هشتمین خورشید فروزان آسمان امامت، حضرت (علی بن موسی الرضا علیه السّلام ) طبق قول مشهور در یازدهم ذی القعده سال 148 ه ق. در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[1] مادر بزرگوار ایشان به اسامی متعددی خوانده می شدند. از جمله تکتم، خیزران[2] نجمه خاتون،طاهره و ام البنین.[3] دوران پیش از امامت ایشان نیز چون سایر ائمه علیهم السلام به واسطه اختناق و فشار حکومت خیلی روشن نیست، لکن دوره ولادت، کودکی، نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام در شهر مدینه سپری شد. در خصوص ولادت این امام بزرگوار روایتی از نجمه مادر آن حضرت در کتب تاریخی بیان شده است. ایشان می فرماید: (بعد از این که فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان می داد. گویی با خدای خویش سخنی داشت. پدرش امام موسی کاظم علیه السّلام نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: ای نجمه این کرامت الهی بر تو مبارک باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات کام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند.[4] علی بن موسی الرضا علیه السّلام همانند سایر ائمه طاهرین از همان دوران کودکی رشد و کمال عقلی و اخلاقی فوق العاده ای داشت. پدرش از خود علاقه و اشتیاق فراوانی نسبت به او نشان می داد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وی تعلیم می داد و در تربیت فرزند خویش می کوشید. امام موسی کاظم علیه السّلام برای آنکه شیعیان پس از شهادتش سرگردان و حیران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علی را به اصحاب نزدیک و شیعیان خاص و مورد اعتماد گوشزد می فرمود. مفضل بن عمر می گوید: (خدمت امام موسی بن جعفر علیه السّلام مشرف شدم در حالی که فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السّلام را در دامنش نشانده بود و می بوسید عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید، که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم می باشد. عرض کردم. آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است؟ فرمود: آری هر کسی از او پیروی کند رستگار گردد و هر کسی از فرمانش سرپیچی نماید کافر می گردد.)[5] آری حضرت امام رضا علیه السّلام در پرتو تعالیم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود. و علوم و فضائل و مکارمی که آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دریافت نمود و به همین جهت شایستگی مقام امامت را به دست آورد. دوران کودکی و نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام مصادف بود با خلافت تعدادی از خلفای عباسی. هنگام ولادت امام رضا علیه السّلام منصور دوانیقی، خلیفة عباسی، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور برای تثبیت پایه های حکومت خویش عدة زیادی را به قتل رساند. پس از حکومت ظالمانه منصور پسرش مهدی عباسی روی کار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتی برنامه های ضد اسلامی خویش را همانند پدرش آغاز کرد.[6] حضرت امام رضا علیه السّلام در این زمان دوران نوجوانی خویش را سپری می کرد. حاکم عباسی به فرماندار خویش در مدینه دستور داد امام موسی کاظم علیه السّلام را به بغداد (مرکز حکومت) اعزام نماید.[7] این مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا علیه السّلام شد. امام موسی کاظم علیه السّلام به فرزندش اطمینان داد که در این سفر هیچ گونه خطری ایشان را تهدید نمی کند و به زودی به مدینه باز خواهند گشت.[8] مهدی عباسی پس از مدتی امام را به مدینه بازگرداند. طولی نکشید که مهدی عباسی به هلاکت رسید.[9] سپس هادی عباسی به حکومت رسید (سال 169 ه) در همین زمان بود که حسین بن علی صاحب فخ قیام کرد. در این قیام که در حوالی مدینه اتفاق افتاد رهبر قیام به شهادت رسید و عدة کثیری از علویان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسیدند.[10] با مرگ هادی عباسی برادرش هارون به حکومت رسید. هارون پس از مدتی امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندین سال که زندانی کرد به شهادت رساند.[11] حضرت رضا علیه السّلام با اندوه و تالم این رویدادهای دردناک را که بسیاری از افراد خانواده و بنی اعمام او را به کام خود کشیده بود، مشاهده کرد. تا این که در 25 رجب سال 183 ه پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید.[12] در این زمان امام رضا علیه السّلام 35 ساله بود. و امامت آن حضرت از همین زمان آغاز گشت. مسعودی می نویسد: وقتی امام کاظم علیه السّلام را از مدینه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتی من زنده ام باید در دهلیز خانه بخوابی خادم حضرت می گوید: هر شب بستر امام رضا علیه السّلام را در دهلیز خانه می گستردم. در یکی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا صبح فردا فرا رسید. (گویی آنحضرت خبردار شدند که پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسیده اند) از این زمان امامت امام رضا علیه السّلام آغاز گردید.)[13] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 حضرت رضا علیه السّلام : فضل الله کمپانی. 2 تاریخ ارشاد، شیخ مفید. 3 حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان. ------------------------------------ [1] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تهران، دارالمفید، بی تا، ج 2، ص 247. [2] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بی جا، مجمع العالمی لاهل البیت علیهم السّلام 1426 ه ق. ج 3، ص 336. [3] . فضل الله کمپانی، حضرت رضا(ع)، تهران نشر مفید، چاپ پنجم، 1372، ص 11. [4] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1404ق، ج1، ص 30 29. [5] . محمد بن حسن حر عاملی اثبات الهداة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 6، ص 21. [6] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، بیروت، دارالبلاغه، چاپ اول، 1413ق، ج 1، ص 443. [7] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، مؤسسة انصاریان، 1417ق، ص196. [8] . همان. [9] . همان، ص 197. [10] . رضوی اردکانی، سید ابوالفضل، ماهیت قیام شهید فخ، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1370، ص 169. [11] . علی بن حسین مسعودی، همان، ص200. [12] . علی بن عیسی اربلی، همان، ج 3، ص 262. [13] . علی بن حسین مسعودی، همان، ص 200 199. ( اندیشه قم )
هشتمین خورشید فروزان آسمان امامت، حضرت (علی بن موسی الرضا علیه السّلام ) طبق قول مشهور در یازدهم ذی القعده سال 148 ه ق. در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[1] مادر بزرگوار ایشان به اسامی متعددی خوانده می شدند. از جمله تکتم، خیزران[2] نجمه خاتون،طاهره و ام البنین.[3]
دوران پیش از امامت ایشان نیز چون سایر ائمه علیهم السلام به واسطه اختناق و فشار حکومت خیلی روشن نیست، لکن دوره ولادت، کودکی، نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام در شهر مدینه سپری شد. در خصوص ولادت این امام بزرگوار روایتی از نجمه مادر آن حضرت در کتب تاریخی بیان شده است. ایشان می فرماید: (بعد از این که فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان می داد. گویی با خدای خویش سخنی داشت. پدرش امام موسی کاظم علیه السّلام نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: ای نجمه این کرامت الهی بر تو مبارک باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات کام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند.[4]
علی بن موسی الرضا علیه السّلام همانند سایر ائمه طاهرین از همان دوران کودکی رشد و کمال عقلی و اخلاقی فوق العاده ای داشت. پدرش از خود علاقه و اشتیاق فراوانی نسبت به او نشان می داد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وی تعلیم می داد و در تربیت فرزند خویش می کوشید.
امام موسی کاظم علیه السّلام برای آنکه شیعیان پس از شهادتش سرگردان و حیران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علی را به اصحاب نزدیک و شیعیان خاص و مورد اعتماد گوشزد می فرمود. مفضل بن عمر می گوید: (خدمت امام موسی بن جعفر علیه السّلام مشرف شدم در حالی که فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السّلام را در دامنش نشانده بود و می بوسید عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید، که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم می باشد. عرض کردم. آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است؟ فرمود: آری هر کسی از او پیروی کند رستگار گردد و هر کسی از فرمانش سرپیچی نماید کافر می گردد.)[5]
آری حضرت امام رضا علیه السّلام در پرتو تعالیم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود. و علوم و فضائل و مکارمی که آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دریافت نمود و به همین جهت شایستگی مقام امامت را به دست آورد. دوران کودکی و نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام مصادف بود با خلافت تعدادی از خلفای عباسی.
هنگام ولادت امام رضا علیه السّلام منصور دوانیقی، خلیفة عباسی، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور برای تثبیت پایه های حکومت خویش عدة زیادی را به قتل رساند. پس از حکومت ظالمانه منصور پسرش مهدی عباسی روی کار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتی برنامه های ضد اسلامی خویش را همانند پدرش آغاز کرد.[6]
حضرت امام رضا علیه السّلام در این زمان دوران نوجوانی خویش را سپری می کرد. حاکم عباسی به فرماندار خویش در مدینه دستور داد امام موسی کاظم علیه السّلام را به بغداد (مرکز حکومت) اعزام نماید.[7] این مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا علیه السّلام شد. امام موسی کاظم علیه السّلام به فرزندش اطمینان داد که در این سفر هیچ گونه خطری ایشان را تهدید نمی کند و به زودی به مدینه باز خواهند گشت.[8]
مهدی عباسی پس از مدتی امام را به مدینه بازگرداند. طولی نکشید که مهدی عباسی به هلاکت رسید.[9]
سپس هادی عباسی به حکومت رسید (سال 169 ه) در همین زمان بود که حسین بن علی صاحب فخ قیام کرد. در این قیام که در حوالی مدینه اتفاق افتاد رهبر قیام به شهادت رسید و عدة کثیری از علویان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسیدند.[10] با مرگ هادی عباسی برادرش هارون به حکومت رسید. هارون پس از مدتی امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندین سال که زندانی کرد به شهادت رساند.[11] حضرت رضا علیه السّلام با اندوه و تالم این رویدادهای دردناک را که بسیاری از افراد خانواده و بنی اعمام او را به کام خود کشیده بود، مشاهده کرد. تا این که در 25 رجب سال 183 ه پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید.[12] در این زمان امام رضا علیه السّلام 35 ساله بود. و امامت آن حضرت از همین زمان آغاز گشت.
مسعودی می نویسد: وقتی امام کاظم علیه السّلام را از مدینه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتی من زنده ام باید در دهلیز خانه بخوابی خادم حضرت می گوید: هر شب بستر امام رضا علیه السّلام را در دهلیز خانه می گستردم. در یکی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا صبح فردا فرا رسید. (گویی آنحضرت خبردار شدند که پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسیده اند) از این زمان امامت امام رضا علیه السّلام آغاز گردید.)[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 حضرت رضا علیه السّلام : فضل الله کمپانی.
2 تاریخ ارشاد، شیخ مفید.
3 حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
------------------------------------
[1] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تهران، دارالمفید، بی تا، ج 2، ص 247.
[2] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بی جا، مجمع العالمی لاهل البیت علیهم السّلام 1426 ه ق. ج 3، ص 336.
[3] . فضل الله کمپانی، حضرت رضا(ع)، تهران نشر مفید، چاپ پنجم، 1372، ص 11.
[4] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1404ق، ج1، ص 30 29.
[5] . محمد بن حسن حر عاملی اثبات الهداة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 6، ص 21.
[6] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، بیروت، دارالبلاغه، چاپ اول، 1413ق، ج 1، ص 443.
[7] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، مؤسسة انصاریان، 1417ق، ص196.
[8] . همان.
[9] . همان، ص 197.
[10] . رضوی اردکانی، سید ابوالفضل، ماهیت قیام شهید فخ، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1370، ص 169.
[11] . علی بن حسین مسعودی، همان، ص200.
[12] . علی بن عیسی اربلی، همان، ج 3، ص 262.
[13] . علی بن حسین مسعودی، همان، ص 200 199.
( اندیشه قم )
- [سایر] ولادت، کودکی، دوران نوجوانی و جوانی امام رضا (ع) چگونه بود؟
- [سایر] درباره ولادت، کودکی و نوجوانی امام صادق علیه السّلام تا دورة امامت آن حضرت توضیح دهید؟
- [سایر] ولادت و کودکی و جوانی امام هادی علیه السلام و دوران امامت آن حضرت را همراه با ذکر بخشی از فضایل و کرامات ایشان بیان کنید؟
- [سایر] ولادت و کودکی و جوانی امام هادی علیه السلام و دوران امامت آن حضرت را همراه با ذکر بخشی از فضایل و کرامات ایشان بیان کنید؟
- [سایر] ولادت، کودکی و نوجوانی امام حسن علیه السّلام چگونه بوده است؟
- [سایر] ولادت و دوره کودکی و نوجوانی امام کاظم علیه السلام را توضیح داده و زندگی حضرت پیش از امامت را بیان کنید.
- [آیت الله خامنه ای] دستمزد کاری که فرزند در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی در کنار پدر انجام داده متعلق به چه کسی است؟ به پدر یا فرزند؟
- [سایر] ولادت امام جواد علیه السلام در چه سالی و تحت چه شرایطی بود، دوره کودکی و جوانی حضرت را بیان کنید؟
- [سایر] زندگی پیامبر در دوران کودکی و نوجوانی چگونه بوده است؟
- [سایر] ولادت امام جواد علیه السلام در چه سالی و تحت چه شرایطی بود، دوره کودکی و جوانی حضرت را بیان کنید.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.