خلافت از دیدگاه شیعه، ولایتی الهی مانند نبوّت است و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) عهده دار مناصب گوناگونی است از جمله : تبلیغ و تبیین مجملات و تفسیر معضلات، و ردّ فروع بر اصول و جنگ بر اساس تأویل(1) همان گونه که پیامبر بر اساس تنزیل قرآن می جنگید و اظهار آنچه پیامبر نتوانسته است به مردم بشناساند، حال یا به خاطر اینکه هنوز وقت عمل به آن نرسیده بود، یا مردم ظرفیت آن را نداشتند، و یا علّتهای دیگر: پس نصب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خلیفه، لطفی از جانب خداست و این لطف که به معنای نزدیک کردن بندگان به طاعت و دور ساختن آنها از معصیت است بر خداوند متعال واجب می باشد ؛ و چون هر پیامبری زندگیِ تا ابد برایش مقدّر نشده، پس هر گاه وفات کند بر خداوند جلّت عظمته واجب است کسی را به عنوان جانشین آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر مردم بگمارد تا دین را با بیانش تکمیل، و شبهه های کافران را با برهانش زایل نماید، و با دست و زبانش کج روی ها و ضعف ها را اصلاح نماید . و چون خداوند بر خود لازم دانسته که به بندگانش نیکی کند، و خیر و سعادت آنها را تأمین نماید، پس باید کسی را برای پیشوایی آنها انتخاب کند که بتواند عهده دار این مسؤلیت سنگین باشد، و در همه وظایف مانند پیامبری که وی خلیفه او شده ، عمل کند. و سپردن این امر [تعیین خلیفه] به افراد امّت ، یا به اهل حلّ و عقد [ افراد خُبره] جایز نیست؛ زیرا عقل سلیم در امام ، شرایطی را واجب می داند که برخی از آنها از نفسیّات و ملکات مخفی هستند و فقط عالِم به سرائر (خداوند متعال) از آن آگاه است؛ مانند علم، عصمت، قداست و پاکی نفس؛ و شناخت این صفات به عهده خداوند است نه افراد بشر زیرا خداوند متعال می فرماید: (وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ)(2) [و پروردگار تو می داند آنچه را که سینه هایشان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می سازند] و (اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)(3) [خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد] . پس اُمّتی که علم به غیب ندارد نمی تواند تشخیص دهد چه کسی به این اوصاف آراسته است، و خوبان در غالب موارد اشتباه می کنند: در جایی که پیامبری مانند موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نتیجه انتخابش از میان هزاران نفر ، افرادی بودند که در آخر گفتند: (خدا را آشکارا به ما نشان ده)، پس چه انتظاری می توان از افراد عادی و انتخاب آنها داشت؟! و نمی توان مطمئن بود که فرد مفسدی را انتخاب نکنند، یا به فردی منحرف و شرور روی نیاورند، یا پشت سر کسی جمع نشوند که در واقع و باطن، خیر و خوبی امّت را نمی خواهد بلکه به دنبال منافع شخصی است، چنانکه امثال آن در بیعت با معاویه و یزید و خلفای اموی اتّفاق افتاد . بنابراین بر خداوند واجب است که در این امر ، اختیار را به عهده خلایقی که ظلوم و جهول(4) آفریده شده اند نگذارد؛ (وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ)(5). [پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند، و هر چه بخواهد برمی گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری (در این امر) ندارند] . (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَی اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ا لْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُّبِیناً)(6) [هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند ، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد ؛ و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است] . چگونه ممکن است مردم در این امر [ انتخاب خلیفه] اختیاری داشته باشند با وجود کثرت هدف ها و خواسته هایی که دارند ، و با وجود تفرقه های قومی و طایفه ای و قبیله ای که در فرزند آدم از روز اوّل بوده است . و پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) از روز نخست ، از این مطلب (لزوم تعیین خلیفه از طرف خدا) خبر داد ؛ آنگاه که دعوت خود را بر قبایل عرضه کرد ، و قبیله بنی عامر بن صعصعه را به سوی خدا دعوت کرد ، و یکی از آنها گفت : اگر ما از تو پیروی کردیم ، و سپس خداوند تو را بر مخالفان پیروز کرد آیا بعد از تو ولایت ، از آنِ ما می شود؟ و حضرت فرمود : (إنّ الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء)(7) [ این امر برعهده خداست و او هر کجا که بخواهد قرار می دهد] .نتیجه اینکه شیعه معتقد است که خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) باید در تمام صفات کمالیه کامل، و بر همه امت برتری داشته باشد؛ و شناخت مصداق آن نیز از عهده بشر خارج است.(8) پی نوشت ها: 1 و پیامبر(صلی الله علیه وآله) مولا امیرالمؤمنین را با همین مطلب شناساند و فرمود : (إنّ فیکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلتُ علی تنزیله) [در میان شما کسی است که به خاطر تأویل قرآن می جنگد همان طور که من به خاطر تنزیل آن جنگیدم] . ابوبکر گفت : ای رسول خدا! آن شخص من هستم؟ فرمود : نه . عمر گفت: ای رسول خدا! آن شخص منم ؟ فرمود: (لا ، ولکن خاصف النعل) [نه ، بلکه آن شخص ، کسی است که کفش های مرا پینه می کند] ، و کفش های خود را به علی می داد و او آنها را پینه می کرد . گروهی از حفّاظ این روایت را نقل کرده اند ، و حاکم و ذهبی [در المستدرک علی الصحیحین 3/132 ، ح 4621 ، و همین طور در تلخیص آن] و نیز هیثمی [در مجمع الزوائد 9/133] آن را صحیح دانسته اند . 2 قصص : 169 . 3 أنعام : 124 . 4 مراجعه شود: أحزاب : 72 . 5 قصص : 68 . 6 أحزاب : 36 . 7 سیرة ابن هشام 2 : 32 [2/66] ؛ الروض الاُنُف 1 : 264 [4/38 39] ؛ بهجة المحافل ، عماد الدین عامری 1 : 138 ؛ السیرة الحلبیّة 2 : 3 ؛ سیرة زینی دحلان 1 : 302 [1/147] حاشیه کتاب سیره حلبی ؛ حیاة محمّد ، هیکل : 152 [ص 201 202] . 8 شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 628. منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی
خلافت از دیدگاه شیعه، ولایتی الهی مانند نبوّت است و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) عهده دار مناصب گوناگونی است از جمله : تبلیغ و تبیین مجملات و تفسیر معضلات، و ردّ فروع بر اصول و جنگ بر اساس تأویل(1) همان گونه که پیامبر بر اساس تنزیل قرآن می جنگید و اظهار آنچه پیامبر نتوانسته است به مردم بشناساند، حال یا به خاطر اینکه هنوز وقت عمل به آن نرسیده بود، یا مردم ظرفیت آن را نداشتند، و یا علّتهای دیگر: پس نصب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خلیفه، لطفی از جانب خداست و این لطف که به معنای نزدیک کردن بندگان به طاعت و دور ساختن آنها از معصیت است بر خداوند متعال واجب می باشد ؛ و چون هر پیامبری زندگیِ تا ابد برایش مقدّر نشده، پس هر گاه وفات کند بر خداوند جلّت عظمته واجب است کسی را به عنوان جانشین آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر مردم بگمارد تا دین را با بیانش تکمیل، و شبهه های کافران را با برهانش زایل نماید، و با دست و زبانش کج روی ها و ضعف ها را اصلاح نماید .
و چون خداوند بر خود لازم دانسته که به بندگانش نیکی کند، و خیر و سعادت آنها را تأمین نماید، پس باید کسی را برای پیشوایی آنها انتخاب کند که بتواند عهده دار این مسؤلیت سنگین باشد، و در همه وظایف مانند پیامبری که وی خلیفه او شده ، عمل کند.
و سپردن این امر [تعیین خلیفه] به افراد امّت ، یا به اهل حلّ و عقد [ افراد خُبره] جایز نیست؛ زیرا عقل سلیم در امام ، شرایطی را واجب می داند که برخی از آنها از نفسیّات و ملکات مخفی هستند و فقط عالِم به سرائر (خداوند متعال) از آن آگاه است؛ مانند علم، عصمت، قداست و پاکی نفس؛ و شناخت این صفات به عهده خداوند است نه افراد بشر زیرا خداوند متعال می فرماید: (وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ)(2) [و پروردگار تو می داند آنچه را که سینه هایشان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می سازند] و (اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)(3) [خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد] .
پس اُمّتی که علم به غیب ندارد نمی تواند تشخیص دهد چه کسی به این اوصاف آراسته است، و خوبان در غالب موارد اشتباه می کنند: در جایی که پیامبری مانند موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نتیجه انتخابش از میان هزاران نفر ، افرادی بودند که در آخر گفتند: (خدا را آشکارا به ما نشان ده)، پس چه انتظاری می توان از افراد عادی و انتخاب آنها داشت؟! و نمی توان مطمئن بود که فرد مفسدی را انتخاب نکنند، یا به فردی منحرف و شرور روی نیاورند، یا پشت سر کسی جمع نشوند که در واقع و باطن، خیر و خوبی امّت را نمی خواهد بلکه به دنبال منافع شخصی است، چنانکه امثال آن در بیعت با معاویه و یزید و خلفای اموی اتّفاق افتاد . بنابراین بر خداوند واجب است که در این امر ، اختیار را به عهده خلایقی که ظلوم و جهول(4) آفریده شده اند نگذارد؛ (وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ)(5). [پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند، و هر چه بخواهد برمی گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری (در این امر) ندارند] . (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَی اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ا لْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُّبِیناً)(6) [هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند ، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد ؛ و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است] .
چگونه ممکن است مردم در این امر [ انتخاب خلیفه] اختیاری داشته باشند با وجود کثرت هدف ها و خواسته هایی که دارند ، و با وجود تفرقه های قومی و طایفه ای و قبیله ای که در فرزند آدم از روز اوّل بوده است .
و پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) از روز نخست ، از این مطلب (لزوم تعیین خلیفه از طرف خدا) خبر داد ؛ آنگاه که دعوت خود را بر قبایل عرضه کرد ، و قبیله بنی عامر بن صعصعه را به سوی خدا دعوت کرد ، و یکی از آنها گفت : اگر ما از تو پیروی کردیم ، و سپس خداوند تو را بر مخالفان پیروز کرد آیا بعد از تو ولایت ، از آنِ ما می شود؟ و حضرت فرمود : (إنّ الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء)(7) [ این امر برعهده خداست و او هر کجا که بخواهد قرار می دهد] .نتیجه اینکه شیعه معتقد است که خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) باید در تمام صفات کمالیه کامل، و بر همه امت برتری داشته باشد؛ و شناخت مصداق آن نیز از عهده بشر خارج است.(8)
پی نوشت ها:
1 و پیامبر(صلی الله علیه وآله) مولا امیرالمؤمنین را با همین مطلب شناساند و فرمود : (إنّ فیکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلتُ علی تنزیله) [در میان شما کسی است که به خاطر تأویل قرآن می جنگد همان طور که من به خاطر تنزیل آن جنگیدم] . ابوبکر گفت : ای رسول خدا! آن شخص من هستم؟ فرمود : نه . عمر گفت: ای رسول خدا! آن شخص منم ؟ فرمود: (لا ، ولکن خاصف النعل) [نه ، بلکه آن شخص ، کسی است که کفش های مرا پینه می کند] ، و کفش های خود را به علی می داد و او آنها را پینه می کرد .
گروهی از حفّاظ این روایت را نقل کرده اند ، و حاکم و ذهبی [در المستدرک علی الصحیحین 3/132 ، ح 4621 ، و همین طور در تلخیص آن] و نیز هیثمی [در مجمع الزوائد 9/133] آن را صحیح دانسته اند .
2 قصص : 169 .
3 أنعام : 124 .
4 مراجعه شود: أحزاب : 72 .
5 قصص : 68 .
6 أحزاب : 36 .
7 سیرة ابن هشام 2 : 32 [2/66] ؛ الروض الاُنُف 1 : 264 [4/38 39] ؛ بهجة المحافل ، عماد الدین عامری 1 : 138 ؛ السیرة الحلبیّة 2 : 3 ؛ سیرة زینی دحلان 1 : 302 [1/147] حاشیه کتاب سیره حلبی ؛ حیاة محمّد ، هیکل : 152 [ص 201 202] .
8 شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 628.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی
- [سایر] آیا امامان شیعه خلیفه ی پیامبرند؟
- [سایر] از دیدگاه شیعیان جنایتی که اصحاب مرتکب شدهاند این است که به گفته آنها اصحاب از ولایت علی منحرف شدند و خلافت را به او نسپردند، بنابراین از دیدگاه شیعه عادل و درست کار نیستند. سؤال این است که شیعیان چرا در مورد فرقههای دیگر شیعه؛ مانند فطحیه و واقفیه که امامت بعضی از ائمه را قبول ندارند چنین نمیگویند؟! بلکه از افراد این فرقهها دلیل میگیرند و آنها را عادل میدانند، این تناقض دلیلش چیست؟!
- [سایر] چرا شیعه ، خلافت را تنصیصی می داند ؟
- [سایر] دیدگاه شیعه دربارهی قرآن چیست؟
- [سایر] آیا از دیدگاه قرآن، انسان موجودی ظلوم و جهول است و یا این که خلیفة الله است؟
- [سایر] رجعت از دیدگاه شیعه چیست ؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره نماز تراویح چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره تحریف قرآن چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه در باره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زکات فطره را به یکی از هشت مصرفی که در مسأله 1933 برای زکات مال گفته شد برسانند کافی است، ولی احتیاط مستحبّ آن است که فقط به فقرای شیعه بلکه فقط به مساکین (یعنی فقرای بسیار نیازمند) بدهند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که زکات میگیرد، باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر به گمان این که کسی شیعه دوازده امامی است به او زکات بدهد و بعد معلوم شود شیعه نبوده، حکم آن مانند حکمی است که در مسأله 2056 گذشت و در صورتی که مصلحت دینی اقتضا کند، از بابت سهم فی سبیل اللّه میتواند به غیر شیعه دوازده امامی هم زکات بدهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسأله 913 - نجس کردن حرم امامان حرام است و اگر یکی از آنها نجس شود؛ چنانچه نجس ماندن آن بی احترامی باشد؛ تطهیر آن واجب است؛ بلکه احتیاط مستحب آن است که اگر بی احترامی هم نباشد آن را تطهیر کنند.
- [آیت الله بروجردی] اگر به واسطهی ندانستن مسأله کاری انجام دهد که روزه را باطل میکند، چنانچه میتوانسته مسأله را یاد بگیرد، بنا بر احتیاط کفاره بر او واجب میشود و اگر نمیتوانسته مسأله را یاد بگیرد کفاره بر او واجب نیست.
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شخصی از عامه بمیرد و از او یک دختر عامی مذهب بماند و برادری داشته باشد اگر برادر شیعه باشد و یا پس از مرگ برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام برادر شیعه می تواند انچه از ترکه میت زیاد می اید از باب تعصیب بگیرد هر چند تعصیب در مذهب شیعه باطل است و همچنین اگر شخصی از عامه یک خواهر عامی مذهب وارث داشته باشد و عموی ابوینی داشته باشد چنانچه عموی او شیعه باشد و یا بعد از مرگ پسر برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام می تواند انچه از باب تعصیب به او می رسد بگیرد و همچنین است حکم در سایر موارد تعصیب
- [امام خمینی] اگر به واسطه ندانستن مساله کاری انجام دهد که روزه را باطل می کند، چنانچه می توانسته مساله را یاد بگیرد، بنابر احتیاط واجب کفاره بر او ثابت می شود، و اگر نمی توانسته مساله را یاد بگیرد یا اصلا ملتفت مساله نبوده یا یقین داشته که فلان چیز روزه را باطل نمی کند، کفاره بر او واجب نیست.
- [آیت الله بروجردی] کسی که زکات میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله بهجت] مسلمانی که مستبصر (شیعه) شد عباداتی که موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد، مگر زکات که باید آن را به فقیر شیعه بدهد، ولی اگر از اول آن را به فقیر شیعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
- [آیت الله سبحانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر با حجت شرعی، شیعه بودن کسی ثابت و به او زکات بدهد، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد. و در عین حال در صورتی که مصلحت شرعی ایجاب کند می توان از سهم (سبیل الله) به غیر شیعه امامی زکات داد.