در آن زمان ابوموسی در ظاهر و در افکار عمومی داری امتیازات متعدّدی بود یکی آنکه وی از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله بود.[1] و در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله از جانب آن حضرت، والی مناطقی از یمن بود.[2] دیگر آنکه از فقهای عصر عمر و عثمان به شمار میآمد.[3] از سوی خلفا بارها به سمت فرماندهی سپاه در فتوحات برگزیده شد. و در عصر خلافت عمر به امارت بصره منصوب شد و چون در دورة خلافت عثمان از خلافت بصره عزل گردید، مردم کوفه او را بهجای سعید بن عاص به فرمانداری کوفه برگزیدند و عثمان نیز آنرا پذیرفت.[4] بنابراین ابوموسی به علّت صحابی بودن و فرماندهی فتوحات و برخورداری از مناصب اجرایی در عصر پیامبر صلّی الله علیه و آله و دوران خلفا، همواره از موقعیت و نفوذ ویژه اجتماعی برخوردار بوده است. علاوه بر این، ابوموسی با تعلیم قرآن و تلاوت آن با صدای خوش[5] بر محبوبیّت و موقعیت اجتماعی خویش افزوده بود. افزون براین، هیچ گزارش تاریخی مبنی بر سوءاستفاده مالی ابوموسی ثبت نشده است، از اینرو میتوان گفت که ابوموسی برخلاف بیشتر کارگزاران عثمان از بیتالمال سوءاستفاده نکرده و در مسائل مالی حدود الهی را رعایت میکرد.[6] با این همه امیرمؤمنان، به کارگزاری ابوموسی رضایت نمیدادند از اینرو با به خلافت رسیدن آن حضرت و اعزام استانداران خود به شهرها، (عمارة بن شهاب) را به کارگزاری کوفه فرستاد، امّا در نیمه راه، عدّهای جلوی وی را گرفتند و تهدیدش کردند که اگر باز نگردد، خونش را خواهند ریخت. و گفتند: جز به ابوموسی به کس دیگر بهعنوان کارگزار کوفه، خرسندی نشان نخواهند داد. و او مجبور به بازگشت شد.[7] از سوی دیگر در همین زمان ابوموسی طی نامهای به امام علی علیه السّلام بیعت مردم کوفه را اعلام کرد.[8] از اینرو امیرمؤمنان علیه السّلام ناگزیر ابوموسی را در سمت کارگزاری کوفه ابقاء کرد تا بعداً او را عزل نماید البتّه در این امر سفارش مالک اشتر را نباید نادیده گرفت چراکه وی از حضرت درخواست ابقای ابوموسی بر امارت را کرد و حضرت علیرغم میل درونی خویش به این امر تن داد. چنانکه حضرت در این مورد میفرماید: به خدا سوگند او نزد من مورد اطمینان و دلسوز نبود و کسانی که قبل از من بودند، او را ولایت و حکومت بر مردم دادند و من تصمیم داشتم او را عزل کنم. اشتر از من خواست او را ابقا کنم. پس با کراهت او را ابقا نمودم که بعداً برکنارش نمایم.[9] شاید حضرت علی(ع) از باب (توجه به مشورت)، به سخن مالک توجه کرده باشند همان گونه که رسول خدا(ص) در جنگ احد نظرشان بر این بود که در شهر بماند و به دفاع بپردازند اما وقتی دیدند رای جوانان بر این است که در بیرون شهر به جهاد بپردازند تسلیم خواسته جوانان شدند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سیما کارگزاران علی(ع): علی اکبر ذاکری. 2. کارگزاران روزگار خلافت امیر المومنین علی بن ابیطالب: جمیله اسلامی. 3. رفتار امام علی(ع) با زمامداران و تاثیر آن در تحکمی نظام اسلامی: حجت رسولی. 4. نقش کارگزاران در تثبیت و تضعیف حکومت امیرالمومنین(ع): بنی الله فضلعلی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] طوسی، ابوجعفر محمّد بن الحسن، رجال الطوسی، تحقیق سیّد محمّد صادق آل بحرالعلوم، نجف، مطبعة الحیدریة، چاپ اوّل،1381ه ، ص23. [2] ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود و شیخ علی محمّد معوّض، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ه ، چاپ اوّل، ج4، ص182 181. [3] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ اوّل، 1373ش، ج2، ص177و 161. [4] ابن عبدالبر القرطبی، همان، ص104. [5] اصفهانی، ابونعیم، حلیة الاولیاء، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ دوّم، 1378ه ، ج1، ص258، ابن حجر عسقلانی، همان، ص182؛ ابن عبدالبر القرطبی، همان، ص104. [6] . سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم: مؤسسة امام صادق علیه السّلام ، چاپ اوّل، 1373 ش، ص423. [7] طبری، محمّد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت: مؤسسة اعلمی للمطبوعات، چاپ سوّم، 1409ه ، ص463 [8] همان، ص463 464، یعقوبی، همان، ص179. [9] مفید، الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم المقدسة، 1403ه ، 296 295.
در آن زمان ابوموسی در ظاهر و در افکار عمومی داری امتیازات متعدّدی بود یکی آنکه وی از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله بود.[1] و در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله از جانب آن حضرت، والی مناطقی از یمن بود.[2] دیگر آنکه از فقهای عصر عمر و عثمان به شمار میآمد.[3] از سوی خلفا بارها به سمت فرماندهی سپاه در فتوحات برگزیده شد. و در عصر خلافت عمر به امارت بصره منصوب شد و چون در دورة خلافت عثمان از خلافت بصره عزل گردید، مردم کوفه او را بهجای سعید بن عاص به فرمانداری کوفه برگزیدند و عثمان نیز آنرا پذیرفت.[4] بنابراین ابوموسی به علّت صحابی بودن و فرماندهی فتوحات و برخورداری از مناصب اجرایی در عصر پیامبر صلّی الله علیه و آله و دوران خلفا، همواره از موقعیت و نفوذ ویژه اجتماعی برخوردار بوده است. علاوه بر این، ابوموسی با تعلیم قرآن و تلاوت آن با صدای خوش[5] بر محبوبیّت و موقعیت اجتماعی خویش افزوده بود. افزون براین، هیچ گزارش تاریخی مبنی بر سوءاستفاده مالی ابوموسی ثبت نشده است، از اینرو میتوان گفت که ابوموسی برخلاف بیشتر کارگزاران عثمان از بیتالمال سوءاستفاده نکرده و در مسائل مالی حدود الهی را رعایت میکرد.[6]
با این همه امیرمؤمنان، به کارگزاری ابوموسی رضایت نمیدادند از اینرو با به خلافت رسیدن آن حضرت و اعزام استانداران خود به شهرها، (عمارة بن شهاب) را به کارگزاری کوفه فرستاد، امّا در نیمه راه، عدّهای جلوی وی را گرفتند و تهدیدش کردند که اگر باز نگردد، خونش را خواهند ریخت. و گفتند: جز به ابوموسی به کس دیگر بهعنوان کارگزار کوفه، خرسندی نشان نخواهند داد. و او مجبور به بازگشت شد.[7] از سوی دیگر در همین زمان ابوموسی طی نامهای به امام علی علیه السّلام بیعت مردم کوفه را اعلام کرد.[8] از اینرو امیرمؤمنان علیه السّلام ناگزیر ابوموسی را در سمت کارگزاری کوفه ابقاء کرد تا بعداً او را عزل نماید البتّه در این امر سفارش مالک اشتر را نباید نادیده گرفت چراکه وی از حضرت درخواست ابقای ابوموسی بر امارت را کرد و حضرت علیرغم میل درونی خویش به این امر تن داد. چنانکه حضرت در این مورد میفرماید:
به خدا سوگند او نزد من مورد اطمینان و دلسوز نبود و کسانی که قبل از من بودند، او را ولایت و حکومت بر مردم دادند و من تصمیم داشتم او را عزل کنم. اشتر از من خواست او را ابقا کنم. پس با کراهت او را ابقا نمودم که بعداً برکنارش نمایم.[9]
شاید حضرت علی(ع) از باب (توجه به مشورت)، به سخن مالک توجه کرده باشند همان گونه که رسول خدا(ص) در جنگ احد نظرشان بر این بود که در شهر بماند و به دفاع بپردازند اما وقتی دیدند رای جوانان بر این است که در بیرون شهر به جهاد بپردازند تسلیم خواسته جوانان شدند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیما کارگزاران علی(ع): علی اکبر ذاکری.
2. کارگزاران روزگار خلافت امیر المومنین علی بن ابیطالب: جمیله اسلامی.
3. رفتار امام علی(ع) با زمامداران و تاثیر آن در تحکمی نظام اسلامی: حجت رسولی.
4. نقش کارگزاران در تثبیت و تضعیف حکومت امیرالمومنین(ع): بنی الله فضلعلی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] طوسی، ابوجعفر محمّد بن الحسن، رجال الطوسی، تحقیق سیّد محمّد صادق آل بحرالعلوم، نجف، مطبعة الحیدریة، چاپ اوّل،1381ه ، ص23.
[2] ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود و شیخ علی محمّد معوّض، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ه ، چاپ اوّل، ج4، ص182 181.
[3] یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ اوّل، 1373ش، ج2، ص177و 161.
[4] ابن عبدالبر القرطبی، همان، ص104.
[5] اصفهانی، ابونعیم، حلیة الاولیاء، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ دوّم، 1378ه ، ج1، ص258، ابن حجر عسقلانی، همان، ص182؛ ابن عبدالبر القرطبی، همان، ص104.
[6] . سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم: مؤسسة امام صادق علیه السّلام ، چاپ اوّل، 1373 ش، ص423.
[7] طبری، محمّد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت: مؤسسة اعلمی للمطبوعات، چاپ سوّم، 1409ه ، ص463
[8] همان، ص463 464، یعقوبی، همان، ص179.
[9] مفید، الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم المقدسة، 1403ه ، 296 295.
- [سایر] چرا حضرت علی(ع) رای ابوموسی اشعری را بر حکم خدا و نظر مردم ترجیح داد؟
- [سایر] چرا مدتی اشعث ابن قیس کندی و ابوموسی اشعری کارگزار حضرت علی روحی فداه بودند مگر اینان آدمهای بد و منافقی نبودند ؟
- [سایر] چگونگی پیدایش مذهب اشعری را توضیح دهید.
- [سایر] فرقه اشعری و معتزله و اهل حدیث چه عقایدی دارند؟
- [سایر] مگراهل کوفه چه کردندکه شعارمی دهیم:مااهل کوفه نیستیم علی تنهابماند!!؟؟
- [سایر] لطفاً در مورد نظریه کسب اشعری توضیح دهید آیا به جبر منتهی می شود یا خیر؟
- [سایر] چرا علی علیه السّلام شهر کوفه را مرکز حکومت خود قرار داد؟
- [سایر] چرا امام علی مرکز خلافت را از مدینه به کوفه منتقل کرد؟
- [سایر] آیا سر مقدس حضرت عباس بن علی(ع) از کربلا به سمت کوفه و سپس شام همراه اسیران بود؟
- [سایر] با سلام علت جابه جایی مرکز خلافت از مدینه به کوفه توسط امام علی(ع)چیست؟ آیا در هنگام به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) مدینه امنیت کافی برای خلافت را نداشته ؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود