دورانی که امام کاظم -علیه السلام- در آن زندگی می کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عباسی بود. آنها تا چندی پس از آن که زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و به خصوص با علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما به محض این که در حکومت استقرار یافته و پایه های سلطة خود را مستحکم کردند و از طرف دیگر با بروز قیامهای زیادی که به طرف داری از علویان پدید آمد و آنها را سخت نگران کرده، بنا را بر ستمگری گذاشته و مخالفان خود را زیر شدید ترین فشارها قرار دادند. آنها حتّی نزدیکترین دوستان خود همچون، عبدالله بن علی را به خاطر تلاشهای پنهانیش، برای به دست آوردن جانشینی سفّاح کشتند. به همین ترتیب ابومسلم خراسانی را نیز ازبین بردند. منصور، شمار فراوانی از علویان را به شهادت رساند؛ شمار بیشتری از آنان هم در زندانهای او در گذشتند.این اعمال فشار از زمان امام صادق -علیه السلام- آغاز شد و تا زمان امام رضا -علیه السلام- که دورة خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت؛ مردم در زمان مأمون اندکی احساس امنیت سیاسی کردند، ولی دیری نپایید که دستگاه خلافت بد رفتاری و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار سیاسی عباسیان در دوره ای آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق -علیهما السلام- با تربیت شاگردان فراوان بنیة علمی و حدیثی شیعه را تقویت کرده بودندو جنبش عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند، امام کاظم -علیه السلام- پس از این دوره در مرکز این فشارها قرار گرفت در عین حال رسالت ایشان آن بود تا در این حرکت علمی توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کنند. طبعا عباسیان نمی توانستند تشکلی به نام شیعه را با رهبری امام بپذیرند. این مهمترین عاملی بود که آنها را وادار کرد تا امام را تحت فشار بگذارند . امام -کاظم علیه السلام- پس از شهادت پدرش در سال 148 امامت را عهده دار شد، منصور عباسی در سال 158 در مکه مرد. جانشین وی تا سال 169ه ق فرزندش مهدی عباسی بود. پس از آن یک سال هادی عباسی خلافت کرد. و آنگاه هارون به خلافت رسید. امام در سال 183 به شهادت رسید و در تمام این سالها رهبری شیعیان امامی را عهده دار بود. در عصر امام کاظم علیه السلام قیامهای زیادی از طرف علویان و سایر گروهها بر علیه خلافت عباسی صورت گرفت که عمده ترین و مهم ترین آنها عبارتند از: 1- قیام فخ: قیام فخ (169ه.) نهمین نهضتی که سادات علوی برای مطالبه خلافت نمودند، قیام اصحاب فخّ بود که به رهبری حضرت حسین بن علی بن زیدبن الحسین بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابیطالب -علیهم السلام- بر ضد بنی عباس واقع شد. فضائل زیادی دربارة اصحاب فخّ رسیده است از جمله آنکه حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بر صحرای فخّ گذشت و در آنجا دو رکعت نماز خوانده و فرموده یکی از اولاد من باتفاق جمعی از صلحاء در این سرزمین شهید خواهد شد و برای هر شهیدی اجر و ثواب دو شهید در اسلام مقرر شده است وتفصیل این واقعه چنان است که بعد از قتل ابراهیم، همیشه خلفاء بنی عباس نسبت به علویان شدت داشتند و حکام مدینه را از دشمنان مسلم اهل بیت طهارت انتخاب می نمودند تا بر آنان اعمال فشار نمایند - سادات علوی هم باقتضاء نژاد و همت عالی خود هیچ وقت نه از خلفاء و نه از حکام آنان امور ذلت آوری را تحمل نمی کردند. در این تاریخ کسی که از سادات عظام برای معارضه با ظلم و جورقیام نمود، حضرت حسین بن علی بن زید است که در جلالت و شهامت شهرة عصر و از بزرگترین عبّاد و زهاد عصر بشمار می رفت. وی در سال 169 ه ق به علت سخت گیریهای بی جائی که از طرف حکام فاسق و فاجر عباسی نسبت به علویان به عمل می آمد به ستوده آمده و جان شیرین خود را برای حفظ شرافت خانوادگی واصل متین عدالت فداکرد....[1] 2- قیام یحیی بن عبداله (176ه)، دهمین نهضت سادات هاشمی: فاجعه یحیی بن عبدالله بن الحسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام در دورة منحوس هارون الرشید عباسی بوده است یحیی هنگام شهادت برادران وزندانی شدن پدر و اکثر مردان خانواده خود طفل صغیری بود که بلوغ او مصادف با دورة مهدی و هادی عباسی بوده و تعرض باو نرسانیدند، ولی در دورة هارون الرشید بوسیله فضل بن ربیع جلب شده و محبوس گردید. وی سیدی جلیل و عابد و زاهدی یگانة عصر خود بود و یکی از اوصیاء حضرت امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام بوده است. یحیی همان کسی است که رئیس شرطه مدینه را در موقع خروج سادات فخّ بقتل رسانید- یحیی با جمعی از دوستان خود بعد از واقعة فخّ فرار کرده و شهر به شهر به طور مخفی گردش کرده و برای خود تبلیغ می نمود تا اینکه در دیلم محلّ مناسبی یافته و در آنجا مستقر گردید و مردم آن سامان نامبرده را به امارت برگزیده و تحت تعلیمات او اموردینی و مذهبی خود را هم انجام می دادند وعمّال خلیفه عباسی هم بسهولت باو دست رسی نداشتند....[2] 3- قیام ادریس بن عبدالله: یازدهمین کسیکه برخلیفه عباسی خروج کرد ادریس بن عبدالله بن حسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام بود که بعد از واقعه فخّ به اتفاق غلام خود که راشد نام داشت وارد قافله حاجیان مصر شده و به آنجا رفتند و برحسب تصادف بر یکی از دوستان بنی عباس وارد شدند و آن شخص بقرینه دانست که آنان از اهل حجاز و خائف هستند و پس از دانستن خبر و شناختن ادریس بن عبدالله آنان را احترام کرده و بطور مخفی به افریقا اعزام داشت . ادریس به شهر فاس درآمد و مردم را به تبعیت از خود دعوت کرد و امرش رونق گرفته و بلاد مجاور را یکی بعد از دیگری تحت فرمان و اطاعت خود درآورده و عمال خلیفه عباسی را از آن سامان مخذول و منکوب بخارج راند.[3] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1- دولت عباسیان، محمد سهیل طقّوش. 2- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان. 3- ماهیت قیام شهید فخّ، سید فاضل رضوی اردکانی. 4- قیام سادات علوی علی اکبر تشیّد. -------------------------------------------------------------------------------- [1] - طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408 ج 4 ص 596؛ و ابن اثیر، الکامل، بیروت، دار صادر، 1402، ج6، ص90 و تشیّد، علی اکبر، قیام سادات علوی برای خلافت، تهران، دارالکتب السلامیّه، ص 55 [2]- طبری (پیشین)، ج 4 ص 628 و ابن اثیر، پیشن، ج 6 ص 125 و تشیّد، علی اکبر، پیشین، ص 64 . [3] - اصفهانی، ابوالفرج، مفاتل الطالبین، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ص 488 و تشیّد، علی اکبر، پیشین، ص 67.
دورانی که امام کاظم -علیه السلام- در آن زندگی می کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری حکّام عباسی بود. آنها تا چندی پس از آن که زمام حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و به خصوص با علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما به محض این که در حکومت استقرار یافته و پایه های سلطة خود را مستحکم کردند و از طرف دیگر با بروز قیامهای زیادی که به طرف داری از علویان پدید آمد و آنها را سخت نگران کرده، بنا را بر ستمگری گذاشته و مخالفان خود را زیر شدید ترین فشارها قرار دادند.
آنها حتّی نزدیکترین دوستان خود همچون، عبدالله بن علی را به خاطر تلاشهای پنهانیش، برای به دست آوردن جانشینی سفّاح کشتند. به همین ترتیب ابومسلم خراسانی را نیز ازبین بردند. منصور، شمار فراوانی از علویان را به شهادت رساند؛ شمار بیشتری از آنان هم در زندانهای او در گذشتند.این اعمال فشار از زمان امام صادق -علیه السلام- آغاز شد و تا زمان امام رضا -علیه السلام- که دورة خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت؛ مردم در زمان مأمون اندکی احساس امنیت سیاسی کردند، ولی دیری نپایید که دستگاه خلافت بد رفتاری و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.
فشار سیاسی عباسیان در دوره ای آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق -علیهما السلام- با تربیت شاگردان فراوان بنیة علمی و حدیثی شیعه را تقویت کرده بودندو جنبش عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند، امام کاظم -علیه السلام- پس از این دوره در مرکز این فشارها قرار گرفت در عین حال رسالت ایشان آن بود تا در این حرکت علمی توازن و تعادل فکری را میان شیعیان برقرار کنند. طبعا عباسیان نمی توانستند تشکلی به نام شیعه را با رهبری امام بپذیرند. این مهمترین عاملی بود که آنها را وادار کرد تا امام را تحت فشار بگذارند . امام -کاظم علیه السلام- پس از شهادت پدرش در سال 148 امامت را عهده دار شد، منصور عباسی در سال 158 در مکه مرد. جانشین وی تا سال 169ه ق فرزندش مهدی عباسی بود. پس از آن یک سال هادی عباسی خلافت کرد. و آنگاه هارون به خلافت رسید. امام در سال 183 به شهادت رسید و در تمام این سالها رهبری شیعیان امامی را عهده دار بود.
در عصر امام کاظم علیه السلام قیامهای زیادی از طرف علویان و سایر گروهها بر علیه خلافت عباسی صورت گرفت که عمده ترین و مهم ترین آنها عبارتند از:
1- قیام فخ: قیام فخ (169ه.) نهمین نهضتی که سادات علوی برای مطالبه خلافت نمودند، قیام اصحاب فخّ بود که به رهبری حضرت حسین بن علی بن زیدبن الحسین بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابیطالب -علیهم السلام- بر ضد بنی عباس واقع شد. فضائل زیادی دربارة اصحاب فخّ رسیده است از جمله آنکه حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بر صحرای فخّ گذشت و در آنجا دو رکعت نماز خوانده و فرموده یکی از اولاد من باتفاق جمعی از صلحاء در این سرزمین شهید خواهد شد و برای هر شهیدی اجر و ثواب دو شهید در اسلام مقرر شده است وتفصیل این واقعه چنان است که بعد از قتل ابراهیم، همیشه خلفاء بنی عباس نسبت به علویان شدت داشتند و حکام مدینه را از دشمنان مسلم اهل بیت طهارت انتخاب می نمودند تا بر آنان اعمال فشار نمایند - سادات علوی هم باقتضاء نژاد و همت عالی خود هیچ وقت نه از خلفاء و نه از حکام آنان امور ذلت آوری را تحمل نمی کردند. در این تاریخ کسی که از سادات عظام برای معارضه با ظلم و جورقیام نمود، حضرت حسین بن علی بن زید است که در جلالت و شهامت شهرة عصر و از بزرگترین عبّاد و زهاد عصر بشمار می رفت.
وی در سال 169 ه ق به علت سخت گیریهای بی جائی که از طرف حکام فاسق و فاجر عباسی نسبت به علویان به عمل می آمد به ستوده آمده و جان شیرین خود را برای حفظ شرافت خانوادگی واصل متین عدالت فداکرد....[1]
2- قیام یحیی بن عبداله (176ه)، دهمین نهضت سادات هاشمی: فاجعه یحیی بن عبدالله بن الحسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام در دورة منحوس هارون الرشید عباسی بوده است یحیی هنگام شهادت برادران وزندانی شدن پدر و اکثر مردان خانواده خود طفل صغیری بود که بلوغ او مصادف با دورة مهدی و هادی عباسی بوده و تعرض باو نرسانیدند، ولی در دورة هارون الرشید بوسیله فضل بن ربیع جلب شده و محبوس گردید. وی سیدی جلیل و عابد و زاهدی یگانة عصر خود بود و یکی از اوصیاء حضرت امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام بوده است. یحیی همان کسی است که رئیس شرطه مدینه را در موقع خروج سادات فخّ بقتل رسانید- یحیی با جمعی از دوستان خود بعد از واقعة فخّ فرار کرده و شهر به شهر به طور مخفی گردش کرده و برای خود تبلیغ می نمود تا اینکه در دیلم محلّ مناسبی یافته و در آنجا مستقر گردید و مردم آن سامان نامبرده را به امارت برگزیده و تحت تعلیمات او اموردینی و مذهبی خود را هم انجام می دادند وعمّال خلیفه عباسی هم بسهولت باو دست رسی نداشتند....[2]
3- قیام ادریس بن عبدالله: یازدهمین کسیکه برخلیفه عباسی خروج کرد ادریس بن عبدالله بن حسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهم السلام بود که بعد از واقعه فخّ به اتفاق غلام خود که راشد نام داشت وارد قافله حاجیان مصر شده و به آنجا رفتند و برحسب تصادف بر یکی از دوستان بنی عباس وارد شدند و آن شخص بقرینه دانست که آنان از اهل حجاز و خائف هستند و پس از دانستن خبر و شناختن ادریس بن عبدالله آنان را احترام کرده و بطور مخفی به افریقا اعزام داشت .
ادریس به شهر فاس درآمد و مردم را به تبعیت از خود دعوت کرد و امرش رونق گرفته و بلاد مجاور را یکی بعد از دیگری تحت فرمان و اطاعت خود درآورده و عمال خلیفه عباسی را از آن سامان مخذول و منکوب بخارج راند.[3]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- دولت عباسیان، محمد سهیل طقّوش.
2- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، رسول جعفریان.
3- ماهیت قیام شهید فخّ، سید فاضل رضوی اردکانی.
4- قیام سادات علوی علی اکبر تشیّد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408 ج 4 ص 596؛ و ابن اثیر، الکامل، بیروت، دار صادر، 1402، ج6، ص90 و تشیّد، علی اکبر، قیام سادات علوی برای خلافت، تهران، دارالکتب السلامیّه، ص 55
[2]- طبری (پیشین)، ج 4 ص 628 و ابن اثیر، پیشن، ج 6 ص 125 و تشیّد، علی اکبر، پیشین، ص 64 .
[3] - اصفهانی، ابوالفرج، مفاتل الطالبین، بیروت، دارالمعرفة، بی تا، ص 488 و تشیّد، علی اکبر، پیشین، ص 67.
- [سایر] قیام هایی در عصر امام رضا(ع) علیه خلافت عباسیان رخ داده است؟
- [سایر] علت روی کار نیامدن ائمه اطهار(ع) به جای بنی عباس چیست؟
- [سایر] شیعه از کجا میداند که بعد از امام عسکری(ع)، بنی عباس امام مهدی(عج) را نکشتند؟! و از کجا فهمیدند که در سرداب غائب شده است؟
- [سایر] پس از شهادت کدام امام دو گرایش عمده به نامهای قطعیه و واقفیه پدید آمد؟ الف) امام رضا(ع) ب)امام موسی کاظم)ع)
- [سایر] آیا بنی عباس، فرزندان ابن عباسی هستند که به امام حسن مجتبی(ع) خیانت کرده است، و یا از نسل آن ابن عباسی هستند که روایات بسیاری از ائمه نقل کرده است؟
- [سایر] با وجود اینکه اکثر ائمه(ع) مجبور بودند سکوت کنند و شرایط قیام نداشتند (از جمله امام حسن که صلح کردند) و سایر ائمه که در زمان عباسیان بودند، آیا اساساً آمدن این همه امام -در حالیکه نتوانستند کاری انجام دهند- کار عبث نیست؟
- [سایر] انبوه امامزاده ها در گیلان و مازندران که اغلب با پسوند کیا و منتسب به امام کاظم (ع) هستند آیا واقعاً امام زاده هستند ؟
- [سایر] سوال 1 . دلایل سیاسی و اجتماعی عدم پذیرش رهبری قیام (مخصوصا قیام خراسان) و عدم اقدام مستقیم به قیام از سوی امام صادق (ع) چه بوده است ؟ سوال 2 .نتایج و تاثیرات ترویج علوم اسلامی توسط امام صادق (ع) در دوره انتقال خلافت از امویان به عباسیان به چه کیفیتی بوده و دلیل سیاسی و اجتماعی ترویج علوم اسلامی چه بوده است ؟
- [سایر] شما نوشته بودید که تنها مردم فکر میکردند که اسماعیل بعد از امام جعفر صادق(ع) امام است، ولی مطابق نظریه بداء خدا هم در ابتدا فکر میکرد که اسماعیل امام بعدی است، ولی بعداً دانست که موسای کاظم(ع) امام است، شما این موضوع را به کدام دلیل ذکر نکردید؟
- [سایر] سلام. لطفا سند این حدیث را بررسی بفرمایید و اگر احادیثی صحیح، در مورد ورود اجنه به بهشت هست بفرمایید. از امام (ع) پرسیدند: آیا مؤمنین از جن به بهشت داخل میشوند . امام (ع) فرمود: نه، ولی برای خداوند باغهایی بین بهشت و جهنم است که ایشان و فساق شیعه در آن جا خواهند بود. پینوشت: سفینة البحار، محدث قمی، ج1، ص186.