تجربه ی دینی بودنِ وحی به چه معنا است؟ آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟
(تجربه ی دینی) هر چند اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمی گذرد،[1] اما محتوای آن، که تقریباً برابر با الهام و شهود است[2]، پیشینه ای دیرینه دارد و با تاریخ بشر آمیخته است. در جهان غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود خدا، با اشکالاتی جدّی روبه رو گشت و تلاش نظام های فلسفی برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئله ی تجربه ی دینی مورد توجه قرار گرفت و پناه گاهی برای حراست از ایمان مذهبی به شمار آمد.[3] شلایر ماخر (1834 - 1768.م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه ی دینی) است.[4] وی از یک سو برخی از آموزه های کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری می یافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمی پسندید، از این رو مکتب خود را بر پایه ی تجربه ی دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد: گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بی نهایت است و اساساً دین از مقوله ی احساس و شور و شوق به موجود نامتناهی است و افکار و عقاید و اعمال دینی جنبه ی ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. ... هویت دین عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.[5] پس از شلایر ماخر، مسئله ی تجربه ی دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایج ترین برهان های اثبات وجود خدا به شمار می رود. به طور ساده می توان گفت مقصود از تجربه ی دینی آن است که همه ی انسان ها کم و بیش به (امری متعالی) آگاهی دارند و در تجربه های درونی خود، آن را می یابند؛[6] هر چند در تفسیر آن امر متعالی یک سان عمل نمی کنند. به هر حال، برخی از اندیشمندان جهان اسلام نیز از این روی کرد جانب داری نموده، بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار بگذاریم و به همه ی امور دینی، هم چون وحی، از چشم انداز تجربه نظر اندازیم. در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایم های معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی مدل ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک می شده اند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه ی دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.[7] بر اساس این دیدگاه، آنچه با تجربه ی دینی دریافت می شود، معانی و حقایقی است که نیازمند تعبیر است و (وقتی تجربه در تعبیر می آید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر می گذارد)[8]. تجربه ی دینی پیامبران نیز تافته ی جدا بافته ای نیست و هم چون دیگر تجربه ها، در زندان محدودیت های انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد. اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند... وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.[9] برخی از روشن فکران مسلمان، پا را از این نیز فراتر نهاده، تفسیر تجربه ی دینی پیامبر اسلام را به دست آدمیان طول تاریخ سپرده اند.[10] بر اساس این دیدگاه، راز خاتمیّت دین اسلام در این نکته نهفته است که وحی اسلامی به گونه ای تعبیر نشده، در اختیار همگان قرار گرفته تا در هر دورانی، تعبیری مناسب از آن ارائه گردد و قرائت تازه ای از دین، فراهم آید؛ یعنی بر خلاف پیامبران دیگر که برداشت خود از تجربه ی باطنی شان را پیش کش امّت ها می کردند، در باره ی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) تقدیر الهی بر این قرار گرفته است که (عین تجربه ی باطنی پیامبر، بدون تفسیر، در اختیار مردم قرار گیرد... گویی که آن تجربه برای ما و برای هر نسلی در هر عصری تکرار می شود)[11]. نقد و بررسی[12] 1. توجه به تجربه ی دینی هر چند با انگیزه ای خیر خواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از حریم دیانت صورت گرفته است، اما نباید به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی هر کدام از عقل و الهام را در جای گاه شایسته ی خویش می نشانند و دادِ هر یک را از راه بی حرمتی به دیگری نمی ستانند و بدین وسیله، هم آهنگی خود را با توانایی ها و نیازهای واقعی انسان به خوبی می نمایانند. 2. تفسیر وحی به تجربه ی دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیت های بشری، چنان که اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نموده اند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال می برد؛[13] در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را بر نمی تابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوّت می انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دست خوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟ 3. یکی از انگیزه هایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است.[14] به گمان اینان، آنچه وحی الهی را بانیازهای هر زمان متناسب می سازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربه ی درونی بر عهده می گیرد؛ در حالی که می توان گفت فرستنده ی وحی، خود به مصالح جامعه های گوناگون آگاه تر است و نیازی نیست که این تناسب سازی را به گیرنده ی وحی (پیامبر) واگذارد. 4. وحی الهی پدیده ای خردگریز، غیر متعارف و به تعبیر کارل بارث (سخنی به کلی دیگر) است.[15] از این رو، بِه ترین راه آشنایی با آن، بهره گیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافته اند. امام صادق(علیه السلام)که پرورش یافته ی مکتب پیامبر است، در پاسخ به این پرسش که (چگونه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل می شود، از القائات شیطان باشد) فرمودند: (ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه)[16]؛ وقتی خداوند شخصی را به رسالت بر می گزیند، آرامش و اطمینانی به او می بخشد (که هر گونه دغدغه ی خاطری را از او می زداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل می شود، چنان است که گویا آن را می بیند. هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا می دانستند و خود را پیام رسان و واسطه ای بیش نمی شمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردیدناپذیر می سازد، بر اساس همین دیدگاه معنا می یابد. در نتیجه، تجربه ی تعبیر نشده ای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیت های انسانی اش، حقیقت الهی را پوشیده دارد. پی نوشتها: [1]. ر.ک: تجربه ی دینی، ص 9. [2]. برای آشنایی بیش تر با مقصود از تجربه ی دینی، ر.ک: عقل و اعتقاد دینی، ص 6635؛ رساله ی دین شناخت، ص 8743؛ و تجربه ی دینی، ص 254243. [3]. تجربه ی دینی، ص 10. [4]. علم و دین، ص 131. [5]. تجربه ی دینی، یادداشت مترجم، ص 316 - 315. [6]. ر.ک: گیسلر، فلسفه ی دین، ج 1، ص 52. [7]. کیان: میزگرد پلورالیسم دینی، ش 28، ص 13. [8]. همان، ص 4. [9]. علم و دین، ص 269؛ هم چنین ر.ک: هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص 200. [10]. همین نویسنده در گام های بعدی از مؤمنان می خواهد که پا جای پای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بگذارند و با ادامه دادن تجربه ی پیامبران بر غنا و فربهی دین بیفزایند: (این دین یک دیالوگ تدریجی زمین و آسمان و عین یک تجربه ی پیامبرانه ی طولانی تاریخی بود. مسلمین تا وقتی زنده و پویا هستند که این تجربه را... ادامه دهند و کمال حداقلی را به سوی کمال حداکثری پیش برند... امروز دوران مأموریت نبوی پایان یافته است، اما مجال برای بسط تجربه ی نبوی باز است) (کیان: بسط تجربه ی نبوی، ش 39، ص 10). [11]. فربه تر از ایدئولوژی، ص 77. [12]. ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص 146. [13]. خطا پذیری تجربه ی دینی، مورد تأکید بسیاری از نویسندگان غربی قرار گرفته است و برخی از آنان به صراحت وحی را نیز خارج از این چارچوب ندانسته اند (علاوه بر منابع پیشین: ر.ک: گیسلر، فلسفه ی دین، ج 1، ص 92.) با این حال برخی بدون این که راهی برای نجات وحی از این گرداب نشان دهند، تجربه ی دینی پیامبر را معیاری برای سنجش تجارب دینی دیگران خوانده اند (ر.ک: کیان: مدرنیسم و وحی، ش 29، ص 18). [14]. ر.ک: کیان: همان. [15]. هرمونتیک، کتاب و سنت، ص 200. [16]. بحارالانوار، ج 18، ص 262؛ هم چنین ر.ک: ج 11، ص 56. منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.
عنوان سوال:

تجربه ی دینی بودنِ وحی به چه معنا است؟ آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟


پاسخ:

(تجربه ی دینی) هر چند اصطلاح جدیدی است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمی گذرد،[1] اما محتوای آن، که تقریباً برابر با الهام و شهود است[2]، پیشینه ای دیرینه دارد و با تاریخ بشر آمیخته است. در جهان غرب پس از آن که براهین عقلی اثبات وجود خدا، با اشکالاتی جدّی روبه رو گشت و تلاش نظام های فلسفی برای دفاع عقلانی از دین به شکست انجامید، مسئله ی تجربه ی دینی مورد توجه قرار گرفت و پناه گاهی برای حراست از ایمان مذهبی به شمار آمد.[3] شلایر ماخر (1834 - 1768.م)، فیلسوف و متکلم آلمانی و اولین کسی که این اصطلاح را به کار گرفت، بر این باور بود که مبنای دیانت، نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز، بلکه آگاهی دینی (تجربه ی دینی) است.[4] وی از یک سو برخی از آموزه های کتاب مقدس مسیحیان را در تضاد با عقل و فهم بشری می یافت و از سوی دیگر، بی اعتنایی به دین را نمی پسندید، از این رو مکتب خود را بر پایه ی تجربه ی دینی بنا نهاد و چنین ادعا کرد:
گوهر دین، احساس و توجه باطنی به بی نهایت است و اساساً دین از مقوله ی احساس و شور و شوق به موجود نامتناهی است و افکار و عقاید و اعمال دینی جنبه ی ثانوی داشته و در واقع، چیزی جز تجلی احساسات دینی نیستند. ... هویت دین عقاید و مناسک دینی نیست، بلکه احساس درونی و امری قلبی است.[5]
پس از شلایر ماخر، مسئله ی تجربه ی دینی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان غربی قرار گرفت و امروزه در غرب یکی از رایج ترین برهان های اثبات وجود خدا به شمار می رود. به طور ساده می توان گفت مقصود از تجربه ی دینی آن است که همه ی انسان ها کم و بیش به (امری متعالی) آگاهی دارند و در تجربه های درونی خود، آن را می یابند؛[6] هر چند در تفسیر آن امر متعالی یک سان عمل نمی کنند.
به هر حال، برخی از اندیشمندان جهان اسلام نیز از این روی کرد جانب داری نموده، بر این باورند که باید الگوهای سنّتی را کنار بگذاریم و به همه ی امور دینی، هم چون وحی، از چشم انداز تجربه نظر اندازیم.
در طول تاریخ ادیان وحیانی، پیروان این ادیان وقتی خواستند بفهمند وحی چیست، آن را با پارادایم های معرفتی که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتی مدل ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسئله نزدیک می شده اند. امروز اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه ی دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.[7]
بر اساس این دیدگاه، آنچه با تجربه ی دینی دریافت می شود، معانی و حقایقی است که نیازمند تعبیر است و (وقتی تجربه در تعبیر می آید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر می گذارد)[8]. تجربه ی دینی پیامبران نیز تافته ی جدا بافته ای نیست و هم چون دیگر تجربه ها، در زندان محدودیت های انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد.
اعتنای خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطا ناپذیری القا کند... وحی الوهی و واکنش انسانی، همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.[9]
برخی از روشن فکران مسلمان، پا را از این نیز فراتر نهاده، تفسیر تجربه ی دینی پیامبر اسلام را به دست آدمیان طول تاریخ سپرده اند.[10] بر اساس این دیدگاه، راز خاتمیّت دین اسلام در این نکته نهفته است که وحی اسلامی به گونه ای تعبیر نشده، در اختیار همگان قرار گرفته تا در هر دورانی، تعبیری مناسب از آن ارائه گردد و قرائت تازه ای از دین، فراهم آید؛ یعنی بر خلاف پیامبران دیگر که برداشت خود از تجربه ی باطنی شان را پیش کش امّت ها می کردند، در باره ی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) تقدیر الهی بر این قرار گرفته است که (عین تجربه ی باطنی پیامبر، بدون تفسیر، در اختیار مردم قرار گیرد... گویی که آن تجربه برای ما و برای هر نسلی در هر عصری تکرار می شود)[11].
نقد و بررسی[12]
1. توجه به تجربه ی دینی هر چند با انگیزه ای خیر خواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از حریم دیانت صورت گرفته است، اما نباید به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بینجامد. معارف اسلامی هر کدام از عقل و الهام را در جای گاه شایسته ی خویش می نشانند و دادِ هر یک را از راه بی حرمتی به دیگری نمی ستانند و بدین وسیله، هم آهنگی خود را با توانایی ها و نیازهای واقعی انسان به خوبی می نمایانند.
2. تفسیر وحی به تجربه ی دینی پیامبر و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیت های بشری، چنان که اندیشمندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح نموده اند، عصمت پیامبران در ابلاغ وحی را زیر سؤال می برد؛[13] در حالی که این بُعد از عصمت، هیچ گونه تردیدی را بر نمی تابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوّت می انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی، خود دست خوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهد بود؟
3. یکی از انگیزه هایی که برخی را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقراری آشتی میان ثبات وحی و تغییر و تحوّل زندگی بشر بوده است.[14] به گمان اینان، آنچه وحی الهی را بانیازهای هر زمان متناسب می سازد، نقشی است که پیامبر در تعبیر از این تجربه ی درونی بر عهده می گیرد؛ در حالی که می توان گفت فرستنده ی وحی، خود به مصالح جامعه های گوناگون آگاه تر است و نیازی نیست که این تناسب سازی را به گیرنده ی وحی (پیامبر) واگذارد.
4. وحی الهی پدیده ای خردگریز، غیر متعارف و به تعبیر کارل بارث (سخنی به کلی دیگر) است.[15] از این رو، بِه ترین راه آشنایی با آن، بهره گیری از سخنان کسانی است که خود به این منبع معرفت دست یافته اند. امام صادق(علیه السلام)که پرورش یافته ی مکتب پیامبر است، در پاسخ به این پرسش که (چگونه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)بیم آن نداشت که آنچه به عنوان وحی الهی بر او نازل می شود، از القائات شیطان باشد) فرمودند: (ان اللّه اذا اتّخَذَ عَبداً رَسولا انزَل عَلَیه السکینَة وَ الوِقار، فَکانَ یَأتیه مِن قَبل اللّه عَزّوَجَل مثل الذی یراه بعینه)[16]؛ وقتی خداوند شخصی را به رسالت بر می گزیند، آرامش و اطمینانی به او می بخشد (که هر گونه دغدغه ی خاطری را از او می زداید) و در نتیجه، آنچه که از جانب خدا بر وی نازل می شود، چنان است که گویا آن را می بیند.
هم چنین، گیرندگان وحی، نه تنها معانی، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا می دانستند و خود را پیام رسان و واسطه ای بیش نمی شمردند. اعجاز لفظی قرآن که الهی بودن این کتاب را تردیدناپذیر می سازد، بر اساس همین دیدگاه معنا می یابد. در نتیجه، تجربه ی تعبیر نشده ای در کار نیست تا پیامبر از پیشِ خود، آن را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیت های انسانی اش، حقیقت الهی را پوشیده دارد.
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: تجربه ی دینی، ص 9.
[2]. برای آشنایی بیش تر با مقصود از تجربه ی دینی، ر.ک: عقل و اعتقاد دینی، ص 6635؛ رساله ی دین شناخت، ص 8743؛ و تجربه ی دینی، ص 254243.
[3]. تجربه ی دینی، ص 10.
[4]. علم و دین، ص 131.
[5]. تجربه ی دینی، یادداشت مترجم، ص 316 - 315.
[6]. ر.ک: گیسلر، فلسفه ی دین، ج 1، ص 52.
[7]. کیان: میزگرد پلورالیسم دینی، ش 28، ص 13.
[8]. همان، ص 4.
[9]. علم و دین، ص 269؛ هم چنین ر.ک: هرمنوتیک، کتاب و سنت، ص 200.
[10]. همین نویسنده در گام های بعدی از مؤمنان می خواهد که پا جای پای رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بگذارند و با ادامه دادن تجربه ی پیامبران بر غنا و فربهی دین بیفزایند: (این دین یک دیالوگ تدریجی زمین و آسمان و عین یک تجربه ی پیامبرانه ی طولانی تاریخی بود. مسلمین تا وقتی زنده و پویا هستند که این تجربه را... ادامه دهند و کمال حداقلی را به سوی کمال حداکثری پیش برند... امروز دوران مأموریت نبوی پایان یافته است، اما مجال برای بسط تجربه ی نبوی باز است) (کیان: بسط تجربه ی نبوی، ش 39، ص 10).
[11]. فربه تر از ایدئولوژی، ص 77.
[12]. ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص 146.
[13]. خطا پذیری تجربه ی دینی، مورد تأکید بسیاری از نویسندگان غربی قرار گرفته است و برخی از آنان به صراحت وحی را نیز خارج از این چارچوب ندانسته اند (علاوه بر منابع پیشین: ر.ک: گیسلر، فلسفه ی دین، ج 1، ص 92.) با این حال برخی بدون این که راهی برای نجات وحی از این گرداب نشان دهند، تجربه ی دینی پیامبر را معیاری برای سنجش تجارب دینی دیگران خوانده اند (ر.ک: کیان: مدرنیسم و وحی، ش 29، ص 18).
[14]. ر.ک: کیان: همان.
[15]. هرمونتیک، کتاب و سنت، ص 200.
[16]. بحارالانوار، ج 18، ص 262؛ هم چنین ر.ک: ج 11، ص 56.
منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین