بهترین معیار و الگوی ما در این زمینه مراجعه به قرآن ، روایات و سیره عملی معصومین (ع) است که همواره و در هر شرایطی بر رعایت وحدت و پرهیز از اختلاف میان مسلمانان تأکید دارند ؛در تبیین بیشتر این موضوع ابتدا لازم است به بررسی مفهوم و حدود وحدت بپردازیم. شهید مطهری: شهید مطهری در باره مفهوم و حدود وحدت اسلامی می فرمایند: ( مقصود از وحدت اسلامی چیست ؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود. یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود ، که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی ، به هیچوجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینکه از وحدت اسلامی ، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند تا در قدم اول، با شکست مواجه گردد. بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرف مفترقات آنها که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست. منظور این دانشمندان ، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان این دانشمندان میگویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که میتواند مبنای یک اتحاد محکم گردد، مسلمین همه خدای یگانه را میپرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج میکنند و مانند هم نماز میخوانند و مانند هم روزه میگیرند و مانند هم تشکیل خانواده میدهند و داد و ستد مینمایند و کودکان خود را تربیت میکنند و اموات خود را دفن مینمایند. و جز در اموری جزئی، در این کارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبی ، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعی خوب میتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است . مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مربوط میکند . با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند ؟ از نظر این گروه از علمای اسلامی ، هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی ، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند . همچنانکه ایجاب نمیکند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین ، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند . تنها چیزی که وحدت اسلامی ، از این نظر ، ایجاب میکند ، این است که مسلمین برای اینکه احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند ، یکدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند ، منطق یکدیگر را مسخره نکنند ، و بالاخره ، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است ، درباره خودشان رعایت کنند . ( ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ) .) علامه امینی نیز در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان نظریة کریمة به مناسبت یکی از تقدیر نامههایی که از مصر، درباره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن میکنند و جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارند ، میگویند: عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله ( انما المؤمنون اخوش )بدان تصریح کرده پاره نمیکند، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم ، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی میکنیم و در تحت قیادت قرآن و رسالت نبی اکرم انجام وظیفه مینماییم. پیام همه ما این است که: ( ان الدین عند الله الاسلام )و شعار همه ما لا اله الا الله و محمد رسول الله است. آری ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم! علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان الغدیر یوحد الصفوف فی الملا الاسلامی مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی میشوند معظم له ، در این بحث ، اتهامات کسانی را که میگویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین میشود ، سخت رد میکنند ، و ثابت میکنند که بر عکس ، الغدیر بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین میبرد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر میگردد . اعترافات دانشمندان اسلامی غیر شیعه در این باره به خوبی موید این واقعیت است : محمد عبدالغنی حسن مصری ، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول ، چاپ دوم ، چاپ شده است میگوید : از خداوند مسئلت میکنم که برکه آب زلال شما را ( غدیر در عربی به معنای گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد که دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامی را بسازند عادل غضبان مدیر مجله مصری الکتاب در مقدمه جلد سوم میگوید : این کتاب، منطق شیعه را روشن میکند و اهل سنت میتوانند به وسیله این کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایی صحیح شیعه سبب میشود که آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود ، و مجموعا صف واحدی تشکیل دهند . دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی ، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینکه چه عواملی میتواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصی پیغمبر اکرم یکی از آن عوامل است ، میگوید: کتاب الغدیر و محتویات غنی آن، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کردهاند، و حقیقت کجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم علامه جعفری در شرح نهج البلاغه، ج 22، صص 19 – 29 چنین می نگارد:( مبنای وحدت اسلامی ، وحدت امت اسلامی و طرق وصول به آن: با توجه به ریشه اصلی امت اسلامی و متن مشترکی که عامل وحدت همه مذاهب و فرقههای اسلامی است ، بلکه عامل هماهنگی همه ادیان توحیدی ابراهیمی میباشد ، نمیبایست اختلاف مخلّ بر هم زیستی معقول و هماهنگ ادیان توحیدی بوجود آمده باشد . چه آن متن مشترک ، میتواند زندگی اسلامی معقول را تأمین نماید. اما ملاحظه میشود که علی رغم متن مشترک و ریشههای مشترک ادیان توحیدی، مواردی از اختلاف بین این ادیان به ظهور رسیده است. البته اختلاف نظر یک پدیده ضروری در مسائل نظری است ، چه اختلاف نظر در بین صاحب نظران یکی از بدیهیترین پدیدههای معرفت پویا است که انکار یا تردید در آن ، یا ناشی از بی اطلاعی است و یا از ناتوانی در رویاروئی فکری با مسائل نظری سرچشمه میگیرد . این پدیده به قدری شایع است که نمیتوان حتی دو متفکر صاحب نظر در یک رشته واحد را پیدا کنید که آن دو ، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش ، در همان رشته اتفاق نظر داشتهباشند ، با این حال ، همواره تعدادی از اصول کلی در مسائل نظری چه در قلمرو علوم ، چه در فلسفه و اخلاقیات و حقوق و اقتصاد و سیاست ، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار میگیرند . اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلی دور از غرض ورزیها و بازیگریهای تصنّعی باشد ، نه تنها هیچگونه ضرری بر اتفاق نظر در آن اصول کلی مشترک وارد نمیآورد ، بلکه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخورداری بهتر از آن اصول کلی میگردد . تاریخ اسلام در همه مسائل نظری ، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و این اختلاف ، تا آنجا که به اصول کلی مشترک اخلالی وارد نیاورده ، رایج و مورد استقبال بوده است و حتی به عنوان یک امر ضروری تلقی شده است . حتی در اصول کلی مشترک ، مثل توحید ، نبوت ، رهبری بعد از پیامبر ، معاد ، صفات خداوندی و قرآن نیز مباحث نظری فراوان مطرح شده و این نه تنها موجب آن نشده که متفکران اسلامی یکدیگر را تکفیر کنند ، بلکه عامل گسترش و تعمق معارف حکمی و کلامی نیز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ، مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها ( حدود و دیات ) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج است ، بدیهیتر از آنست که نیازی به بحث و تحقیق داشته باشد . اما در هر حال ، میتوان اختلاف را به دو نوع تقسیم کرد : الف : اختلاف معقول اختلاف معقول عبارتست از اختلافی که ناشی از چگونگی اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها ، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهای طبیعی و قانونی است که اشخاص در ارتباط با حقائق دارند ، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستی از دیدگاه علوم نظری و فلسفهها . این همان اختلاف معقول است که نه تنها نباید مورد تردید و انکار قرار بگیرد ، بلکه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز میگردد . روایت معروف اختلاف امتی رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) ( سفینة البحار ، محدث قمی ج 2 ص 42 ) ، اشاره به همین اختلاف معقول مینماید . بر اساس همین نگرش بوده است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی ، چه در فقه و اصول و فهم احادیث ، چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیر ذلک با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظرهای مختلف میپرداختند و هیچ یک دیگری را خارج از اسلام تلقی نمیکرد . اگر به تاریخ اسلام بنگریم ، خواهیم دید که علمای فراوانی در حضور علمائی که در مسائل نظری هم رأی آنان نبودهاند ، شاگردی کردهاند و کتابهای یکدیگر را مورد شرح و تحقیق قرار میدادند . مثلا کتاب تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر الدین طوسی از بزرگترین علمای شیعه مورد شرح ملا علی قوشجی از علمای اهل سنت قرار گرفته است ، و کتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض ، از مشاهیر علمای شیعه ، در شرح و تحقیق احیاء العلوم غزالی که از معروفترین علمای اهل سنت است تألیف شده است ، یا خود اینجانب ، عمری را در شرح افکار جلال الدین محمد مولوی گذراندهام [ شرح مثنوی : 15 مجلد از سال 44 تا 52 و فعلا تا چاپ شانزدهم . ] . ب : اختلاف نامعقول عبارتست از اختلافی که ناشی از عوامل غیر قانونی و انحرافی میباشد ، مانند پیروی از هوی و هوس که از مهمترین نمودهای آن ، خودنمائی و شهرت پرستی است . در طول تاریخ ، کسانی بودهاند که خواستهاند خود را مطرح کنند و با تظاهراتی مثل آزاد فکری ، آزادی اراده و آزادی بیان ، اما در حقیقت با عشق به قدرت ، مشهور شوند . عشقی که نهایت ناتوانی انسانی را اثبات میکند . همانگونه که در سازندگان و ترویج کنندگان مذاهب دروغین میبینیم . یکی از اساسیترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقائد مردم یک جامعه بودهاست . این جریان ، نه تنها موجب پراکندگی افکار و عقائد و ایدهآلهای متحد کننده یک جامعه میگردد ، بلکه گاهی عامل شدیدترین خصومتها و تضادها در میان مردم یک یا چند جامعه میشود که در سطح عمیق روحیاتشان ، افکار و عقائد مشترک بسیاری با یکدیگر داشتهاند . و چون عقائد و آرمانها تفسیر کننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست ، لذا بازی با آنها ، یا به وجود آوردن اختلافهای نامعقول میان انسانها برای نیل به قدرت ، یکی از ضد انسانیترین روشهای قدرت طلبان محسوب میشود . از زمره دیگر انواع اختلاف نامعقول ، آن است که ناشی از شطرنج بازیهای ذهنی در علوم نظری است که فقط برای ارضای حس تخیل و اعتلاء طلبی در امور فکری محض بر میخیزد . و بالعکس ، با کمال صراحت میتوان گفت که اختلاف معقول ، یعنی اختلافی که در مسیر رقابتهای سازنده ، بوجود میآید مطلوبترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن ، هیچ گونه حرکت تکاملی در حوزه دو حقیقت مذکور ( معرفت و عمل ) امکان پذیر نخواهد بود . در دین اسلام ، هرگز چنین دستوری وجود ندارد که همه مغزهای مسلمین ، فعالیت یکنواخت داشته باشد و همه به نتایج واحد برسند . از طرف دیگر ، اصرار شدید اسلام بر اینست که بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمی و مستمر باشد . بدیهی است این قضیه دوم ، بدون بروز اختلاف امکان پذیر نخواهد بود . بنابراین ، اختلاف نظرها به عنوان یک پدیده طبیعی که معلول پویایی معارف اسلامی است ، پذیرفته شده ، اما این اختلاف باید در مسیر رقابتهای سازنده قرار بگیرد ، نه تضادهای ویران کننده . البته ، گاه این تکاپوها و رقابتهای مثبت ، از طرف قدرت پرستان ، مبدل به تضادهائی میگردد که عامل پیشرفت تکاملی را ، به عامل رکود و سقوط نابود کننده ، مبدل میسازد . اما اختلافهای نامعقول که برای بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود میآیند ، سطحی و زودگذر و غالبا تکراری است ، مانند کتابهائی که برای اختلاف افکندن بین شیعه و سنی در دوران ما نوشته میشوند . معمولا این گونه آثار ، برای صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود ، و برای افکار ساده و بی اطلاع نیز اثری زودگذر و فراموش شدنی بجا خواهند گذارد . از طرف دیگر ، هر جا که آتشی از اختلاف بر افروخته شده ، هر چند نهالهائی چند از باغ خداوندی را سوزانده است اما روشناییهائی برای متفکران نیز بوجود آورده که در نور آن ، هم ابعاد مخفی و مزایای مکتب را روشن ساخته ، و هم نیات تفرقه افکن را واضحتر ساخته است ، چه اگر یک قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد ، هر حملهای که از طرف غرض ورزان به آن قضیه صورت بگیرد ، سطوح و ابعاد و توانائی مقابله آن واقعیت را بالاتر میبرد و روشنتر میسازد ، و این ، عکس آن هدفی است که غرض ورزان تصور کردهاند . متأسفانه دراین تاریخ که امثال اینجانب و مخصوصا رهبران عالیقدر تشیع و تسنن فریاد وحدت امت اسلامی بر آوردهاند یکی از ثروتمندترین کشورهای عربی با هر گونه وسیله مشغول پراکنده کردن جوامع اسلامی است به آنان بگویید : إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصادِ . ج : انواع وحدت گفتیم که متن مشترک ادیان توحیدی ابراهیمی ، بر مبنای اعتقاد به وجود خداوند یگانه ، مبداء و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال ، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پیامبران الهی برای ارشاد مردم ایجاد شده است . عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامی ، یا اجزای هویت واحد امت اسلامی در همین اعتقادات خلاصه میشود ، و با ورود اختلال در هر یک از این عناصر یا اجزاء ، شخصیت یا هویت واحد به همان نسبت مختل میگردد . اما انواع وحدتی را که برای امت اسلامی متصور است ، میتوان به سه دسته تقسیم کرد : 1 وحدت مطلق : وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احکام اسلامی با همه اصول و فروع آنها . اینگونه وحدت با نظر به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلی عقائد و احکام دین اسلام ، به قدری بعید است که میتوان گفت امری امکان ناپذیر است . مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه و کمی و بسیاری اطلاعات درباره منابع ، همچنین با نظر به اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلالها و غیر ذلک مؤثر میباشند ، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفکران ، غیر ممکن خواهد بود . تا مدتی که این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابی و با اطلاع کافی و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد ، نه تنها ضرری بر وحدت امت اسلامی وارد نمیآورد ، بلکه پدیدهای است مطلوب که برای پیشرفت معارف اسلامی ضروری است . 2 وحدت مصلحتی عارضی : آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتی عارضی مینامیم که از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش میآید و در مواقعی لازم میآید که آن عوامل ، جوامع اسلامی را در خطر اختلال قرار دادهاند . معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آمیز ، تضادها و اختلافات در میان فرقهها و مذاهب مختلف ، نادیده گرفته میشوند و نوعی اتحاد و هماهنگی میان آنان برقرار میشود . چون این اتحاد و هماهنگی معلول عوامل جبری خارج از متن دین است . با از بین رفتن آن عوامل ، این اتحاد نیز منتفی میگردد و به تناسب کاهش یا افزایش نیروی آن عوامل ، میزان اتحاد موقت و مصلحتی نیز کاهش یا افزایش مییابد . همانگونه که توقع ( وحدت مطلق ) میان متفکران و مردم جوامع اسلامی با وجود آن همه عوامل اختلاف معقول غیر منطقی است . توقع اینکه وحدت مصلحتی عارضی بتواند فرقهها و مذاهب اسلامی را از هماهنگی و اتحاد دائمی و معقول برخوردار سازد ، انتظاری است نابجا . 3 وحدت معقول : با توجه به متن کلی دین که قبلا ذکر شد و با توجه به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر ( اجزاء ) اصلی عقائد و احکام دین اسلام ، وحدت مطلوب در بین امت اسلامی ، نوع ( وحدت معقول ) خواهد بود . وحدت معقول را میتوان چنین تعریف کرد : قرار دادن متن کلی دین اسلام برای اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر کنار نمودن عقائد شخصی نظری و فرهنگ محلی و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یک از اجزاء متن کلی دین که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهی یا شخصی است . تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعی و عقلی ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اولیه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه عادل و متقی و تابعین حقیقی آنان میداند که پیروی از متن کلی دین ، با تکاپو و اجتهاد برای فهم خصوصیات و کیفیت انتخاب دلایل ، امری است ضروری . بدیهی است آن هماهنگی و اتحادی که منابع اولیه اسلام ( قرآن و سنت و عقل سلیم و اجماع ) و شخصیتهای پیشتاز اسلامی مثل آیت الله العظمی حاج سید حسین طباطبائی بروجردی مرجع شیعیان جهان و رهبر عالیمقام اهل سنت شیخ محمود شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نمودهاند ، نه وحدت مصلحتی عارضی است که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقهها و مذاهب اسلامی به عنوان آرمان اعلای جوامع اسلامی نمیپذیرند و نه وحدت مطلق است که عملی نیست بلکه اینان و امثال اینان ، بر اساس آنچه که مطلوب جدی منابع اولیه اسلامی بوده و هست ، خواستار انطباق حیات اجتماعی و دینی مردم همه جوامع اسلامی بر متن کلی و مشترک دین اسلام هستند که میتواند فرا گیرنده همه فرقهها و مذاهب معتقد به آن متن کلی باشد ، و این ، همانا وحدت معقول است . در طریق وصول به وحدت معقول ، نخستین گام ، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیتهای بزرگ اسلامی است و عامل اساسی این توسعه دیدگاهها ، رهائی از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیر منطقی میباشد . اسلام ، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود ، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابی را در دامن خود بپروراند ، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسکویه و ابو ریحان بیرونی و حسن بن هیثم و محمد بن زکریا و جلال الدین محمد مولوی و میر داماد و صدر المتألهین و صدها امثال اینان را ، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسی و الهیات و حقائق مذهبی پرورش بدهد . از طرف دیگر ، صدها فقیه و اصولی در دو فرقه بزرگ اسلامی تشیع وتسنن در هزاران مسئله شرعی بحث و اجتهاد داشتهاند ، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بودهاند ، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویرانگر در میان نبوده است . همانگونه که در کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین تألیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری متوفی سال 330 ه ق آمده ، مذاهب گوناگون شیعه ، معتزله ، اشاعره و غیر ذلک که شاید از صد روش مذهبی تجاوز نماید ، وجود داشتهاند ، اما این اختلافات بجز در مواردی اندک که اصل ضروری اسلامی را منکر شدهاند ، خللی بر اسلامی بودن آنان وارد نکرده است . نکته مهمی که در این مسئله باید در نظر گرفت ، اینست که قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنی به دهها فرقه و گروه ، معنایش این نیست که اسلام واقعا به دهها مذهب تقسیم شدهاست ، زیرا اگر بنا شود که عقیده هر صاحب نظری را در تاریخ معارف اسلامی ، به معنای یک مذهب مخصوص تعبیر کنیم ، باید بپذیریم که اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است از طرف دیگر ، هیچ متفکر اسلامی تاکنون هیچیک از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تکفیر نکرده است ، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسی بین آنان رواج داشته است ، و هم اکنون نیز تکاپوهای علمی و فلسفی و فقهی و اصولی و ادبی و غیره در حوزههای کشورهای اسلامی با کمال جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتی در راه پیش رفت معرفت اسلامی در یکی از کشورهای اسلامی برداشته شود ، دیگران نیز از آن سود میجویند . ( تفسیر المیزان ) مرحوم علامه طباطبائی ، در کشورهای مصر و سوریه و لبنان و . . . مورد استفاده قرار میگیرد ، و تفسیر سید قطب ، در ایران به فارسی ترجمه میشود . آیت الله مکارم نیز در پاسخ به این پرسش که : ( برای اتحاد بین مسلمین چه پیشنهادی دارید؟ آیا حرکت علما براساس تقریب را خوب می دانید یا نظر دیگری دارید چه باید کرد؟) می فرماید : ( به عقیده من دوکار باید کرد: اول اینکه اتحاد را تعریف کنیم. خیلی ها خیال می کنند که اتحاد این است که بیاییم و دست از عقایدمان برداریم. معنی اتحاد این نیست که من علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر ندانم یا آنها دست از عقایدشان بردارند، این عملی نیست اتحاد این نیست که مثل سیاسیون که چانه زنی می کنند تا به توافق برسند و...اتحاد این است که بر روی مشترکاتمان که خداوند واحد، پیامبر واحد کتاب واحد و...است تاکید کنیم. دوم اینکه به مقدسات یکدیگر اهانت نکنیم. اگر ما یا آنها به هم توهین کنیم اینها اسباب دردسر می شود. بنابراین اتحاد آن است که هر مذهب مقدسات خودش را دارد و بر مشترکات هم با سایر مذاهب همراهی و پافشاری می کنند و به یکدیگر هم اهانت نمی کنند. دوم اینکه اتحاد را از صورت حرف و شعار درآوریم. الان مرتب شعار می دهیم اتحدوا اتحدوا...راهکارهای اتحاد را باید پیدا کرد. رسانه ها باید فعال شوند علما مهم هستند. علما باید تقارب فکری داشته باشند. اینها وقتی تفاهم کردند می توانند القاء کنند به پیروانشان. علامه عسکری (ره)، از منادیان وحدت اسلامی، مقاله حاضر را که مترجم آن آقای احمد امیری شادمهری است با تشکر از مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان می نماییم؛ خدای سبحان میفرماید: (ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون؛ ) این پیامبران بزرگی که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. (1) ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان میگذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانی و حکومتهای استعماری غرب گمان میکردند حیات را از جوامع اسلامی گرفتهاند ولی پس از تشکیل جمهوری اسلامی به اشتباه خود پی بردند، لذا امت اسلامی را دچار جنگهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهای خارجی، فلسطین و جاهای دیگر است. آنچه در داخل بر ما میگذرد، مصیبتبارتر است، زیرا آنان به گونهای بیسابقه در تاریخ اسلام توانستهاند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهی میان برخی از فرقههای اسلامی اختلاف بوده است. ما امروز برای رویارویی با خطرهایی که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتی در جهان توان رویارویی با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینهها داریم که مثلا در عرصه اقتصادی از طریق تشکیل بازارهای مشترک اقتصادی نظیر بازار مشترک اروپا دستیافتنی است. البته ایجاد چنین وحدتی وظیفه دولتهای اسلامی است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامی در سراسر گیتی و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکری امت اسلامی، ایجاد همبستگی میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامی را برقرار کنند، و اینکه چگونه وحدت اسلامی تحقق مییابد، این جانب اندیشهای در ذهن دارم که مطرح می کنم؛ وحدت اسلامی به دو نوع تقسیم میشود: 1 - وحدت علمی 2 - وحدت عملی . برای تحقق وحدت علمی، باید به بحثوبررسی و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از: 1 - قرآن کریم ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنی اعم از چاپی، خطی و مکتوب به خط کوفی و نسخ یا هر خط دیگری جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگری جز آن، در هیچ شهر یا خانه ای و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانی یافت نمیشود. پس این بدگوییهای ما از یکدیگر برای چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم. 2 - سنت پیامبرصلی الله علیه وآله همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینکه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلی الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانی یافت نمیشود که قائل به این حرف نباشد.این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است. فهم قرآن دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنی اختلاف نظر دارند مانند (کرسی) در عبارت (وسع کرسیه السموات والارض.) برخی از مسلمانان در معنای آیه میگویند: در آسمانها جسمی وجود دارد به نام (کرسی) که خداوند [العیاذ بالله] بر روی آن مینشیند، ولی ائمه اهل بیتعلیهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربی آمده، به ما آموختهاند که (کرسی) در این جا به معنای علم است، بنابر این معنای آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشیء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض)، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روی آنها (بندگان) و در پشتسر آنان است میداند و جز به مقداری که بخواهد، کسی از علم او آگاه نمیگردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.به هر حال این یک مسئله علمی است و ما میتوانیم در یک بحث علمی آن را بین خودمان مورد بحث و بررسی قرار دهیم و مانعی ندارد که شما رای مرا و من رای شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقی بمانیم و اختلاف نظر به دوستی ما خللی وارد نکند. فراگیری سنت: یکی از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ این سوال است که ما سنت پیامبرصلی الله علیه وآله را از چه کسانی باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلی است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیتعلیهمالسلام بر این است که سنت پیامبرصلی الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهمالسلام فرا بگیریم، و این خود یکی از مسائل فقهی مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه میدهد. علاوه بر این برای دستیابی به این وحدت علمی ما به مطالعه و بررسی اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامی نیازمندیم، زیرا ما در حوزههای علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامی الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهی را خوانده و آموختهایم ولی اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتی را رها کردهایم، به عنوان مثال، ما (الله) را اسم جنس و اصل آن را (الاله) میدانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح (خلیفه الله) (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشری صدق میکند ولی در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومینعلیهمالسلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامی برای ما مشخص میشود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در کتابی (3) مورد تحقیق قرار دادهام، برخی از آنها عبارتند از: - (اسم) در آیه شریفه: (سبح اسم ربک الاعلی) (4) و معنای آن - (علم آدم الاسماء) (5) و معنای آن - فرقی که میان (اله) و (رب) وجود دارد. با توجه به مطالبی که عرض کردم، ما اولا به بررسی این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسی منابع سنت پیامبرصلی الله علیه وآله نیاز داریم، تا برای ما روشن شود که آیا می توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهای صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ یکی از اجتهادهای صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهی از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخی از مسلمانان بر طبق آن عمل میکنند و برخی نمیکنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهای خلفا باقی بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ این مسائل یعنی منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسی کنیم و این کاری است که من در سه جلد کتاب با عنوان (معالم المدرستین) انجام داده و از نامگذاری آن به نام شیعه و سنی خودداری کردهام و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیتعلیهمالسلام نامیدم. در این جا مطلبی را که در آخر کتاب (معالم المدرستین) نوشتهام، نقل می کنم؛ (روی سخن با دانشگاههای اسلامی و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامی و مبارزان راه اعاده حیات اسلامی ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتی را برای تجدید حیات اسلام و نیل به هدفی نو آغاز کرده و شایسته است بی طرفانه به بررسی منابع سنت پیامبرصلی الله علیه وآله، سیره و حدیثبپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقی نمانیم نه در استنباط احکام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به (صحیح بخاری) مراجعه میکنم و حدیث درستی را که در آن میبینم اخذ میکنم، همانطور که به اصول کافی نیز مراجعه میکنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابی به آن تحقق پیدا میکند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامی، امکانپذیر میسازد. من در اجرای طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلی الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثی از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وی را با احترام کامل بررسی کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کردهام که برخی از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایی است که بر او و بر صحابه وارد کردهاند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحی و اینکه او رسول خداصلی الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهای ساختگی آنان است. اینها اتهاماتی است که بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بستهاند، و در بحث از آنها اقداماتی را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلی الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کردهام و درباره برخی از آنها گفتهام شاید در نسبت دادن حدیثبه وی (عایشه) اشتباهی رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمی بررسی کردهام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلی الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بی طرفی کامل به بررسی این مطالب و مطالب دیگر پرداختهام؛ مطالبی که در کتابهای دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول (عبدالله بن سبا) مییابید. از برادران دانشور خود تقاضا میکنم درباره مطالبی که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمی تحقق پیدا میکند وحدت عملی در این باره از باب مثال عرض میکنم: ما در مکتب اهلبیتعلیهمالسلام حکمی داریم مبنی بر اینکه (هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است)، و نمیتوان به او اقتدا کرد ولی با توجه به اینکه برادران حنفی مذهب ما چنین عقیدهای ندارند و حمد را بدون (بسمالله) قرائت میکنند، از ائمه ما در کتاب (وسائل الشیعه)، در سه حدیث از امام صادقعلیهالسلام آمده است که فرمود: (من صلی خلفهم کان کمن صلی خلف رسول الله)، (یعنی؛ کسی که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلی الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینکه آن امام [جماعت] حنفی (بسمالله) نمیگوید. در حدیث دیگری آمده: (اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فی قراءه البسمله - و حضر الصلاه فی المسجد)، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانی که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده میشود.) امام صادقعلیهالسلام به راوی دیگری فرمود: (یا اسحاق! اتصلی معهم فی المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: (صل معهم، فان المصلی معهم فی الصف الاول کالشاهر سیفه فی سبیل الله) (6) ، ای اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز میگزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملی تحقق مییابد. امام صادقعلیهالسلام شخصا با ابوحنیفه مینشست و در عقاید و احکام با وی مناظره میکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسی استاد کرسی تدریس در دارالخلافه بود، ولی سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسی شیخ را سوزاندند و میان ما جدایی افکندند، سپس اختلافهایی میان صفویه و خلافت عثمانی پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشی میشد نه از دین. همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخی از آنها رنجآور است، ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدالهای بینتیجه را رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسی این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلی الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه میکند و دلیل برادرش را میشنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولی در برابر دشمن مشترک از برادر دینی خود حمایت کنیم و به خاطر وی فدا شویم، مانند برخوردی که جمهوری اسلامی با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهای عربی میخواهند دست دوستی به اسرائیل بدهند، جز جمهوری اسلامی که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانی میکند و حزبالله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین کلام من این آیه شریفه است: (قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره ( منبع:رسالت 1/07/86)
بهترین معیار و الگوی ما در این زمینه مراجعه به قرآن ، روایات و سیره عملی معصومین (ع) است که همواره و در هر شرایطی بر رعایت وحدت و پرهیز از اختلاف میان مسلمانان تأکید دارند ؛در تبیین بیشتر این موضوع ابتدا لازم است به بررسی مفهوم و حدود وحدت بپردازیم.
شهید مطهری:
شهید مطهری در باره مفهوم و حدود وحدت اسلامی می فرمایند: ( مقصود از وحدت اسلامی چیست ؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود. یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود ، که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی ، به هیچوجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینکه از وحدت اسلامی ، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند تا در قدم اول، با شکست مواجه گردد. بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرف مفترقات آنها که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست. منظور این دانشمندان ، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان این دانشمندان میگویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که میتواند مبنای یک اتحاد محکم گردد، مسلمین همه خدای یگانه را میپرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج میکنند و مانند هم نماز میخوانند و مانند هم روزه میگیرند و مانند هم تشکیل خانواده میدهند و داد و ستد مینمایند و کودکان خود را تربیت میکنند و اموات خود را دفن مینمایند. و جز در اموری جزئی، در این کارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبی ، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعی خوب میتواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است . مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مربوط میکند . با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند ؟ از نظر این گروه از علمای اسلامی ، هیچ ضرورتی ایجاب نمیکند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی ، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند . همچنانکه ایجاب نمیکند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین ، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند . تنها چیزی که وحدت اسلامی ، از این نظر ، ایجاب میکند ، این است که مسلمین برای اینکه احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند ، یکدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند ، منطق یکدیگر را مسخره نکنند ، و بالاخره ، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است ، درباره خودشان رعایت کنند . ( ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ) .)
علامه امینی نیز در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان نظریة کریمة به مناسبت یکی از تقدیر نامههایی که از مصر، درباره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن میکنند و جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارند ، میگویند: عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله ( انما المؤمنون اخوش )بدان تصریح کرده پاره نمیکند، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم ، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی میکنیم و در تحت قیادت قرآن و رسالت نبی اکرم انجام وظیفه مینماییم. پیام همه ما این است که: ( ان الدین عند الله الاسلام )و شعار همه ما لا اله الا الله و محمد رسول الله است. آری ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم! علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان الغدیر یوحد الصفوف فی الملا الاسلامی مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی میشوند معظم له ، در این بحث ، اتهامات کسانی را که میگویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین میشود ، سخت رد میکنند ، و ثابت میکنند که بر عکس ، الغدیر بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین میبرد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر میگردد . اعترافات دانشمندان اسلامی غیر شیعه در این باره به خوبی موید این واقعیت است : محمد عبدالغنی حسن مصری ، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول ، چاپ دوم ، چاپ شده است میگوید : از خداوند مسئلت میکنم که برکه آب زلال شما را ( غدیر در عربی به معنای گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد که دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامی را بسازند عادل غضبان مدیر مجله مصری الکتاب در مقدمه جلد سوم میگوید : این کتاب، منطق شیعه را روشن میکند و اهل سنت میتوانند به وسیله این کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایی صحیح شیعه سبب میشود که آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود ، و مجموعا صف واحدی تشکیل دهند . دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی ، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینکه چه عواملی میتواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصی پیغمبر اکرم یکی از آن عوامل است ، میگوید: کتاب الغدیر و محتویات غنی آن، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کردهاند، و حقیقت کجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم
علامه جعفری در شرح نهج البلاغه، ج 22، صص 19 – 29 چنین می نگارد:( مبنای وحدت اسلامی ، وحدت امت اسلامی و طرق وصول به آن:
با توجه به ریشه اصلی امت اسلامی و متن مشترکی که عامل وحدت همه مذاهب و فرقههای اسلامی است ، بلکه عامل هماهنگی همه ادیان توحیدی ابراهیمی میباشد ، نمیبایست اختلاف مخلّ بر هم زیستی معقول و هماهنگ ادیان توحیدی بوجود آمده باشد . چه آن متن مشترک ، میتواند زندگی اسلامی معقول را تأمین نماید. اما ملاحظه میشود که علی رغم متن مشترک و ریشههای مشترک ادیان توحیدی، مواردی از اختلاف بین این ادیان به ظهور رسیده است. البته اختلاف نظر یک پدیده ضروری در مسائل نظری است ، چه اختلاف نظر در بین صاحب نظران یکی از بدیهیترین پدیدههای معرفت پویا است که انکار یا تردید در آن ، یا ناشی از بی اطلاعی است و یا از ناتوانی در رویاروئی فکری با مسائل نظری سرچشمه میگیرد . این پدیده به قدری شایع است که نمیتوان حتی دو متفکر صاحب نظر در یک رشته واحد را پیدا کنید که آن دو ، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش ، در همان رشته اتفاق نظر داشتهباشند ، با این حال ، همواره تعدادی از اصول کلی در مسائل نظری چه در قلمرو علوم ، چه در فلسفه و اخلاقیات و حقوق و اقتصاد و سیاست ، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار میگیرند . اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلی دور از غرض ورزیها و بازیگریهای تصنّعی باشد ، نه تنها هیچگونه ضرری بر اتفاق نظر در آن اصول کلی مشترک وارد نمیآورد ، بلکه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخورداری بهتر از آن اصول کلی میگردد .
تاریخ اسلام در همه مسائل نظری ، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و این اختلاف ، تا آنجا که به اصول کلی مشترک اخلالی وارد نیاورده ، رایج و مورد استقبال بوده است و حتی به عنوان یک امر ضروری تلقی شده است . حتی در اصول کلی مشترک ، مثل توحید ، نبوت ، رهبری بعد از پیامبر ، معاد ، صفات خداوندی و قرآن نیز مباحث نظری فراوان مطرح شده و این نه تنها موجب آن نشده که متفکران اسلامی یکدیگر را تکفیر کنند ، بلکه عامل گسترش و تعمق معارف حکمی و کلامی نیز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ، مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها ( حدود و دیات ) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج است ، بدیهیتر از آنست که نیازی به بحث و تحقیق داشته باشد . اما در هر حال ، میتوان اختلاف را به دو نوع تقسیم کرد :
الف : اختلاف معقول
اختلاف معقول عبارتست از اختلافی که ناشی از چگونگی اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها ، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهای طبیعی و قانونی است که اشخاص در ارتباط با حقائق دارند ، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستی از دیدگاه علوم نظری و فلسفهها . این همان اختلاف معقول است که نه تنها نباید مورد تردید و انکار قرار بگیرد ، بلکه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز میگردد . روایت معروف اختلاف امتی رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) ( سفینة البحار ، محدث قمی ج 2 ص 42 ) ، اشاره به همین اختلاف معقول مینماید . بر اساس همین نگرش بوده است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی ، چه در فقه و اصول و فهم احادیث ، چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیر ذلک با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظرهای مختلف میپرداختند و هیچ یک دیگری را خارج از اسلام تلقی نمیکرد . اگر به تاریخ اسلام بنگریم ، خواهیم دید که علمای فراوانی در حضور علمائی که در مسائل نظری هم رأی آنان نبودهاند ، شاگردی کردهاند و کتابهای یکدیگر را مورد شرح و تحقیق قرار میدادند . مثلا کتاب تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر الدین طوسی از بزرگترین علمای شیعه مورد شرح ملا علی قوشجی از علمای اهل سنت قرار گرفته است ، و کتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض ، از مشاهیر علمای شیعه ، در شرح و تحقیق احیاء العلوم غزالی که از معروفترین علمای اهل سنت است تألیف شده است ، یا خود اینجانب ، عمری را در شرح افکار جلال الدین محمد مولوی گذراندهام [ شرح مثنوی : 15 مجلد از سال 44 تا 52 و فعلا تا چاپ شانزدهم . ] .
ب : اختلاف نامعقول
عبارتست از اختلافی که ناشی از عوامل غیر قانونی و انحرافی میباشد ، مانند پیروی از هوی و هوس که از مهمترین نمودهای آن ، خودنمائی و شهرت پرستی است . در طول تاریخ ، کسانی بودهاند که خواستهاند خود را مطرح کنند و با تظاهراتی مثل آزاد فکری ، آزادی اراده و آزادی بیان ، اما در حقیقت با عشق به قدرت ، مشهور شوند . عشقی که نهایت ناتوانی انسانی را اثبات میکند . همانگونه که در سازندگان و ترویج کنندگان مذاهب دروغین میبینیم . یکی از اساسیترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقائد مردم یک جامعه بودهاست . این جریان ، نه تنها موجب پراکندگی افکار و عقائد و ایدهآلهای متحد کننده یک جامعه میگردد ، بلکه گاهی عامل شدیدترین خصومتها و تضادها در میان مردم یک یا چند جامعه میشود که در سطح عمیق روحیاتشان ، افکار و عقائد مشترک بسیاری با یکدیگر داشتهاند . و چون عقائد و آرمانها تفسیر کننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست ، لذا بازی با آنها ، یا به وجود آوردن اختلافهای نامعقول میان انسانها برای نیل به قدرت ، یکی از ضد انسانیترین روشهای قدرت طلبان محسوب میشود .
از زمره دیگر انواع اختلاف نامعقول ، آن است که ناشی از شطرنج بازیهای ذهنی در علوم نظری است که فقط برای ارضای حس تخیل و اعتلاء طلبی در امور فکری محض بر میخیزد .
و بالعکس ، با کمال صراحت میتوان گفت که اختلاف معقول ، یعنی اختلافی که در مسیر رقابتهای سازنده ، بوجود میآید مطلوبترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن ، هیچ گونه حرکت تکاملی در حوزه دو حقیقت مذکور ( معرفت و عمل ) امکان پذیر نخواهد بود . در دین اسلام ، هرگز چنین دستوری وجود ندارد که همه مغزهای مسلمین ، فعالیت یکنواخت داشته باشد و همه به نتایج واحد برسند . از طرف دیگر ، اصرار شدید اسلام بر اینست که بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمی و مستمر باشد . بدیهی است این قضیه دوم ، بدون بروز اختلاف امکان پذیر نخواهد بود .
بنابراین ، اختلاف نظرها به عنوان یک پدیده طبیعی که معلول پویایی معارف اسلامی است ، پذیرفته شده ، اما این اختلاف باید در مسیر رقابتهای سازنده قرار بگیرد ، نه تضادهای ویران کننده . البته ، گاه این تکاپوها و رقابتهای مثبت ، از طرف قدرت پرستان ، مبدل به تضادهائی میگردد که عامل پیشرفت تکاملی را ، به عامل رکود و سقوط نابود کننده ، مبدل میسازد . اما اختلافهای نامعقول که برای بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود میآیند ، سطحی و زودگذر و غالبا تکراری است ، مانند کتابهائی که برای اختلاف افکندن بین شیعه و سنی در دوران ما نوشته میشوند . معمولا این گونه آثار ، برای صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود ، و برای افکار ساده و بی اطلاع نیز اثری زودگذر و فراموش شدنی بجا خواهند گذارد .
از طرف دیگر ، هر جا که آتشی از اختلاف بر افروخته شده ، هر چند نهالهائی چند از باغ خداوندی را سوزانده است اما روشناییهائی برای متفکران نیز بوجود آورده که در نور آن ، هم ابعاد مخفی و مزایای مکتب را روشن ساخته ، و هم نیات تفرقه افکن را واضحتر ساخته است ، چه اگر یک قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد ، هر حملهای که از طرف غرض ورزان به آن قضیه صورت بگیرد ، سطوح و ابعاد و توانائی مقابله آن واقعیت را بالاتر میبرد و روشنتر میسازد ، و این ، عکس آن هدفی است که غرض ورزان تصور کردهاند . متأسفانه دراین تاریخ که امثال اینجانب و مخصوصا رهبران عالیقدر تشیع و تسنن فریاد وحدت امت اسلامی بر آوردهاند یکی از ثروتمندترین کشورهای عربی با هر گونه وسیله مشغول پراکنده کردن جوامع اسلامی است به آنان بگویید : إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصادِ .
ج : انواع وحدت
گفتیم که متن مشترک ادیان توحیدی ابراهیمی ، بر مبنای اعتقاد به وجود خداوند یگانه ، مبداء و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال ، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پیامبران الهی برای ارشاد مردم ایجاد شده است . عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامی ، یا اجزای هویت واحد امت اسلامی در همین اعتقادات خلاصه میشود ، و با ورود اختلال در هر یک از این عناصر یا اجزاء ، شخصیت یا هویت واحد به همان نسبت مختل میگردد . اما انواع وحدتی را که برای امت اسلامی متصور است ، میتوان به سه دسته تقسیم کرد :
1 وحدت مطلق : وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احکام اسلامی با همه اصول و فروع آنها . اینگونه وحدت با نظر به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلی عقائد و احکام دین اسلام ، به قدری بعید است که میتوان گفت امری امکان ناپذیر است . مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه و کمی و بسیاری اطلاعات درباره منابع ، همچنین با نظر به اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلالها و غیر ذلک مؤثر میباشند ، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفکران ، غیر ممکن خواهد بود . تا مدتی که این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابی و با اطلاع کافی و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد ، نه تنها ضرری بر وحدت امت اسلامی وارد نمیآورد ، بلکه پدیدهای است مطلوب که برای پیشرفت معارف اسلامی ضروری است .
2 وحدت مصلحتی عارضی : آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتی عارضی مینامیم که از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش میآید و در مواقعی لازم میآید که آن عوامل ، جوامع اسلامی را در خطر اختلال قرار دادهاند . معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آمیز ، تضادها و اختلافات در میان فرقهها و مذاهب مختلف ، نادیده گرفته میشوند و نوعی اتحاد و هماهنگی میان آنان برقرار میشود . چون این اتحاد و هماهنگی معلول عوامل جبری خارج از متن دین است . با از بین رفتن آن عوامل ، این اتحاد نیز منتفی میگردد و به تناسب کاهش یا افزایش نیروی آن عوامل ، میزان اتحاد موقت و مصلحتی نیز کاهش یا افزایش مییابد . همانگونه که توقع ( وحدت مطلق ) میان متفکران و مردم جوامع اسلامی با وجود آن همه عوامل اختلاف معقول غیر منطقی است . توقع اینکه وحدت مصلحتی عارضی بتواند فرقهها و مذاهب اسلامی را از هماهنگی و اتحاد دائمی و معقول برخوردار سازد ، انتظاری است نابجا .
3 وحدت معقول : با توجه به متن کلی دین که قبلا ذکر شد و با توجه به آزادی اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر ( اجزاء ) اصلی عقائد و احکام دین اسلام ، وحدت مطلوب در بین امت اسلامی ، نوع ( وحدت معقول ) خواهد بود . وحدت معقول را میتوان چنین تعریف کرد : قرار دادن متن کلی دین اسلام برای اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر کنار نمودن عقائد شخصی نظری و فرهنگ محلی و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یک از اجزاء متن کلی دین که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهی یا شخصی است . تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعی و عقلی ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اولیه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه عادل و متقی و تابعین حقیقی آنان میداند که پیروی از متن کلی دین ، با تکاپو و اجتهاد برای فهم خصوصیات و کیفیت انتخاب دلایل ، امری است ضروری . بدیهی است آن هماهنگی و اتحادی که منابع اولیه اسلام ( قرآن و سنت و عقل سلیم و اجماع ) و شخصیتهای پیشتاز اسلامی مثل آیت الله العظمی حاج سید حسین طباطبائی بروجردی مرجع شیعیان جهان و رهبر عالیمقام اهل سنت شیخ محمود شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نمودهاند ، نه وحدت مصلحتی عارضی است که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقهها و مذاهب اسلامی به عنوان آرمان اعلای جوامع اسلامی نمیپذیرند و نه وحدت مطلق است که عملی نیست بلکه اینان و امثال اینان ، بر اساس آنچه که مطلوب جدی منابع اولیه اسلامی بوده و هست ، خواستار انطباق حیات اجتماعی و دینی مردم همه جوامع اسلامی بر متن کلی و مشترک دین اسلام هستند که میتواند فرا گیرنده همه فرقهها و مذاهب معتقد به آن متن کلی باشد ، و این ، همانا وحدت معقول است . در طریق وصول به وحدت معقول ، نخستین گام ، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیتهای بزرگ اسلامی است و عامل اساسی این توسعه دیدگاهها ، رهائی از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیر منطقی میباشد . اسلام ، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود ، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابی را در دامن خود بپروراند ، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسکویه و ابو ریحان بیرونی و حسن بن هیثم و محمد بن زکریا و جلال الدین محمد مولوی و میر داماد و صدر المتألهین و صدها امثال اینان را ، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسی و الهیات و حقائق مذهبی پرورش بدهد . از طرف دیگر ، صدها فقیه و اصولی در دو فرقه بزرگ اسلامی تشیع وتسنن در هزاران مسئله شرعی بحث و اجتهاد داشتهاند ، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بودهاند ، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویرانگر در میان نبوده است . همانگونه که در کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین تألیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری متوفی سال 330 ه ق آمده ، مذاهب گوناگون شیعه ، معتزله ، اشاعره و غیر ذلک که شاید از صد روش مذهبی تجاوز نماید ، وجود داشتهاند ، اما این اختلافات بجز در مواردی اندک که اصل ضروری اسلامی را منکر شدهاند ، خللی بر اسلامی بودن آنان وارد نکرده است . نکته مهمی که در این مسئله باید در نظر گرفت ، اینست که قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنی به دهها فرقه و گروه ، معنایش این نیست که اسلام واقعا به دهها مذهب تقسیم شدهاست ، زیرا اگر بنا شود که عقیده هر صاحب نظری را در تاریخ معارف اسلامی ، به معنای یک مذهب مخصوص تعبیر کنیم ، باید بپذیریم که اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است از طرف دیگر ، هیچ متفکر اسلامی تاکنون هیچیک از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تکفیر نکرده است ، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسی بین آنان رواج داشته است ، و هم اکنون نیز تکاپوهای علمی و فلسفی و فقهی و اصولی و ادبی و غیره در حوزههای کشورهای اسلامی با کمال جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتی در راه پیش رفت معرفت اسلامی در یکی از کشورهای اسلامی برداشته شود ، دیگران نیز از آن سود میجویند . ( تفسیر المیزان ) مرحوم علامه طباطبائی ، در کشورهای مصر و سوریه و لبنان و . . . مورد استفاده قرار میگیرد ، و تفسیر سید قطب ، در ایران به فارسی ترجمه میشود .
آیت الله مکارم نیز در پاسخ به این پرسش که : ( برای اتحاد بین مسلمین چه پیشنهادی دارید؟ آیا حرکت علما براساس تقریب را خوب می دانید یا نظر دیگری دارید چه باید کرد؟) می فرماید : ( به عقیده من دوکار باید کرد: اول اینکه اتحاد را تعریف کنیم. خیلی ها خیال می کنند که اتحاد این است که بیاییم و دست از عقایدمان برداریم. معنی اتحاد این نیست که من علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر ندانم یا آنها دست از عقایدشان بردارند، این عملی نیست اتحاد این نیست که مثل سیاسیون که چانه زنی می کنند تا به توافق برسند و...اتحاد این است که بر روی مشترکاتمان که خداوند واحد، پیامبر واحد کتاب واحد و...است تاکید کنیم. دوم اینکه به مقدسات یکدیگر اهانت نکنیم. اگر ما یا آنها به هم توهین کنیم اینها اسباب دردسر می شود. بنابراین اتحاد آن است که هر مذهب مقدسات خودش را دارد و بر مشترکات هم با سایر مذاهب همراهی و پافشاری می کنند و به یکدیگر هم اهانت نمی کنند.
دوم اینکه اتحاد را از صورت حرف و شعار درآوریم. الان مرتب شعار می دهیم اتحدوا اتحدوا...راهکارهای اتحاد را باید پیدا کرد. رسانه ها باید فعال شوند علما مهم هستند. علما باید تقارب فکری داشته باشند. اینها وقتی تفاهم کردند می توانند القاء کنند به پیروانشان.
علامه عسکری (ره)، از منادیان وحدت اسلامی، مقاله حاضر را که مترجم آن آقای احمد امیری شادمهری است با تشکر از مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان می نماییم؛ خدای سبحان میفرماید: (ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون؛ ) این پیامبران بزرگی که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. (1)
ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان میگذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانی و حکومتهای استعماری غرب گمان میکردند حیات را از جوامع اسلامی گرفتهاند ولی پس از تشکیل جمهوری اسلامی به اشتباه خود پی بردند، لذا امت اسلامی را دچار جنگهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهای خارجی، فلسطین و جاهای دیگر است. آنچه در داخل بر ما میگذرد، مصیبتبارتر است، زیرا آنان به گونهای بیسابقه در تاریخ اسلام توانستهاند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهی میان برخی از فرقههای اسلامی اختلاف بوده است. ما امروز برای رویارویی با خطرهایی که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتی در جهان توان رویارویی با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینهها داریم که مثلا در عرصه اقتصادی از طریق تشکیل بازارهای مشترک اقتصادی نظیر بازار مشترک اروپا دستیافتنی است. البته ایجاد چنین وحدتی وظیفه دولتهای اسلامی است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامی در سراسر گیتی و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکری امت اسلامی، ایجاد همبستگی میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامی را برقرار کنند، و اینکه چگونه وحدت اسلامی تحقق مییابد، این جانب اندیشهای در ذهن دارم که مطرح می کنم؛
وحدت اسلامی به دو نوع تقسیم میشود: 1 - وحدت علمی 2 - وحدت عملی . برای تحقق وحدت علمی، باید به بحثوبررسی و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از:
1 - قرآن کریم
ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنی اعم از چاپی، خطی و مکتوب به خط کوفی و نسخ یا هر خط دیگری جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگری جز آن، در هیچ شهر یا خانه ای و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانی یافت نمیشود. پس این بدگوییهای ما از یکدیگر برای چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم.
2 - سنت پیامبرصلی الله علیه وآله
همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینکه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلی الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانی یافت نمیشود که قائل به این حرف نباشد.این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است.
فهم قرآن
دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنی اختلاف نظر دارند مانند (کرسی) در عبارت (وسع کرسیه السموات والارض.) برخی از مسلمانان در معنای آیه میگویند: در آسمانها جسمی وجود دارد به نام (کرسی) که خداوند [العیاذ بالله] بر روی آن مینشیند، ولی ائمه اهل بیتعلیهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربی آمده، به ما آموختهاند که (کرسی) در این جا به معنای علم است، بنابر این معنای آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشیء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض)، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روی آنها (بندگان) و در پشتسر آنان است میداند و جز به مقداری که بخواهد، کسی از علم او آگاه نمیگردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.به هر حال این یک مسئله علمی است و ما میتوانیم در یک بحث علمی آن را بین خودمان مورد بحث و بررسی قرار دهیم و مانعی ندارد که شما رای مرا و من رای شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقی بمانیم و اختلاف نظر به دوستی ما خللی وارد نکند.
فراگیری سنت:
یکی از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ این سوال است که ما سنت پیامبرصلی الله علیه وآله را از چه کسانی باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلی است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیتعلیهمالسلام بر این است که سنت پیامبرصلی الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهمالسلام فرا بگیریم، و این خود یکی از مسائل فقهی مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه میدهد. علاوه بر این برای دستیابی به این وحدت علمی ما به مطالعه و بررسی اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامی نیازمندیم، زیرا ما در حوزههای علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامی الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهی را خوانده و آموختهایم ولی اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتی را رها کردهایم، به عنوان مثال، ما (الله) را اسم جنس و اصل آن را (الاله) میدانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح (خلیفه الله) (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشری صدق میکند ولی در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومینعلیهمالسلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامی برای ما مشخص میشود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در کتابی (3) مورد تحقیق قرار دادهام، برخی از آنها عبارتند از: - (اسم) در آیه شریفه: (سبح اسم ربک الاعلی) (4) و معنای آن - (علم آدم الاسماء) (5) و معنای آن - فرقی که میان (اله) و (رب) وجود دارد.
با توجه به مطالبی که عرض کردم، ما اولا به بررسی این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسی منابع سنت پیامبرصلی الله علیه وآله نیاز داریم، تا برای ما روشن شود که آیا می توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهای صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ یکی از اجتهادهای صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهی از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخی از مسلمانان بر طبق آن عمل میکنند و برخی نمیکنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهای خلفا باقی بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ این مسائل یعنی منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسی کنیم و این کاری است که من در سه جلد کتاب با عنوان (معالم المدرستین) انجام داده و از نامگذاری آن به نام شیعه و سنی خودداری کردهام و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیتعلیهمالسلام نامیدم. در این جا مطلبی را که در آخر کتاب (معالم المدرستین) نوشتهام، نقل می کنم؛
(روی سخن با دانشگاههای اسلامی و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامی و مبارزان راه اعاده حیات اسلامی ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتی را برای تجدید حیات اسلام و نیل به هدفی نو آغاز کرده و شایسته است بی طرفانه به بررسی منابع سنت پیامبرصلی الله علیه وآله، سیره و حدیثبپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقی نمانیم نه در استنباط احکام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به (صحیح بخاری) مراجعه میکنم و حدیث درستی را که در آن میبینم اخذ میکنم، همانطور که به اصول کافی نیز مراجعه میکنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابی به آن تحقق پیدا میکند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامی، امکانپذیر میسازد. من در اجرای طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلی الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثی از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وی را با احترام کامل بررسی کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کردهام که برخی از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایی است که بر او و بر صحابه وارد کردهاند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحی و اینکه او رسول خداصلی الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهای ساختگی آنان است. اینها اتهاماتی است که بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بستهاند، و در بحث از آنها اقداماتی را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلی الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کردهام و درباره برخی از آنها گفتهام شاید در نسبت دادن حدیثبه وی (عایشه) اشتباهی رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمی بررسی کردهام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلی الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بی طرفی کامل به بررسی این مطالب و مطالب دیگر پرداختهام؛ مطالبی که در کتابهای دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول (عبدالله بن سبا) مییابید. از برادران دانشور خود تقاضا میکنم درباره مطالبی که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمی تحقق پیدا میکند
وحدت عملی
در این باره از باب مثال عرض میکنم: ما در مکتب اهلبیتعلیهمالسلام حکمی داریم مبنی بر اینکه (هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است)، و نمیتوان به او اقتدا کرد ولی با توجه به اینکه برادران حنفی مذهب ما چنین عقیدهای ندارند و حمد را بدون (بسمالله) قرائت میکنند، از ائمه ما در کتاب (وسائل الشیعه)، در سه حدیث از امام صادقعلیهالسلام آمده است که فرمود: (من صلی خلفهم کان کمن صلی خلف رسول الله)، (یعنی؛ کسی که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلی الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینکه آن امام [جماعت] حنفی (بسمالله) نمیگوید. در حدیث دیگری آمده: (اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک - فی قراءه البسمله - و حضر الصلاه فی المسجد)، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانی که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده میشود.) امام صادقعلیهالسلام به راوی دیگری فرمود: (یا اسحاق! اتصلی معهم فی المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: (صل معهم، فان المصلی معهم فی الصف الاول کالشاهر سیفه فی سبیل الله) (6) ، ای اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز میگزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملی تحقق مییابد. امام صادقعلیهالسلام شخصا با ابوحنیفه مینشست و در عقاید و احکام با وی مناظره میکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسی استاد کرسی تدریس در دارالخلافه بود، ولی سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسی شیخ را سوزاندند و میان ما جدایی افکندند، سپس اختلافهایی میان صفویه و خلافت عثمانی پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشی میشد نه از دین.
همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخی از آنها رنجآور است، ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدالهای بینتیجه را رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسی این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلی الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه میکند و دلیل برادرش را میشنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولی در برابر دشمن مشترک از برادر دینی خود حمایت کنیم و به خاطر وی فدا شویم، مانند برخوردی که جمهوری اسلامی با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهای عربی میخواهند دست دوستی به اسرائیل بدهند، جز جمهوری اسلامی که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانی میکند و حزبالله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین کلام من این آیه شریفه است: (قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره ( منبع:رسالت 1/07/86)
- [سایر] اختلاف نظر علمای شیعه و سنی در خصوص طبقه دوم و سوم ارث چیست؟
- [سایر] فلسفه نماز چیست؟ و آیا این فلسفه در نظر شیعه و اهل سنت تفاوت دارد؟
- [سایر] آیا حفظ وحدت بین شیعه و اهل سنت در احادیث هم سفارش شده است؟
- [سایر] آیا وحدت بین شیعه و سنی به معنای دست کشیدن از عقاید خودمان است؟
- [سایر] پیرامون تحقق انسجام مذهبی و راهکار وحدت و اتحاد شیعه و سنی راهنمایی بفرمائید ؟
- [سایر] اختلاف اصلی شیعه و سنی چیست؟
- [سایر] چرا بین شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد؟
- [سایر] راههای عملی برای دستیابی به وحدت شیعه و سنی چیست و چه باید کرد تا همه مسلمانان برادرانه زندگی کنند؟
- [سایر] در رابطه با عصمت حضرت زهرا (س) توضیح بدهید و اینکه نظر اهل تسنن در این رابطه چیست و شیعه چگونه این شبهه را رد می کند؟
- [سایر] در رابطه با عصمت حضرت زهرا (س) توضیح بدهید و اینکه نظر اهل تسنن در این رابطه چیست و شیعه چگونه این شبهه را رد می کند؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صحت اقتدا وحدت اجتماع و اتصال صفوف معتبر است بنابراین در ساختمان چند طبقه اگر طبقات فوقانی زیاد مرتفع نباشد و اتصال صفوف و وحدت عرفی جماعت صدق کند اقتدا صحیح است والا صحیح نیست.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.