حکومت امام علی (علیه السلام ) به چه صورت بوده؟ پاسخ: با نگاهی به سیره امیر مومنان علی علیه السلام به نحوه حکومت داری آن حضرت پی خواهیم برد اما نکته اساسی این است که کسب حکومت و حفظ آن هدف اصلی امام(ع) نبود. حضرت علی (علیه السلام) قبل و بعد از رسیدن به حکومت، رفتار سیاسی اش را در چارچوبی مشخص منضبط کرده بود و خود را به فراتر رفتن از آن مجاز نمی دانست. کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) چارچوب رفتار سیاسی و اجتماعی و فردی امام (علیه السلام) به شمار می آمد. حضرت (علیه السلام) آن قدر به این امر اهمیت می داد که در شورای عمر پیشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نپذیرفت و راه برای خلافت عثمان گشوده شد. عبدالرحمن به امام(علیه السلام) گفت: چنانچه در کنار کتاب و سنت نبوی به سنت شیخین (ابوبکر و عمر) وفادار بمانی، باتو بیعت خواهم کرد. حضرت واپسین شرط وی را نپذیرفت و از حکومت بازماند.(الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 223 )امام(ع) در حکومتداری خود، از شیوههای خاصّی استفاده میکرد و بدینگونه نبود که تنها از اعمال قدرت در رسیدن به اهداف صحیح حکومتی بهره بگیرد؛ بلکه به روشهای ذیل نیز تمسک میجست: 1. عقلانیت و استدلالگرایی: محور اصلی حکومت علوی، حق و عدل است و معیار برقراری این محور نیز، عقل و استدلال میباشد. امام به شخصی که در جنگ جمل گرفتار حیرت شده بود و نسبت به حقّانیت طرفین نزاع که از اصحاب پیامبر(ص) بودند دچار شک و تردید گردید، فرمود: (تو دچار اشتباه شدهای. به درستی که حق و باطل توسط شخصیّت مردان شناخته نمیشوند. ابتدا حق را بشناس، آنگاه اهلش را هم میشناسی، و باطل را بشناس، آنگاه اهلش را هم میشناسی.)[1] منطق امام در برخورد با خوارج نیز، منطق استدلال و دفع شبهات و تحکیم عقلانی بنیادهای صحیح دینی آنها بود. 2. مشورت با مردم و مشارکت دادن آنها در تصمیمگیریها: امام در موارد گوناگونی با اصحاب[2]خود مشورت میکرد. برای نمونه در جریان جنگ جمل، جنگ صفین و عزیمت آنها به طرف شام، با سپاه خود مشورت کرد. و در محروم کردن معاویه از حاکمیّت شام نیز با افراد صالح مشورت نمود. و این شیوه برای تحقق بخشیدن به مشروعیّت جامعه شناختی و مقبولیت مردمی، بسیار مؤثر است.[3] 3. اجرای مساوی و عادلانه و استثناناپذیر قوانین: علی(ع) در تقسیم بیتالمال، اجرای حدود الهی و سایر حقوق و قوانین عدالت علوی را اجرا میکند و هیچ کسی حتّی برادرش عقیل را از این قاعده مستثنا نمیسازد.[4] 4. اهمیّت دادن به افکار تودهی مردم و انتقادها: وظیفهی حکومت نسبت به مردم این است که از حقوق آنان دفاع کند و اهداف حکومت را تحقق بخشد و مردم را از موقعیت و واقعیتهای موجود مطّلع سازد تا ذهنیتهای منفی به حدّاقل برسند؛ ولی با وجود این، به انتقادها و نظرات مخالفان نیز گوش فرا دهد و علی(ع) نیز به این روش حکومتداری، عمل میکرد. 5. بهرهگیری از گذشته و تاریخ عبرتآموز و استفاده از سنّتهای خوب گذشته: علی(ع) به مالک فرمود: آیین پسندیدهای را به هم مریز که بزرگان این امت، بدان رفتار نمودهاند و مردم بدان وسیله به هم پیوستهاند و رعیت با یکدیگر سازش کردهاند و آیینی را قرار مده که چیزی از سنّتهای نیک گذشته را زیان رساند تا پاداش از آن نهندهی آن سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو ماند.)[5][30] امام در بهره گرفتن از تاریخ عبرت آموز، به وقایع تاریخی استناد میکرد و میفرمود: (چنان در کارهایشان نگریسته و در سرگذشتهایشان اندیشیده که گویی یکی از ایشان گردیده، بلکه با آگاهیای که از کارهایشان به دست آورده است، گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده است.)[6] 6. حق پرسش دادن به دیگران: سیرهی امام در حکومتداری این بوده که حق پرسشگری را برای مردم دانسته و آنها را به سؤال کردن ترغیب مینمود.[7] 7. ارزش نهادن به عهد و پیمانها: علی(ع) همیشه نسبت به وعدههای خود پایبند بود؛ حتّی به مالک سفارش میکند که اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمّهی خود او را امان دادی به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمّه داری، ادا نما و خود را چون سپری در برابر پیمانت برپادار؛ زیرا مردم بر هیچ چیز از واجبهای خداوند چون بزرگ شمردن وفای به عهد سخت همداستان نباشند با همه هواهای گوناگون که دارند و رأیهای مخالف یکدیگر که در میان آرند و مشرکان نیز جدای از مسلمانان وفای به عهد را میان خود لازم میشمردند؛ اگر چه زیان پایان ناگوار پیمانشکنی را بردند. پس در آنچه به عهده گرفتهای، خیانت مکن و پیمانی را که بستهای، مشکن.[8] 8. رعایت اخلاق حسنه: امام به اخلاق نیکو، متخلق بود و کارگزارانش را نیز بدان توصیه میکرد.[9] ضراربنحمزه به اصرار معاویه، علی(ع) را چنین توصیف میکند: (به خدا سوگند، که دوراندیش و نیرومند بود؛ سخن به فضل میگفت و به عدل، حکم مینمود، علم از اطرافش فرو میریخت و حکمت بر زبانش جاری بود؛ از دنیا و زیورش وحشت داشت و با شب و تاریکیاش مأنوس بود. به خدا سوگند، دارای اشک فراوان و تفکّر زیاد بود و به علّت بخشش فراوان دستش را خالی میکرد و از نفس خویش وحشت داشت؛ لباسهای خشن و غذاهای سخت او را خوش میآمد و در میان ما همانند یکی از ما بود. اگر از او میپرسیدیم، پاسخمان میداد و اگر نزدش میرفتیم، ابتدا سلام مینمود و اگر دعوتش میکردیم، نزدمان میآمد. با این حال، به خدا سوگند، با این نزدیکیاش به ما و قربی که به ما داشت، به علّت هیبتش، با او سخن نمیگفتیم و به خاطر عظمتی که نزد ما داشت، با او ابتدا به سخن در نمیآمدیم. اگر لبخندی میزد دندانهایش همانند مروارید به رشته کشیده بود. افراد توانا نمیتوانستند باطل او را طمع کنند و انسانهای ضعیف از عدل او مأیوس نمیشدند.)[10] 9. روش تعلیم و آموزش: سراسر نهج البلاغه حاکی از تعلیم و آموزش علی(ع) به اصحابش است. حقوق آنها و مسائل اعتقادی و اخلاقی و احکام را به آنها آموزش میداده و دشمن و دوست را برای آنها معرّفی میکرد. 10. از بین بردن فتنهها و زمینههای آنها: یکی از روشهای حکومتی علوی، فتنهشناسی و نابود کردن فتنهها و بسترهای آنها بود. فتنه آنجایی تحقق مییابد که حق و باطل آمیخته گردند. منشأ فتنه که هوسهای فتنهگران و بدعتهای دینی بود، مورد مخالفت شدید آن حضرت قرار میگرفت. امام میفرماید: (وقتی که فتنهها روی میآورند، شبهه ایجاد میکنند و زمانی که روی میگردانند، آگاهی میدهند، فتنه همچون بادها دور میزند و به برخی از شهرها برخورد میکند و از کنار برخی میگذرد.)[11] (از آن رو شبهه را شبهه مینامند که شباهت به حق دارد: دوستان خدا، روشنیشان در این شبههها یقین است و راهنمایشان، مسیر هدایت؛ ولی دشمنان خدا، گمراهیشان آنها را به شبههها فرا میخواند و راهنمایشان کوری آنهاست.)[12] 11. مردم داری حکومت امام علی(ع) با مردم رفتاری نیک داشت. آن حضرت هرگز طاقت شنیدن اخبار ناگوار بدرفتاری با مردم را نداشت، زیرا او معتقد بود همان طوری که حکومت بر مردم حقی دارد مردم نیز بر حکومت حقی دارند. وقتی خبر برخورد نادرست استان داران و یا فرمان داران با مردم را می شنید، سخت خشمگین می شد و با آنان تند برخورد می کرد. هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به استان داری مصر منصوب فرمود، در حکم انتصابش که دستورالعمل بسیار مهمی بود، چنین فرمود: (...واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق[13] مهربانی و خوش رفتاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده، مبادا به آنان چون جانور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی، زیرا آنان دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش مانند تو هستند. 12. خدامحوری اساس حکومت امام علی(ع) خدامحوری بود. در گفتار، رفتار و کردارش به خدا می اندیشید و حکومت را وسیله می پنداشت نه هدف. او با حکومت، احکام خدا را اجرا می کرد و مردم را با منبع فیض آشنا و به سوی حق می کشاند و نور الهی را در کالبد آنان می دمید. امام(ع) بعد از بیعت مردم با او در خطبه ای فرمود: انی اریدکم لله؛ من شما را برای دین خدا می خواهم. ایشان هم چنین در پاسخ یکی از اعضای شورا که از ایشان پرسید آیا تو به آن چه که قرآن و سنت رسول الله و سنت شیخین است، عمل می کنی؟ فرمود: من به قرآن و سنت حضرت رسول(ص) و اجتهاد خود عمل می کنم. امام علی(ع) برای استنباط و کشف احکام خدا به دنبال خواست مردم نبود بلکه خواست خدا را در نظر داشت، اما برای اجرا و تحقق امور حکومت به مشورت و نقد و انتقاد مردم ارزش فراوانی می داد. وی مردم را به سوی خدا هدایت می کرد و زیر پرچم عدالت می کشاند و لذا می فرمود: بر حلقه بینی دشمن چنگ افکنم، هرچند به حق میل نداشته باشد و کشان کشان به آبشخور عدالت می برم[14] پی نوشت 1- مرتضی مطهری، جاذبه و دافعهی علی(ع)، انتشارات صدرا، تهران، چاپ دهم، 1369، ص 134. 2- نهج البلاغه، حکمت، 420. 3- وقعه الصفین؛ ص 92، بحارالانوار، ج 38، ص 180. 4- نهج البلاغه، خطبهی1. 5- همان نامهی، خطبهی 53. 6- نهج البلاغه، نامهی 53، و نیز ر، ک: خطبهی 83، 99، 111. 7- همان، خطبهی 161، نامهی 50. 8- همان، نامهی 53. 9- نهج البلاغه، نامهی 53. 10 هاشم معروف حسینی، سیرة الائمه الاثنی عشر، ص 2331 و مروج الذهب، ج 2، ص 421. 11- نهج البلاغه ، خطبهی 93. 12 همان، خطبهی 38. 13. نهج البلاغه، نامه 53 14. نهج البلاغه، خطبه 136
حکومت امام علی (علیه السلام ) به چه صورت بوده؟
پاسخ: با نگاهی به سیره امیر مومنان علی علیه السلام به نحوه حکومت داری آن حضرت پی خواهیم برد اما نکته اساسی این است که کسب حکومت و حفظ آن هدف اصلی امام(ع) نبود. حضرت علی (علیه السلام) قبل و بعد از رسیدن به حکومت،
رفتار سیاسی اش را در چارچوبی مشخص منضبط کرده بود و خود را به فراتر رفتن از آن مجاز نمی دانست. کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) چارچوب رفتار سیاسی و اجتماعی و فردی امام (علیه السلام) به شمار می آمد. حضرت (علیه السلام) آن قدر به این امر اهمیت می داد که در شورای عمر پیشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نپذیرفت و راه برای خلافت عثمان گشوده شد.
عبدالرحمن به امام(علیه السلام) گفت: چنانچه در کنار کتاب و سنت نبوی به سنت شیخین (ابوبکر و عمر) وفادار بمانی، باتو بیعت خواهم کرد. حضرت واپسین شرط وی را نپذیرفت و از حکومت بازماند.(الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 223 )امام(ع) در حکومتداری خود، از شیوههای خاصّی استفاده میکرد و بدینگونه نبود که تنها از اعمال قدرت در رسیدن به اهداف صحیح حکومتی بهره بگیرد؛ بلکه به روشهای ذیل نیز تمسک میجست:
1. عقلانیت و استدلالگرایی: محور اصلی حکومت علوی، حق و عدل است و معیار برقراری این محور نیز، عقل و استدلال میباشد. امام به شخصی که در جنگ جمل گرفتار حیرت شده بود و نسبت به حقّانیت طرفین نزاع که از اصحاب پیامبر(ص) بودند دچار شک و تردید گردید، فرمود: (تو دچار اشتباه شدهای. به درستی که حق و باطل توسط شخصیّت مردان شناخته نمیشوند. ابتدا حق را بشناس، آنگاه اهلش را هم میشناسی، و باطل را بشناس، آنگاه اهلش را هم میشناسی.)[1] منطق امام در برخورد با خوارج نیز، منطق استدلال و دفع شبهات و تحکیم عقلانی بنیادهای صحیح دینی آنها بود.
2. مشورت با مردم و مشارکت دادن آنها در تصمیمگیریها: امام در موارد گوناگونی با اصحاب[2]خود مشورت میکرد. برای نمونه در جریان جنگ جمل، جنگ صفین و عزیمت آنها به طرف شام، با سپاه خود مشورت کرد. و در محروم کردن معاویه از حاکمیّت شام نیز با افراد صالح مشورت نمود. و این شیوه برای تحقق بخشیدن به مشروعیّت جامعه شناختی و مقبولیت مردمی، بسیار مؤثر است.[3]
3. اجرای مساوی و عادلانه و استثناناپذیر قوانین: علی(ع) در تقسیم بیتالمال، اجرای حدود الهی و سایر حقوق و قوانین عدالت علوی را اجرا میکند و هیچ کسی حتّی برادرش عقیل را از این قاعده مستثنا نمیسازد.[4]
4. اهمیّت دادن به افکار تودهی مردم و انتقادها: وظیفهی حکومت نسبت به مردم این است که از حقوق آنان دفاع کند و اهداف حکومت را تحقق بخشد و مردم را از موقعیت و واقعیتهای موجود مطّلع سازد تا ذهنیتهای منفی به حدّاقل برسند؛ ولی با وجود این، به انتقادها و نظرات مخالفان نیز گوش فرا دهد و علی(ع) نیز به این روش حکومتداری، عمل میکرد.
5. بهرهگیری از گذشته و تاریخ عبرتآموز و استفاده از سنّتهای خوب گذشته: علی(ع) به مالک فرمود: آیین پسندیدهای را به هم مریز که بزرگان این امت، بدان رفتار نمودهاند و مردم بدان وسیله به هم پیوستهاند و رعیت با یکدیگر سازش کردهاند و آیینی را قرار مده که چیزی از سنّتهای نیک گذشته را زیان رساند تا پاداش از آن نهندهی آن سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو ماند.)[5][30] امام در بهره گرفتن از تاریخ عبرت آموز، به وقایع تاریخی استناد میکرد و میفرمود: (چنان در کارهایشان نگریسته و در سرگذشتهایشان اندیشیده که گویی یکی از ایشان گردیده، بلکه با آگاهیای که از کارهایشان به دست آورده است، گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده است.)[6]
6. حق پرسش دادن به دیگران: سیرهی امام در حکومتداری این بوده که حق پرسشگری را برای مردم دانسته و آنها را به سؤال کردن ترغیب مینمود.[7]
7. ارزش نهادن به عهد و پیمانها: علی(ع) همیشه نسبت به وعدههای خود پایبند بود؛ حتّی به مالک سفارش میکند که اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمّهی خود او را امان دادی به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمّه داری، ادا نما و خود را چون سپری در برابر پیمانت برپادار؛ زیرا مردم بر هیچ چیز از واجبهای خداوند چون بزرگ شمردن وفای به عهد سخت همداستان نباشند با همه هواهای گوناگون که دارند و رأیهای مخالف یکدیگر که در میان آرند و مشرکان نیز جدای از مسلمانان وفای به عهد را میان خود لازم میشمردند؛ اگر چه زیان پایان ناگوار پیمانشکنی را بردند. پس در آنچه به عهده گرفتهای، خیانت مکن و پیمانی را که بستهای، مشکن.[8]
8. رعایت اخلاق حسنه: امام به اخلاق نیکو، متخلق بود و کارگزارانش را نیز بدان توصیه میکرد.[9] ضراربنحمزه به اصرار معاویه، علی(ع) را چنین توصیف میکند: (به خدا سوگند، که دوراندیش و نیرومند بود؛ سخن به فضل میگفت و به عدل، حکم مینمود، علم از اطرافش فرو میریخت و حکمت بر زبانش جاری بود؛ از دنیا و زیورش وحشت داشت و با شب و تاریکیاش مأنوس بود. به خدا سوگند، دارای اشک فراوان و تفکّر زیاد بود و به علّت بخشش فراوان دستش را خالی میکرد و از نفس خویش وحشت داشت؛ لباسهای خشن و غذاهای سخت او را خوش میآمد و در میان ما همانند یکی از ما بود. اگر از او میپرسیدیم، پاسخمان میداد و اگر نزدش میرفتیم، ابتدا سلام مینمود و اگر دعوتش میکردیم، نزدمان میآمد. با این حال، به خدا سوگند، با این نزدیکیاش به ما و قربی که به ما داشت، به علّت هیبتش، با او سخن نمیگفتیم و به خاطر عظمتی که نزد ما داشت، با او ابتدا به سخن در نمیآمدیم. اگر لبخندی میزد دندانهایش همانند مروارید به رشته کشیده بود. افراد توانا نمیتوانستند باطل او را طمع کنند و انسانهای ضعیف از عدل او مأیوس نمیشدند.)[10]
9. روش تعلیم و آموزش: سراسر نهج البلاغه حاکی از تعلیم و آموزش علی(ع) به اصحابش است. حقوق آنها و مسائل اعتقادی و اخلاقی و احکام را به آنها آموزش میداده و دشمن و دوست را برای آنها معرّفی میکرد.
10. از بین بردن فتنهها و زمینههای آنها: یکی از روشهای حکومتی علوی، فتنهشناسی و نابود کردن فتنهها و بسترهای آنها بود. فتنه آنجایی تحقق مییابد که حق و باطل آمیخته گردند. منشأ فتنه که هوسهای فتنهگران و بدعتهای دینی بود، مورد مخالفت شدید آن حضرت قرار میگرفت. امام میفرماید: (وقتی که فتنهها روی میآورند، شبهه ایجاد میکنند و زمانی که روی میگردانند، آگاهی میدهند، فتنه همچون بادها دور میزند و به برخی از شهرها برخورد میکند و از کنار برخی میگذرد.)[11] (از آن رو شبهه را شبهه مینامند که شباهت به حق دارد: دوستان خدا، روشنیشان در این شبههها یقین است و راهنمایشان، مسیر هدایت؛ ولی دشمنان خدا، گمراهیشان آنها را به شبههها فرا میخواند و راهنمایشان کوری آنهاست.)[12]
11. مردم داری
حکومت امام علی(ع) با مردم رفتاری نیک داشت. آن حضرت هرگز طاقت شنیدن اخبار ناگوار بدرفتاری با مردم را نداشت، زیرا او معتقد بود همان طوری که حکومت بر مردم حقی دارد مردم نیز بر حکومت حقی دارند. وقتی خبر برخورد نادرست استان داران و یا فرمان داران با مردم را می شنید، سخت خشمگین می شد و با آنان تند برخورد می کرد. هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به استان داری مصر منصوب فرمود، در حکم انتصابش که دستورالعمل بسیار مهمی بود، چنین فرمود: (...واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان: اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق[13] مهربانی و خوش رفتاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده، مبادا به آنان چون جانور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی، زیرا آنان دو دسته اند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش مانند تو هستند.
12. خدامحوری
اساس حکومت امام علی(ع) خدامحوری بود. در گفتار، رفتار و کردارش به خدا می اندیشید و حکومت را وسیله می پنداشت نه هدف. او با حکومت، احکام خدا را اجرا می کرد و مردم را با منبع فیض آشنا و به سوی حق می کشاند و نور الهی را در کالبد آنان می دمید. امام(ع) بعد از بیعت مردم با او در خطبه ای فرمود: انی اریدکم لله؛ من شما را برای دین خدا می خواهم.
ایشان هم چنین در پاسخ یکی از اعضای شورا که از ایشان پرسید آیا تو به آن چه که قرآن و سنت رسول الله و سنت شیخین است، عمل می کنی؟ فرمود: من به قرآن و سنت حضرت رسول(ص) و اجتهاد خود عمل می کنم.
امام علی(ع) برای استنباط و کشف احکام خدا به دنبال خواست مردم نبود بلکه خواست خدا را در نظر داشت، اما برای اجرا و تحقق امور حکومت به مشورت و نقد و انتقاد مردم ارزش فراوانی می داد. وی مردم را به سوی خدا هدایت می کرد و زیر پرچم عدالت می کشاند و لذا می فرمود: بر حلقه بینی دشمن چنگ افکنم، هرچند به حق میل نداشته باشد و کشان کشان به آبشخور عدالت می برم[14]
پی نوشت
1- مرتضی مطهری، جاذبه و دافعهی علی(ع)، انتشارات صدرا، تهران، چاپ دهم، 1369، ص 134.
2- نهج البلاغه، حکمت، 420.
3- وقعه الصفین؛ ص 92، بحارالانوار، ج 38، ص 180.
4- نهج البلاغه، خطبهی1.
5- همان نامهی، خطبهی 53.
6- نهج البلاغه، نامهی 53، و نیز ر، ک: خطبهی 83، 99، 111.
7- همان، خطبهی 161، نامهی 50.
8- همان، نامهی 53.
9- نهج البلاغه، نامهی 53.
10 هاشم معروف حسینی، سیرة الائمه الاثنی عشر، ص 2331 و مروج الذهب، ج 2، ص 421.
11- نهج البلاغه ، خطبهی 93.
12 همان، خطبهی 38.
13. نهج البلاغه، نامه 53
14. نهج البلاغه، خطبه 136
- [سایر] جایگاه جوانان در حکومت علی علیه السّلام چگونه بود؟
- [سایر] حکومت امام علی (علیه السلام ) به چه صورت بوده؟
- [سایر] مردم سالاری در حکومت امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟
- [سایر] آیا حکومت دینی قابل تحقق است؟ و آیا حضرت علی -علیه السلام- توانست حکومت دینی بر پا کند؟
- [سایر] چرا علی علیه السّلام شهر کوفه را مرکز حکومت خود قرار داد؟
- [سایر] حکومت عدل از دیدگاه امام علی علیه السلام چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] از دیدگاه امام علی علیه السلام حاکم و کارگزاران حکومت اسلامی باید چه شرایطی داشته باشند؟
- [سایر] رهآورد حکومت امام زمان (عج) از دیدگاه امام علی (ع) چیست؟
- [سایر] چرا حکومت حضرت علی(ع) بسیار کوتاه بود در حالی که حکومت جمهوری اسلامی ایران دوام بسیاری داشته است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود