در سال سوم بعثت پیک وحی آمد و این آیه را آورد: (ای پیغمبر! بستگان نزدیکت را از نافرمانی ما بیم ده‌).(و انذر عشیرتک الاقربین - سوره شعراء آیه 214) پس از نزول این آیه پیغمبر دستور داد گوسفندی ذبح کنند و آن را طبخ کرده با نان و قدحی دوغ مهیا سازند. سپس به علی (علیه السلام) دستور داد همه مردان بنی هاشم را برای صرف غذا دعوت کند. نزدیک به چهل مرد در خانه حارث بن عبدالمطلب گردآمدند. همین که غذا آماده شد پیغمبر رو کرد به عموها و عموزاده‌ ها و فرمود: به نام خدا غذا میل کنید. چون غذا خوردند و ابولهب یکی از عموهای پیغمبر که مردی بت پرست و سرسخت بود دید که آن غذای کم همه مدعوین را کفایت کرد و چیزی هم از آن باقی ماند، گفت: محمد شما را سحر کرد! با این سخن نابجای ابولهب پیغمبر صلاح ندید دعوت خود را ابلاغ کند. جمعیت پراکنده شدند بدون اینکه نتیجه‌ ای از مجلس گرفته شود. روز بعد باز پیغمبر فرمود: یا علی! دیروز ابولهب قبل از آن که من سخنی بگویم کاری کرد که دیدی و پیش از آنکه با آنها سخن بگویم متفرق شدند. سفارش کن غذای دیروز را آماده سازند سپس آنها را جمع کن. علی (علیه السلام) همان افراد را گرد آورد و آنها نیز آمدند و غذا خوردند. همین که کار غذا خوردن به انجام رسید پیغمبر برخاست و آغازبه سخن کردو فرمود: فرزندان عبدالمطلب! خدا را حمد می‌ کنم و به او استعانت می‌ جویم و گواهی می ‌دهم که خدائی جز خدای یگانه نیست. راهنمای قوم به آنها دروغ نمی‌ گوید. به خدای یگانه من پیغمبر خدا هستم که برای شما و عموم مردم برانگیخته شده‌ ام. به خدا قسم می ‌میرید چنانکه می‌ خوابید و برانگیخته می ‌شوید چنانکه بیدارید و از آنچه مدانید محاسبه می‌ شوید، و بدانید که بهشت و جهنم هست و دائمی است. فرزندان عبدالمطلب! جبرئیل آمده است و از جانب خدا مرا مامور داشته است که (بستگان نزدیکم را از نافرمانی خدا بیم دهم‌) لابد از این آیه در خواهید یافت که موضوع از چه قراری است؟ من قبل از هر کس مامورم که شما بستگان و خویشانم را به خدای یگانه دعوت کنم و پس از شما دیگران را. به خدا قسم من جوانمردی از عرب را سراغ ندارم که بهتر از من خیرخواه شما باشد. من خوبی ‌های دنیا و آخرت را برای شما آورده ‌ام. خدا مرا مامور داشته که شما را فراخوانم تا او را خدای یکتا بدانید. کدام یک از شما مرا به این امر یاری می‌ کند تا برادر من و جانشین من و نماینده من در میان شما و سرپرست‌ خاندان من باشد؟ پیغمبر دو بار این سخنان را تکرار کرد و هیچ کس پاسخی نداد، ولی هر دو بار علی (علیه السلام) که از همه حضار کم سن‌تر بود، برخاست و گفت: یا رسول الله! من همه آنچه را فرمودی به عهده می‌ گیرم، و پیغمبر می ‌فرمود: بنشین! چون بار سوم پیغمبر سخنان خود را تکرار کرد و علی (علیه السلام) برخاست و آمادگی خود را اعلام داشت، پیغمبر در حالی که او را به حضار نشان می‌ داد، فرمود: این برادر من و جانشین من و نماینده من در میان شماست، از وی شنوائی داشته باشید و هر چه می‌ گوید بپذیرید که او وارث من خواهد بود.)(1)در این جا حضار برخاستند و در حالی که بیرون می ‌رفتند، می ‌خندیدند و به ابوطالب می‌ گفتند: محمد به تو امر می‌ کند که از پسرت شنوائی داشته باشی و از وی اطاعت کنی. به روایت‌ یعقوبی در این مجلس خانوادگی پس از سخنان پیغمبر، عمویش ابولهب گفت: ای اولاد عبدالمطلب! اگر شما از این مرد پیروی کنید و به دفاع ازوی برخیزید کشته می ‌شوید و اگر رهایش کنید خوار می ‌گردید. ولی ابوطالب گفت: ای بدبخت! به خدا ما او را یاری می ‌کنیم و پشت‌ سر او می ‌ایستیم. برادرزاده عزیز! هرگاه خواستی مردم را به خدایت رهبری کنی، ما را آگاه کن تا سلاح به دست گرفته به حمایتت برخیزیم. در آن روز جعفر بن ابیطالب و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب مسلمان شدند و گروه بسیاری به دنبال آنها به اسلام گرویدند.(2) پی نوشتها: 1.(تاریخ طبری - جلد 2 صفحه 1172 کامل ابن اثیر - جلد 2 صفحه 40 و سیرة الرسول مرحوم آقا سید محسن امین عاملی صفحه 63 به نقل از تفسیر ثعلبی و خصائص نسائی و سیره حلبی. جای بسی تاسف است که محمد بن حسنین هیکل نویسنده معروف مصر این قسمت را در چاپ دوم کتابش (زندگانی محمد) برداشته است! 2.(تاریخ یعقوبی - چاپ دارالفکر بیروت سال 1375 صفحه 16). تاریخ اسلام از آغاز تاهجرت/علی دوانی. منبع:سایت انوار طاها
دعوت خویشاوندان به اسلام توسط پیامبراسلام(ص)چگونه بود؟
در سال سوم بعثت پیک وحی آمد و این آیه را آورد: (ای پیغمبر! بستگان نزدیکت را از نافرمانی ما بیم ده).(و انذر عشیرتک الاقربین - سوره شعراء آیه 214)
پس از نزول این آیه پیغمبر دستور داد گوسفندی ذبح کنند و آن را طبخ کرده با نان و قدحی دوغ مهیا سازند. سپس به علی (علیه السلام) دستور داد همه مردان بنی هاشم را برای صرف غذا دعوت کند. نزدیک به چهل مرد در خانه حارث بن عبدالمطلب گردآمدند.
همین که غذا آماده شد پیغمبر رو کرد به عموها و عموزاده ها و فرمود: به نام خدا غذا میل کنید. چون غذا خوردند و ابولهب یکی از عموهای پیغمبر که مردی بت پرست و سرسخت بود دید که آن غذای کم همه مدعوین را کفایت کرد و چیزی هم از آن باقی ماند، گفت: محمد شما را سحر کرد! با این سخن نابجای ابولهب پیغمبر صلاح ندید دعوت خود را ابلاغ کند. جمعیت پراکنده شدند بدون اینکه نتیجه ای از مجلس گرفته شود.
روز بعد باز پیغمبر فرمود: یا علی! دیروز ابولهب قبل از آن که من سخنی بگویم کاری کرد که دیدی و پیش از آنکه با آنها سخن بگویم متفرق شدند. سفارش کن غذای دیروز را آماده سازند سپس آنها را جمع کن. علی (علیه السلام) همان افراد را گرد آورد و آنها نیز آمدند و غذا خوردند. همین که کار غذا خوردن به انجام رسید پیغمبر برخاست و آغازبه سخن کردو فرمود: فرزندان عبدالمطلب! خدا را حمد می کنم و به او استعانت می جویم و گواهی می دهم که خدائی جز خدای یگانه نیست. راهنمای قوم به آنها دروغ نمی گوید. به خدای یگانه من پیغمبر خدا هستم که برای شما و عموم مردم برانگیخته شده ام. به خدا قسم می میرید چنانکه می خوابید و برانگیخته می شوید چنانکه بیدارید و از آنچه مدانید محاسبه می شوید، و بدانید که بهشت و جهنم هست و دائمی است.
فرزندان عبدالمطلب! جبرئیل آمده است و از جانب خدا مرا مامور داشته است که (بستگان نزدیکم را از نافرمانی خدا بیم دهم) لابد از این آیه در خواهید یافت که موضوع از چه قراری است؟ من قبل از هر کس مامورم که شما بستگان و خویشانم را به خدای یگانه دعوت کنم و پس از شما دیگران را. به خدا قسم من جوانمردی از عرب را سراغ ندارم که بهتر از من خیرخواه شما باشد. من خوبی های دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خدا مرا مامور داشته که شما را فراخوانم تا او را خدای یکتا بدانید. کدام یک از شما مرا به این امر یاری می کند تا برادر من و جانشین من و نماینده من در میان شما و سرپرست خاندان من باشد؟
پیغمبر دو بار این سخنان را تکرار کرد و هیچ کس پاسخی نداد، ولی هر دو بار علی (علیه السلام) که از همه حضار کم سنتر بود، برخاست و گفت: یا رسول الله! من همه آنچه را فرمودی به عهده می گیرم، و پیغمبر می فرمود: بنشین! چون بار سوم پیغمبر سخنان خود را تکرار کرد و علی (علیه السلام) برخاست و آمادگی خود را اعلام داشت، پیغمبر در حالی که او را به حضار نشان می داد، فرمود: این برادر من و جانشین من و نماینده من در میان شماست، از وی شنوائی داشته باشید و هر چه می گوید بپذیرید که او وارث من خواهد بود.)(1)در این جا حضار برخاستند و در حالی که بیرون می رفتند، می خندیدند و به ابوطالب می گفتند: محمد به تو امر می کند که از پسرت شنوائی داشته باشی و از وی اطاعت کنی.
به روایت یعقوبی در این مجلس خانوادگی پس از سخنان پیغمبر، عمویش ابولهب گفت: ای اولاد عبدالمطلب! اگر شما از این مرد پیروی کنید و به دفاع ازوی برخیزید کشته می شوید و اگر رهایش کنید خوار می گردید. ولی ابوطالب گفت: ای بدبخت! به خدا ما او را یاری می کنیم و پشت سر او می ایستیم. برادرزاده عزیز! هرگاه خواستی مردم را به خدایت رهبری کنی، ما را آگاه کن تا سلاح به دست گرفته به حمایتت برخیزیم. در آن روز جعفر بن ابیطالب و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب مسلمان شدند و گروه بسیاری به دنبال آنها به اسلام گرویدند.(2)
پی نوشتها:
1.(تاریخ طبری - جلد 2 صفحه 1172 کامل ابن اثیر - جلد 2 صفحه 40 و سیرة الرسول مرحوم آقا سید محسن امین عاملی صفحه 63 به نقل از تفسیر ثعلبی و خصائص نسائی و سیره حلبی. جای بسی تاسف است که محمد بن حسنین هیکل نویسنده معروف مصر این قسمت را در چاپ دوم کتابش (زندگانی محمد) برداشته است!
2.(تاریخ یعقوبی - چاپ دارالفکر بیروت سال 1375 صفحه 16).
تاریخ اسلام از آغاز تاهجرت/علی دوانی.
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] آیا ترور شاعرانی همچون کعب بن اشرف و اصماء بنت مروان بخاطر برتری فصاحت شعرشان بر قرآن بدستور پیامبراسلام(ص)واقعیت دارد؟
- [سایر] اساس دعوت اسلام چیست ؟
- [سایر] «ابولهب» که بود و چگونه در آغاز دعوت پیامبراکرم(ص) با او مبارزه می کرد و از دعوت پیامبر، جلوگیری می کرد؟
- [سایر] دعوت از خویشان توسط پیامبر اکرم(ص) چگونه بود؟
- [سایر] اگر وصی پیامبر (ص) از اوّل معلوم بود، چرا مسئله ی وصایت را پیامبر (ص) به مسئله ی اجابت دعوت، متوقف کرده است؟
- [سایر] درآغاز دعوت اسلام مردم یثرب از چه گروه هایی تشکیل شده بودند؟
- [سایر] دعوت سری (پنهانی) پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله - در صدر اسلام چگونه بوده است؟
- [سایر] از طریق عرفان اسلامی چگونه می شود یک مسیحی را به اسلام دعوت کرد؟
- [سایر] هنگام آغاز دعوت اسلام قدرت سیاسی واقتصادی مکه در دست چه کسانی بود؟
- [سایر] از طریق عرفان اسلامی چگونه می شود یک مسیحی را به اسلام دعوت کرد؟
- [آیت الله اردبیلی] کسی که در کشور غیر اسلامی اقامت دارد، واجب است در حدّ قدرت و توان، با مراعات شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از اسلام دفاع نماید. همچنین واجب است با مراعات شرایط زیر کفّار را به اسلام دعوت نماید: اوّل:حکومت اسلامی به خاطر مصالح مهمتری، دعوت و تبلیغ به اسلام را در بلاد کفر موقتا ممنوع نکرده باشد. دوم:صلاحیّت و اهلیّت و نیز قدرت بر تبلیغ اسلام در مناطق کفر را داشته باشد. سوم:مفسده مهمّی پیش نیاید. و چنانچه تبلیغ اسلام مستلزم دادن قرآن به دست کفّار باشد و امید هدایت آنان وجود داشته باشد، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی روزه مستحبّی بگیرد واجب نیست آن را به آخر رساند، بلکه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت کند مستحب است دعوت او را قبول کند و در بین روز افطار نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ولیّ زن شوهر او است و بعد از او خویشاوندان نسبی به ترتیب طبقات ارث و در هر طبقه مردها بر زنها مقدماند و در صورت تعدّد بنا بر احتیاط از همه باید اجازه گرفته شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه میت مالی نداشته باشد، بر خویشاوندان او واجب نیست کفن او را بپردازند، هرچند واجب النفقه آنها باشد، ولی اگر راه دیگری نباشد احتیاط واجب آن است که شخصی که میت، واجب النفقه اوست کفن او را بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .صلوات بر پیغمبر( ص) از مستحبات مؤکّد است, چنانکه مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد( ص)و احمد( ص)،نیز لقب و کنیه( ص) آن حضرت مانند مصطفی( ص) و ابوالقاسم( ص)گفته یا شنیده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی روزه مستحبی بگیرد واجب نیست آن را به آخر برساند و هر موقع بخواهد می تواند روزه خود را بخورد، بلکه اگر برادر مؤمنی او را به غذا دعوت کند مستحب است دعوت او را قبول کرده در اثناء روز افطار نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است در دادن زکات فطره خویشاوندان محتاج را بر دیگران مقدم دارد و بعد همسایگان نیازمند را و مستحب است اهل علم و فضل را اگر نیازی داشته باشند بر غیر آنها مقدم بشمرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سزاوار است انسان در مرگ خویشاوندان، مخصوصاً در مرگ فرزند شکیبایی را از دست ندهد و هر وقت میت را یاد می کند (انا لله و انا الیْه راجعون) بگوید و برای میت قرآن بخواند و طلب آمرزش کند.
- [آیت الله بروجردی] کافر یعنی؛ کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزهی مسلمانان جزءِ دین اسلام میدانند) منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس میباشد و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [امام خمینی] کسانی که با لباس اهل علم، در این مؤسسات که به اشاره دولت جائر تأسیس شده است وارد شوند، لازم است مسلمانان و متدینین از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت نکنند، و آنها محکوم به عدم عدالت هستند و نماز جماعت با آنها جایز نیست، و طلاق در محضر آنها باطل است، و سهم مبارک امام علیه السلام و سهم سادات عظام را نباید به آنها بدهند، و اگر دادند از ذمّه آنها ساقط نمیشود، و اگر اهل منبر هستند لازم است آنها را دعوت برای منبر نکنند، و در مجالسی که این قبیل اشخاص از طرف دولت جائر برای ترویج باطل و تشریح برنامههای خلاف اسلام منبر میروند شرکت نکنند.