شرح پرسش: لطفاً شرح مستوفایی درباره دعای (اللهم عرفنی نفسک...) بفرمایید و بیان کنید تفاوت آن با نگاه از پایین به بالا که از طریق حجت خدا، خدا را میشناسیم چیست؟ و منظور از نفس دربارهی خداوند چیست؟ پاسخ از استاد اصغر طاهرزاده: امام صادق (ع) فرمودند: (إِنَّ لِلْقَائِمِ (عج) غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ) برای قائم قبل از آن که قیام کند غیبتی است. زُراره می‌پرسد: فدایت شوم اگر به آن دوران رسیدم چه کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوانید: (اللَّهُمَ‌ عَرِّفْنی‌ نَفْسَکَ‌ فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ، لَمْ اعْرِفْ نَبَّیک اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسوُلَکَ فَانَّکَ انْ لمَ تُعَرِّفْنی رَسوُلَکَ، لَمْ اعْرِفْ حُجَتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَک فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دینی) خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت و اگر حجت خود را به من نشناسانی در دینم گمراه خواهم شد. در دعای فوق به خدا عرض می‌کنی اگر خودت را به من نشناسانی از آن جایی که باید بوی تو را در پیامبرت بیابم، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. باز عرضه می‌داری حجتت را به من بشناسان، چون نور وجود غیبی‌ترین مرتبه‌ی عالم وجود یعنی مقام حضرت حجت (عج) بالاتر از آن است که با عقل و فکر عادی بتوان به آن نزدیک شد و از نور آن حضرت بهره‌مند گشت. هر انسانِ بصیری متوجه است که موضوع شناخت حجت الهی بالاتر از آن است که خودش به تنهایی بتواند آن راه را طی کند، لذا از طریق دعا از خدا می‌خواهد در ظلمات آخرالزمان نظرش را بر نور وجود حضرت حجت بیندازد و در ذیل سایه‌ی مبارک ایشان به‌ سر برد. چون وقتی خدا را به عنوان اصل وجود شناختیم، نبی الله و پیامبر او را که تجلی نور وجود مطلق است، می‌توان شناخت و معنی مغز وجود بودن حجت الهی روشن می‌شود، در آن حال می‌یابی که وَحی متذکر (وجود) است و در وحی الهی به مطهرونی اشاره کرده است که با (وجودِ) قرآن مرتبط اند و لذا فرمود آن‌ها حقیقت قرآن را حس می‌کنند و مَسّ می‌نمایند و نگفت از آن حقیقت مطلع ‌اند. اگر آیه قرآن این‌چنین بود که‌ (لا یُعَلِّمُهُ الّا الْمُطَهَّرُون) مطمئن باشید دیگر قرآن، قرآنِ نازل‌ شده از طرف خداوند نبود. این‌جا است که آدم می‌فهمد قرآن‌ به‌ واقع از طرف خداوند است چون حقیقت بزرگ، یعنی قرآن نمیتواند یک مفهوم باشد و چون قرآن یک حقیقت غیبی است میتوان به کمک قلب - آن هم قلب پاک و مطهر - آن را لمس کرد به همین جهت می‌فرماید: (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ) خیلی قرآن بلند مرتبه‌ای است، (فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ) در صحیفه‌ای دست نایافتنی و متعالی، ولی نه یک نوشته‌ای که مثل الفاظ آن را بخوانند بلکه‌ (لا یَمَسُّهُ إِلّا الْمُطَهَّرُونَ) یک حقیقتی است که قابل انس و تماس است. حرف بنده این‌جا است که عنایت داشته باشید در رابطه با قرآن با یک حقیقت وجودی روبه‌رو هستید که بسیار بلند مرتبه است، و اساساً (وجود) چنین است که به راحتی رخ نمی‌نمایاند و در حجاب می‌رود. ولی ماهیت با یک ارتباط ذهنی به سرعت در دسترس ذهن قرار می‌گیرد، (وجود) به خودی خود بلند مرتبه است، چه رسد به مرتبه عالیه وجود یعنی قرآن که لازمه ارتباط با آن، داشتن مطلق طهارت است از همه وهمیات در موضع عقیده، و از همه خبائث در موضع اخلاق. به همین جهت امامان معصوم علیهمالسلام با همه گرایش‌های انسانی که دارند، باید دائماً خود را در حالت عصمت حفظ کنند تا ارتباط با حقیقت وجودی قرآن برایشان پایدار بماند. لذا استغفار معصوم با استغفار غیرمعصوم متفاوت است، استغفار غیر معصوم (لِلرَّفع) است یعنی استغفار می‌کند تا گناهان رفع شود. اما استغفار معصوم (لِلدَّفع) است، یعنی برای دفع گناه استغفار می‌کنند تا گناه جلو نیاید و آن‌ها باقی بر مقام خود باشند. و این کارِ بسیار مشکلی است که انسان تلاش کند همواره در قلهی عصمت بماند، با این‌که آن‌ها انسان‌اند و مثل بقیه انسان‌ها در زندگی طبیعی خود هزاران گرایش دارند، غضب دارند، شهوت دارند، میل به غذا و غیره دارند، حال در میان این‌همه گذرگاه‌ها و گرایش‌های طبیعی، عصمت خود را حفظ می‌کنند. عنایت کنید چه کار بزرگی است، زیرا آن عصمت یک موضوع وجودی است و با حضور دائم قلب در محضر حق، حفظ می‌شود، اگر یک لحظه آن حضور به هر دلیلی ضعیف شود از مقامِ قله عصمت و قربِ حق فرو می‌افتند. و از آنجایی که حضرت حق در مظاهر خود نیز اسماء و صفاتش را مینمایاند میتوان از طریق مخلوقات با نظر به کمالاتی که در مخلوقات هست، حضرت حق را شناخت.
شرح مستوفایی درباره دعای «اللهم عرفنی نفسک...» بفرمایید.
شرح پرسش:
لطفاً شرح مستوفایی درباره دعای (اللهم عرفنی نفسک...) بفرمایید و بیان کنید تفاوت آن با نگاه از پایین به بالا که از طریق حجت خدا، خدا را میشناسیم چیست؟ و منظور از نفس دربارهی خداوند چیست؟
پاسخ از استاد اصغر طاهرزاده:
امام صادق (ع) فرمودند: (إِنَّ لِلْقَائِمِ (عج) غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ) برای قائم قبل از آن که قیام کند غیبتی است. زُراره میپرسد: فدایت شوم اگر به آن دوران رسیدم چه کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوانید: (اللَّهُمَ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ، لَمْ اعْرِفْ نَبَّیک اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسوُلَکَ فَانَّکَ انْ لمَ تُعَرِّفْنی رَسوُلَکَ، لَمْ اعْرِفْ حُجَتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَک فَانَّکَ انْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دینی) خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت و اگر حجت خود را به من نشناسانی در دینم گمراه خواهم شد. در دعای فوق به خدا عرض میکنی اگر خودت را به من نشناسانی از آن جایی که باید بوی تو را در پیامبرت بیابم، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. باز عرضه میداری حجتت را به من بشناسان، چون نور وجود غیبیترین مرتبهی عالم وجود یعنی مقام حضرت حجت (عج) بالاتر از آن است که با عقل و فکر عادی بتوان به آن نزدیک شد و از نور آن حضرت بهرهمند گشت. هر انسانِ بصیری متوجه است که موضوع شناخت حجت الهی بالاتر از آن است که خودش به تنهایی بتواند آن راه را طی کند، لذا از طریق دعا از خدا میخواهد در ظلمات آخرالزمان نظرش را بر نور وجود حضرت حجت بیندازد و در ذیل سایهی مبارک ایشان به سر برد. چون وقتی خدا را به عنوان اصل وجود شناختیم، نبی الله و پیامبر او را که تجلی نور وجود مطلق است، میتوان شناخت و معنی مغز وجود بودن حجت الهی روشن میشود، در آن حال مییابی که وَحی متذکر (وجود) است و در وحی الهی به مطهرونی اشاره کرده است که با (وجودِ) قرآن مرتبط اند و لذا فرمود آنها حقیقت قرآن را حس میکنند و مَسّ مینمایند و نگفت از آن حقیقت مطلع اند. اگر آیه قرآن اینچنین بود که (لا یُعَلِّمُهُ الّا الْمُطَهَّرُون) مطمئن باشید دیگر قرآن، قرآنِ نازل شده از طرف خداوند نبود. اینجا است که آدم میفهمد قرآن به واقع از طرف خداوند است چون حقیقت بزرگ، یعنی قرآن نمیتواند یک مفهوم باشد و چون قرآن یک حقیقت غیبی است میتوان به کمک قلب - آن هم قلب پاک و مطهر - آن را لمس کرد به همین جهت میفرماید: (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ) خیلی قرآن بلند مرتبهای است، (فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ) در صحیفهای دست نایافتنی و متعالی، ولی نه یک نوشتهای که مثل الفاظ آن را بخوانند بلکه (لا یَمَسُّهُ إِلّا الْمُطَهَّرُونَ) یک حقیقتی است که قابل انس و تماس است. حرف بنده اینجا است که عنایت داشته باشید در رابطه با قرآن با یک حقیقت وجودی روبهرو هستید که بسیار بلند مرتبه است، و اساساً (وجود) چنین است که به راحتی رخ نمینمایاند و در حجاب میرود. ولی ماهیت با یک ارتباط ذهنی به سرعت در دسترس ذهن قرار میگیرد، (وجود) به خودی خود بلند مرتبه است، چه رسد به مرتبه عالیه وجود یعنی قرآن که لازمه ارتباط با آن، داشتن مطلق طهارت است از همه وهمیات در موضع عقیده، و از همه خبائث در موضع اخلاق. به همین جهت امامان معصوم علیهمالسلام با همه گرایشهای انسانی که دارند، باید دائماً خود را در حالت عصمت حفظ کنند تا ارتباط با حقیقت وجودی قرآن برایشان پایدار بماند. لذا استغفار معصوم با استغفار غیرمعصوم متفاوت است، استغفار غیر معصوم (لِلرَّفع) است یعنی استغفار میکند تا گناهان رفع شود. اما استغفار معصوم (لِلدَّفع) است، یعنی برای دفع گناه استغفار میکنند تا گناه جلو نیاید و آنها باقی بر مقام خود باشند. و این کارِ بسیار مشکلی است که انسان تلاش کند همواره در قلهی عصمت بماند، با اینکه آنها انساناند و مثل بقیه انسانها در زندگی طبیعی خود هزاران گرایش دارند، غضب دارند، شهوت دارند، میل به غذا و غیره دارند، حال در میان اینهمه گذرگاهها و گرایشهای طبیعی، عصمت خود را حفظ میکنند. عنایت کنید چه کار بزرگی است، زیرا آن عصمت یک موضوع وجودی است و با حضور دائم قلب در محضر حق، حفظ میشود، اگر یک لحظه آن حضور به هر دلیلی ضعیف شود از مقامِ قله عصمت و قربِ حق فرو میافتند. و از آنجایی که حضرت حق در مظاهر خود نیز اسماء و صفاتش را مینمایاند میتوان از طریق مخلوقات با نظر به کمالاتی که در مخلوقات هست، حضرت حق را شناخت.
- [سایر] تفسیر دعای « اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن ... » را بیان کنید.
- [سایر] تفسیر نام«یهوه» و «الله» و تفاوت آن بین اسلام و مسیحیت و یهود را شرح دهید؟
- [سایر] «محمد بن مشهدی» راوی با واسطهی دعای ندبه کیست؟
- [سایر] منظور از جمله «مؤتزراً کفنی، شاهراً سیفی» در دعای عهد چیست؟
- [سایر] چرا حضرت مهدی علیه السلام را در دعای ندبه، «ابن طه» مینامند؟
- [سایر] چرا حضرت مهدی علیه السلام را در دعای ندبه، «ابن طه» می نامند؟
- [سایر] لطفاً در مورد «رجعت» توضیح بفرمایید.
- [سایر] مقصود از این آیه که «اگر دعای شما نبود خداوند به شما اعتنایی نمیکرد» چیست؟ مگر خدای متعال از دعای بنده اطلاع ندارد؟
- [سایر] دختر بزرگ پیامبراکرم(ص) «زینب» در چه سالی وفات نمودند؟ شرح مختصری از زندگی وی را بیان کنید؟
- [سایر] کدام آیه یا روایت میگوید: «اگر کسی معنای دعا را نمیفهمد، دعای او قبول نمیشود»؟