معنی عبادت خداوند چیست؟ و ایاک نعبد وایاک نستعین در زندگی روزمره چیست؟
معنای عبادت خداوند: در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع باشد، بطوری که هیچ گونه عصیان و مقاومتی نداشته باشد، تعبد گویند. در قدیم راهها و جاده ها به صورت سنگلاخی و ناهموار بود به طوری که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند که با عبور و مرور، کم کم سنگ ریزه ها خرد و نرم می شدند و مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، و پای انسانها و حیوانها را آزار نمی دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالیکه راهی که بیراهه بود، سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. عرب به این راهی که نرم ورام شده بود می گفتند طریق معبد. انسان عبد و معبد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.[1] در اصطلاح، عبادت و پرستش خداوند به معنای حالتی است که در آن انسان از ناحیه باطنی خویش توجه به حقیقتی که او را آفریده است، دارد و خودش را در قبضه قدرت او و نیازمند به او می بیند. در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می کند. این امر اساساً قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد یکی از نیازهای روحی بشر است که انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل می کند.[2] ایاک نعبد جمله ایاک نعبد از نظر دستور زبان عربی، ایاک، مفعول نعبد است و به حسب طبع اولی می بایست پس از فعل بیاید و گفته شود نعبدک و اگر این طور بود معنایش این بود: خدایا ترا پرستش می کنیم. ولی علمای ادب می گویند اگر یک کلمه که جایش مؤخر است، مقدم بدارند علامت انحصار است، و این اختصاص اختصاص به زبان عربی ندارد و در فارسی هم چنین است. بنابراین معنای این جمله می شود: خدایا تنها تو را پرستش می کنیم و رام و مطیع تو هستیم. پس جمله ایاک نعبد یک جمله است به جای دو جمله. جمله اثباتی یعنی در مقابل خدا تسلیم هستیم و جمله نفی یعنی در مقابل غیر خدا هرگز تسلیم نمی شویم. توحید در عبادت نیز به همین معناست که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگر خاضع و تسلیم نباشیم، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرّد داشته باشیم. پس انسان همواره باید دو حالت متضاد داشته باشد، تسلیم محض خدا و عصیان غیر خدا. البته تذکر این نکته لازم است اطاعت کسانی که خداوند دستور داده مثل پدر و مادر، امام و رهبران جامع الشرایط، همه در واقع اطاعت خدا است. چون خدا فرمان داده است اطاعت می کنیم و هر رشته ای که به اینجا برسد عبادت خداست، ولی هرچه در کنار و عرض خدا قرار گیرد، شرک است. ایمان در اسلام ایمان در اسلام، بدون کفر عملی نیست، بلکه همواره بایستی در کنار تسلیم به خداوند، انکار مظاهر طغیان قرار گیرد، تا ایمان کامل گردد و در جمله ایاک نعبد، همان ایمان و کفری که از شعار توحید استفاده می شود، گنجانده شده است. مسلمان که می گوید: لا اله الا الله در آن واحد یک ایمان و یک کفر را ابراز می دارد، ایمان به خدا و کفر به غیر خدا. در آیة الکرسی می خوانیم (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی)[3] اینک که حقیقت آشکار شده، هیچ گونه اجبار و اکراهی در کار نیست، آنکس که مؤمن به الله باشد، در حالیکه در همان آن کافر به طاغوت (آنچه که مظهر طغیان است) باشد، آنکس رستگار گشته و عروة الوثقی یعنی به دستگیره محکم، چنگ زده است. ضمیر جمع نکته جالبی که در نعبد مطرح است ضمیر جمع بودن آن است و بصورت مفرد یعنی اعبد گفته نشده است (من تو را می پرستم) بلکه گفته شده است نعبد (ما، تنها تو را می پرستیم) آن نکته آنست که چون انسان در مرحله ساخته شدن است و همانطور که انسان در مرحله ساخته شدن است و همانطور که انسان در پرتو شناخت خدا و توجه به او ساخته می شود نه در صورت غفلت از او و بی خبری از او، و همانطور که در عمل و فعالیت ساخته می شود نه با نظر و اندیشه محض، یکی دیگر از راههای ساخته شدن آن، عبارت است از همراه و هماهنگ با جامعه توحیدی بودن، و در ضمن اجتماع توحیدی بودن، راه ساخته شدن اوست نه منفصل و جدا از قافله اهل توحید. انسان موجودی است فکری، الهی، عملی، اجتماعی. انسان بدون اندیشه و شناخت، انسان حقیقی نیست. انسان بریده شده از خدا و غافل از خدا، انسان نیست. انسان اندیشنده الهی بریده از عمل نیز انسان حقیقی نیست، انسانی کاستی گرفته است. همینطور انسان اندیشنده خداشناس عملی بریده از جامعه توحیدی نیز انسان ناقص است. پس در حقیقت معنی ایاک نعبد اینست: خدایا ما مردم جامعه توحیدی در حرکتی هماهنگ، همه با هم بسوی تو و گوش بفرمان تو روانیم. ایاک نستعین این جمله مفید توحید در استعانت است توحید در استعانت، یعنی تنها از او کمک خواستن و تنها از او استمداد کردن و تنها به او اعتماد کردن. ممکن است در اینجا سؤالی مطرح شود و آن اینکه چرا نباید از غیر خدا استعانت و استمداد جست. این که غیر خدا را نباید عبادت کرد منطقی است اما اینکه از غیر خدا نباید استعانت و استمداد جست چه منطقی دارد؟ خداوند، عالم را عالم اسباب قرار داده و انسانها را به انسانهای دیگر و به اشیاء دیگر نیازمند ساخته است و ما ناچار برای رفع نیازهای خود باید از اشیاء دیگر و از انسان های دیگر در زندگی کمک بگیریم و استمداد کنیم. در پاسخ این سؤال باید بگوئیم که مطلب چیز دیگری است.و اینطور نیست که هرگونه کمک گیری از غیر و اعتماد به غیر قبیح باشد، خیر،بلکه خداوند اصولاً انسان را موجودی نیازمند به غیر خلق کرده، یعنی جامعه انسان ها اینطور است که هر کس به دیگری محتاج است و اینکه می بینیم در سفارشات اسلامی دائماً امر به تعاون می کنند نمایانگر همین حقیقت است. در قرآن مجید می فرماید: (تعاونوا علی البر و التقوا)[4] (در کارهای نیک یکدیگر را مدد برسانید.) اگر استعانت از غیر،در هیچ حدی جایز نبود، پروردگار سفارش به تعاون نمی کرد، ولی می فرماید: شما به یکدیگر محتاج هستید، و لذا بایستی یکدیگر را مدد ویاری کنید. شخصی در حضور حضرت امیر به این تعبیر دعا کرد: خدایا مرا محتاج خلق نگردان! حضرت فرمود: دیگر اینطور نگو. عرض کرد پس چه بگویم؟ فرمود بگو: خدایا مرا محتاج بدان خلق خودت قرار نده. و منظور اینست که جمله اول نشدنی است. زیرا نحوه خلقت انسان، این طور است که همواره در پیش برد زندگی دنیایی خودش به دیگران نیازمند است. پس در جمله ایاک نستعین نمی گوید که انسان نباید استمداد از دیگران بجوید. پس مطلب چیست؟ آنچه این آیه شریفه می رساند اینست که: آن اعتماد نهایی، و آن تکیه گاه قلب انسان، یعنی آنچه که در واقع و نفس الامر انسان به آن تکیه داده، بایستی خدا باشد، و آنچه که از آنها در دنیا استمداد می جوید، آنها را بعنوان وسیله بداند. و بداند که حتی خود انسان، قوای وجود او، نیروی بازوی او، نیروی مغزی او، همه و همه وسایلی هستند که خداوند آفریده و در اختیار او نهاده است و سررشته در دست اوست، و لذا چقدر انسان در دنیا به وسایلی اعتماد می کند ولی بعد می بیند که برخلاف انتظارش آن وسیله کمکی که باید بکند، انجام نداد.[5] برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه کنید: 1. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، چاپ 23، 1373. 2. صادقی اردستانی، احمد، عبادت در اسلام، تهران، خزر، چاپ دوم، 1398. 3. بیرشک، حسین ، چهل حدیث عبادت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: عابدترین مردم کسی است که نسبت به همه مسلمین خیرخواه و پاک دل تر باشد. اصول کافی، ج3، ص 238 -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 104، تهران، صدرا، 1370 ش و محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص273، بیروت، دارصادر،1414ق. [2] . مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص 292، تهران، صدرا، چاپ چهارم، 1373. [3] . بقره، 256. [4] . مائده، 2. [5] . مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 110، تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1370.
عنوان سوال:

معنی عبادت خداوند چیست؟ و ایاک نعبد وایاک نستعین در زندگی روزمره چیست؟


پاسخ:

معنای عبادت خداوند:
در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم، مطیع باشد، بطوری که هیچ گونه عصیان و مقاومتی نداشته باشد، تعبد گویند. در قدیم راهها و جاده ها به صورت سنگلاخی و ناهموار بود به طوری که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند که با عبور و مرور، کم کم سنگ ریزه ها خرد و نرم می شدند و مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، و پای انسانها و حیوانها را آزار نمی دادند بلکه رام و آرام بودند، در حالیکه راهی که بیراهه بود، سنگها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. عرب به این راهی که نرم ورام شده بود می گفتند طریق معبد.
انسان عبد و معبد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد.[1]
در اصطلاح، عبادت و پرستش خداوند به معنای حالتی است که در آن انسان از ناحیه باطنی خویش توجه به حقیقتی که او را آفریده است، دارد و خودش را در قبضه قدرت او و نیازمند به او می بیند. در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می کند. این امر اساساً قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد یکی از نیازهای روحی بشر است که انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل می کند.[2]
ایاک نعبد
جمله ایاک نعبد از نظر دستور زبان عربی، ایاک، مفعول نعبد است و به حسب طبع اولی می بایست پس از فعل بیاید و گفته شود نعبدک و اگر این طور بود معنایش این بود: خدایا ترا پرستش می کنیم. ولی علمای ادب می گویند اگر یک کلمه که جایش مؤخر است، مقدم بدارند علامت انحصار است، و این اختصاص اختصاص به زبان عربی ندارد و در فارسی هم چنین است. بنابراین معنای این جمله می شود: خدایا تنها تو را پرستش می کنیم و رام و مطیع تو هستیم. پس جمله ایاک نعبد یک جمله است به جای دو جمله. جمله اثباتی یعنی در مقابل خدا تسلیم هستیم و جمله نفی یعنی در مقابل غیر خدا هرگز تسلیم نمی شویم.
توحید در عبادت نیز به همین معناست که در مقابل هیچ موجود دیگر و هیچ فرمان دیگر خاضع و تسلیم نباشیم، بلکه نسبت به غیر خدا حالت عصیان و تمرّد داشته باشیم. پس انسان همواره باید دو حالت متضاد داشته باشد، تسلیم محض خدا و عصیان غیر خدا.
البته تذکر این نکته لازم است اطاعت کسانی که خداوند دستور داده مثل پدر و مادر، امام و رهبران جامع الشرایط، همه در واقع اطاعت خدا است. چون خدا فرمان داده است اطاعت می کنیم و هر رشته ای که به اینجا برسد عبادت خداست، ولی هرچه در کنار و عرض خدا قرار گیرد، شرک است.
ایمان در اسلام
ایمان در اسلام، بدون کفر عملی نیست، بلکه همواره بایستی در کنار تسلیم به خداوند، انکار مظاهر طغیان قرار گیرد، تا ایمان کامل گردد و در جمله ایاک نعبد، همان ایمان و کفری که از شعار توحید استفاده می شود، گنجانده شده است. مسلمان که می گوید: لا اله الا الله در آن واحد یک ایمان و یک کفر را ابراز می دارد، ایمان به خدا و کفر به غیر خدا.
در آیة الکرسی می خوانیم (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی)[3]
اینک که حقیقت آشکار شده، هیچ گونه اجبار و اکراهی در کار نیست، آنکس که مؤمن به الله باشد، در حالیکه در همان آن کافر به طاغوت (آنچه که مظهر طغیان است) باشد، آنکس رستگار گشته و عروة الوثقی یعنی به دستگیره محکم، چنگ زده است.
ضمیر جمع
نکته جالبی که در نعبد مطرح است ضمیر جمع بودن آن است و بصورت مفرد یعنی اعبد گفته نشده است (من تو را می پرستم) بلکه گفته شده است نعبد (ما، تنها تو را می پرستیم) آن نکته آنست که چون انسان در مرحله ساخته شدن است و همانطور که انسان در مرحله ساخته شدن است و همانطور که انسان در پرتو شناخت خدا و توجه به او ساخته می شود نه در صورت غفلت از او و بی خبری از او، و همانطور که در عمل و فعالیت ساخته می شود نه با نظر و اندیشه محض، یکی دیگر از راههای ساخته شدن آن، عبارت است از همراه و هماهنگ با جامعه توحیدی بودن، و در ضمن اجتماع توحیدی بودن، راه ساخته شدن اوست نه منفصل و جدا از قافله اهل توحید.
انسان موجودی است فکری، الهی، عملی، اجتماعی. انسان بدون اندیشه و شناخت، انسان حقیقی نیست. انسان بریده شده از خدا و غافل از خدا، انسان نیست. انسان اندیشنده الهی بریده از عمل نیز انسان حقیقی نیست، انسانی کاستی گرفته است. همینطور انسان اندیشنده خداشناس عملی بریده از جامعه توحیدی نیز انسان ناقص است. پس در حقیقت معنی ایاک نعبد اینست:
خدایا ما مردم جامعه توحیدی در حرکتی هماهنگ، همه با هم بسوی تو و گوش بفرمان تو روانیم.
ایاک نستعین
این جمله مفید توحید در استعانت است توحید در استعانت، یعنی تنها از او کمک خواستن و تنها از او استمداد کردن و تنها به او اعتماد کردن.
ممکن است در اینجا سؤالی مطرح شود و آن اینکه چرا نباید از غیر خدا استعانت و استمداد جست. این که غیر خدا را نباید عبادت کرد منطقی است اما اینکه از غیر خدا نباید استعانت و استمداد جست چه منطقی دارد؟ خداوند، عالم را عالم اسباب قرار داده و انسانها را به انسانهای دیگر و به اشیاء دیگر نیازمند ساخته است و ما ناچار برای رفع نیازهای خود باید از اشیاء دیگر و از انسان های دیگر در زندگی کمک بگیریم و استمداد کنیم.
در پاسخ این سؤال باید بگوئیم که مطلب چیز دیگری است.و اینطور نیست که هرگونه کمک گیری از غیر و اعتماد به غیر قبیح باشد، خیر،بلکه خداوند اصولاً انسان را موجودی نیازمند به غیر خلق کرده، یعنی جامعه انسان ها اینطور است که هر کس به دیگری محتاج است و اینکه می بینیم در سفارشات اسلامی دائماً امر به تعاون می کنند نمایانگر همین حقیقت است. در قرآن مجید می فرماید: (تعاونوا علی البر و التقوا)[4] (در کارهای نیک یکدیگر را مدد برسانید.)
اگر استعانت از غیر،در هیچ حدی جایز نبود، پروردگار سفارش به تعاون نمی کرد، ولی می فرماید: شما به یکدیگر محتاج هستید، و لذا بایستی یکدیگر را مدد ویاری کنید.
شخصی در حضور حضرت امیر به این تعبیر دعا کرد: خدایا مرا محتاج خلق نگردان! حضرت فرمود: دیگر اینطور نگو. عرض کرد پس چه بگویم؟ فرمود بگو: خدایا مرا محتاج بدان خلق خودت قرار نده. و منظور اینست که جمله اول نشدنی است. زیرا نحوه خلقت انسان، این طور است که همواره در پیش برد زندگی دنیایی خودش به دیگران نیازمند است. پس در جمله ایاک نستعین نمی گوید که انسان نباید استمداد از دیگران بجوید. پس مطلب چیست؟
آنچه این آیه شریفه می رساند اینست که: آن اعتماد نهایی، و آن تکیه گاه قلب انسان، یعنی آنچه که در واقع و نفس الامر انسان به آن تکیه داده، بایستی خدا باشد، و آنچه که از آنها در دنیا استمداد می جوید، آنها را بعنوان وسیله بداند. و بداند که حتی خود انسان، قوای وجود او، نیروی بازوی او، نیروی مغزی او، همه و همه وسایلی هستند که خداوند آفریده و در اختیار او نهاده است و سررشته در دست اوست، و لذا چقدر انسان در دنیا به وسایلی اعتماد می کند ولی بعد می بیند که برخلاف انتظارش آن وسیله کمکی که باید بکند، انجام نداد.[5]
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه کنید:
1. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، صدرا، چاپ 23، 1373.
2. صادقی اردستانی، احمد، عبادت در اسلام، تهران، خزر، چاپ دوم، 1398.
3. بیرشک، حسین ، چهل حدیث عبادت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1373.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
عابدترین مردم کسی است که نسبت به همه مسلمین خیرخواه و پاک دل تر باشد.
اصول کافی، ج3، ص 238
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 104، تهران، صدرا، 1370 ش و محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص273، بیروت، دارصادر،1414ق.
[2] . مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص 292، تهران، صدرا، چاپ چهارم، 1373.
[3] . بقره، 256.
[4] . مائده، 2.
[5] . مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج 1 و 2، ص 110، تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1370.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین