دیدگاه شیعه در مورد مسأله خلافت چیست؟
خلافت از دیدگاه شیعه، ولایتی الهی مانند نبوّت است و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) عهده دار مناصب گوناگونی است از جمله : تبلیغ و تبیین مجملات و تفسیر معضلات، و ردّ فروع بر اصول و جنگ بر اساس تأویل(1) همان گونه که پیامبر بر اساس تنزیل قرآن می جنگید و اظهار آنچه پیامبر نتوانسته است به مردم بشناساند، حال یا به خاطر اینکه هنوز وقت عمل به آن نرسیده بود، یا مردم ظرفیت آن را نداشتند، و یا علّتهای دیگر: پس نصب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خلیفه، لطفی از جانب خداست و این لطف که به معنای نزدیک کردن بندگان به طاعت و دور ساختن آنها از معصیت است بر خداوند متعال واجب می باشد ؛ و چون هر پیامبری زندگیِ تا ابد برایش مقدّر نشده، پس هر گاه وفات کند بر خداوند جلّت عظمته واجب است کسی را به عنوان جانشین آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر مردم بگمارد تا دین را با بیانش تکمیل، و شبهه های کافران را با برهانش زایل نماید، و با دست و زبانش کج روی ها و ضعف ها را اصلاح نماید . و چون خداوند بر خود لازم دانسته که به بندگانش نیکی کند، و خیر و سعادت آنها را تأمین نماید، پس باید کسی را برای پیشوایی آنها انتخاب کند که بتواند عهده دار این مسؤلیت سنگین باشد، و در همه وظایف مانند پیامبری که وی خلیفه او شده ، عمل کند. و سپردن این امر [تعیین خلیفه] به افراد امّت ، یا به اهل حلّ و عقد [ افراد خُبره] جایز نیست؛ زیرا عقل سلیم در امام ، شرایطی را واجب می داند که برخی از آنها از نفسیّات و ملکات مخفی هستند و فقط عالِم به سرائر (خداوند متعال) از آن آگاه است؛ مانند علم، عصمت، قداست و پاکی نفس؛ و شناخت این صفات به عهده خداوند است نه افراد بشر زیرا خداوند متعال می فرماید: (وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ)(2) [و پروردگار تو می داند آنچه را که سینه هایشان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می سازند] و (اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)(3) [خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد] . پس اُمّتی که علم به غیب ندارد نمی تواند تشخیص دهد چه کسی به این اوصاف آراسته است، و خوبان در غالب موارد اشتباه می کنند: در جایی که پیامبری مانند موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نتیجه انتخابش از میان هزاران نفر ، افرادی بودند که در آخر گفتند: (خدا را آشکارا به ما نشان ده)، پس چه انتظاری می توان از افراد عادی و انتخاب آنها داشت؟! و نمی توان مطمئن بود که فرد مفسدی را انتخاب نکنند، یا به فردی منحرف و شرور روی نیاورند، یا پشت سر کسی جمع نشوند که در واقع و باطن، خیر و خوبی امّت را نمی خواهد بلکه به دنبال منافع شخصی است، چنانکه امثال آن در بیعت با معاویه و یزید و خلفای اموی اتّفاق افتاد . بنابراین بر خداوند واجب است که در این امر ، اختیار را به عهده خلایقی که ظلوم و جهول(4) آفریده شده اند نگذارد؛ (وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ)(5). [پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند، و هر چه بخواهد برمی گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری (در این امر) ندارند] . (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَی اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ا لْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُّبِیناً)(6) [هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند ، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد ؛ و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است] . چگونه ممکن است مردم در این امر [ انتخاب خلیفه] اختیاری داشته باشند با وجود کثرت هدف ها و خواسته هایی که دارند ، و با وجود تفرقه های قومی و طایفه ای و قبیله ای که در فرزند آدم از روز اوّل بوده است . و پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) از روز نخست ، از این مطلب (لزوم تعیین خلیفه از طرف خدا) خبر داد ؛ آنگاه که دعوت خود را بر قبایل عرضه کرد ، و قبیله بنی عامر بن صعصعه را به سوی خدا دعوت کرد ، و یکی از آنها گفت : اگر ما از تو پیروی کردیم ، و سپس خداوند تو را بر مخالفان پیروز کرد آیا بعد از تو ولایت ، از آنِ ما می شود؟ و حضرت فرمود : (إنّ الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء)(7) [ این امر برعهده خداست و او هر کجا که بخواهد قرار می دهد] .نتیجه اینکه شیعه معتقد است که خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) باید در تمام صفات کمالیه کامل، و بر همه امت برتری داشته باشد؛ و شناخت مصداق آن نیز از عهده بشر خارج است.(8) پی نوشت ها: 1 و پیامبر(صلی الله علیه وآله) مولا امیرالمؤمنین را با همین مطلب شناساند و فرمود : (إنّ فیکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلتُ علی تنزیله) [در میان شما کسی است که به خاطر تأویل قرآن می جنگد همان طور که من به خاطر تنزیل آن جنگیدم] . ابوبکر گفت : ای رسول خدا! آن شخص من هستم؟ فرمود : نه . عمر گفت: ای رسول خدا! آن شخص منم ؟ فرمود: (لا ، ولکن خاصف النعل) [نه ، بلکه آن شخص ، کسی است که کفش های مرا پینه می کند] ، و کفش های خود را به علی می داد و او آنها را پینه می کرد . گروهی از حفّاظ این روایت را نقل کرده اند ، و حاکم و ذهبی [در المستدرک علی الصحیحین 3/132 ، ح 4621 ، و همین طور در تلخیص آن] و نیز هیثمی [در مجمع الزوائد 9/133] آن را صحیح دانسته اند . 2 قصص : 169 . 3 أنعام : 124 . 4 مراجعه شود: أحزاب : 72 . 5 قصص : 68 . 6 أحزاب : 36 . 7 سیرة ابن هشام 2 : 32 [2/66] ؛ الروض الاُنُف 1 : 264 [4/38 39] ؛ بهجة المحافل ، عماد الدین عامری 1 : 138 ؛ السیرة الحلبیّة 2 : 3 ؛ سیرة زینی دحلان 1 : 302 [1/147] حاشیه کتاب سیره حلبی ؛ حیاة محمّد ، هیکل : 152 [ص 201 202] . 8 شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 628. منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی
عنوان سوال:

دیدگاه شیعه در مورد مسأله خلافت چیست؟


پاسخ:

خلافت از دیدگاه شیعه، ولایتی الهی مانند نبوّت است و خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) عهده دار مناصب گوناگونی است از جمله : تبلیغ و تبیین مجملات و تفسیر معضلات، و ردّ فروع بر اصول و جنگ بر اساس تأویل(1) همان گونه که پیامبر بر اساس تنزیل قرآن می جنگید و اظهار آنچه پیامبر نتوانسته است به مردم بشناساند، حال یا به خاطر اینکه هنوز وقت عمل به آن نرسیده بود، یا مردم ظرفیت آن را نداشتند، و یا علّتهای دیگر: پس نصب پیامبر(صلی الله علیه وآله) و خلیفه، لطفی از جانب خداست و این لطف که به معنای نزدیک کردن بندگان به طاعت و دور ساختن آنها از معصیت است بر خداوند متعال واجب می باشد ؛ و چون هر پیامبری زندگیِ تا ابد برایش مقدّر نشده، پس هر گاه وفات کند بر خداوند جلّت عظمته واجب است کسی را به عنوان جانشین آن پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر مردم بگمارد تا دین را با بیانش تکمیل، و شبهه های کافران را با برهانش زایل نماید، و با دست و زبانش کج روی ها و ضعف ها را اصلاح نماید .
و چون خداوند بر خود لازم دانسته که به بندگانش نیکی کند، و خیر و سعادت آنها را تأمین نماید، پس باید کسی را برای پیشوایی آنها انتخاب کند که بتواند عهده دار این مسؤلیت سنگین باشد، و در همه وظایف مانند پیامبری که وی خلیفه او شده ، عمل کند.
و سپردن این امر [تعیین خلیفه] به افراد امّت ، یا به اهل حلّ و عقد [ افراد خُبره] جایز نیست؛ زیرا عقل سلیم در امام ، شرایطی را واجب می داند که برخی از آنها از نفسیّات و ملکات مخفی هستند و فقط عالِم به سرائر (خداوند متعال) از آن آگاه است؛ مانند علم، عصمت، قداست و پاکی نفس؛ و شناخت این صفات به عهده خداوند است نه افراد بشر زیرا خداوند متعال می فرماید: (وَرَبُّکَ یَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا یُعْلِنُونَ)(2) [و پروردگار تو می داند آنچه را که سینه هایشان پنهان می دارد و آنچه را آشکار می سازند] و (اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)(3) [خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد] .
پس اُمّتی که علم به غیب ندارد نمی تواند تشخیص دهد چه کسی به این اوصاف آراسته است، و خوبان در غالب موارد اشتباه می کنند: در جایی که پیامبری مانند موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام نتیجه انتخابش از میان هزاران نفر ، افرادی بودند که در آخر گفتند: (خدا را آشکارا به ما نشان ده)، پس چه انتظاری می توان از افراد عادی و انتخاب آنها داشت؟! و نمی توان مطمئن بود که فرد مفسدی را انتخاب نکنند، یا به فردی منحرف و شرور روی نیاورند، یا پشت سر کسی جمع نشوند که در واقع و باطن، خیر و خوبی امّت را نمی خواهد بلکه به دنبال منافع شخصی است، چنانکه امثال آن در بیعت با معاویه و یزید و خلفای اموی اتّفاق افتاد . بنابراین بر خداوند واجب است که در این امر ، اختیار را به عهده خلایقی که ظلوم و جهول(4) آفریده شده اند نگذارد؛ (وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ)(5). [پروردگار تو هر چه بخواهد می آفریند، و هر چه بخواهد برمی گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری (در این امر) ندارند] . (وَمَا کَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَی اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ا لْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُّبِیناً)(6) [هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند ، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد ؛ و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است] .
چگونه ممکن است مردم در این امر [ انتخاب خلیفه] اختیاری داشته باشند با وجود کثرت هدف ها و خواسته هایی که دارند ، و با وجود تفرقه های قومی و طایفه ای و قبیله ای که در فرزند آدم از روز اوّل بوده است .
و پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) از روز نخست ، از این مطلب (لزوم تعیین خلیفه از طرف خدا) خبر داد ؛ آنگاه که دعوت خود را بر قبایل عرضه کرد ، و قبیله بنی عامر بن صعصعه را به سوی خدا دعوت کرد ، و یکی از آنها گفت : اگر ما از تو پیروی کردیم ، و سپس خداوند تو را بر مخالفان پیروز کرد آیا بعد از تو ولایت ، از آنِ ما می شود؟ و حضرت فرمود : (إنّ الأمر إلی الله یضعه حیث یشاء)(7) [ این امر برعهده خداست و او هر کجا که بخواهد قرار می دهد] .نتیجه اینکه شیعه معتقد است که خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) باید در تمام صفات کمالیه کامل، و بر همه امت برتری داشته باشد؛ و شناخت مصداق آن نیز از عهده بشر خارج است.(8)
پی نوشت ها:
1 و پیامبر(صلی الله علیه وآله) مولا امیرالمؤمنین را با همین مطلب شناساند و فرمود : (إنّ فیکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلتُ علی تنزیله) [در میان شما کسی است که به خاطر تأویل قرآن می جنگد همان طور که من به خاطر تنزیل آن جنگیدم] . ابوبکر گفت : ای رسول خدا! آن شخص من هستم؟ فرمود : نه . عمر گفت: ای رسول خدا! آن شخص منم ؟ فرمود: (لا ، ولکن خاصف النعل) [نه ، بلکه آن شخص ، کسی است که کفش های مرا پینه می کند] ، و کفش های خود را به علی می داد و او آنها را پینه می کرد .
گروهی از حفّاظ این روایت را نقل کرده اند ، و حاکم و ذهبی [در المستدرک علی الصحیحین 3/132 ، ح 4621 ، و همین طور در تلخیص آن] و نیز هیثمی [در مجمع الزوائد 9/133] آن را صحیح دانسته اند .
2 قصص : 169 .
3 أنعام : 124 .
4 مراجعه شود: أحزاب : 72 .
5 قصص : 68 .
6 أحزاب : 36 .
7 سیرة ابن هشام 2 : 32 [2/66] ؛ الروض الاُنُف 1 : 264 [4/38 39] ؛ بهجة المحافل ، عماد الدین عامری 1 : 138 ؛ السیرة الحلبیّة 2 : 3 ؛ سیرة زینی دحلان 1 : 302 [1/147] حاشیه کتاب سیره حلبی ؛ حیاة محمّد ، هیکل : 152 [ص 201 202] .
8 شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 628.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین