در ابتدا باید مقصود از سؤال روشن شود. اگر مراد این است که چون مسئله ی امامت از اصول دین است، باید به صورت مفصّل و کامل در قرآن بیان می شد، پاسخ این است که شیوه ی قرآن به این صورت است که مطالب و مسائل رابه صورت کلّی بیان می کند و جزئیات آن را قرآن ناطق، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تبیین می کند. در حدیثی از ابی بصیر آمده است: از امام صادق علیه السلام در مورد قول خداوند (أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ)[1] سؤال کردم، ایشان فرمودند: در شأن علی، حسن و... علیهم السلام نازل شده است. به ایشان عرض کردم: مردم می گویند به چه علت نام علی و اهل بیت علیهم السلام در قرآن نیامده است. فرمودند: نماز هم بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده، ولی در قرآن از رکعات آن حرفی به میان نیامده است... و هم چنین این آیه هم بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده که آن را در مورد علی و دیگر اهل بیت علیهم السلام تفسیر نموده است).[2] از این روی با مراجعه به کلمات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مورد اهل بیت علیهم السلام سفارشات فراوانی را مشاهده می کنیم که به وضوح بر امامت و ولایت آن ها دلالت دارند; هم چون حدیث اثنا عشر،[3] حدیث ثقلین،[4] حدیث سفینه[5] و حدیث غدیر.[6] و اگر مقصود از سؤال این است که مسئله ی امامت به کلّی در قرآن بیان نشده، پاسخ این است که با مراجعه ی به قرآن کریم مشاهده می کنیم که این موضوع با صراحت بیان شده است; به عنوان نمونه به آیه ای که شأن نزول آن مورد قبول شیعه و اهل سنت است، اشاره می شود: آیه ی ولایت (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)[7]. علاوه بر مفسرین شیعه، مفسرین بزرگ اهل سنت هم چون قرطبی،[8] ابن کثیر،[9] و طبرسی[10] گفته اند مراد از (الَّذِینَ آمَنُوا) در این آیه، علی علیه السلام است. 2. آیه ی تبلیغ (یا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ )[11]. در منابع فریقین وارد شده که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است.[12] هم چنین از ذیل آیه فهمیده می شود که مسئله ی بسیار مهمی مطرح بوده است; چرا که خداوند می فرماید: اگر این پیام را به مردم ابلاغ نکنی، رسالت و پیام خدا را نرسانده ای و اگر امامت فرعی از فروع دین بود، از چنین جایگاه و اهمیتی برخوردار نبود که بدون تبلیغ آن، رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ناقص بماند. 3. آیهی اکمال (الیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ... الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً)[13]. این آیه بعد از انتصاب علی علیه السلام به امامت توسط پیامبر اکرم علیه السلام در روز غدیر خم نازل شده است[14] و دلالت صریح بر مسئله ی امامت دارد. مخصوصا ذیل آیه که از یأس و ناامیدی کفار سخن به میان آمده و هیچ مسئله ی فرعی نمی تواند چنین موجب یأس و ناامیدی کفار از دین اسلام شود. امامت از اصول دین است و دلایل زیادی بر این امر اقامه شده است: الف. روایات زیادی از طریق فریقین مبنی بر ضرورت وجود امام و معرفت او نقل شده است; از جمله این که: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة)[15]. هم چنین نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: (من مات ولیس علیه امام مات میتة جاهلیه);[16] هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است. حال اگر امامت از فروع دین باشد، جاهل به آن باید به خاطر نپذیرفتن یک مسئله ی فرعی، به مرگ جاهلیت از دنیا برود و حال آن که هیچ فقیه و عالمی درباره ی جاهل به فروع دین، این فتوا را نداده است. ب. اگر امامت از فروع دین باشد، باید تقلید در این مسئله صحیح باشد در حالی که تقلید در امر امامت جایز نیست; بلکه معرفت و شناخت قعطی لازم است. پی نوشتها: [1] . نساء/59. [2] . اصول کافی، ج 1، ص 286. [3] . سیکون بعدی اثنا عشر امیراً...کلهم من قریش. صحیح بخاری، ج 9، ص 101; فاضل هندی، کنز العمال، ج 1، ص 380. [4] . انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی. شیخ صدوق، أمالی، مجلس 64، ح 15، ص 338; صحیح مسلم، ج 4، ص 1873. [5] . مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح...; بحارالانوار، ج 22، ص 408; حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 151. [6] . من کنت مولاه فهذا علی مولاه; اصول کافی، ج 8، ص 27; سنن ترمذی، ج 5، ص 632. [7] . مائده/ 55. [8] . تفسیر قرطبی، ج 6، ص 221. [9] . تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 71. [10] . تفسیر طبرسی، ج 6، ص 186. [11] . مائده / 67. [12] . ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیمه، ج 4، ص 172; سیوطی، درّ المنثور، ج 3، ص 117. [13] . مائده / 3. [14] . . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 29; ابن عساکر، تاریخ مدینه ی دمشق، ج 2، ص 75. [15] . اربلی، کشف الغمة، ج 3، ص 335; نعمانی، الغیبة، ص 130. [16] . هیثمی، مجمع الزوائد، ج 5، ص 224; کنزالعمال، ج 6، ص 65. منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه
اگر واقعاً امامت از اصول دین است و بدون آن، دین کامل نمی شود، چرا این مسئله به شکلی که شیعه می گوید، به صراحت در قرآن نیامده است؟
در ابتدا باید مقصود از سؤال روشن شود. اگر مراد این است که چون مسئله ی امامت از اصول دین است، باید به صورت مفصّل و کامل در قرآن بیان می شد، پاسخ این است که شیوه ی قرآن به این صورت است که مطالب و مسائل رابه صورت کلّی بیان می کند و جزئیات آن را قرآن ناطق، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تبیین می کند. در حدیثی از ابی بصیر آمده است: از امام صادق علیه السلام در مورد قول خداوند (أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ)[1] سؤال کردم، ایشان فرمودند: در شأن علی، حسن و... علیهم السلام نازل شده است. به ایشان عرض کردم: مردم می گویند به چه علت نام علی و اهل بیت علیهم السلام در قرآن نیامده است. فرمودند: نماز هم بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده، ولی در قرآن از رکعات آن حرفی به میان نیامده است... و هم چنین این آیه هم بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده که آن را در مورد علی و دیگر اهل بیت علیهم السلام تفسیر نموده است).[2] از این روی با مراجعه به کلمات پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مورد اهل بیت علیهم السلام سفارشات فراوانی را مشاهده می کنیم که به وضوح بر امامت و ولایت آن ها دلالت دارند; هم چون حدیث اثنا عشر،[3] حدیث ثقلین،[4] حدیث سفینه[5] و حدیث غدیر.[6] و اگر مقصود از سؤال این است که مسئله ی امامت به کلّی در قرآن بیان نشده، پاسخ این است که با مراجعه ی به قرآن کریم مشاهده می کنیم که این موضوع با صراحت بیان شده است; به عنوان نمونه به آیه ای که شأن نزول آن مورد قبول شیعه و اهل سنت است، اشاره می شود:
آیه ی ولایت
(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکِعُونَ)[7]. علاوه بر مفسرین شیعه، مفسرین بزرگ اهل سنت هم چون قرطبی،[8] ابن کثیر،[9] و طبرسی[10] گفته اند مراد از (الَّذِینَ آمَنُوا) در این آیه، علی علیه السلام است.
2. آیه ی تبلیغ
(یا أَیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ )[11]. در منابع فریقین وارد شده که این آیه در شأن حضرت علی علیه السلام نازل شده است.[12] هم چنین از ذیل آیه فهمیده می شود که مسئله ی بسیار مهمی مطرح بوده است; چرا که خداوند می فرماید: اگر این پیام را به مردم ابلاغ نکنی، رسالت و پیام خدا را نرسانده ای و اگر امامت فرعی از فروع دین بود، از چنین جایگاه و اهمیتی برخوردار نبود که بدون تبلیغ آن، رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ناقص بماند.
3. آیهی اکمال
(الیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ... الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً)[13]. این آیه بعد از انتصاب علی علیه السلام به امامت توسط پیامبر اکرم علیه السلام در روز غدیر خم نازل شده است[14] و دلالت صریح بر مسئله ی امامت دارد. مخصوصا ذیل آیه که از یأس و ناامیدی کفار سخن به میان آمده و هیچ مسئله ی فرعی نمی تواند چنین موجب یأس و ناامیدی کفار از دین اسلام شود.
امامت از اصول دین است و دلایل زیادی بر این امر اقامه شده است:
الف. روایات زیادی از طریق فریقین مبنی بر ضرورت وجود امام و معرفت او نقل شده است; از جمله این که: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده اند: (من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة)[15]. هم چنین نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: (من مات ولیس علیه امام مات میتة جاهلیه);[16] هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است. حال اگر امامت از فروع دین باشد، جاهل به آن باید به خاطر نپذیرفتن یک مسئله ی فرعی، به مرگ جاهلیت از دنیا برود و حال آن که هیچ فقیه و عالمی درباره ی جاهل به فروع دین، این فتوا را نداده است.
ب. اگر امامت از فروع دین باشد، باید تقلید در این مسئله صحیح باشد در حالی که تقلید در امر امامت جایز نیست; بلکه معرفت و شناخت قعطی لازم است.
پی نوشتها:
[1] . نساء/59.
[2] . اصول کافی، ج 1، ص 286.
[3] . سیکون بعدی اثنا عشر امیراً...کلهم من قریش. صحیح بخاری، ج 9، ص 101; فاضل هندی، کنز العمال، ج 1، ص 380.
[4] . انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی. شیخ صدوق، أمالی، مجلس 64، ح 15، ص 338; صحیح مسلم، ج 4، ص 1873.
[5] . مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح...; بحارالانوار، ج 22، ص 408; حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 151.
[6] . من کنت مولاه فهذا علی مولاه; اصول کافی، ج 8، ص 27; سنن ترمذی، ج 5، ص 632.
[7] . مائده/ 55.
[8] . تفسیر قرطبی، ج 6، ص 221.
[9] . تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 71.
[10] . تفسیر طبرسی، ج 6، ص 186.
[11] . مائده / 67.
[12] . ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیمه، ج 4، ص 172; سیوطی، درّ المنثور، ج 3، ص 117.
[13] . مائده / 3.
[14] . . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 8، ص 29; ابن عساکر، تاریخ مدینه ی دمشق، ج 2، ص 75.
[15] . اربلی، کشف الغمة، ج 3، ص 335; نعمانی، الغیبة، ص 130.
[16] . هیثمی، مجمع الزوائد، ج 5، ص 224; کنزالعمال، ج 6، ص 65.
منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه
- [سایر] اگر واقعاً امامت از اصول دین است و بدون آن، دین کامل نمی شود، چرا این مسئله به شکلی که شیعه می گوید، به صراحت در قرآن نیامده است؟
- [سایر] در قرآن کریم به طور واضح اصول دین مثل توحید، معاد و نبوت بیان شده ولی چرا از امامت سخنی به میان نیامده است؟
- [سایر] آیا این درست است؟ اصول دین 3 تا است: توحید، معاد، نبوت اما اصول مذهب شیعه 5 تا است: توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل
- [سایر] اگر امامت از اصول دین است چرا هیچ آیه ای در قرآن برای آن وجود ندارد؟
- [سایر] امامت از فروع دین است یا اصول دین؟
- [سایر] اصول دین در قرآن را بگویید؟
- [سایر] آیا امامت مهمترین اصل در اصول دین است؟
- [سایر] اگر نماز ستون دین است چرا جزو اصول دین مطرح نشده و به عنوان فروع دین مطرح شده است؟ چرا شیوه نماز و تعداد رکعت های آن در قرآن نیامده است؟
- [سایر] در کتب کلامی شیعه چرا این اصول پنجگانه دین( توحید، معاد، نبوت، امامت، عدل) اصل شد؟ به چه دلیل قرآنی و روایی؟ در بین این اصول کدام مقدم و مؤخر است؟ به چه دلیل؟
- [سایر] فرقهای اصولی تفسیر تشیّع و اهل سنّت درچیست؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.