم پس گرفته می‌شود. مرحوم فیض برای بیان این دو دم به دم انسان که با یک دم آتش را روشن می‌کند و با دم دیگر آتش را خاموش می‌کند، مثال می‌زند. گاهی دم می‌دهیم روشن کنیم و زمانی دم می‌دهیم که خاموش کنیم. در اینجا نیز دمی داریم که وجود می‌دهد و دمی داریم که معکوس آن بوده و در واقع گرفتن دم اوّل است یعنی، دم دوم می‌آید و آنچه دم اول به موجودات داده، پس می‌گیرد. این دم دوم همان (نفخ صور) است که در مقدمات اول قیامت پیش خواهد آمد. دم دوم که با توجه به نظام علل و اسباب به وسیله صور اسرافیل متحقق می‌گردد، موجودیت موجود را می‌گیرد و همه چیز فانی می‌شود و چنانکه دم اول از نقطه‌ای آغاز و به تدریج نظام وجود را به وجود آورد، دم دوم همه چیز را نابود می‌سازد مگر خدا و وجه او را: (کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ)(2) (جز ذات [و وجه او همه چیز نابود شونده است). بعد از این دم دوم، دوباره نفخ دیگری داریم که مانند دم اول به موجودات وجود می‌دهد البته نه به آن صورتی که نخست بودند و در مرحله اول ایجاد، موجود شدند. با توضیحی که بیان شد، در مجموع سه دم داریم: دم اول که از نقطه شروع عالم هستی بوده و ادامه دارد تا به نقطه‌ای می‌رسد که این دم بر می‌گردد و دم دوم محقق می‌شود، دمِ دوم، دمی است که وجود را از موجودات باز پس می‌گیرد تا جایی که همه چیز از میان برود و تنها وجود خدا باقی بماند. دم سوم، از نو به وجود آورنده موجودات خواهد بود البته نه به شکل وجود دنیایی که در دم اول بود بلکه با قالب و صورتی مقتضی و متناسب با عالم قیامت. از دم دوم به عنوان (نفخ اول) یا (نفخ قابض) یاد می‌کنند و از دم سوم یا نفخ دوم، به (نفخ احیاء) یا (نفخ باسط) نام می‌برند. نفخ اول دم قبض کننده است آن لحظه که اسرافیل بدمد، خداوند با اسم (قابض) خود وجود را از موجودات می‌ستاند و می‌گیرد (نفخ صور اول). نفخ دوم، دم حیات و وجود دهنده است که از لوازمش به پا خاستن موجودات می‌باشد (نفخ صور دوم).(3) برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبایی، ترجمه و تعلیقات: صادق لاریجانی 2- معاد یا بازگشت به سوی خدا، محمد شجاعی 3- پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج 6 4- الالهیات، جعفر سبحانی، ج 4، ص 239 پی‌نوشت‌ (1) اسراء (17)، آیه 011. (2) قصص (28)، آیه 88. (3) ر. ک: قیام قیامت، صص 02- 82. www.morsalat.com
آنچه از آیات نورانی قرآن کریم (همانند سوره مبارکه نمل، آیه 87 و زمر، آیه 68) استفاده میشود این است که دو نفخه وجود دارد، نفخه اول برای میراندن و نفخه دوم برای زنده ساختن.
حکایت صور و دو نفخهاش حکایت همان شیپوری است که در لشکرها برای کارزار به کار میبردهاند. بار اول در صور دمیده میشد که ساکت شوید و برای حرکت آماده گردید و سپس برای بار دوم در صور دمیده میشد که برخیزید و حرکت کنید.
بنابراین صور حقیقتی است موجود که دارای دو گونه صیحه است؛ صیحه میراننده و صیحه زندهکننده و حکم نفخ صور، همه موجودات آسمان و زمین از جمله ملائکه و ارواح را نیز شامل میشود.
تنها مخلصین و اولیاءالله هستند که از جزع و فزع در نفخ صور استثناء شدهاند و این در حالی است که همه ساکنان زمین و آسمان با نفخه در میگذرند، ولی آنان به حیات خود ادامه میدهند.
بنابراین ساکنان زمین و آسمان از جمله ملائکه و ارواح در نفخ صور اول میمیرند و با این نفخ صور که مرگ برزخی میباشد از نظام برزخ به نظام بالاتر و اولین عالم از عوالم حشر وارد میگردند واز نظام برزخی رها میشوند.
باید توجه داشت که (نفخ صور) نه شیپور است و نه چیزی خارج از نظام وجود بلکه آن دمی است که به وسیله آن، کل نظام هستی متحوّل و عوض میشود. سببش در ظاهر حضرت اسرافیل (ع) میباشد ولی در واقع این دم الهی است که خداوند به وسیله اسرافیل انجام میدهد مثل بسیاری از حقایق دیگر که به مشیت خداوند به وسیله ملکی محقق میگردد. اینجا هم دم الهی را ملکی از ملائک- که دارای سعه وجودی خاصی بوده و نامش (اسرافیل) است- به اذن خداوند متعال ایجاد میکند و در حقیقت نفخ و دم در متن وجود و در خودِ صورتها است.
برای روشنتر شدن این حقیقت (نفخ صور)، در بازگشت هستی به سوی حضرت حق، باید قدری در اصل وجود تأمل کرد که اصل هستی چگونه است که وقتی دم را میدمند، (کل وجود) از هر موجودی گرفته میشود؟ حقیقت آن است که نظام هستی- به غیر از خداوند سبحان- با یک دمی از جانب حضرت حق آمده است. این دم در اندازههای مختلف و قالبهای گوناگون شکل گرفته و جلوه کرده است و عالم وجود، پدیدار گشته است که همه از آثار (رحمان) میباشد. همان اسمی که خداوند در این آیه بعد از اسم جلاله (اللَّه) بدان اشاره دارد:
(قُلْ ادْعُوا اللَّهَ أَوْ ادْعُوا الرَّحْمَنِ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی)(1) (بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، برای او نامهای نیکوتر است).
خداوند رحمان، با رحمانیتش دمی دارد که این، یک دم هم بیشتر نیست ولی صورتها و شکلها دارد. به بیان دیگر، این دمی که از آثار رحمانیت خداوند بوده، آغاز گشته و اکنون هم هست و ادامه دارد. یک دم است که در شکلهای مختلف، اندازههای گوناگون و دورههای مختلف پیاده میگردد.
دم سازنده که هم اکنون تداوم دارد، به نقطهای میرسد که باز میگردد، چنان که از نقطهای شروع شد، به جایی میرسد که دم پس گرفته میشود. مرحوم فیض برای بیان این دو دم به دم انسان که با یک دم آتش را روشن میکند و با دم دیگر آتش را خاموش میکند، مثال میزند.
گاهی دم میدهیم روشن کنیم و زمانی دم میدهیم که خاموش کنیم. در اینجا نیز دمی داریم که وجود میدهد و دمی داریم که معکوس آن بوده و در واقع گرفتن دم اوّل است یعنی، دم دوم میآید و آنچه دم اول به موجودات داده، پس میگیرد. این دم دوم همان (نفخ صور) است که در مقدمات اول قیامت پیش خواهد آمد. دم دوم که با توجه به نظام علل و اسباب به وسیله صور اسرافیل متحقق میگردد، موجودیت موجود را میگیرد و همه چیز فانی میشود و چنانکه دم اول از نقطهای آغاز و به تدریج نظام وجود را به وجود آورد، دم دوم همه چیز را نابود میسازد مگر خدا و وجه او را: (کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ)(2) (جز ذات [و وجه او همه چیز نابود شونده است).
بعد از این دم دوم، دوباره نفخ دیگری داریم که مانند دم اول به موجودات وجود میدهد البته نه به آن صورتی که نخست بودند و در مرحله اول ایجاد، موجود شدند.
با توضیحی که بیان شد، در مجموع سه دم داریم: دم اول که از نقطه شروع عالم هستی بوده و ادامه دارد تا به نقطهای میرسد که این دم بر میگردد و دم دوم محقق میشود، دمِ دوم، دمی است که وجود را از موجودات باز پس میگیرد تا جایی که همه چیز از میان برود و تنها وجود خدا باقی بماند. دم سوم، از نو به وجود آورنده موجودات خواهد بود البته نه به شکل وجود دنیایی که در دم اول بود بلکه با قالب و صورتی مقتضی و متناسب با عالم قیامت.
از دم دوم به عنوان (نفخ اول) یا (نفخ قابض) یاد میکنند و از دم سوم یا نفخ دوم، به (نفخ احیاء) یا (نفخ باسط) نام میبرند. نفخ اول دم قبض کننده است آن لحظه که اسرافیل بدمد، خداوند با اسم (قابض) خود وجود را از موجودات میستاند و میگیرد (نفخ صور اول). نفخ دوم، دم حیات و وجود دهنده است که از لوازمش به پا خاستن موجودات میباشد (نفخ صور دوم).(3)
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1- انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبایی، ترجمه و تعلیقات: صادق لاریجانی
2- معاد یا بازگشت به سوی خدا، محمد شجاعی
3- پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج 6
4- الالهیات، جعفر سبحانی، ج 4، ص 239
پینوشت
(1) اسراء (17)، آیه 011.
(2) قصص (28)، آیه 88.
(3) ر. ک: قیام قیامت، صص 02- 82.
www.morsalat.com
- [سایر] نفخ صور چیست؟ و آیا بین صور اول و دوم فاصله است؟
- [سایر] آیا امکان دارد نام فرشتگان و ملائکه را -البته به غیر از عزرائیل، اسرافیل، میکائیل، جبرائیل- مشخص و وظابف آنها را بیان کنید؟ با تشکر
- [آیت الله مکارم شیرازی] چگونه است که وقف در بعضی صور مثل وقف مسجد ایقاع محسوب میشود؟
- [آیت الله بروجردی] حکم ظن در رکعات نماز چیست، معتبر است مطلقاً یا در بعض صور؟
- [سایر] مشاهده صور قبیحه و تصاویر مستهجن افراد غیر مسلمان و ناشناس در اینترنت و غیره چه حکمی دارد؟
- [سایر] فرق مرگی که در این دنیا اتفاق می افتد با مرگی که در نفخ صور اتفاق می افتد در چیست ؟
- [سایر] با دمیده شدن صور اسرافیل آیا روح انسان همانند سایر موجودات می میرد و یا زنده است ؟
- [آیت الله مظاهری] اگر معتکف عمداً و بدون هیچ عذری از مسجد خارج شود، اعتکاف او در صور ذیل چه حکمی دارد:
- [آیت الله خوئی] حکم تخیل نمودن صور حرام در ذهن که موجب برانگیخته شدن شهوت جنسی در انسان بشود در حالت روزه چیست، با اینکه میداند حرام است؟
- [سایر] در مورد نابودی شیطان دو دیدگاه است: 1-نابودی پس از نفخ صور 2-نابودی به دست امام زمان پس از ظهور ایشان؟ کدام یک از این دیدگاه ها محتمل تر است و اگر دیدگاه اول است با محدود بودن زمان شیطان در دنیا منافات دارد با توجه به اینکه نفخ صور از نشانه های پایان دنیا است.
- [آیت الله علوی گرگانی] آب انگور اگر به آتش جوش بیاید پیش از آن که دو قسمت از سه قسمت آن کم شود به جایی بریزد، بنابر احتیاط مستحب باید آنجا را آب بکشند، ولی ظرفی که آب انگور در آن جوش میآید و چیزهائی که مانند کفگیر برای پختن آب انگور بکار میرود، بعد از کم شدن دو قسمت آب انگور پاک میشود بنابر نجاست او، ولی گذشت که در جمیع صور پاکاست.
- [آیت الله خوئی] آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزة آن را تغییر داده، چنانچه به کر یا جاری متصل شود، یا باران بر آن ببارد یا باد باران را در آن بریزد، یا آب باران از ناودان هنگام باریدن در آنجاری شود در تمام این صور چنانچه تغییر آن از بین برود پاک میشود. ولی بنابر احتیاط مستحب باید آب باران یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد.
- [آیت الله سیستانی] آبی که عین نجاست مثل خون و بول در آن ریخته و بو یا رنگ یا مزه آن را تغییر داده ، چنانچه به کر یا جاری متصل شود ، یا باران بر آن ببارد ، یا باد باران را در آن بریزد ، یا آب باران از ناودان هنگام باریدن در آن جاری شود ، در تمام این صور چنانچه تغییر آن از بین برود پاک میشود . ولی باید آب باران یا کر یا جاری با آن مخلوط گردد .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شرط دوم لباس نمازگزار باید مباح باشد و کسی که می داند پوشیدن لباس غصبی حرام است یا اینکه از روی تقصیر حکم مسأله را نداند؛ اگر عمدا در آن لباس نماز بخواند؛ بنا بر احتیاط باطل است؛ ولی در چیزهائی که به تنهائی عورت را نمی پوشاند و همچنین چیزهائی که فعلا نمازگزار آنها را نپوشیده مانند دستمال بزرگ یا لنگی که در جیب گذاشته شود اگرچه بشود عورت را با آنها پوشانید و همچنین چیزهائی که نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگری دارد و در تمام این صور غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد هر چند احتیاط در ترک است.
- [آیت الله سیستانی] شرط دوم : لباس نمازگزار که با آن عورتین خود را میپوشاند باید بنابر احتیاط واجب مباح باشد ، و کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است ، یا اینکه از روی تقصیر حکم مسأله را نداند ، اگر عمداً در آن لباس نماز بخواند ، بنابر احتیاط باطل است . ولی در چیزهائی که به تنهائی عورت را نمیپوشاند ، و همچنین چیزهائی که فعلاً نمازگزار آنها را نپوشیده ، مانند دستمال بزرگ ، یا لنگی که در جیب گذاشته شود اگر چه بشود عورت را با آنها پوشانید ، و همچنین چیزهائی که نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگری دارد ، در تمام این صور غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد ، هر چند احتیاط در ترک است .
- [آیت الله خوئی] (شرط دوم) لباس نمازگزار باید مباح باشد، و کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است، یا از روی تقصیر مسئله را نداند اگر عمداً در نماز بخواند، باطل است. ولی در چیزهایی که به تنهایی عورت را نمیپوشاند و همچنین چیزهایی که فعلًا نمازگزاران آنها را نپوشیده، مانند دستمال بزرگ یا لنگی که در جبیب گذاشته شود، اگرچه بشود عورت را در آنها بپوشاند، و هم چنین چیزهایی که نمازگزار آنها را پوشیده ولی ساتر مباح دیگری دارد، در تمام این صور غصبی بودن آنها به نماز ضرری ندارد، هر چند احتیاط در ترک است.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی که مستطیع شده حج نکند ، و بعد بواسطه پیری یا مرض و ناتوانی ، نتواند حج نماید ، یا حرجی باشد و ناامید باشد از اینکه بعداً خودش حج کند ، باید دیگری را از طرف خود بفرستد ، ودر صورتی که بعداً قدرت پیدا کرد ، خودش نیز حج نماید و همچنین است اگر در سال اولی که به قدر رفتن حج مال پیدا کرده ، بواسطه پیری یا مرض یا ناتوانی نتواند حج کند وناامید از توانائی خود باشد ، و در تمام این صور احتیاط مستحب آن است که چنانچه منوب عنه مرد باشد ، نائب صروره باشد ، یعنی کسی باشد که برای اولین بار به حج میرود .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر به خیال اینکه کسی فقیر است به او زکوه بدهد ، بعد بفهمد فقیر نبوده یا از روی دانستن مسأله به کسی که میداند فقیر نیست زکوه بدهد ، چنانچه چیزی را که به او داده باقی باشد باید از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد ، پس اگر کسی که آن چیز را گرفته می دانسته یا احتمال می داده که زکوه است ، انسان باید عوض آن را از او بگیرد وبه مستحق بدهد ولی اگر به غیر عنوان زکوه داده نمی تواند چیزی از او بگیرد و باید از مال خودش زکوه را به مستحق بدهد و در همه صور می تواند از مال خودش زکوه را بدهد و از کسی که گرفته مطالبه نکند .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان کاری کند که زن حامله سقط کند و آن سقط آزاد و محکوم به اسلام باشد؛ چنانچه چیزی که سقط شده نطفه باشد؛ دیه اش بیست مثقال شرعی طلای سکه دار است؛ که هر مثقال آن 18 نخود می باشد. و اگر علقه یعنی خون بسته باشد؛ چهل مثقال. و اگر مضغه یعنی پاره گوشت باشد؛ شصت مثقال. و اگر استخوان شده باشد؛ هشتاد مثقال. و اگر گوشت آورده ولی هنوز روح در او دمیده نشده؛ صد مثقال. و اگر روح در او دمیده شده؛ چنانچه پسر باشد؛ دیه او هزار مثقال و اگر دختر باشد؛ دیه او پانصد مثقال شرعی طلای سکه داراست. و در جمیع این صور اگر عوض هر یک مثقال طلا ده درهم نقره بدهد کافی است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود چنانچه از صورت نمازگزار بیرون رود ، باید نمازش را دوباره بخواند . هشتم : از مبطلات نماز آن است کهبر ای کار دنیا عمداً گریه کند ، احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بی صدا هم گریه نکند و اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند ، آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد ، بلکه از بهترین اعمال است . نهم : ا ز مبطلات نماز کاری است که صور ت نماز را به هم بزند ، مثل دست زدن و به هوا پریدن ومانند اینها کم باشد یازیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی ، ولش کاری که صورت نماز را به هم نزند مثل اشاره کردن با دست ، اشکال ندارد .