آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟ اصل حکومت دینی و ضرورت های وجود آن از مسائلی است که مورد تأیید و تأکید عقل و نقل قرار گرفته است و نمی توان به صرف سوء استفادة افراد آن را تعطیل نمود. بلکه باید راهکاری اندیشید تا جلوی سوء استفاده از دین گرفته شود. برای تبیین بیشتر مطلب لازم است تا درباره حکومت دینی مطالبی بیان شود. حکومت دینی، حکومتی است که مرجعیّت همه جانبة دین خاصّی را در عرصة سیاست و ادارة جامعه پذیرفته است؛ یعنی دولت و نهادهای مختلف آن خود را در برابر آموزه ها، تعالیم دین و مذهب خاصّی متعهّد می دانند و سعی می کنند در تدابیر و تصمیمات و وضع قوانین و شیوة سلوک با مردم و نوع معیشت و تنظیم انحای روابط اجتماعی، دغدغة دین داشته باشند و در همة این شئون حکومتی از تعالیم دینی الهام بگیرند و آن ها را با دین موزون و هماهنگ کنند. این تفسیر از حکومت دینی، به دنبال تأسیس (جامعة دینی) است؛ یعنی می خواهد کلیّه روابط اجتماعی اعمّ از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی را بر اساس آموزه های دینی شکل دهد. جامعة دینی، دغدغة دین دارد و این دغدغه همه جانبه است و به جنبه ای خاصّ محدود نمی شود. در حکومت دینی قلمرو دخالت دین در عرصة سیاست و اجتماع، تابع محتوای تعالیم دینی است و بر مقداری که دین در هر زمینه پیامی داشته باشد و آموزه ای ارائه کرده باشد، مورد پذیرش و التفات این گونه حکومت ها قرار می گیرد. البته باید توجه داشت که مراد ما از دین در این جا دین اسلام می باشد. بر همین اساس حکومت اسلامی، حکومتی است که دغدغة انطباق با تعالیم اسلام را دارد. با توجه به تعریف فوق از حکومت دینی و اسلامی حال باید گفت که به دلایل متعددی تشکیل این حکومت ضرورت دارد: 1. دلیل اجتماعی: حکومت، پدیده ای اجتماعی و ضروری برای هر جامعه بشری است و از آن جا که وظیفة اساسی دولت و حکومت، تنظیم روابط افراد است و مسلمانان در جامعه اسلامی ملزم به احکام و دستورات اسلامی هستند و برآن اساس به تنظیم روابط خود می پردازند. بنابراین الزاماً باید در جامعه حکومت اسلامی برقرار شود. تا روابط افراد بر مبنای دستورات اسلامی تنظیم گردد. 2. دلیل عقلی: اسلام نظامی کامل و جامع بوده و در تمام حوزه های سیاسی و اجتماعی به نظام سازی پرداخته که بدون تشکیل حکومت نمی توان نظام های مختلف آن را تطبیق و اجرا کرد. 3. دلیل اعتقادی: ادله نصب امام معصوم پس از پیامبر همگی دلیل بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی است دلایل همچون حفظ اسلام و لزوم ادارة امور مسلمین در عصر غیبت. 4. دلیل فقهی و نقلی: احکام سیاسی و اجتماعی قرآن همچون جهاد، دفاع و حدود؛ قصاص و امر به معروف و نهی از منکر و روایاتی همچون عمر بن حنظله و مشهوره ابی خدیجه و توقیع امام زمان (عج) دلایلی بر ضرورت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی می باشد. با توجه به همین ضرورت بود که امام خمینی (ره) به فکر تشکیل حکومت دینی در ایران افتادند. ایشان در تبیین ضرورت های وجود حکومت اسلامی خاطر نشان می کنند: 1. احکام اسلامی اعم از آنچه مربوط به مسائل مالی یا سیاسی و حقوقی و غیره است نسخ نشده و تا قیامت، برقرار و استوار است و اجرای این احکام، بدون تأسیس حکومت امکان پذیر نیست. 2. برقراری امنیت و حفظ نظام اجتماعی، از واجبات مؤکّد اسلامی است همچنان که اختلال و ناامنی در جامعة اسلامی، مبغوض و ناپسند شارع مقدس است. بدیهی است تحقق بخشیدن به این امر نیز بدون حکومت امکان پذیر نیست. 3. حفظ مرزهای مسلمانان، از تجاوز و تهاجم متجاوزان، عقلاً و شرعاً واجب است و این امر از نیازهای ضروری جامعة اسلامی است. نیل به این هدف و عملی ساختن آن، بدون داشتن قدرت و اهرم حکومت امکان ندارد. 4. با توجه به مقدّمات یاد شده، وجود حکومت اسلامی در عصر غیبت یک ضرورت عقلی و واجب دینی است[1]. حکومت دینی حکومتی در مسیر اهداف دین است و هدفش آن است که تا حدّ امکان در مسیر آرمان های دینی قدم بردارد. به همین علت اگر در بعضی مراحل و مکان ها بدین عمل نمی شود همه باید در جهت دینی شدن حکومت تلاش کنیم نه اینکه از اصل حکومت دینی منصرف شویم. حکومت دینی به حکم عقل و نصّ، امری بایسته و ضروری است و سوء استفادة عده ای از انسان های بی ایمان موجب تعطیلی و محو آن نخواهد شد. حضرت علی علیه السّلام نیز با توجه به همین راهبرد حرکت در مسیر هدف دین - اقدام به تشکیل حکومت کرد بر خلاف این تصور که برخی گمان می کنند آن حضرت نتوانست حکومت دین را اجرا کند در حالی که در مدّت پنج سالة حکومت ایشان، احکام دینی و دستورات اسلامی و قرآن بر ارکان جامعه استوار شده بود و علت عدم تداوم حکومت آن حضرت، نه به خاطر عملی نبودن (حکومت دینی) بلکه به علت بسیاری از عوامل از جمله، توطئة دشمنانی همچون معاویه بود که با سوء استفاده از جهل مردم و خیانت برخی از اطرافیان امام علی علیه السّلام توانستند حکومت دینی حضرت را با چالش مواجه سازد. البته تا زمانی که امیرالمؤمنین علیه السّلام به شهادت نرسیده بودند، این حکومت در برابر انواع چالش ها و آسیب ها به راه خود که همان حرکت در مسیر اهداف الهی بود، ادامه می داد. در هر حال باید گفت که حکومت دینی یک ضرورت غیر قابل انکار و ضروری است که هدفش حرکت در مسیر دین است. طبیعتاً در این راه با چالش هایی نیز مواجه است به ویژه آنکه ممکن است برخی افراد فرصت طلب در قالب دین و حکومت دینی؛ سوء استفاده هایی نیز بکنند؛ اما این مسئله موجب نمی شود تا اصل حکومت دینی زیر سؤال رود. بلکه همه باید تلاش کنیم تا حکومت و جامعه ما بطور کامل دینی شود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ولایت فقیه، امام خمینی (ره). 2. سرچشمه های قدرت در حکومت اسلامی، سید محمد باقر صدر، ترجمة اکبر ثبوت. 3. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی. 4. حکومت اسلامی، احمد واعظی. -------------------- [1] . امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 461. منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات http://www.andisheqom.com
آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟
اصل حکومت دینی و ضرورت های وجود آن از مسائلی است که مورد تأیید و تأکید عقل و نقل قرار گرفته است و نمی توان به صرف سوء استفادة افراد آن را تعطیل نمود. بلکه باید راهکاری اندیشید تا جلوی سوء استفاده از دین گرفته شود. برای تبیین بیشتر مطلب لازم است تا درباره حکومت دینی مطالبی بیان شود.
حکومت دینی، حکومتی است که مرجعیّت همه جانبة دین خاصّی را در عرصة سیاست و ادارة جامعه پذیرفته است؛ یعنی دولت و نهادهای مختلف آن خود را در برابر آموزه ها، تعالیم دین و مذهب خاصّی متعهّد می دانند و سعی می کنند در تدابیر و تصمیمات و وضع قوانین و شیوة سلوک با مردم و نوع معیشت و تنظیم انحای روابط اجتماعی، دغدغة دین داشته باشند و در همة این شئون حکومتی از تعالیم دینی الهام بگیرند و آن ها را با دین موزون و هماهنگ کنند. این تفسیر از حکومت دینی، به دنبال تأسیس (جامعة دینی) است؛ یعنی می خواهد کلیّه روابط اجتماعی اعمّ از فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی را بر اساس آموزه های دینی شکل دهد. جامعة دینی، دغدغة دین دارد و این دغدغه همه جانبه است و به جنبه ای خاصّ محدود نمی شود. در حکومت دینی قلمرو دخالت دین در عرصة سیاست و اجتماع، تابع محتوای تعالیم دینی است و بر مقداری که دین در هر زمینه پیامی داشته باشد و آموزه ای ارائه کرده باشد، مورد پذیرش و التفات این گونه حکومت ها قرار می گیرد. البته باید توجه داشت که مراد ما از دین در این جا دین اسلام می باشد. بر همین اساس حکومت اسلامی، حکومتی است که دغدغة انطباق با تعالیم اسلام را دارد.
با توجه به تعریف فوق از حکومت دینی و اسلامی حال باید گفت که به دلایل متعددی تشکیل این حکومت ضرورت دارد:
1. دلیل اجتماعی: حکومت، پدیده ای اجتماعی و ضروری برای هر جامعه بشری است و از آن جا که وظیفة اساسی دولت و حکومت، تنظیم روابط افراد است و مسلمانان در جامعه اسلامی ملزم به احکام و دستورات اسلامی هستند و برآن اساس به تنظیم روابط خود می پردازند. بنابراین الزاماً باید در جامعه حکومت اسلامی برقرار شود. تا روابط افراد بر مبنای دستورات اسلامی تنظیم گردد.
2. دلیل عقلی: اسلام نظامی کامل و جامع بوده و در تمام حوزه های سیاسی و اجتماعی به نظام سازی پرداخته که بدون تشکیل حکومت نمی توان نظام های مختلف آن را تطبیق و اجرا کرد.
3. دلیل اعتقادی: ادله نصب امام معصوم پس از پیامبر همگی دلیل بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی است دلایل همچون حفظ اسلام و لزوم ادارة امور مسلمین در عصر غیبت.
4. دلیل فقهی و نقلی: احکام سیاسی و اجتماعی قرآن همچون جهاد، دفاع و حدود؛ قصاص و امر به معروف و نهی از منکر و روایاتی همچون عمر بن حنظله و مشهوره ابی خدیجه و توقیع امام زمان (عج) دلایلی بر ضرورت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی می باشد.
با توجه به همین ضرورت بود که امام خمینی (ره) به فکر تشکیل حکومت دینی در ایران افتادند. ایشان در تبیین ضرورت های وجود حکومت اسلامی خاطر نشان می کنند:
1. احکام اسلامی اعم از آنچه مربوط به مسائل مالی یا سیاسی و حقوقی و غیره است نسخ نشده و تا قیامت، برقرار و استوار است و اجرای این احکام، بدون تأسیس حکومت امکان پذیر نیست.
2. برقراری امنیت و حفظ نظام اجتماعی، از واجبات مؤکّد اسلامی است همچنان که اختلال و ناامنی در جامعة اسلامی، مبغوض و ناپسند شارع مقدس است. بدیهی است تحقق بخشیدن به این امر نیز بدون حکومت امکان پذیر نیست.
3. حفظ مرزهای مسلمانان، از تجاوز و تهاجم متجاوزان، عقلاً و شرعاً واجب است و این امر از نیازهای ضروری جامعة اسلامی است. نیل به این هدف و عملی ساختن آن، بدون داشتن قدرت و اهرم حکومت امکان ندارد.
4. با توجه به مقدّمات یاد شده، وجود حکومت اسلامی در عصر غیبت یک ضرورت عقلی و واجب دینی است[1].
حکومت دینی حکومتی در مسیر اهداف دین است و هدفش آن است که تا حدّ امکان در مسیر آرمان های دینی قدم بردارد. به همین علت اگر در بعضی مراحل و مکان ها بدین عمل نمی شود همه باید در جهت دینی شدن حکومت تلاش کنیم نه اینکه از اصل حکومت دینی منصرف شویم. حکومت دینی به حکم عقل و نصّ، امری بایسته و ضروری است و سوء استفادة عده ای از انسان های بی ایمان موجب تعطیلی و محو آن نخواهد شد. حضرت علی علیه السّلام نیز با توجه به همین راهبرد حرکت در مسیر هدف دین - اقدام به تشکیل حکومت کرد بر خلاف این تصور که برخی گمان می کنند آن حضرت نتوانست حکومت دین را اجرا کند در حالی که در مدّت پنج سالة حکومت ایشان، احکام دینی و دستورات اسلامی و قرآن بر ارکان جامعه استوار شده بود و علت عدم تداوم حکومت آن حضرت، نه به خاطر عملی نبودن (حکومت دینی) بلکه به علت بسیاری از عوامل از جمله، توطئة دشمنانی همچون معاویه بود که با سوء استفاده از جهل مردم و خیانت برخی از اطرافیان امام علی علیه السّلام توانستند حکومت دینی حضرت را با چالش مواجه سازد. البته تا زمانی که امیرالمؤمنین علیه السّلام به شهادت نرسیده بودند، این حکومت در برابر انواع چالش ها و آسیب ها به راه خود که همان حرکت در مسیر اهداف الهی بود، ادامه می داد. در هر حال باید گفت که حکومت دینی یک ضرورت غیر قابل انکار و ضروری است که هدفش حرکت در مسیر دین است. طبیعتاً در این راه با چالش هایی نیز مواجه است به ویژه آنکه ممکن است برخی افراد فرصت طلب در قالب دین و حکومت دینی؛ سوء استفاده هایی نیز بکنند؛ اما این مسئله موجب نمی شود تا اصل حکومت دینی زیر سؤال رود. بلکه همه باید تلاش کنیم تا حکومت و جامعه ما بطور کامل دینی شود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ولایت فقیه، امام خمینی (ره).
2. سرچشمه های قدرت در حکومت اسلامی، سید محمد باقر صدر، ترجمة اکبر ثبوت.
3. ولایت فقیه، عبدالله جوادی آملی.
4. حکومت اسلامی، احمد واعظی.
--------------------
[1] . امام خمینی، کتاب البیع، ج 2، ص 461.
منبع:
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
http://www.andisheqom.com
- [سایر] آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟
- [سایر] در حکومت دینی، تحقق جامعه دینی مهم است یاحاکمیت قوانین دینی؟ آیا فراهم شدن جامعه دینی فقط از طریق حکومت دینی ممکن است و یا راههای دیگری برای تحقق جامعه دینی وجود دارد؟
- [سایر] شما چقدر حکومت جمهوری اسلامی را به حکومت علی(ع) یا حکومت مهدوی مشابه می دانید؟ توجه کنید که در حکومت علی زندانی و جرم سیاسی وجود نداشت ولی در حکومت ما وجود دارد؛ و ...
- [سایر] مگرنه اینکه علی ع ازطریق مردم سالاری دینی حکومت را پذیرفت،چرادرخطبه های زیاد به شدت مردم کوفه را با الفاظ گوناگون و بسیارتندنفرین میکند؟
- [سایر] جایگاه جوانان در حکومت علی علیه السّلام چگونه بود؟
- [سایر] حکومت امام علی (علیه السلام ) به چه صورت بوده؟
- [سایر] مردم سالاری در حکومت امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] سلام. آیا امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) پا به ایران گذاشته بودند؟ با چه هدف؟
- [سایر] چرا علی علیه السّلام شهر کوفه را مرکز حکومت خود قرار داد؟
- [سایر] حکومت عدل از دیدگاه امام علی علیه السلام چه ضرورتی دارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.