هشتمین خورشید فروزان آسمان امامت، حضرت (علی بن موسی الرضا علیه السّلام ) طبق قول مشهور در یازدهم ذی القعده سال 148 ه ق. در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[1] مادر بزرگوار ایشان به اسامی متعددی خوانده میشدند. من جمله تکتم، خیزران[2] نجمه خاتون،طاهره و ام البنین.[3] دوره ولادت، کودکی، نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام در شهر مدینه سپری شد. در خصوص ولادت این امام بزرگوار روایتی از نجمه مادر آن حضرت در کتب تاریخی بیان شده است. ایشان میفرماید: (بعد از اینکه فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان میداد. گویی با خدای خویش سخنی داشت. پدرش امام موسی کاظم علیه السّلام نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: ای نجمه این کرامت الهی بر تو مبارک باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات کام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند. [4] علی بن موسی الرضا علیه السّلام همانند سایر ائمه طاهرین از همان دوران کودکی رشد و کمال عقلی و اخلاقی فوق العادهای داشت. پدرش از خود علاقه و اشتیاق فراوانی نسبت به او نشان میداد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وی تعلیم میداد و در تربیت فرزند خویش میکوشید. امام موسی کاظم علیه السّلام برای آنکه شیعیان پس از شهادتش سرگردان و حیران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علی را به اصحاب نزدیک و شیعیان خاص و مورد اعتماد گوشزد میفرمود. مفضل بن عمر میگوید: (خدمت امام موسی بن جعفر علیه السّلام مشرف شدم در حالی که فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السّلام را در دامنش نشانده بود و میبوسید عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید، که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم میباشد. عرض کردم. آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است؟ فرمود: آری هر کسی از او پیروی کند رستگار گردد و هر کسی از فرمانش سرپیچی نماید کافر میگردد.)[5] آری حضرت امام رضا علیه السّلام در پرتو تعالیم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود. و علوم و فضائل و مکارمی که آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دریافت نمود و به همین جهت شایستگی مقام امامت را به دست آورد. دوران کودکی و نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام مصادف بود با خلافت تعدادی از خلفای عباسی. هنگام ولادت امام رضا علیه السّلام منصور دوانیقی، خلیفة عباسی، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور برای تثبیت پایههای حکومت خویش عدة زیادی را به قتل رساند. پس از حکومت ظالمانه منصور پسرش مهدی عباسی روی کار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتی برنامههای ضد اسلامی خویش را همانند پدرش آغاز کرد.[6] حضرت امام رضا علیه السّلام در این زمان دوران نوجوانی خویش را سپری میکرد. حاکم عباسی به فرماندار خویش در مدینه دستور داد امام موسی کاظم علیه السّلام را به بغداد (مرکز حکومت) اعزام نماید.[7] این مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا علیه السّلام شد. امام موسی کاظم علیه السّلام به فرزندش اطمینان داد که در این سفر هیچ گونه خطری ایشان را تهدید نمیکند و به زودی به مدینه باز خواهند گشت.[8] مهدی عباسی پس از مدتی امام را به مدینه بازگرداند. طولی نکشید که مهدی عباسی به هلاکت رسید.[9] سپس هادی عباسی به حکومت رسید (سال 169 ه) در همین زمان بود که حسین بن علی صاحب فخ قیام کرد. در این قیام که در حوالی مدینه اتفاق افتاد رهبر قیام به شهادت رسید و عدة کثیری از علویان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسیدند.[10] با مرگ هادی عباسی برادرش هارون به حکومت رسید. هارون پس از مدتی امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندین سال که زندانی کرد به شهادت رساند.[11] حضرت رضا علیه السّلام با اندوه و تالم این رویدادهای دردناک را که بسیاری از افراد خانواده و بنی اعمام او را به کام خود کشیده بود، مشاهده کرد. تا اینکه در 25 رجب سال 183 ه پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید.[12] در این زمان امام رضا علیه السّلام 35 ساله بود. و امامت آن حضرت از همین زمان آغاز گشت. مسعودی مینویسد: وقتی امام کاظم علیه السّلام را از مدینه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود:تا وقتی من زندهام باید در دهلیز (ظاهرا راهروی ورودی منزل ) خانه بخوابی خادم حضرت میگوید: هر شب بستر امام رضا علیه السّلام را در دهلیز خانه میگستردم. در یکی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا صبح فردا فرا رسید. (گویی آنحضرت خبردار شدند که پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسیدهاند) از این زمان امامت امام رضا علیه السّلام آغاز گردید.)[13] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. حضرت رضا (ع) فضل الله کمپانی. 2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان. پی نوشتها: [1] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تهران، دارالمفید، بی تا، ج 2، ص 247. [2] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بیجا، مجمع العالمی لاهل البیت علیهم السّلام 1426 ه ق. ج 3، ص 336. [3] . فضل الله کمپانی، حضرت رضا علیه السّلام ، چاپ پنجم، تهران نشر مفید، 1372، ص 11. [4] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، سال 1404 ه ، ج1، ص 30 29. [5] . محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 6، ص 21. [6] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام ، چاپ اول، بیروت دارالبلاغه، 1413، ج 1، ص 443. [7] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، مؤسسة انصاریان، سال 1417 ه ، ص 196. [8] . همان. [9] . همان، ص 197. [10] . سید ابوالفضل رضوی اردکانی، ماهیت قیام شهید فخ، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1370، ص 169. [11] . علی بن حسین مسعودی، پیشین، ص200. [12] . علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 3، ص 262. [13] . علی بن حسین مسعودی، پیشین، ص 200 199. منبع: اندیشه قم
هشتمین خورشید فروزان آسمان امامت، حضرت (علی بن موسی الرضا علیه السّلام ) طبق قول مشهور در یازدهم ذی القعده سال 148 ه ق. در شهر مدینه دیده به جهان گشود.[1] مادر بزرگوار ایشان به اسامی متعددی خوانده میشدند. من جمله تکتم، خیزران[2] نجمه خاتون،طاهره و ام البنین.[3] دوره ولادت، کودکی، نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام در شهر مدینه سپری شد. در خصوص ولادت این امام بزرگوار روایتی از نجمه مادر آن حضرت در کتب تاریخی بیان شده است. ایشان میفرماید: (بعد از اینکه فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان میداد. گویی با خدای خویش سخنی داشت. پدرش امام موسی کاظم علیه السّلام نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: ای نجمه این کرامت الهی بر تو مبارک باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات کام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند. [4] علی بن موسی الرضا علیه السّلام همانند سایر ائمه طاهرین از همان دوران کودکی رشد و کمال عقلی و اخلاقی فوق العادهای داشت. پدرش از خود علاقه و اشتیاق فراوانی نسبت به او نشان میداد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وی تعلیم میداد و در تربیت فرزند خویش میکوشید. امام موسی کاظم علیه السّلام برای آنکه شیعیان پس از شهادتش سرگردان و حیران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علی را به اصحاب نزدیک و شیعیان خاص و مورد اعتماد گوشزد میفرمود. مفضل بن عمر میگوید: (خدمت امام موسی بن جعفر علیه السّلام مشرف شدم در حالی که فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السّلام را در دامنش نشانده بود و میبوسید عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید، که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم میباشد. عرض کردم. آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است؟ فرمود: آری هر کسی از او پیروی کند رستگار گردد و هر کسی از فرمانش سرپیچی نماید کافر میگردد.)[5] آری حضرت امام رضا علیه السّلام در پرتو تعالیم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود. و علوم و فضائل و مکارمی که آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دریافت نمود و به همین جهت شایستگی مقام امامت را به دست آورد. دوران کودکی و نوجوانی و جوانی امام رضا علیه السّلام مصادف بود با خلافت تعدادی از خلفای عباسی. هنگام ولادت امام رضا علیه السّلام منصور دوانیقی، خلیفة عباسی، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور برای تثبیت پایههای حکومت خویش عدة زیادی را به قتل رساند. پس از حکومت ظالمانه منصور پسرش مهدی عباسی روی کار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتی برنامههای ضد اسلامی خویش را همانند پدرش آغاز کرد.[6]
حضرت امام رضا علیه السّلام در این زمان دوران نوجوانی خویش را سپری میکرد. حاکم عباسی به فرماندار خویش در مدینه دستور داد امام موسی کاظم علیه السّلام را به بغداد (مرکز حکومت) اعزام نماید.[7] این مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا علیه السّلام شد. امام موسی کاظم علیه السّلام به فرزندش اطمینان داد که در این سفر هیچ گونه خطری ایشان را تهدید نمیکند و به زودی به مدینه باز خواهند گشت.[8]
مهدی عباسی پس از مدتی امام را به مدینه بازگرداند. طولی نکشید که مهدی عباسی به هلاکت رسید.[9]
سپس هادی عباسی به حکومت رسید (سال 169 ه) در همین زمان بود که حسین بن علی صاحب فخ قیام کرد. در این قیام که در حوالی مدینه اتفاق افتاد رهبر قیام به شهادت رسید و عدة کثیری از علویان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسیدند.[10] با مرگ هادی عباسی برادرش هارون به حکومت رسید. هارون پس از مدتی امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندین سال که زندانی کرد به شهادت رساند.[11] حضرت رضا علیه السّلام با اندوه و تالم این رویدادهای دردناک را که بسیاری از افراد خانواده و بنی اعمام او را به کام خود کشیده بود، مشاهده کرد. تا اینکه در 25 رجب سال 183 ه پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید.[12] در این زمان امام رضا علیه السّلام 35 ساله بود. و امامت آن حضرت از همین زمان آغاز گشت.
مسعودی مینویسد: وقتی امام کاظم علیه السّلام را از مدینه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود:تا وقتی من زندهام باید در دهلیز (ظاهرا راهروی ورودی منزل ) خانه بخوابی خادم حضرت میگوید: هر شب بستر امام رضا علیه السّلام را در دهلیز خانه میگستردم. در یکی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا صبح فردا فرا رسید. (گویی آنحضرت خبردار شدند که پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسیدهاند) از این زمان امامت امام رضا علیه السّلام آغاز گردید.)[13]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. حضرت رضا (ع) فضل الله کمپانی.
2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
پی نوشتها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تهران، دارالمفید، بی تا، ج 2، ص 247.
[2] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بیجا، مجمع العالمی لاهل البیت علیهم السّلام 1426 ه ق. ج 3، ص 336.
[3] . فضل الله کمپانی، حضرت رضا علیه السّلام ، چاپ پنجم، تهران نشر مفید، 1372، ص 11.
[4] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، سال 1404 ه ، ج1، ص 30 29.
[5] . محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 6، ص 21.
[6] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام ، چاپ اول، بیروت دارالبلاغه، 1413، ج 1، ص 443.
[7] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، مؤسسة انصاریان، سال 1417 ه ، ص 196.
[8] . همان.
[9] . همان، ص 197.
[10] . سید ابوالفضل رضوی اردکانی، ماهیت قیام شهید فخ، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1370، ص 169.
[11] . علی بن حسین مسعودی، پیشین، ص200.
[12] . علی بن عیسی اربلی، پیشین، ج 3، ص 262.
[13] . علی بن حسین مسعودی، پیشین، ص 200 199.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] ولادت، کودکی، دوران نوجوانی و جوانی آقا امام رضا علیه السّلام را بیان کنید.
- [سایر] درباره ولادت، کودکی و نوجوانی امام صادق علیه السّلام تا دورة امامت آن حضرت توضیح دهید؟
- [سایر] ولادت و کودکی و جوانی امام هادی علیه السلام و دوران امامت آن حضرت را همراه با ذکر بخشی از فضایل و کرامات ایشان بیان کنید؟
- [سایر] ولادت و کودکی و جوانی امام هادی علیه السلام و دوران امامت آن حضرت را همراه با ذکر بخشی از فضایل و کرامات ایشان بیان کنید؟
- [سایر] ولادت، کودکی و نوجوانی امام حسن علیه السّلام چگونه بوده است؟
- [سایر] ولادت و دوره کودکی و نوجوانی امام کاظم علیه السلام را توضیح داده و زندگی حضرت پیش از امامت را بیان کنید.
- [آیت الله خامنه ای] دستمزد کاری که فرزند در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی در کنار پدر انجام داده متعلق به چه کسی است؟ به پدر یا فرزند؟
- [سایر] ولادت امام جواد علیه السلام در چه سالی و تحت چه شرایطی بود، دوره کودکی و جوانی حضرت را بیان کنید؟
- [سایر] زندگی پیامبر در دوران کودکی و نوجوانی چگونه بوده است؟
- [سایر] ولادت امام جواد علیه السلام در چه سالی و تحت چه شرایطی بود، دوره کودکی و جوانی حضرت را بیان کنید.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.