آغاز پیدایش شیعه که برای اولین بار به شیعه علی(ع) معروف شدند، همان زمان حیات پیامبر اکرم(ص) باید دانست. نخستین نامی که در زمان رسول خدا(ص) شکل گرفت شیعه بود و کسانی چون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار با این اسم مشهور شدند.(1) رسول اکرم در روایت‌های متواتر که سنی و شیعه نقل کرده‌اند، تصریح فرموده است که علی(ع) در قول و فعل خود، از خطا و معصیت مصون و نسبت به معارف و شرایع اسلام، داناترین مردم است؛ چنان‌که رسول خدا(ص) می‌فرماید: (حکمت ده قسمت شده نه جز آن بهره علی و یک جز آن در میان تمام مردم قسمت شده است).(2) علی(ع) ویژگی‌های منحصر به فردی داشت و خدمات گرانبهایی را برای اسلام انجام داد، همانند خوابیدن در بستر پیامبر(ص) در شب هجرت و فتوحاتی که در جنگ‌های احد و خندق و خیبر... به دست وی صورت گرفت و از همه مهم‌تر جریان غدیرخم که رسول اکرم(ص) در آنجا علی(ع) را به ولایت عامه مردم معرفی کرد،(3) و او را مانند خود مولی قرار داد. بدیهی است این چنین امتیازات و فضایلی سبب شد که عده‌ای از یاران پیامبر(ص) که دوستداران فضیلت بودند علی(ع) را از عمق قلب دوست بدارند. گذشته از همه نام (شیعه علی) و (شیعه اهل‌بیت) در سخنان پیامبر اکرم(ص) بسیار دیده می‌شود.(4) چنان‌که جابر می‌گوید: نزد پیامبر اکرم(ص) بودیم که علی(ع) از دور نمایان شد، پیامبر(ص) فرمود: (سوگند به کسی که جانم در دست اوست این شخص و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود).(5) ابن عباس می‌گوید: (وقتی آیه (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه) نازل شد پیامبر(ص) به علی فرمود: مصداق این آیه تو و شیعیانت می‌باشید که در روز قیامت خشنود خواهید بود و خدا هم از شما راضی است).(6) این گونه سفارشات و توصیف‌های پیامبر سبب شد اقلیتی همانند خاندان بنی هاشم و هواداران علی(ع) همانند زبیر و سلمان و مقداد و ابوذر و عمار... دور علی(ع) گرد آیند و به عنوان شیعه علی معروف شوند، اما بر خلاف نظر این دسته، گروهی پس از رحلت پیامبر(ص) تمامی ویژگی‌های علی(ع) را نادیده گرفتند و منصب خلافت و ولایت او را نپذیرفتند. در واقع سفارش‌های پیامبر(ص) نسبت به علی و شیعیان او و انتقاد آنان نسبت به جریان سقیفه بود که اقلیتی را از اکثریت جدا نمود و پیروان علی(ع) را به همین نام (شیعه علی) به مردم شناسانید. گرچه علی(ع) به منظور رعایت مصالح اسلام در آن شرایط حساس دست به قیام خونین نزد، ولی شیعیان او همانند سلمان و عمار و ابوذر و دیگران از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و امام و مرجعیت علمی را حق مسلم علی(ع) دانستند. جمال‌الدین زرندی از ابن عباس روایت کرده که چون آیه هفت از سوره بیّنه نازل شد، پیامبر(ص) به علی فرمود: (آنان تو و شیعیانت هستید، تو و شیعیانت در قیامت خرسند و خوشحال برانگیخته می‌شوید و خدای متعال از شما خشنود است و دشمنان شما بد حال و در حالی که دست‌هایشان بر گردنشان بسته است وارد محشر می‌شوند).(7) ابن حجر این آیات را از آیاتی که درباره خاندان پیامبر(ص) نازل شده شمرده است.(8) ابن حجر در ذیل آیه مودت در صواعق حدیثی به این عبارت آورده است که روزی پیامبر اکرم(ص) با قیافه بشاش و خرم پیش اصحاب آمد، عبدالرحمن ابن عوف پرسید: یا رسول الله شما را مسرور می‌بینم، فرمود: بشارتی تازه از پیشگاه الهی در مورد پسر عمم علی و دخترم فاطمه رسیده که خداوند فاطمه را به علی تزویج نموده است، تو به خزانه‌دار بهشت فرمود که درخت طوبی را به احتزار آورد، بر درخت طوبی به شماره شیعیان و دوستداران اهل‌بیت من برگ‌هایی سبز شد و در سایه آن فرشتگان را آفرید و به دست هر کدام برگی از آن درخت که به صورت براتی است داد. هنگامی که قیامت بر پا شود فرشتگان در میان انبوه مردم ندا می‌کنند و به هر کدام از دوستان اهل‌بیتم براتی داده می‌شود که آزادی وی از آتش در آن نوشته شده و پسر عمو و دخترم آزادی بخش امت من از آتش دوزخ‌اند.(9) بنابراین لقب یا نام شیعه به روی پیروان اهل‌بیت توسط شخص رسول اکرم(ص) بنیان نهاده شده است و بارها رسول اکرم در حضور اصحاب علی(ع) و شیعیان و پیروان، او را به بهشت و امدادهای الهی در قیامت نوید می‌دادند. جهت تحقیق بیشتر مراجعه شود به کتاب گران‌سنگ (اصل الشیعه و اصولها) مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا؛، احادیث فراوانی را از کتب اهل‌سنت نقل کرده که انتخاب نام (شیعه) برای دوستان علی(ع) توسط شخص پیامبر(ص) بوده است. در دوران خلافت عثمان (اصلاح شیعه) را هم در مورد پیروان علی(ع) و هم در مورد پیروان عثمان استعمال می‌کردند، بدین معنی که دوستداران علی(ع) همانند سلمان و مقداد و عمار و اباذر و ابو دافع و ابو فندر، ابی بن کعب و اسود بن عبس و ابو فضاله انصاری به نام شیعیان علی و پیروان حضرت لقب یافته بودند و طرفداران عثمان همانند معاویه و مروان بن حکم... به نام شیعیان عثمان معروف گردیده بودند. علی(ع) در عهد ابوبکر و عمر به خاطر مصالح امت اسلام اعتراض نکرد، بلکه در مسایل مذهبی و مشکلات قضایی راهگشایی می‌کرد، قضاوت‌های علی(ع) در عهد ابوبکر و عمر هماره کارگشای خلیفه اول و دوم بود،(10) همواره این عمر بود که می‌گفت: (لا اَبانی الله لمعظلْ لیس لَها اَبوالحسن);(11) او همچنین می‌گفت: (أطال الله بقاؤک یا علی).(12) امیرالمؤمنین علی(ع) در عهد عثمان نیز از این سیره خارج نگشت و همواره در کارهای علمی و مشکلات قضایی راهنما و کارگشای او بود.(13) جز اینکه عثمان با علی(ع) برخورد عاقلانه‌ای نداشت و چون قضاوت‌های علی(ع) را دخالت در کار شخصی خود می‌پنداشت، حتی المقدور رأی علی را با مشاجره و اعتراض رد می‌کرد. چنان‌که در جریان عو عبیدالله بن عمر، را علی(ع) به عثمان گفت: تو نمی‌توانی او را عفو کنی زیرا این مرد حرمت اسلام و قانون خدا را زیر پا نهاده و از جمله در جریان سفر حج در خلافت عثمان، عثمان گفت باید حج و عمره را از هم تفریق کنند و علی(ع) فرمود: مردم باید به نیت عمره تمتع عازم مکه شوند. در مجموع بعد از پیامبر(ص) مسلمین به دو دسته تقسیم شدند: دسته‌ای شیعه و پیروان علی و دسته‌ای به نام اهل‌سنت و جماعت که اطاعت خلفا را واجب می‌دانند خلافتی که از دوران ابوبکر شروع گردیده و با آخری خلیفه عثمانی در ترکیه ختم می‌گردد مکتب را (اهل سنت و جماعت) می‌نامند. شروع این نامگذاری به طور رسمی از سال 41 هجری آغاز شد، بعد از آنکه امام حسن(ع) از روی ناچاری با معاویه صلح نمود و تمام مردم بر بیعت با معاویه تجمع نمودند. چنان‌که ابن کثیر در تاریخ خود می‌گوید: (و سمی هذا العام عام الجماعْ لاجتماع الکلمْ فیه علی امیر واحد);(14) یعنی نام اهل‌سنت و جماعت در دوران خلافت معاویه و در سال 41 هجری رسماً شیوع یافت چون تمام مردم بر حکومت معاویه تجمع کردند. پی نوشتها: 1. حاضر العالم الاسلامی، ج 1، ص 188 و شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 5 – 4 2. البدایه و النهایه، ج 7، ص 359 3. الغدیر ده‌ها حدیث را از منابع شیعه و سنی نقل فرموده‌اند. 4. چنان‌چه مرحوم کاشف الغطا چندین حدیث را در این‌باره در کتاب اصل الشیعه و اصول‌ها ذکر کرده‌اند. 5. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 7 6. غایْ المرام، ص 326؛ الدر المنثور، ج 1، ص 376 7. ترجمه فصول المهمّه، سیدشرف‌الدین، ص 74 8. صواعق المحرقه، ص 96 9. در راه تفاهم، ترجمه الفصول المهمه، ص 80 10. سیره علوی، محمدباقر بهبودی، ص 51 – 50 11. به جلد ششم الغدیر مراجعه شود 12. اولیات عمر، تاریخ الخلفأ، ص 137 13. ارشاد مفید، ص 101 و نص و اجتهاد، ص 309 14. تاریخ ابن کثیر، ط مطبعْ اسعادْ بحصر، ج 8، ص 21 www.eporsesh.com
عنوان شیعه از چه زمانی پیدا شد از چه زمانی و در دوران خلافت چه کسی و بر سر چه موضوعی، میان شیعه و سنی اختلاف افتاده است؟
آغاز پیدایش شیعه که برای اولین بار به شیعه علی(ع) معروف شدند، همان زمان حیات پیامبر اکرم(ص) باید دانست. نخستین نامی که در زمان رسول خدا(ص) شکل گرفت شیعه بود و کسانی چون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار با این اسم مشهور شدند.(1)
رسول اکرم در روایتهای متواتر که سنی و شیعه نقل کردهاند، تصریح فرموده است که علی(ع) در قول و فعل خود، از خطا و معصیت مصون و نسبت به معارف و شرایع اسلام، داناترین مردم است؛ چنانکه رسول خدا(ص) میفرماید: (حکمت ده قسمت شده نه جز آن بهره علی و یک جز آن در میان تمام مردم قسمت شده است).(2)
علی(ع) ویژگیهای منحصر به فردی داشت و خدمات گرانبهایی را برای اسلام انجام داد، همانند خوابیدن در بستر پیامبر(ص) در شب هجرت و فتوحاتی که در جنگهای احد و خندق و خیبر... به دست وی صورت گرفت و از همه مهمتر جریان غدیرخم که رسول اکرم(ص) در آنجا علی(ع) را به ولایت عامه مردم معرفی کرد،(3) و او را مانند خود مولی قرار داد. بدیهی است این چنین امتیازات و فضایلی سبب شد که عدهای از یاران پیامبر(ص) که دوستداران فضیلت بودند علی(ع) را از عمق قلب دوست بدارند.
گذشته از همه نام (شیعه علی) و (شیعه اهلبیت) در سخنان پیامبر اکرم(ص) بسیار دیده میشود.(4) چنانکه جابر میگوید: نزد پیامبر اکرم(ص) بودیم که علی(ع) از دور نمایان شد، پیامبر(ص) فرمود: (سوگند به کسی که جانم در دست اوست این شخص و شیعیانش در قیامت رستگار خواهند بود).(5)
ابن عباس میگوید: (وقتی آیه (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه) نازل شد پیامبر(ص) به علی فرمود: مصداق این آیه تو و شیعیانت میباشید که در روز قیامت خشنود خواهید بود و خدا هم از شما راضی است).(6)
این گونه سفارشات و توصیفهای پیامبر سبب شد اقلیتی همانند خاندان بنی هاشم و هواداران علی(ع) همانند زبیر و سلمان و مقداد و ابوذر و عمار... دور علی(ع) گرد آیند و به عنوان شیعه علی معروف شوند، اما بر خلاف نظر این دسته، گروهی پس از رحلت پیامبر(ص) تمامی ویژگیهای علی(ع) را نادیده گرفتند و منصب خلافت و ولایت او را نپذیرفتند.
در واقع سفارشهای پیامبر(ص) نسبت به علی و شیعیان او و انتقاد آنان نسبت به جریان سقیفه بود که اقلیتی را از اکثریت جدا نمود و پیروان علی(ع) را به همین نام (شیعه علی) به مردم شناسانید.
گرچه علی(ع) به منظور رعایت مصالح اسلام در آن شرایط حساس دست به قیام خونین نزد، ولی شیعیان او همانند سلمان و عمار و ابوذر و دیگران از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و امام و مرجعیت علمی را حق مسلم علی(ع) دانستند.
جمالالدین زرندی از ابن عباس روایت کرده که چون آیه هفت از سوره بیّنه نازل شد، پیامبر(ص) به علی فرمود: (آنان تو و شیعیانت هستید، تو و شیعیانت در قیامت خرسند و خوشحال برانگیخته میشوید و خدای متعال از شما خشنود است و دشمنان شما بد حال و در حالی که دستهایشان بر گردنشان بسته است وارد محشر میشوند).(7)
ابن حجر این آیات را از آیاتی که درباره خاندان پیامبر(ص) نازل شده شمرده است.(8)
ابن حجر در ذیل آیه مودت در صواعق حدیثی به این عبارت آورده است که روزی پیامبر اکرم(ص) با قیافه بشاش و خرم پیش اصحاب آمد، عبدالرحمن ابن عوف پرسید: یا رسول الله شما را مسرور میبینم، فرمود: بشارتی تازه از پیشگاه الهی در مورد پسر عمم علی و دخترم فاطمه رسیده که خداوند فاطمه را به علی تزویج نموده است، تو به خزانهدار بهشت فرمود که درخت طوبی را به احتزار آورد، بر درخت طوبی به شماره شیعیان و دوستداران اهلبیت من برگهایی سبز شد و در سایه آن فرشتگان را آفرید و به دست هر کدام برگی از آن درخت که به صورت براتی است داد. هنگامی که قیامت بر پا شود فرشتگان در میان انبوه مردم ندا میکنند و به هر کدام از دوستان اهلبیتم براتی داده میشود که آزادی وی از آتش در آن نوشته شده و پسر عمو و دخترم آزادی بخش امت من از آتش دوزخاند.(9)
بنابراین لقب یا نام شیعه به روی پیروان اهلبیت توسط شخص رسول اکرم(ص) بنیان نهاده شده است و بارها رسول اکرم در حضور اصحاب علی(ع) و شیعیان و پیروان، او را به بهشت و امدادهای الهی در قیامت نوید میدادند. جهت تحقیق بیشتر مراجعه شود به کتاب گرانسنگ (اصل الشیعه و اصولها) مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا؛، احادیث فراوانی را از کتب اهلسنت نقل کرده که انتخاب نام (شیعه) برای دوستان علی(ع) توسط شخص پیامبر(ص) بوده است.
در دوران خلافت عثمان (اصلاح شیعه) را هم در مورد پیروان علی(ع) و هم در مورد پیروان عثمان استعمال میکردند، بدین معنی که دوستداران علی(ع) همانند سلمان و مقداد و عمار و اباذر و ابو دافع و ابو فندر، ابی بن کعب و اسود بن عبس و ابو فضاله انصاری به نام شیعیان علی و پیروان حضرت لقب یافته بودند و طرفداران عثمان همانند معاویه و مروان بن حکم... به نام شیعیان عثمان معروف گردیده بودند.
علی(ع) در عهد ابوبکر و عمر به خاطر مصالح امت اسلام اعتراض نکرد، بلکه در مسایل مذهبی و مشکلات قضایی راهگشایی میکرد، قضاوتهای علی(ع) در عهد ابوبکر و عمر هماره کارگشای خلیفه اول و دوم بود،(10) همواره این عمر بود که میگفت: (لا اَبانی الله لمعظلْ لیس لَها اَبوالحسن);(11) او همچنین میگفت: (أطال الله بقاؤک یا علی).(12)
امیرالمؤمنین علی(ع) در عهد عثمان نیز از این سیره خارج نگشت و همواره در کارهای علمی و مشکلات قضایی راهنما و کارگشای او بود.(13) جز اینکه عثمان با علی(ع) برخورد عاقلانهای نداشت و چون قضاوتهای علی(ع) را دخالت در کار شخصی خود میپنداشت، حتی المقدور رأی علی را با مشاجره و اعتراض رد میکرد.
چنانکه در جریان عو عبیدالله بن عمر، را علی(ع) به عثمان گفت: تو نمیتوانی او را عفو کنی زیرا این مرد حرمت اسلام و قانون خدا را زیر پا نهاده و از جمله در جریان سفر حج در خلافت عثمان، عثمان گفت باید حج و عمره را از هم تفریق کنند و علی(ع) فرمود: مردم باید به نیت عمره تمتع عازم مکه شوند.
در مجموع بعد از پیامبر(ص) مسلمین به دو دسته تقسیم شدند: دستهای شیعه و پیروان علی و دستهای به نام اهلسنت و جماعت که اطاعت خلفا را واجب میدانند خلافتی که از دوران ابوبکر شروع گردیده و با آخری خلیفه عثمانی در ترکیه ختم میگردد مکتب را (اهل سنت و جماعت) مینامند.
شروع این نامگذاری به طور رسمی از سال 41 هجری آغاز شد، بعد از آنکه امام حسن(ع) از روی ناچاری با معاویه صلح نمود و تمام مردم بر بیعت با معاویه تجمع نمودند. چنانکه ابن کثیر در تاریخ خود میگوید: (و سمی هذا العام عام الجماعْ لاجتماع الکلمْ فیه علی امیر واحد);(14) یعنی نام اهلسنت و جماعت در دوران خلافت معاویه و در سال 41 هجری رسماً شیوع یافت چون تمام مردم بر حکومت معاویه تجمع کردند.
پی نوشتها:
1. حاضر العالم الاسلامی، ج 1، ص 188 و شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 5 – 4
2. البدایه و النهایه، ج 7، ص 359
3. الغدیر دهها حدیث را از منابع شیعه و سنی نقل فرمودهاند.
4. چنانچه مرحوم کاشف الغطا چندین حدیث را در اینباره در کتاب اصل الشیعه و اصولها ذکر کردهاند.
5. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 7
6. غایْ المرام، ص 326؛ الدر المنثور، ج 1، ص 376
7. ترجمه فصول المهمّه، سیدشرفالدین، ص 74
8. صواعق المحرقه، ص 96
9. در راه تفاهم، ترجمه الفصول المهمه، ص 80
10. سیره علوی، محمدباقر بهبودی، ص 51 – 50
11. به جلد ششم الغدیر مراجعه شود
12. اولیات عمر، تاریخ الخلفأ، ص 137
13. ارشاد مفید، ص 101 و نص و اجتهاد، ص 309
14. تاریخ ابن کثیر، ط مطبعْ اسعادْ بحصر، ج 8، ص 21
www.eporsesh.com
- [سایر] اختلاف اصلی شیعه و سنی چیست؟
- [سایر] چرا بین شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد؟
- [سایر] چرا بین شیعه و سنی در مورد ولادت حضرت مهدی علیه السلام اختلاف وجود دارد؟
- [سایر] اختلاف بین شیعه و سنی چه زمانی به وجود آمد و چرا به توافق نمی رسند؟
- [سایر] آیا شیعه و اهل سنت دربارۀ بداء اختلاف دارند؟ در هر دو صورت دلیل بیاورید.
- [سایر] اختلاف شیعه و سنی درباره امامت چیست و از کجا نشأت میگیرد؟
- [سایر] در رابطه شیعه و سنی از نظر اسلامی وحدت صحیح است یا اختلاف؟چرا؟
- [سایر] آیا شیعه و اهل سنت درباره بداء اختلاف دارند؟ در هر دو صورت دلیل بیاورید.
- [سایر] اختلاف نظر علمای شیعه و سنی در خصوص طبقه دوم و سوم ارث چیست؟
- [سایر] اختلاف شیعه و سنی درباره امامت چیست و از کجا نشأت می گیرد؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.