وقتی اجزای پراکنده ی بدن جمع شدند و ترکیب و هیئت مناسب خود را یافتند روح از مبدأ فیّاض افاضه می شود؛ از سوی دیگر، قرار است روح اولیه اش برگردد، تا معاد محقق شود، در نتیجه، دو روح در یک بدن جمع می شود که طبق دلایل قطعی این امر محال و نشدنی است. این شبهه بر اساس اندیشه ی (مشائی ها) پی ریزی شده است که می گویند نسبت روح به بدن، مانند نسبت مرغ به قفس است؛ گویا نفوس قبلا آفریده و موجود شده اند و در صف انتظار قرار دارند، تا بدنی مستعد پیدا شود و فوراً در آن لانه کنند؛ اما طبق حکمت متعالیه، روح هم زمان و همراه با بدن رشد و تکامل می یابد، روی این اصل، آن گاه که جنین به پایه ای از تکامل رسید، روح انسان بر آن، به عنوان یک موجود لطیف که کم ترین مرتبه ی از مراتب تجرد را داراست، تعلق گرفت، پیوسته در طول زمان با تکامل جسم او همراه است، تا سرانجام تبدیل به نفس انسان می گردد و به مرور زمان راه تکامل را می پیماید تا آن جا که نفس انسان سی ساله با نفس نوزاد از نظر تکامل قابل قیاس نیست؛ نفس نوزاد با پایین ترین درجه ی تجرد فقط صور اشیا را درک می کند، اما انسان سی ساله توان استدلال علمی و نظری را دارد. با توجه به این مطلب باید گفت: اگر معاد جسمانی روحانی، تدریجی و در طول زمان می بود، به گونه ای که بشر در آن جهان نیز از طریق جنین و به صورت نوزادی در آمده و سرانجام انسان کامل می شد، شبهه ی یاد شده ارزش طرح داشت؛ لکن مسأله ی معاد، آن گونه که قرآن یاد آور شده، دفعی و آنی است[1] و در یک لحظه، کم تر از یک چشم به هم زدن، اجزای بدن دور هم گرد می آیند؛ در این صورت، چنین بدنی فقط شایستگی تعلق نفس خودش را دارد، نه نفس و روح جدید را؛ زیرا روح جدید، طبق اصل یاد شده، نه پیش از آن آفریده شده و نه فوراً به وجود می آید، بلکه در سایه ی تکامل ماده، از نازل ترین مرتبه به کامل ترین آن می رسد.[2] پی نوشتها: [1]. سوره ی بقره، آیه ی 259: (وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً)؛ و به استخوان های (مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آنها می پوشانیم. در ماجرای حضرت عزیر، جسد پراکنده ی حیوان تبدیل به حیوان کامل شد. [2]. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 9، ص 162. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
وقتی اجزای پراکنده ی بدن جمع شدند و ترکیب و هیئت مناسب خود را یافتند روح از مبدأ فیّاض افاضه می شود؛ از سوی دیگر، قرار است روح اولیه اش برگردد، تا معاد محقق شود، در نتیجه، دو روح در یک بدن جمع می شود که طبق دلایل قطعی این امر محال و نشدنی است.
این شبهه بر اساس اندیشه ی (مشائی ها) پی ریزی شده است که می گویند نسبت روح به بدن، مانند نسبت مرغ به قفس است؛ گویا نفوس قبلا آفریده و موجود شده اند و در صف انتظار قرار دارند، تا بدنی مستعد پیدا شود و فوراً در آن لانه کنند؛ اما طبق حکمت متعالیه، روح هم زمان و همراه با بدن رشد و تکامل می یابد، روی این اصل، آن گاه که جنین به پایه ای از تکامل رسید، روح انسان بر آن، به عنوان یک موجود لطیف که کم ترین مرتبه ی از مراتب تجرد را داراست، تعلق گرفت، پیوسته در طول زمان با تکامل جسم او همراه است، تا سرانجام تبدیل به نفس انسان می گردد و به مرور زمان راه تکامل را می پیماید تا آن جا که نفس انسان سی ساله با نفس نوزاد از نظر تکامل قابل قیاس نیست؛ نفس نوزاد با پایین ترین درجه ی تجرد فقط صور اشیا را درک می کند، اما انسان سی ساله توان استدلال علمی و نظری را دارد.
با توجه به این مطلب باید گفت: اگر معاد جسمانی روحانی، تدریجی و در طول زمان می بود، به گونه ای که بشر در آن جهان نیز از طریق جنین و به صورت نوزادی در آمده و سرانجام انسان کامل می شد، شبهه ی یاد شده ارزش طرح داشت؛ لکن مسأله ی معاد، آن گونه که قرآن یاد آور شده، دفعی و آنی است[1] و در یک لحظه، کم تر از یک چشم به هم زدن، اجزای بدن دور هم گرد می آیند؛ در این صورت، چنین بدنی فقط شایستگی تعلق نفس خودش را دارد، نه نفس و روح جدید را؛ زیرا روح جدید، طبق اصل یاد شده، نه پیش از آن آفریده شده و نه فوراً به وجود می آید، بلکه در سایه ی تکامل ماده، از نازل ترین مرتبه به کامل ترین آن می رسد.[2]
پی نوشتها:
[1]. سوره ی بقره، آیه ی 259: (وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً)؛ و به استخوان های (مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آنها می پوشانیم. در ماجرای حضرت عزیر، جسد پراکنده ی حیوان تبدیل به حیوان کامل شد.
[2]. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 9، ص 162.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
- [سایر] معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] نظر مشروح قرآن درباره ی معاد جسمانی - روحانی چیست؟ آیا در قرآن برای معاد جسمانی - روحانی مصداق و نمونه ای ذکر شده است؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] به چه دلیل معاد، جسمانی - روحانی است؟
- [سایر] قرآن و معاد جسمانی و روحانی؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [سایر] نظر روایات اسلامی راجع به معاد جسمانی - روحانی چیست؟
- [سایر] منشا تفاوت در روایات و دین اسلام در مورد معاد جسمانی و روحانی چیست ؟
- [سایر] لطفا با دلیل محکم اثبات کنید که معاد هم جسمانی هست و هم روحانی؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی است ؟دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [آیت الله علوی گرگانی] رساندن غبار غلیظ به حلق، روزه را باطل میکند چه غبار چیزیباشد که خوردن آن حلال است مثل آرد، یا غبار چیزی باشد که خوردن آن حرام است مثل خاک، و بنابر احتیاط واجب باید غباری را هم که غلیظ نیست به حلق نرساند مگر در صورتی که اجتناب از او مشکل وسخت باشد که در این صورت، روزه او صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] اگر بواسطه یقین یا احتمال ضرر ، تیمم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد ، تیمم او باطل است . و اگر بعد از نماز بفهمد باید دوباره نماز را با وضو یا غسل بخواند ، مگر در صورتی که وضو یا غسل در حالت یقین یا احتمال ضرر موجب نگرانی روحی باشد ، که تحملش مشکل است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر بین کسانی که در یک صف ایستاده اند بچه ممیز یعنی: بچه ای که خوب و بد را می فهمد فاصله شود، در صورتی که بدانند نماز او صحیح است می توانند اقتدا کنند، و اگر شک در صحت نماز او داشته باشند، و فاصله زیاد باشد که اتصال بقیه صف به امام بوسیله آن طفل باشد اقتدا مشکل است، بلی فاصله شدن یک طفل مانع نیست هر چند نماز او باطل باشد.
- [آیت الله سبحانی] اگر به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی کند ولی در بین نماز فقط چند مرتبه بول و غائط از او خارج می شود به طوری که اگر بخواهد بعد از هر کدام وضو بگیرد مشکل نیست، در این صورت باید بنابر احتیاط واجب ظرف آبی پهلوی خود بگذارد و هر وقت چیزی از او خارج شد وضو بگیرد و بقیّه نماز را بخواند و حتّی الإمکان همان نماز را با یک وضو، دوباره بخواند و اگر در بین آن نماز وضوی او باطل شد اعتنا نکند; اما اگر چنان پی در پی از او خارج می شود که این کار برای او مشقّت بار است; یک وضو کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز خواندن در زمین بسیار وسیعی که برای بیشتر مردم مشکل است موقع نماز از آن جا به جای دیگر بروند جایز و صحیح است؛ هر چند مالک آن از نماز خواندن در آن جا نهی کرده باشد یا این که انسان بداند راضی نیست یا این که مالک آن صغیر یا مجنون باشد، ولی احتیاط مستحب آن است که در این چند صورت در آنجا نماز نخوانند؛ ولی غاصب نباید در مکان غصبی نماز بخواند هر چند بسیار وسیع باشد و نماز او به احتیاط مستحب باطل است. همچنین کسانی مانند همسر و فرزندان و مهمانهای غاصب که به حساب او در این مکان تصرف میکنند. شرط دوم: استقرار است؛ یعنی مکان نمازگزار باید بیتکان باشد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که میترسد در صورت وضو گرفتن مریض شود، یا بیماری او شدت یابد، یا زمان بهبودی او طولانیتر شود، یا درمان بیماری مشکل گردد به طوری که تحمّل آن برای وی سخت باشد و همچنین کسی که میترسد در صورتی که آب را به مصرف وضو برساند، دچار تشنگی شدید شود، میتواند تیمّم کند؛ ولی اگر بترسد که تشنگی شدید برای وی ضرر قابل توجهی داشته باشد، باید تیمّم کند و اگر نداند که آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد که ضرر شدیدی که از نظر شرع حرام است داشته، وضوی او بنا بر احتیاط باطل است و در غیر این صورت صحیح میباشد، اگرچه احتیاط مستحب آن است که با آن وضو نماز نخواند و تیمّم کند.
- [آیت الله خوئی] نماز جمعه مانند نماز صبح دو رکعت است، و امتیازش از نماز صبح این است که دو خطبه در پیش دارد، و نماز جمعه تخییری است: به این معنی که مکلف در روز جمعه مخیر است که نماز جمعه را بخواند درصورتی که شرائطش موجود باشد، یا نماز ظهر بهجا آورد، پس اگر نماز جمعه را بهجا آورد کفایت از ظهر میکند. و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول): داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب است، و وقتش تا برابر شدن سایه شاخص است با شاخص بنابر أظهر، پس هر گاه تا برابر شدن سایه با شاخص نماز جمعه را تأخیر انداخت، وقتش خارج شده و نماز را باید بهجا آورد. (دوم) شمارة افراد، و آن هفت نفر است با امام، و هر گاه هفت نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمیشود. بلی نماز جمعه از پنج نفری که یکیشان امام باشد صحیح است. (سوم) بودن امام جامع شرائط امامت: از عدالت و غیر آن از چیزهایی که در امام جماعت معتبر است، همچنانکه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز جمعه واجب نمیشود. و صحیح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: (اول) جماعت بودن، پس فرادی صحیح نیست و هر گاه مأموم قبل از رکوع رکعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود، و یک رکعت دیگر به او اضافه میکند، و اگر در رکوع درک امام کند مجزی بودنش مشکل است، و احتیاط ترک نشود. (دوم) خواندن دو خطبه پیش از نماز: که در خطبه اول حمد و ثنای الهی را گفته و وصیت به تقوی و پرهیزگاری شود و یک سوره از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخیزد، و باز هم حمد و ثنای الهی را بهجا آورده و بر پیغمبر اکرم و ائمه مسلمین صلوات فرستاده، و برای مؤمنین و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) کند. و لازم است خطبه پیش از نماز باشد، پس اگر نماز را پیش از دو خطبه شروع کرد صحیح نخواهد بودو خواندن خطبه پیش از زوال آفتاب جایز نیست. لازم است کسی که خطبه را میخواند هنگام خطبه ایستاده باشد پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحیح نخواهد بود و فاصله انداختن بین دو خطبه به بنشستن لازم و واجب است، و لازم است نشستن مختصر و خفیف باشد، و لازم است امام جماعت و خطیب (کسی که خطبه میخواند) یک نفر باشد. واقوی این است که در خطبه طهارت شرط نیست، اگرچه اشتراط احوط است. و در مقدار واجب از خطبه عربیت (زبان عربی) معتبر است، و در مازاد بر آن معتبر نیست مگر آنکه حاضرین زبان عربی را ندانند، که احوط در این صورت در خصوص وصیت به تقوی جمع بین عربیت و زبان حاضرین است. (سوم) آنکه مسافت بین دو نماز جمعه کمتر از یک فرسخ نباشد، پس هر گاه نماز جمعه دیگری در مسافت کمتر از یک فرسخ برپا باشد، و مقارن هم بودند هر دو باطل میشوند، و اگر یکی سبقت بر دیگری داشت هر چند به تکبیرة الاحرام باشد صحیح و دومی باطل خواهد بود و اگر پس از برگزاری نماز جمعه کشف شد که نماز جمعه دیگری بر او سابق یا مقارنش در مسافت کمتر از یک فرسخ بر پا شده بوده بهجا آوردن نماز ظهر واجب خواهد بود، و فرقی نیست بین این کشف در وقت یا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه درصورتی مانع از نماز جمع دیگر در مسافت مزبور میشود که خود صحیح و جامع شرائط باشد، والا در مانع بودنش اشکال است، و اقرب مانع نبودن است.