آیه 5 سوره قصص چه ارتباطی به قیام حضرت مهدی (عج) دارد؟
شرح پرسش: عده‌ای این سوال را مطرح می‌کنند که آیه (و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین)(1) چه ارتباطی به قیام حضرت مهدی (علیه السلام) دارد؟ پاسخ آیت الله العظمی سبحانی: 1. آیه (و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین؛ اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.) بررسی آیه با ملاحظه ماقبل و مابعد آن، این مسأله را قطعی می‌سازد که قرآن هرگز از یک برنامه موضعی و خصوصی، مربوط به بنی اسرائیل سخن نمی‌گوید، بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیت هاست و می‌فرماید: ما اراده کرده‌ایم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنان را وارثان حکومت روی زمین قرار دهیم. این بشارتی است برای همه انسان‌های آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. شاهد این مطلب آیه دیگر است: (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انّ الأرض یرثها عبادی الصالحون(2)؛ در "زبور"، پس از "تورات" نوشتیم که زمین در آینده از آن بندگان صالح است.) یکی از این نمونه ها حکومت بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود. نمونه کامل‌ترش حکومت پیامبر اسلام و یارانش بعد از ظهور اسلام بود که سرانجام خدا به دست همین گروه دروازه قصرهای کسری‌ها و قیصرها را گشود، و آنان را از تخت قدرت به زیر آورد، و بینی مستکبران را به خاک مالید. و نمونه گسترده‌تر، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله مهدی ارواحنا له الفداء است. بنابراین، اگر با این آیه بر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) استدلال می‌کنند در حقیقت نوعی استدلال با ضابطه کلی بر مصداق و مورد است. مفسران معتقدند که آیات قرآن اگر در موردی نازل شد، اختصاص به آن مورد ندارد بلکه در طول زمان، برای خود مصداق پیدا می کند. و لذا از امیرمومنان (علیه السلام) روایت شده است که در تفسیر آیه فرمود: (هم آل محمد یبعث الله مهدیّهم بعد جهدهم فیعزّهم ویذلّ عدوهم(3)؛ این گروه آل محمد هستند. خداوند مهدی آن‌ها را پس از زحمت و فشاری که بر آنها وارد می‌شود، برمی‌انگیزد و به آنها عزّت می‌بخشد. دشمنانشان را ذلیل و خوار می‌سازد.) در حدیثی از امام چهارم، چنین وارد شده است: (والذی بعث محمداً بالحقّ بشیراً ونذیراً إنّ الأبرار منّا أهل البیت و شیعتهم بمنزلة موسی وشیعته، وإن عدوّنا وأشیاعهم بمنزلة فرعون وأشیاعه(4)؛ سوگند به کسی که محمد را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان ما اهل بیت و پیروان ما، به منزله موسی و پیروان او هستند و دشمنان ما و پیروان آن‌ها به منزله فرعون و پیروان اویند(سرانجام ما پیروز می‌شویم و آنها نابود می‌شوند و حکومت حق و عدالت، از آنِ ما خواهد بود.) 2. آیه (بقیة الله خیر لکم إن کنتم مومنین و ما أنا علیکم بحفیظ)(5)؛ آنچه خدا برای شما بر جای نهاده، برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من پاسدار شما و اجبار کننده شما نیستم.) حضرت شعیب در این آیه گوشزد می‌کند که کم‌فروشی نکنند و در معاملات به مردم ظلم و ستم روا ندارند. سرانجام یادآور می‌شود (بقیة الله) یعنی سود حلال و اندک که برابر با شرع الهی است برای شما بهتر است. و در آیه دیگر می‌فرماید: (و الباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثواباً و خیر أملاً (6)؛ چیزهای خوب و ماندگار در نزد خدا از نظر پاداش و آرزو بهتر است.) آیه یک ضابطه کلی را بیان می‌کند که یکی از مصادیق آن، همان است که در مورد قوم شعیب آمده(سود اندک و معامله پاک) این ضابطه در طول تاریخ، مصادیقی دارد. انبیا و اولیا از مصادیق بقیة الله هستند و یکی از مصادیق آن حضرت مهدی (علیه السلام) است که امام باقر (علیه السلام) در مورد او می‌فرماید: (أوّل ما ینطق القائم (علیه السلام) حین یخرج هذه الآیة:(بقیة الله خیر لکم إن کنتم مومنین)، ثم یقول: أنا بقیة الله و حجته و خلیفته علیکم فلا یسلم علیه مسلم إلاّ قال: السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه؛ نخستین سخنی که امام مهدی (علیه السلام) پس از قیام خود می گوید این آیه است:(بقیة الله خیر لکم إن کنتم مومنین)، سپس می‌گوید: منم بقیة الله و حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمی‌کند، مگر این که می‌گوید: السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه)(7) درست است که در آیه مورد بحث، منظور از (بقیة الله) سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد (بقیة الله) حساب می‌شود. تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ (بقیة الله) هستند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت، باقی می‌مانند از این نظر، بقیة الله هستند. همچنین سربازان مبارزی که پس از پیروزی از میدان جنگ، باز می‌گردند، آن‌ها نیز بقیة الله هستند. از آنجا که مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین پیشوا و بزرگ‌ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است، یکی از روشن ‌رین مصادیق (بقیة الله) می‌باشد و از همه به این لقب شایسته‌تر است. به ویژه که تنها باقی مانده پس از پیامبران و امامان است. پی‌نوشت‌ها: 1. سوره قصص، آیه 5. 2. سوره انبیاء، آیه 105. 3. غیبت شیخ طوسی، به نقل از نورالثقلین، ج4، ص 11. 4. مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث. 5. سوره هود، آیه 86. 6. سوره کهف، آیه 46. 7. به نقل از تفسیر صافی، ذیل آیه فوق.
عنوان سوال:

آیه 5 سوره قصص چه ارتباطی به قیام حضرت مهدی (عج) دارد؟


پاسخ:

شرح پرسش:
عده‌ای این سوال را مطرح می‌کنند که آیه (و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین)(1) چه ارتباطی به قیام حضرت مهدی (علیه السلام) دارد؟

پاسخ آیت الله العظمی سبحانی:
1. آیه (و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین؛ اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.)
بررسی آیه با ملاحظه ماقبل و مابعد آن، این مسأله را قطعی می‌سازد که قرآن هرگز از یک برنامه موضعی و خصوصی، مربوط به بنی اسرائیل سخن نمی‌گوید، بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیت هاست و می‌فرماید: ما اراده کرده‌ایم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنان را وارثان حکومت روی زمین قرار دهیم. این بشارتی است برای همه انسان‌های آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. شاهد این مطلب آیه دیگر است: (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انّ الأرض یرثها عبادی الصالحون(2)؛ در "زبور"، پس از "تورات" نوشتیم که زمین در آینده از آن بندگان صالح است.)
یکی از این نمونه ها حکومت بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود.
نمونه کامل‌ترش حکومت پیامبر اسلام و یارانش بعد از ظهور اسلام بود که سرانجام خدا به دست همین گروه دروازه قصرهای کسری‌ها و قیصرها را گشود، و آنان را از تخت قدرت به زیر آورد، و بینی مستکبران را به خاک مالید.
و نمونه گسترده‌تر، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله مهدی ارواحنا له الفداء است. بنابراین، اگر با این آیه بر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) استدلال می‌کنند در حقیقت نوعی استدلال با ضابطه کلی بر مصداق و مورد است.
مفسران معتقدند که آیات قرآن اگر در موردی نازل شد، اختصاص به آن مورد ندارد بلکه در طول زمان، برای خود مصداق پیدا می کند.
و لذا از امیرمومنان (علیه السلام) روایت شده است که در تفسیر آیه فرمود:
(هم آل محمد یبعث الله مهدیّهم بعد جهدهم فیعزّهم ویذلّ عدوهم(3)؛ این گروه آل محمد هستند. خداوند مهدی آن‌ها را پس از زحمت و فشاری که بر آنها وارد می‌شود، برمی‌انگیزد و به آنها عزّت می‌بخشد. دشمنانشان را ذلیل و خوار می‌سازد.)
در حدیثی از امام چهارم، چنین وارد شده است: (والذی بعث محمداً بالحقّ بشیراً ونذیراً إنّ الأبرار منّا أهل البیت و شیعتهم بمنزلة موسی وشیعته، وإن عدوّنا وأشیاعهم بمنزلة فرعون وأشیاعه(4)؛ سوگند به کسی که محمد را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان ما اهل بیت و پیروان ما، به منزله موسی و پیروان او هستند و دشمنان ما و پیروان آن‌ها به منزله فرعون و پیروان اویند(سرانجام ما پیروز می‌شویم و آنها نابود می‌شوند و حکومت حق و عدالت، از آنِ ما خواهد بود.)

2. آیه (بقیة الله خیر لکم إن کنتم مومنین و ما أنا علیکم بحفیظ)(5)؛ آنچه خدا برای شما بر جای نهاده، برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من پاسدار شما و اجبار کننده شما نیستم.)
حضرت شعیب در این آیه گوشزد می‌کند که کم‌فروشی نکنند و در معاملات به مردم ظلم و ستم روا ندارند. سرانجام یادآور می‌شود (بقیة الله) یعنی سود حلال و اندک که برابر با شرع الهی است برای شما بهتر است.
و در آیه دیگر می‌فرماید: (و الباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثواباً و خیر أملاً (6)؛ چیزهای خوب و ماندگار در نزد خدا از نظر پاداش و آرزو بهتر است.)
آیه یک ضابطه کلی را بیان می‌کند که یکی از مصادیق آن، همان است که در مورد قوم شعیب آمده(سود اندک و معامله پاک)
این ضابطه در طول تاریخ، مصادیقی دارد. انبیا و اولیا از مصادیق بقیة الله هستند و یکی از مصادیق آن حضرت مهدی (علیه السلام) است که امام باقر (علیه السلام) در مورد او می‌فرماید: (أوّل ما ینطق القائم (علیه السلام) حین یخرج هذه الآیة:(بقیة الله خیر لکم إن کنتم مومنین)، ثم یقول: أنا بقیة الله و حجته و خلیفته علیکم فلا یسلم علیه مسلم إلاّ قال: السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه؛ نخستین سخنی که امام مهدی (علیه السلام) پس از قیام خود می گوید این آیه است:(بقیة الله خیر لکم إن کنتم مومنین)، سپس می‌گوید: منم بقیة الله و حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمی‌کند، مگر این که می‌گوید: السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه)(7)
درست است که در آیه مورد بحث، منظور از (بقیة الله) سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهی است ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد (بقیة الله) حساب می‌شود. تمام پیامبران الهی و پیشوایان بزرگ (بقیة الله) هستند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت برای یک قوم و ملت، باقی می‌مانند از این نظر، بقیة الله هستند.
همچنین سربازان مبارزی که پس از پیروزی از میدان جنگ، باز می‌گردند، آن‌ها نیز بقیة الله هستند. از آنجا که مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین پیشوا و بزرگ‌ترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است، یکی از روشن ‌رین مصادیق (بقیة الله) می‌باشد و از همه به این لقب شایسته‌تر است. به ویژه که تنها باقی مانده پس از پیامبران و امامان است.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره قصص، آیه 5.
2. سوره انبیاء، آیه 105.
3. غیبت شیخ طوسی، به نقل از نورالثقلین، ج4، ص 11.
4. مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
5. سوره هود، آیه 86.
6. سوره کهف، آیه 46.
7. به نقل از تفسیر صافی، ذیل آیه فوق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین