جواب اجمالی: نگرش علی علیه السّلام نسبت به جوانان نگرش مثبت بوده و دورة جوانی را با ارزشترین مقطع عمر برمیشمردند و در دوران حکومتشان هم از جوانانی نظیر محمد بن ابی بکر عمروبن ابی سلمه و دیگر جوانان به فراخور تواناییشان در بخشهای مختلف به کار میگرفتند. جواب تفصیلی: ابتدا به نوع نگرش امیرالمؤمنین به جوانان میپردازیم، سپس به اصل سؤال میپردازیم. امام علیه السّلام مقطع جوانی را از بهترین مقاطع عمر برمیشمردند، چنانکه فرمود: (شَیْئانِ لایَعْرِفُ فَضْلَهُما اِلاَّ مَن فَقَدَهُما، اَلشّبابُ وَ الْعافِیَةُ.)[1] دو چیز است که ارزش و برتری آنها را نشناسد مگر کسی که آنها را از دست بدهد، جوانی و سلامتی. و همینطور دورة جوانی را دوران شکلگیری شخصیت و آمادگی برای پذیرش هر مطلب و ایده و عقیدهای میدانستند، چنانکه فرمود: (و اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَاالاَرْضِ الْخالِیَهِ ما اُلْقِیَ فیها مِنْ قَبِلَتْهُ.)[2] همانا قلب جوان همچون زمین خالی (کاشته نشده) است که هر بذری در آن پاشیده شود میپذیرد. و با توجّه به اهمیت این دوران، این توصیه را داشتند که باید فرصت جوانی را مغتنم شمرد و چنانکه فرمود: (بادِرْ شَبابَکَ قبل هَرَمِکْ و صِحَتِّکَ قَبْلَ سُقْمِکَ.)[3] پیشی بگیرد (بهرهجو) از جوانی خود قبل از فرا رسیدن پیری و از تندرستی خود قبل از بیماری. امّا در رابطه با جایگاه جوانان در حکومت آن حضرت، جوانان هم یکی از قشرهایی بودند که امّا علیه السّلام در بخشهای گوناگون از وجودشان استفاده میکرد. برای نمونه به چند مورد اشاره میکنیم. محمد بن ابی بکر از جوانان با ایمان و از یاران مخلص علی علیه السّلام بود، به استانداری سرزمین پهناور و استراتژیک مصر برگزید، و آن قدر این جوان مورد اعتماد و توجّه امّام علیه السّلام بود که وقتی محمد بن ابی بکر در مصر به دست ایادی معاویه به شهادت رسید و خبر شهادت او به علی علیه السّلام رسید در نامهای به ابن عباس درباره محمد چنین فرمود: (او فرزندی نیکخواه، کارگزاری کوشا، شمشیری برنده و رکنی استوار بود.)[4] و همچنین دربارهاش چنین فرمود: (اندوه ما (به خاطر شهادتش) به قدر شادمانی دشمنان است، جز آنکه از آنان دشمنی کاسته شد و ما دوستی را از کف دادیم.)[5] عمروبن ابی سلمه یکی دیگر از جوانانی بود که علی علیه السّلام او را به امارت بحرین منصوب فرمود و هنگام جنگ صفین او را دعوت به همراهی کرد و در نامهای به او چنین نوشت: (میخواهم بر ستمکاران شامی بتازم، دوست دارم که تو هم با من باشی، زیرا تو از کسانی هستی که در جهاد با دشمن و بر پا نگهداشتن دین به تو پشتگرم توانم شد.)[6] در جنگهای گذشته پرچم به عنوان نماد استواری و پابرجایی و ایستادگی هر لشکری محسوب میشد، به همین جهت علمداری سپاه به افراد لایق، شجاع، مقاوم و جسور سپرده میشد. در نبرد جمل، علی علیه السّلام پرچم سپاه را به دست فرزند جوانش محمد حنفیه سپرد و به او اینچنین توصیه فرمود: (اگر کوهها به لرزه درآیند تو پایدار بمان. دندانها را به هم بفشار و سرت را به عاریت به خدا بسپار...)[7] و نمونههای بسیار دیگری که حاکی از آن است که امام علیه السّلام این قشر از جامه را برای خدمت به مردم در جاهای گوناگون به کار میگرفتند. امّا ذکر این نکته ضروری است که امام علیه السّلام برای در خدمت گرفتن افراد در بخشهای مختلف ملاکی به عنوان (جوانی) نداشتند بلکه ملاکهای دیگری نظیر: ایمان. صداقت، تعهد، امانتداری، وفاداری، و در یک کلام (شایستگی) برای سمتهای مختلف در نظر داشتند و جوانانی که این ملاکها را دارا بودند، با توجّه به اینکه علاوه بر دارا بودن آن ملاکها دارای شادابی و توانایی جسمانی بودند، امام علیه السّلام از وجودشان استفاده میکردند. برای مطالعه بیشتر در این مورد مطالعه کتاب (سیمای کارگزاران علی علیه السّلام ) نوشته علی اکبر ذاکری توصیه میشود. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . غررالحکم و دررالکلم (مجموعه کلمات و حکم علی علیه السّلام ) جمعآوری، عبدالواحد الآمری تمیمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج اول، 1407 ق، ج 1، ص 408. [2] . نهج البلاغه، نامه 31. [3] . غرر الحکم، همان، ج 1. ص 302. [4] . نهج البلاغه، نامه 35. [5] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 325. [6] . نهج البلاغه، نامه 42. [7] . نهج البلاغه، خطبه 11.
جواب اجمالی:
نگرش علی علیه السّلام نسبت به جوانان نگرش مثبت بوده و دورة جوانی را با ارزشترین مقطع عمر برمیشمردند و در دوران حکومتشان هم از جوانانی نظیر محمد بن ابی بکر عمروبن ابی سلمه و دیگر جوانان به فراخور تواناییشان در بخشهای مختلف به کار میگرفتند.
جواب تفصیلی:
ابتدا به نوع نگرش امیرالمؤمنین به جوانان میپردازیم، سپس به اصل سؤال میپردازیم. امام علیه السّلام مقطع جوانی را از بهترین مقاطع عمر برمیشمردند، چنانکه فرمود: (شَیْئانِ لایَعْرِفُ فَضْلَهُما اِلاَّ مَن فَقَدَهُما، اَلشّبابُ وَ الْعافِیَةُ.)[1] دو چیز است که ارزش و برتری آنها را نشناسد مگر کسی که آنها را از دست بدهد، جوانی و سلامتی.
و همینطور دورة جوانی را دوران شکلگیری شخصیت و آمادگی برای پذیرش هر مطلب و ایده و عقیدهای میدانستند، چنانکه فرمود: (و اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَاالاَرْضِ الْخالِیَهِ ما اُلْقِیَ فیها مِنْ قَبِلَتْهُ.)[2] همانا قلب جوان همچون زمین خالی (کاشته نشده) است که هر بذری در آن پاشیده شود میپذیرد.
و با توجّه به اهمیت این دوران، این توصیه را داشتند که باید فرصت جوانی را مغتنم شمرد و چنانکه فرمود: (بادِرْ شَبابَکَ قبل هَرَمِکْ و صِحَتِّکَ قَبْلَ سُقْمِکَ.)[3] پیشی بگیرد (بهرهجو) از جوانی خود قبل از فرا رسیدن پیری و از تندرستی خود قبل از بیماری.
امّا در رابطه با جایگاه جوانان در حکومت آن حضرت، جوانان هم یکی از قشرهایی بودند که امّا علیه السّلام در بخشهای گوناگون از وجودشان استفاده میکرد. برای نمونه به چند مورد اشاره میکنیم.
محمد بن ابی بکر از جوانان با ایمان و از یاران مخلص علی علیه السّلام بود، به استانداری سرزمین پهناور و استراتژیک مصر برگزید، و آن قدر این جوان مورد اعتماد و توجّه امّام علیه السّلام بود که وقتی محمد بن ابی بکر در مصر به دست ایادی معاویه به شهادت رسید و خبر شهادت او به علی علیه السّلام رسید در نامهای به ابن عباس درباره محمد چنین فرمود: (او فرزندی نیکخواه، کارگزاری کوشا، شمشیری برنده و رکنی استوار بود.)[4]
و همچنین دربارهاش چنین فرمود: (اندوه ما (به خاطر شهادتش) به قدر شادمانی دشمنان است، جز آنکه از آنان دشمنی کاسته شد و ما دوستی را از کف دادیم.)[5]
عمروبن ابی سلمه یکی دیگر از جوانانی بود که علی علیه السّلام او را به امارت بحرین منصوب فرمود و هنگام جنگ صفین او را دعوت به همراهی کرد و در نامهای به او چنین نوشت: (میخواهم بر ستمکاران شامی بتازم، دوست دارم که تو هم با من باشی، زیرا تو از کسانی هستی که در جهاد با دشمن و بر پا نگهداشتن دین به تو پشتگرم توانم شد.)[6]
در جنگهای گذشته پرچم به عنوان نماد استواری و پابرجایی و ایستادگی هر لشکری محسوب میشد، به همین جهت علمداری سپاه به افراد لایق، شجاع، مقاوم و جسور سپرده میشد. در نبرد جمل، علی علیه السّلام پرچم سپاه را به دست فرزند جوانش محمد حنفیه سپرد و به او اینچنین توصیه فرمود: (اگر کوهها به لرزه درآیند تو پایدار بمان. دندانها را به هم بفشار و سرت را به عاریت به خدا بسپار...)[7]
و نمونههای بسیار دیگری که حاکی از آن است که امام علیه السّلام این قشر از جامه را برای خدمت به مردم در جاهای گوناگون به کار میگرفتند.
امّا ذکر این نکته ضروری است که امام علیه السّلام برای در خدمت گرفتن افراد در بخشهای مختلف ملاکی به عنوان (جوانی) نداشتند بلکه ملاکهای دیگری نظیر: ایمان. صداقت، تعهد، امانتداری، وفاداری، و در یک کلام (شایستگی) برای سمتهای مختلف در نظر داشتند و جوانانی که این ملاکها را دارا بودند، با توجّه به اینکه علاوه بر دارا بودن آن ملاکها دارای شادابی و توانایی جسمانی بودند، امام علیه السّلام از وجودشان استفاده میکردند.
برای مطالعه بیشتر در این مورد مطالعه کتاب (سیمای کارگزاران علی علیه السّلام ) نوشته علی اکبر ذاکری توصیه میشود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . غررالحکم و دررالکلم (مجموعه کلمات و حکم علی علیه السّلام ) جمعآوری، عبدالواحد الآمری تمیمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج اول، 1407 ق، ج 1، ص 408.
[2] . نهج البلاغه، نامه 31.
[3] . غرر الحکم، همان، ج 1. ص 302.
[4] . نهج البلاغه، نامه 35.
[5] . نهج البلاغه، کلمات قصار، 325.
[6] . نهج البلاغه، نامه 42.
[7] . نهج البلاغه، خطبه 11.
- [سایر] شما چقدر حکومت جمهوری اسلامی را به حکومت علی(ع) یا حکومت مهدوی مشابه می دانید؟ توجه کنید که در حکومت علی زندانی و جرم سیاسی وجود نداشت ولی در حکومت ما وجود دارد؛ و ...
- [سایر] حکومت امام علی (علیه السلام ) به چه صورت بوده؟
- [سایر] مردم سالاری در حکومت امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا (علیهاالسلام) در نزد حضرت علی (علیه السلام) را بیان کنید؟
- [سایر] آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟
- [سایر] آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟
- [سایر] چرا علی علیه السّلام شهر کوفه را مرکز حکومت خود قرار داد؟
- [سایر] حکومت عدل از دیدگاه امام علی علیه السلام چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] از دیدگاه امام علی علیه السلام حاکم و کارگزاران حکومت اسلامی باید چه شرایطی داشته باشند؟
- [سایر] رهآورد حکومت امام زمان (عج) از دیدگاه امام علی (ع) چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود