طلحه و زبیراز دیرزمان آرزوی حکومت را در سر میپروراندند، ولی چون افکار عمومی علی- علیه السلام- را شایستة این مقام میدانستند، از اینرو آن دو از مقام خلافت منصرف شده و به بیعت با علی- علیه السلام- مبادرت کردند، و در امر بیعت از همه سبقت گرفتند تا با این کار توجه دستگاه خلافت را به خود جلب نمایند و از پست و مقام بیشتری بهرهمند بشوند. اما علی- علیه السلام- با روح عدالتی که داشتند، بر خلاف توقع و انتظاری که آن دو داشتند، آنان را با سایر افراد مسلمان برابر قرار داد و کوچکترین امتیازی برای آن دو قایل نگردید. تا اینکه به طور صریح زبان به شکایت گشودند. یعقوبی میگوید:( آنها گفتند، یا علی ما بعد از رسول خدا از هر پست و مقامی محروم گشتیم، اینک که خلافت در دست توست انتظار داریم که ما را در امر خلافت شریک و سهیم خود سازی و پستهای حساس حکومتی را در اختیار ما بگذاری.[1] دومین درخواست آنها دریافت سهم بیشتری از بیتالمال بود. چون علی- علیه السّلام- بیتالمال را به طور مساوی تقسیم می کرد و برای کسی امتیازی قایل نمی شد. ابنابیالحدید، در اینباره میگوید:( علی بر خلاف عمروعثمان همة مسلمانان را یکسان قرار داد که طلحه و زبیر به علی علیه السّلام اعتراض کردند و خواستار روش عمروعثمان در تقسیم بیتالمال شدند).[2] با توجه به منابع تاریخی این درخواست خلاف قرآن و سنت پیامبر- صلی الله علیه و آله- وحتی روش ابوبکر میباشد. از سوی دیگر خداوند در قرآن ملاک برتری افراد بر یکدیگر را تقوی دانسته و میفرماید:( ان اکرمکم عند الله اتقاکم)[3].و همچنین پیامبر را دعوت به مساوات نموده است، وسنت پیامبر- صلی الله علیه و آله- بر این روش استوار بود بطوریکه غلام سیاه حبشی وعرب ثروتمند قریشی وسلمان فارسی عجمی، در چشم پیامبر- صلی الله علیه و آله- یکسان بود و روش ابوبکر هم در تقسیم بیتالمال همان روش پیامبر و به طور مساوات بود. طلحه و زبیربا دیدن این اوضاع نا امید شدند چنانچه طلحه می گفت:( ما لنا من هذاالامر الا کلحسه الکلب انفه) یعنی بهرة ما از این کار به اندازة بهرهای است که سگ از لیسیدن دماغش میبرد. وما از خلافت علی شکمی سیر نکردیم[4]،برای همین بعد از چند روزی از علی- علیه السلام- درخواست رفتن به عمره را کردند و چون به راه افتادند علی- علیه السلام- فرمودند:( و الله ما ارادا العمرة و لکنهما ارادا العدوه) یعنی قسم به خدا قصد عمره ندارند و قصد بیعت شکنی دارند[5].پس علی- علیه السلام- بهتر از هر کس طلحه و زبیر را میشناخت و به مقاصد آنها آگاه بود. آن حضرت در علت جنگیدن خود با طلحه و زبیر چنین میگویند:( من با طلحه و زبیر برای این جنگیدم که آنان بیعت مرا شکستند و مردان پاک و بندگان بیگناه خدا را به قتل رسانیدند. چگونه است که عدهایی خود سرانه و از راه ظلم وتعدّی، خون مردم بیگناه را بریزند و پیشوا و بزرگ آنان به مقام دفاع نیاید؟ روشی که من با طلحه و زبیر در پیش گرفتم اختصاص به من ندارد زیرا اگر آنان اینگونه پیمان شکنی و آشوبگری و خونریزی را در دوران ابوبکر و عمر به راه میانداختند ایشان نیز در مقام دفاع برمیآمدند و با آنان میجنگیدند. آنان طمع و آرزوی امارت را در سر داشتند ولی چون من حرصی به این مقام در آنان احساس نمودم این بود که از تفویض امارت بصره و یمن به آنان خوداری نمودم، از طرف دیگر عشق به ثروت و فزونطلبی در دل آنان موج میزد، آنان بر مال و ثروت مسلمانان چشم دوخته بودند که میخواستند مسلمانان را به صورت بردگان و غلامان و زنانشان را بصورت کنیزان درآورند وثروتشان را به یغما ببرند و همة اینها از راه تجربه بر من ثابت و مسلم گردید و مرا بر این واداشت که با آنان بجنگم و دستشان را از مال وجان مسلمانان کوتاه کنم. مسلمانان را از فساد و شر آنان آسوده و رها سازم)[6]. از طرف دیگر آنها بودند که آتش جنگ را شعلهور ساختند و علی را به جنگی ناخواسته مجبور نمودند. اما درمورد عایشه که گفته می شود که حرمت او حفظ نشده است ادعای بدون دلیل میباشد،چون یعقوبی، طبری ، ابن خلدون، ابنابیالحدید، شیخ مفید و دیگران قایل به حرمت و احترام و تکریم علی ویارانش نسبت به عایشه بعد از جنگ جمل هستند. طبری میگوید: علی بهترین وسایل سفر در اختیار عایشه گذاشت و دوازده هزار درهم به او بخشید و سی مرد و بیست زن دیندار همراه او فرستاد چون عایشه به مدینه رسید به او گفتند سفر چگونه بود او گفت: خوب بود و علی در حق من کرم فراوان کرد.[7] ابن خلدون مینویسد(علی با عظمت هر چه تمامتر او را بدرقه کرد و حسن و حسین او را تا یک روز همراهی کردند)[8]. ابنابیالحدید شارح معتزلی نهجالبلاغه مینویسد(علی بعد از جنگ جمل گفت: آزادی که عایشه به من رسانیده دربارة هیچکس چنین آزادی روا نمیداشت ولی با این حال من او را همانند گذشته مورد احترام خود قرار میدهم و اعمال نیک و بد او را به خدا میسپارم)[9]. پس طبق گزارشات معتبر تاریخی از طرف علی و یاران او نسبت به عایشه هیچ بی احترامی و هتک حرمتی صورت نگرفته است، بلکه این عایشه بود که حرمت خدا ورسولش و نیز خود را از بین برد و از دستورات صریح خدا و پیامبر سرپیچی کرد و گام در راهی گذاشت که نباید میگذاشت. او برای این کار خود هیچ دلیل و مدرکی از قرآن و سنت پیامبر- صلی الله علیه و آله- ندارد. بلکه قرآن کریم بطور صریح می فرماید: (و قرن فی بیوتکن و لا تبرّجن تبرّج الجهلیّه الاولی). یعنی (ای زنان پیامبر تا دم مرگ ملازم خانة خود باشید و مانند زنان جاهلیت خود را به هرکسی نشان ندهید.) آیا این دستور صریح قرآن برای عایشه کافی نبود، او وقتی میخواست زنان دیگر پیامبر را هم شریک جرم خود بکند و آنها را با خود همراه سازد، امالسلمه او را از این کار نهی میکند و سخنان پیامبر یادآوری کرده و میگوید: ای عایشه خداوند تو را از بیابانگردی ممنوع ساخته است. از فرمان وی پا فراتر نگذار. خداوند به احترام پیامبر خود،درمیان تو و مردم حجاب وپردهای افکنده است با دریدن آن پرده احترام رسول خدا را در هم مشکن، خدا گوشة خانه را برای تو پسندیده است آنرا به بیابانگردی مبدل منما)[10]ولی با همة این تاکیدها و با علم به عمل خلاف خود، پای در فتنه و جنگی گذاشت که جزء گناه و بیحرمتی برای او هیچ سودی نداشت. علی- علیه السلام- در نامة خود خطاب به عایشه میگوید:(و تو ای عایشه پای خود را از خانة خود بیرون نهادهای، و در این کار با خدا و پیامبرش نافرمانی میکنی، ای عایشه زنان را با بسیج وسپاه و خودنمایی در میان میدان رزم چه کار؟تو را با ایجاد جنگ و ریختن خونهای بیگناه چهکار؟ تو را به خون خواهی عثمان چهکار؟ ازخدا بترس و به خانة خود باز گرد و پردة عفاف و حرمت بر خویش بیفکن)[11]. همة دلسوزان واقعی پیامبر- صلی الله علیه وآله- مانند علی، عمار، امسلمه....خیلی تلاش کردند که حرمت پیامبر و عایشه حفظ شود. اما افسوس که عایشه این را نپذیرفت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. الجمل، شیخ مفید. 2. عایشه در اسلام، علامه عسگری. -------------------------------------------------------------------------------- [1] - یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص126. [2] - ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج7، ص39 . [3] - حجرات/13. [4] - تاریخ طبری، ج5، ص53. [5] - تاریخ یعقوبی،ترجمة محمد آیتی، ج2، ص127. [6] - متقی هندی، کنزلالمال ج6، ص83 ، ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص63 [7] - تاریخ طبری، ترجمة ابولقاسم پاینده، چ سوم، ج اول، ص718. [8] - تاریخ ابن خلدون، ترجمة آیتی، ج1، ص593. [9] - ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص63. [10] - ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج2، ص79 و تاریخ یعقوبی و نقش عایشه در اسلام، ص47، ج2. [11] - محمود ابوریه، مقدمةکتاب نقش عایشه در اسلام ، ص 9، ج2.
چرا علی-علیه السلام- در برابر خواست طلحه و زبیر عایشه تسلیم نشد و در جنگ جمل باآنها به مقابله پرداخت؟
طلحه و زبیراز دیرزمان آرزوی حکومت را در سر میپروراندند، ولی چون افکار عمومی علی- علیه السلام- را شایستة این مقام میدانستند، از اینرو آن دو از مقام خلافت منصرف شده و به بیعت با علی- علیه السلام- مبادرت کردند، و در امر بیعت از همه سبقت گرفتند تا با این کار توجه دستگاه خلافت را به خود جلب نمایند و از پست و مقام بیشتری بهرهمند بشوند. اما علی- علیه السلام- با روح عدالتی که داشتند، بر خلاف توقع و انتظاری که آن دو داشتند، آنان را با سایر افراد مسلمان برابر قرار داد و کوچکترین امتیازی برای آن دو قایل نگردید. تا اینکه به طور صریح زبان به شکایت گشودند. یعقوبی میگوید:( آنها گفتند، یا علی ما بعد از رسول خدا از هر پست و مقامی محروم گشتیم، اینک که خلافت در دست توست انتظار داریم که ما را در امر خلافت شریک و سهیم خود سازی و پستهای حساس حکومتی را در اختیار ما بگذاری.[1]
دومین درخواست آنها دریافت سهم بیشتری از بیتالمال بود. چون علی- علیه السّلام- بیتالمال را به طور مساوی تقسیم می کرد و برای کسی امتیازی قایل نمی شد. ابنابیالحدید، در اینباره میگوید:( علی بر خلاف عمروعثمان همة مسلمانان را یکسان قرار داد که طلحه و زبیر به علی علیه السّلام اعتراض کردند و خواستار روش عمروعثمان در تقسیم بیتالمال شدند).[2]
با توجه به منابع تاریخی این درخواست خلاف قرآن و سنت پیامبر- صلی الله علیه و آله- وحتی روش ابوبکر میباشد. از سوی دیگر خداوند در قرآن ملاک برتری افراد بر یکدیگر را تقوی دانسته و میفرماید:( ان اکرمکم عند الله اتقاکم)[3].و همچنین پیامبر را دعوت به مساوات نموده است، وسنت پیامبر- صلی الله علیه و آله- بر این روش استوار بود بطوریکه غلام سیاه حبشی وعرب ثروتمند قریشی وسلمان فارسی عجمی، در چشم پیامبر- صلی الله علیه و آله- یکسان بود و روش ابوبکر هم در تقسیم بیتالمال همان روش پیامبر و به طور مساوات بود. طلحه و زبیربا دیدن این اوضاع نا امید شدند چنانچه طلحه می گفت:( ما لنا من هذاالامر الا کلحسه الکلب انفه) یعنی بهرة ما از این کار به اندازة بهرهای است که سگ از لیسیدن دماغش میبرد. وما از خلافت علی شکمی سیر نکردیم[4]،برای همین بعد از چند روزی از علی- علیه السلام- درخواست رفتن به عمره را کردند و چون به راه افتادند علی- علیه السلام- فرمودند:( و الله ما ارادا العمرة و لکنهما ارادا العدوه) یعنی قسم به خدا قصد عمره ندارند و قصد بیعت شکنی دارند[5].پس علی- علیه السلام- بهتر از هر کس طلحه و زبیر را میشناخت و به مقاصد آنها آگاه بود. آن حضرت در علت جنگیدن خود با طلحه و زبیر چنین میگویند:( من با طلحه و زبیر برای این جنگیدم که آنان بیعت مرا شکستند و مردان پاک و بندگان بیگناه خدا را به قتل رسانیدند. چگونه است که عدهایی خود سرانه و از راه ظلم وتعدّی، خون مردم بیگناه را بریزند و پیشوا و بزرگ آنان به مقام دفاع نیاید؟ روشی که من با طلحه و زبیر در پیش گرفتم اختصاص به من ندارد زیرا اگر آنان اینگونه پیمان شکنی و آشوبگری و خونریزی را در دوران ابوبکر و عمر به راه میانداختند ایشان نیز در مقام دفاع برمیآمدند و با آنان میجنگیدند. آنان طمع و آرزوی امارت را در سر داشتند ولی چون من حرصی به این مقام در آنان احساس نمودم این بود که از تفویض امارت بصره و یمن به آنان خوداری نمودم، از طرف دیگر عشق به ثروت و فزونطلبی در دل آنان موج میزد، آنان بر مال و ثروت مسلمانان چشم دوخته بودند که میخواستند مسلمانان را به صورت بردگان و غلامان و زنانشان را بصورت کنیزان درآورند وثروتشان را به یغما ببرند و همة اینها از راه تجربه بر من ثابت و مسلم گردید و مرا بر این واداشت که با آنان بجنگم و دستشان را از مال وجان مسلمانان کوتاه کنم. مسلمانان را از فساد و شر آنان آسوده و رها سازم)[6]. از طرف دیگر آنها بودند که آتش جنگ را شعلهور ساختند و علی را به جنگی ناخواسته مجبور نمودند. اما درمورد عایشه که گفته می شود که حرمت او حفظ نشده است ادعای بدون دلیل میباشد،چون یعقوبی، طبری ، ابن خلدون، ابنابیالحدید، شیخ مفید و دیگران قایل به حرمت و احترام و تکریم علی ویارانش نسبت به عایشه بعد از جنگ جمل هستند. طبری میگوید: علی بهترین وسایل سفر در اختیار عایشه گذاشت و دوازده هزار درهم به او بخشید و سی مرد و بیست زن دیندار همراه او فرستاد چون عایشه به مدینه رسید به او گفتند سفر چگونه بود او گفت: خوب بود و علی در حق من کرم فراوان کرد.[7] ابن خلدون مینویسد(علی با عظمت هر چه تمامتر او را بدرقه کرد و حسن و حسین او را تا یک روز همراهی کردند)[8]. ابنابیالحدید شارح معتزلی نهجالبلاغه مینویسد(علی بعد از جنگ جمل گفت: آزادی که عایشه به من رسانیده دربارة هیچکس چنین آزادی روا نمیداشت ولی با این حال من او را همانند گذشته مورد احترام خود قرار میدهم و اعمال نیک و بد او را به خدا میسپارم)[9]. پس طبق گزارشات معتبر تاریخی از طرف علی و یاران او نسبت به عایشه هیچ بی احترامی و هتک حرمتی صورت نگرفته است، بلکه این عایشه بود که حرمت خدا ورسولش و نیز خود را از بین برد و از دستورات صریح خدا و پیامبر سرپیچی کرد و گام در راهی گذاشت که نباید میگذاشت. او برای این کار خود هیچ دلیل و مدرکی از قرآن و سنت پیامبر- صلی الله علیه و آله- ندارد. بلکه قرآن کریم بطور صریح می فرماید:
(و قرن فی بیوتکن و لا تبرّجن تبرّج الجهلیّه الاولی). یعنی (ای زنان پیامبر تا دم مرگ ملازم خانة خود باشید و مانند زنان جاهلیت خود را به هرکسی نشان ندهید.) آیا این دستور صریح قرآن برای عایشه کافی نبود، او وقتی میخواست زنان دیگر پیامبر را هم شریک جرم خود بکند و آنها را با خود همراه سازد، امالسلمه او را از این کار نهی میکند و سخنان پیامبر یادآوری کرده و میگوید: ای عایشه خداوند تو را از بیابانگردی ممنوع ساخته است. از فرمان وی پا فراتر نگذار. خداوند به احترام پیامبر خود،درمیان تو و مردم حجاب وپردهای افکنده است با دریدن آن پرده احترام رسول خدا را در هم مشکن، خدا گوشة خانه را برای تو پسندیده است آنرا به بیابانگردی مبدل منما)[10]ولی با همة این تاکیدها و با علم به عمل خلاف خود، پای در فتنه و جنگی گذاشت که جزء گناه و بیحرمتی برای او هیچ سودی نداشت. علی- علیه السلام- در نامة خود خطاب به عایشه میگوید:(و تو ای عایشه پای خود را از خانة خود بیرون نهادهای، و در این کار با خدا و پیامبرش نافرمانی میکنی، ای عایشه زنان را با بسیج وسپاه و خودنمایی در میان میدان رزم چه کار؟تو را با ایجاد جنگ و ریختن خونهای بیگناه چهکار؟ تو را به خون خواهی عثمان چهکار؟ ازخدا بترس و به خانة خود باز گرد و پردة عفاف و حرمت بر خویش بیفکن)[11]. همة دلسوزان واقعی پیامبر- صلی الله علیه وآله- مانند علی، عمار، امسلمه....خیلی تلاش کردند که حرمت پیامبر و عایشه حفظ شود. اما افسوس که عایشه این را نپذیرفت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. الجمل، شیخ مفید.
2. عایشه در اسلام، علامه عسگری.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص126.
[2] - ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج7، ص39 .
[3] - حجرات/13.
[4] - تاریخ طبری، ج5، ص53.
[5] - تاریخ یعقوبی،ترجمة محمد آیتی، ج2، ص127.
[6] - متقی هندی، کنزلالمال ج6، ص83 ، ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص63
[7] - تاریخ طبری، ترجمة ابولقاسم پاینده، چ سوم، ج اول، ص718.
[8] - تاریخ ابن خلدون، ترجمة آیتی، ج1، ص593.
[9] - ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج1، ص63.
[10] - ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج2، ص79 و تاریخ یعقوبی و نقش عایشه در اسلام، ص47، ج2.
[11] - محمود ابوریه، مقدمةکتاب نقش عایشه در اسلام ، ص 9، ج2.
- [سایر] آیا ابراز پشیمانی و توبه طلحه و زبیر از برافروختن آتش جنگ جمل صحت دارد؟
- [سایر] چرا امام علی(علیه السلام) به پیشنهاد درگیر نشدن با طلحه و زبیر جواب رد داد؟
- [سایر] طلحه و زبیر و عایشه در قتل عثمان چه نقشی داشتند؟
- [سایر] با سلام. آیا در قرآن شأن نزول آیهای در باره طلحه و زبیر وجود دارد؟
- [سایر] آیا درست است که پیامبر(ص) به طلحه وعده بهشت دادند، با اینکه بعدها طلحه از مسببان جنگ جمل بوده است؟
- [سایر] چرا امام خمینی(ره) در برابر فساد ها قاطع می ایستادند، امام علی(ع) در مقابل زیاده خواهی طلحه و زبیر با قاطعیت ایستادند و حتی با آنها به جنگ پرداختند و مصلحت اندیشی نکردند ولی بحث به فسادهای الان که می
- [سایر] آیا امام علی بعد از جنگ جمل عایشه را در خانه اش محصور کرد؟؟
- [سایر] اگر عایشه در ماجرای جنگ جمل، گناه کار است چرا علی(ع) او را قصاص نکرد؟
- [سایر] امام علی(علیه السلام) چگونه پاسخ توجیه زبیر برای پیمان شکنی اش را دادند؟
- [سایر] بعدجنگ جمل عایشه پشیمان میشود.آیادرست است امام علی(ع)اهانت کنندگان به عایشه رانکوهش کردند.درموردش توضیح دهید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند. و اگر میت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند. و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ ابنَ فُلانْ و به جای فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمّدبن عَلِیّ پس از آن بگویند: هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاّالله وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلّی الله عَلَیْهِ وَآلِه عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النّبیّینَ وَخْاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَاَنَّ عَلیّاًاَمِیرُالْمُؤمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِییّنَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمیِنَ وَاَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْن وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْن وَمُحَمَّدَبْن عَلِیٍّ وَجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَر وَعلیَّ بْنَ موُسی وَمُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ وَعلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِیّ صَلَواتُ الله عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنیِنَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَاَئِمَّتکَ اَئِمَّةٌ هُدِیَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید: و بعد بگوید: اذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِاللهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نَبِیّی وَالاِْسْلامُ دینی وَالْقُرآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُالْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبِی طالب اِمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَعلِیُّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامی، وَعَلیُّ الرِّضا اِمامِی، وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامِی، وَعَلِیٌّ الْهادِی اِمامِی وَالْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامی وَالْحُجَّةَ الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعْائی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَالاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید بعد بگوید: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَّسوُلُ وَاَنَّ عَلِیِّ بْنَ اَبیِ طالِب وَاوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّةَ الاِْثْنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّةُ وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ حَقُّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکِیر فیِ القَبْرِ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقٌ والنُشُورَ حَقٌ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقُّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ پس بگوید: اَفَهِمْتَ یا فُلانُ و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَهَدیکَ اللهُ اِلی صِراط مُسْتَقیم عَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگوید: اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِروُحِه اِلَیْکَ وَلَقّنهُ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر ان که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل ان که مردمان خوب در ان جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به ان جا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به ارامی از تابوت بگیرند و وارد قبر نمایند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از ان که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از ان که لحد را بپوشانند کسی دست راست را به شانه راست میت بزند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدت حرکتش دهد و سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا محمد بن علی پس از ان بگوید هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المومنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القایم الحجه المهدی صلوات الله علیهم ایمه المومنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ایمتک ایمه هدی ابرار یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سیلاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ایمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه واله وسلم نبیی و الاسلام دینی و القران کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المومنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی هولاء صلوات الله علیهم ایمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدایهم اتبرء فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الایمه الاثنی عشر نعم الایمه و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه واله وسلم حق و ان الموت حق و سوال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یافلان و به جای فلان اسم میت را بگوید و پس از ان بگوید ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیایک فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک