مردم سالاری در حکومت امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟
یکی از مسایل بنیادین در هر حکومتی، نوع پیوند میان دولت با ملت است. این پیوند از دو جهت قابل بررسی است: 1. در اصل تشکیل حکومت و نحوه پیدایش آن; 2. در نوع برخورد و تعامل میان حکومت و مردم. حکومت مردم سالار، حکومتی است که هم در اصل پیدایش خود و هم در نوع تعامل با مردم بیش ترین پیوند را با مردم داشته باشد و امور اساسی آن طبق اراده و خواسته مردم انجام پذیرد. البته میان مردم سالاری دینی و غیر دینی یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن این که در حکومت مردم سالار دینی، خواست و اراده مردم در محدوده احکام و دستورات الهی ملاک عمل قرار می گیرد و خواست و تشخیص مردم بر قانون و دستور خداوند مقدم نمی شود، اما در حکومت های مردم سالار غیر دینی خواست و اراده مردم محدود به حدی نیست و اصلاً برای دستور و قانون الهی حسابی باز نمی شود و به طور مطلق بر اساس نظر اکثریت مردم عمل می شود. در فقه و فرهنگ اسلامی، بررسی منشأ حکومت و ملاک مشروعیت دولت، اساسی ترین مباحث فلسفه سیاسی اسلام است. از آن جا که خداوند خالق و صاحب اختیار آفریدگان است، هیچ کسی جز او سزاوار حکومت بر بندگانش نیست، مگر آنان که به اراده و هدایت خود او برای رهبری و حکومت برگزیده شوند. پیامبران، نخستین کسانی هستند که سمت خلافت الهی را یافته اند و به منظور اقامه قسط و پایداری از حقوق خلق و حدود خالق، انتخاب شده اند. پس از پیامبر خاتم نیز کسانی برای ادامه این مسؤولیت و تصدی امامت و زعامت امت برگزیده می شوند که پیامبر آنان را نصب و تعیین فرموده باشد. در چنین فرضی و با وجود نص بر نصب و تعیین امام، جایی برای اجتهاد، شورا، بیعت و طرق دیگر باقی نمی ماند. در چنین حالتی، بیعت مردم، تنها پذیرش و تأکیدی است بر آن چه که از سوی پیامبر ابلاغ گشته است. بنابراین در اسلام مردم در تعیین امام و حاکم مسلمین نقش ندارند، ولی در پرپایی حکومت و فعلیت یافتن حاکمیت حاکم، نقش بسزایی دارند. درباره مشروعیت حکومت و خلافت حضرت علی(علیه السلام) دلایل قطعی و مسلمی از قرآن و سنّت وجود دارد که هیچ گونه تردیدی در لزوم زعامت و ولایت امیر مؤمنان پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) باقی نمی گذارد. دلایل و شواهد این مدعا، به طور مفصل در کتاب های کلامی و تاریخی و روایی آمده است. بنابراین از نظرگاه دینی هیچ گونه تردیدی در مشروعیت حکومت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) وجود ندارد. اما از جهت مردمی بودن و پذیرش همگانی، آن حضرت درباره روز بیعتش می فرمایند: (فَما راعَنی إِلاّ وَ النّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ، یَنثالُونَ عَلَیَّ مِن کُلِّ جانِب، حَتّی لَقَد وُطِیءَ الحَسَنانِ وَ شُقَّ عِطفایَ، مُجتَمِعیِنَ حَوْلی کَرَ بیضَةِ الْغَنَمِ);[1] فراوانی مردم چون یال های پر پشت کفتار،[2] بود. از هر طرف مرا احاطه کردند تا آن که نزدیک بود حسن و حسین لگدمال گردند.[3] آن حضرت در جای دیگر می فرمایند: (وَ بَایَعَنی النّاسُ غَیرَ مُستَکْرِهینَ وَ لاَ مُجبَرینَ، بَل طائعینَ مُخَیَّرینَ);[4] مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه با اختیار با من بیعت کردند. جالب تر آن که آن حضرت، بر خلاف غالب حکومت گران، در برابر این اقبال عمومی، هیچ گونه رغبت و میلی نشان ندادند; چنان که می فرمایند: (فَأَقبَلتُمْ إِلَیَّ اِقبالَ العُوذِ المَطافِیل عَلَی أولادِها، تقولون: البَیعةَ البیعة قَبَضتُ کَفِی فَبسطتموها، وَ نازَعْتُکُمْ یَدِی فَجاذَبتُمُوها); شما مردم برای بیعت کردن، به سوی من روی آوردید، همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچه های خود می شتابند، و پیاپی فریاد کشیدید: بیعت! بیعت! من دستان خویش را فرو بستم، اما شما به اصرار آن را گشودید. من از دست دراز کردن سر باز زدم، اما شما دستم را کشیدید.[5] بنابراین در پذیرش حکومت علوی از سوی مردم حد اعلای مردم سالاری رعایت شده است، اما در زمینه نوع برخورد امام(علیه السلام)با مردم، به عنوان حاکم و زمامدار، با نگاهی اجمالی به سیره و سخنان آن حضرت، پیوند عمیق آن بزرگوار با مردم روشن می گردد; چنان که می فرمایند: (وَ لَقَد أَحْسَنتُ جِوارَکمْ، وَ أَحَطْتُ بِجُهدِی مِن وَرائِکُمْ);[6] با شما به نیکویی زندگی کردم و به قدر توان از هر سو نگهبان شما بودم. ایشان در قسمتی از نامه طولانی خود به مالک اشتر که در آن وظایف حاکم اسلامی را بیان کرده اند، می فرمایند: (وَ أَشْعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُم);[7] مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده! و با همه دوست و مهربان باش! مبادا چونان حیوانی شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی!). در نامه ای به محمد بن ابی بکر، فرماندار مصر، می نویسد: (با مردم فروتن، نرم خو، مهربان و گشاده رو و خندان باش! در نگاه هایت و نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن! تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند.[8] آن حضرت در جای دیگر، خطاب به مردم می فرمایند: (با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند، حرف نزنید! و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید! و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید! و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید، بر من گران آید! و مپندار که در پی بزرگ نشان دادن خویشم; زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن، برای او دشوارتر خواهد بود.[9] بی تردید اگر بخواهیم همه سخنان و سفارش های آن حضرت و نیز سیره عملی آن بزرگوار را در برخورد با مردم بیان کنیم، به تألیف چندین کتاب قطور نیاز خواهیم داشت; اما به طور خلاصه می توان گفت: یکی از مردمی ترین حکومت هایی که در طول تاریخ ظهور پیدا کرده است، حکومت الهی امیر مؤمنان علی(علیه السلام) بوه است; حقیقتی شگرف که با رجوع به تاریخ و سیره قولی و عملی آن بزرگوار، به خوبی هویدا می گردد.[10] مردم سالاری به مفهوم غربی آن، در مقابل حکومت اسلامی و دینی است. مفهوم حاکمیت ملت مسلمان و متدین با قید تدین بر سرنوشت خویش، هیچ تقابلی با حکومت دینی ندارد و در همین حوزه است که مفهوم مردم سالاری دینی و با جمهوری اسلامی مطرح می شود. پی نوشتها: [1]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 3، (مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین). [2]. کفتار، حیوانی است که فراوانی پشم گردن او ضرب المثل بوده است; به گونه ای که اگر می خواسته اند فراوانی چیزی را برسانند، به موهای یال کفتار تشبیه می کرده اند. [3]. برخی از شارحان نهج البلاغه، الحسنان را دو انگشت شصت پا معنا کرده اند. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 200. [4]. همان، نامه 1. [5]. همان، خطبه 137. [6]. همان، خطبه 159. [7]. همان، نامه 53. [8]. همان، نامه 27. [9]. همان، خطبه 216. [10]. ر.ک: درس های سیاسی از نهج البلاغه، محمدتقی رهبر، (انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364 ه ش). www.mazaheb.ir
عنوان سوال:

مردم سالاری در حکومت امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟


پاسخ:

یکی از مسایل بنیادین در هر حکومتی، نوع پیوند میان دولت با ملت است. این پیوند از دو جهت قابل بررسی است:
1. در اصل تشکیل حکومت و نحوه پیدایش آن; 2. در نوع برخورد و تعامل میان حکومت و مردم.
حکومت مردم سالار، حکومتی است که هم در اصل پیدایش خود و هم در نوع تعامل با مردم بیش ترین پیوند را با مردم داشته باشد و امور اساسی آن طبق اراده و خواسته مردم انجام پذیرد. البته میان مردم سالاری دینی و غیر دینی یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن این که در حکومت مردم سالار دینی، خواست و اراده مردم در محدوده احکام و دستورات الهی ملاک عمل قرار می گیرد و خواست و تشخیص مردم بر قانون و دستور خداوند مقدم نمی شود، اما در حکومت های مردم سالار غیر دینی خواست و اراده مردم محدود به حدی نیست و اصلاً برای دستور و قانون الهی حسابی باز نمی شود و به طور مطلق بر اساس نظر اکثریت مردم عمل می شود.
در فقه و فرهنگ اسلامی، بررسی منشأ حکومت و ملاک مشروعیت دولت، اساسی ترین مباحث فلسفه سیاسی اسلام است.
از آن جا که خداوند خالق و صاحب اختیار آفریدگان است، هیچ کسی جز او سزاوار حکومت بر بندگانش نیست، مگر آنان که به اراده و هدایت خود او برای رهبری و حکومت برگزیده شوند. پیامبران، نخستین کسانی هستند که سمت خلافت الهی را یافته اند و به منظور اقامه قسط و پایداری از حقوق خلق و حدود خالق، انتخاب شده اند. پس از پیامبر خاتم نیز کسانی برای ادامه این مسؤولیت و تصدی امامت و زعامت امت برگزیده می شوند که پیامبر آنان را نصب و تعیین فرموده باشد. در چنین فرضی و با وجود نص بر نصب و تعیین امام، جایی برای اجتهاد، شورا، بیعت و طرق دیگر باقی نمی ماند. در چنین حالتی، بیعت مردم، تنها پذیرش و تأکیدی است بر آن چه که از سوی پیامبر ابلاغ گشته است. بنابراین در اسلام مردم در تعیین امام و حاکم مسلمین نقش ندارند، ولی در پرپایی حکومت و فعلیت یافتن حاکمیت حاکم، نقش بسزایی دارند.
درباره مشروعیت حکومت و خلافت حضرت علی(علیه السلام) دلایل قطعی و مسلمی از قرآن و سنّت وجود دارد که هیچ گونه تردیدی در لزوم زعامت و ولایت امیر مؤمنان پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) باقی نمی گذارد. دلایل و شواهد این مدعا، به طور مفصل در کتاب های کلامی و تاریخی و روایی آمده است. بنابراین از نظرگاه دینی هیچ گونه تردیدی در مشروعیت حکومت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) وجود ندارد.
اما از جهت مردمی بودن و پذیرش همگانی، آن حضرت درباره روز بیعتش می فرمایند: (فَما راعَنی إِلاّ وَ النّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ، یَنثالُونَ عَلَیَّ مِن کُلِّ جانِب، حَتّی لَقَد وُطِیءَ الحَسَنانِ وَ شُقَّ عِطفایَ، مُجتَمِعیِنَ حَوْلی کَرَ بیضَةِ الْغَنَمِ);[1] فراوانی مردم چون یال های پر پشت کفتار،[2] بود. از هر طرف مرا احاطه کردند تا آن که نزدیک بود حسن و حسین لگدمال گردند.[3]
آن حضرت در جای دیگر می فرمایند: (وَ بَایَعَنی النّاسُ غَیرَ مُستَکْرِهینَ وَ لاَ مُجبَرینَ، بَل طائعینَ مُخَیَّرینَ);[4] مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه با اختیار با من بیعت کردند.
جالب تر آن که آن حضرت، بر خلاف غالب حکومت گران، در برابر این اقبال عمومی، هیچ گونه رغبت و میلی نشان ندادند; چنان که می فرمایند: (فَأَقبَلتُمْ إِلَیَّ اِقبالَ العُوذِ المَطافِیل عَلَی أولادِها، تقولون: البَیعةَ البیعة قَبَضتُ کَفِی فَبسطتموها، وَ نازَعْتُکُمْ یَدِی فَجاذَبتُمُوها); شما مردم برای بیعت کردن، به سوی من روی آوردید، همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچه های خود می شتابند، و پیاپی فریاد کشیدید: بیعت! بیعت! من دستان خویش را فرو بستم، اما شما به اصرار آن را گشودید. من از دست دراز کردن سر باز زدم، اما شما دستم را کشیدید.[5] بنابراین در پذیرش حکومت علوی از سوی مردم حد اعلای مردم سالاری رعایت شده است، اما در زمینه نوع برخورد امام(علیه السلام)با مردم، به عنوان حاکم و زمامدار، با نگاهی اجمالی به سیره و سخنان آن حضرت، پیوند عمیق آن بزرگوار با مردم روشن می گردد; چنان که می فرمایند: (وَ لَقَد أَحْسَنتُ جِوارَکمْ، وَ أَحَطْتُ بِجُهدِی مِن وَرائِکُمْ);[6] با شما به نیکویی زندگی کردم و به قدر توان از هر سو نگهبان شما بودم. ایشان در قسمتی از نامه طولانی خود به مالک اشتر که در آن وظایف حاکم اسلامی را بیان کرده اند، می فرمایند: (وَ أَشْعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّةِ، وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لا تَکُونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُم);[7] مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده! و با همه دوست و مهربان باش! مبادا چونان حیوانی شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی!). در نامه ای به محمد بن ابی بکر، فرماندار مصر، می نویسد: (با مردم فروتن، نرم خو، مهربان و گشاده رو و خندان باش! در نگاه هایت و نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن! تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند.[8] آن حضرت در جای دیگر، خطاب به مردم می فرمایند: (با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند، حرف نزنید! و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید! و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید! و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید، بر من گران آید! و مپندار که در پی بزرگ نشان دادن خویشم; زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن، برای او دشوارتر خواهد بود.[9] بی تردید اگر بخواهیم همه سخنان و سفارش های آن حضرت و نیز سیره عملی آن بزرگوار را در برخورد با مردم بیان کنیم، به تألیف چندین کتاب قطور نیاز خواهیم داشت; اما به طور خلاصه می توان گفت: یکی از مردمی ترین حکومت هایی که در طول تاریخ ظهور پیدا کرده است، حکومت الهی امیر مؤمنان علی(علیه السلام) بوه است; حقیقتی شگرف که با رجوع به تاریخ و سیره قولی و عملی آن بزرگوار، به خوبی هویدا می گردد.[10] مردم سالاری به مفهوم غربی آن، در مقابل حکومت اسلامی و دینی است. مفهوم حاکمیت ملت مسلمان و متدین با قید تدین بر سرنوشت خویش، هیچ تقابلی با حکومت دینی ندارد و در همین حوزه است که مفهوم مردم سالاری دینی و با جمهوری اسلامی مطرح می شود.
پی نوشتها:
[1]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 3، (مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین).
[2]. کفتار، حیوانی است که فراوانی پشم گردن او ضرب المثل بوده است; به گونه ای که اگر می خواسته اند فراوانی چیزی را برسانند، به موهای یال کفتار تشبیه می کرده اند.
[3]. برخی از شارحان نهج البلاغه، الحسنان را دو انگشت شصت پا معنا کرده اند. ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 200.
[4]. همان، نامه 1.
[5]. همان، خطبه 137.
[6]. همان، خطبه 159.
[7]. همان، نامه 53.
[8]. همان، نامه 27.
[9]. همان، خطبه 216.
[10]. ر.ک: درس های سیاسی از نهج البلاغه، محمدتقی رهبر، (انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364 ه ش).
www.mazaheb.ir





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین