در مورد خلافت ابوبکر و تذکرات ابوقحافه توضیح دهید؟
جواب اجمالی: در شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید و احتجاج طبرسی آمده است که زمانی که ابوبکر به خلافت رسید به پدرش ابوقحافه خبر دادند که ابابکر خلیفه شده است. ابوقحافه گفت: به چه دلیلی گفتند به خاطر این‌که سن ابوبکر از دیگر صحابه بیشتر است. ابوقحافه گفت اگر دلیل خلافت به سن باشد که من از ابابکر سزاوارتر هستم. جواب تفصیلی: مرحوم مفید در امالی در ضمن حدیثی این طور آورده است که (بعد از این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت ابوقحافه پرسید چه اتفاق افتاده است، به او گفتند: که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است. پرسید: بعد از پیامبر چه کسی ولی مردم است. گفتند: پسر تو گفت: آیا به این امر بنی عبد شمس و بنومغیره راضی شدند گفتند: بله سپس گفت: آنچه خداوند عطا کند در او مانعی نیست و هم‌چنین هرچه عطا شود از طرف خدا منع نمی‌شود. من در تعجب هستم از این امر که بنی عبدشمس و بنومغیره در نبوت منازعه کردند امّا خلافت را پذیرفتند همانا این چیزی است که تا حال اتفاق نیفتاده بود.[1] ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه این طور آورده است (ابوقحافه در فتح مکه اسلام آورده و چند ماه پس از مرگ پسر خویش ابوبکر در سال سیزدهم هجری به سن نود و سه سالگی از دنیا رفت در روزی که ابوبکر به خلافت نشست چون خبر به ابوقحافه رسید این آیه را تلاوت کرد (قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تزع الملک من تشاء) پس گفت وی را با کدام امتیاز بدین امر انتخاب کردند گفتند: بدین جهت که وی از دیگر افراد صحابه بزرگسال‌تر است ابوقحافه گفت: اگر ملاک این امر باشد من از او بزرگسال‌تر هستم.[2] مرحوم طبرسی در احتجاج در روایتی آورده است که بعد از این‌که پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و مردم ابوبکر را به خلافت برگزیدند ابوبکر نامه‌ای به پدرش بدین مضمون نوشت: تمامی قوم به خلافت من راضی شدند و مرا به امارت و خلافت برگزیدند تو نزد من بیا تا به تو نیکوئی بسیار کنم.) چون نامه ابوبکر به پدرش رسید ابوقحافه از روی خشم و ناراحتی به آورنده نامه ابوبکر گفت چرا علی علیه‌السّلام را از خلافت منع کردید در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله به امر خداوند حضرت علی علیه‌السّلام را به خلافت برگزیده بود چرا ابوبکر و انصار و مهاجرین خلاف حکم پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کردند. آورنده نامه ابوبکر گفت: به خاطر این‌که سن علی علیه‌السّلام کم بود و هم‌چنین او عده‌ای از بزرگان قریش را به قتل رسانده بود و ابوبکر از علی بزرگتر بود لذا جمیع قوم او را به خلافت برگزیدند. ابوقحافه گفت: اگر چنانچه بزرگی سن ملاک امر خلافت است پس من نسبت به ابوبکر بزرگسال‌ترم. ابوقحافه در ادامه گفت: خدای بزرگ شاهد است که این مردم بر علی وصی رسول خدا ظلم کردند در حالی که پیامبر به حکم خداوند برای ولایت علی از مردم بیعت گرفته بود. و تمامی ماها را تأکید کرد که از علی علیه‌السّلام اطاعت کنیم. آنگاه ابوقحافه نامه‌ای بدین مضمون به پسرش ابوبکر نوشت: پسرم نامه‌ات بدستم رسید و چون آن را مطالعه کردم آن را مانند نامه احمقان و نامه دیوانگان دیدم و سراسر نامه تو ضد و نقیض است زیرا در جایی گفته بودی که من خلیفه پیامبر هستم و در جایی گفته بودی که مردم مرا به خلافت برگزیدند. این را بدان که در کاری که برای تو ظاهر و آشکار است در آن داخل نشو که راه خروجی برای تو نیست و در دنیا و آخرت دچار ندامت و ضررخواهی گشت و بترس از عواقب آن در قیامت و نفس خود را ملامت کن و از آن بازدار. از تو می‌خواهم که این کار را به صاحبش واگذار کن و خود را در روز قیامت شرمنده مکن که سیاهروئی تو در نزد خداوند بسیار است و ترک این امر در امروز راحت‌تر است از روز قیامت.)[3] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . امالی، شیخ مفید، انتشارات دار مفید، بیروت صص 90 و 91. [2] . ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 1، ص 222. [3] . طبرسی، احتجاج، ترجمه نظام‌الدین احمد غفاری مازندرانی، چاپخانه مهر استوار قم، ج 1، صص 367366365.
عنوان سوال:

در مورد خلافت ابوبکر و تذکرات ابوقحافه توضیح دهید؟


پاسخ:

جواب اجمالی:
در شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید و احتجاج طبرسی آمده است که زمانی که ابوبکر به خلافت رسید به پدرش ابوقحافه خبر دادند که ابابکر خلیفه شده است. ابوقحافه گفت: به چه دلیلی گفتند به خاطر این‌که سن ابوبکر از دیگر صحابه بیشتر است. ابوقحافه گفت اگر دلیل خلافت به سن باشد که من از ابابکر سزاوارتر هستم.
جواب تفصیلی:
مرحوم مفید در امالی در ضمن حدیثی این طور آورده است که (بعد از این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت ابوقحافه پرسید چه اتفاق افتاده است، به او گفتند: که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است. پرسید: بعد از پیامبر چه کسی ولی مردم است. گفتند: پسر تو گفت: آیا به این امر بنی عبد شمس و بنومغیره راضی شدند گفتند: بله سپس گفت: آنچه خداوند عطا کند در او مانعی نیست و هم‌چنین هرچه عطا شود از طرف خدا منع نمی‌شود. من در تعجب هستم از این امر که بنی عبدشمس و بنومغیره در نبوت منازعه کردند امّا خلافت را پذیرفتند همانا این چیزی است که تا حال اتفاق نیفتاده بود.[1]
ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه این طور آورده است (ابوقحافه در فتح مکه اسلام آورده و چند ماه پس از مرگ پسر خویش ابوبکر در سال سیزدهم هجری به سن نود و سه سالگی از دنیا رفت در روزی که ابوبکر به خلافت نشست چون خبر به ابوقحافه رسید این آیه را تلاوت کرد (قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تزع الملک من تشاء) پس گفت وی را با کدام امتیاز بدین امر انتخاب کردند گفتند: بدین جهت که وی از دیگر افراد صحابه بزرگسال‌تر است ابوقحافه گفت: اگر ملاک این امر باشد من از او بزرگسال‌تر هستم.[2]
مرحوم طبرسی در احتجاج در روایتی آورده است که بعد از این‌که پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و مردم ابوبکر را به خلافت برگزیدند ابوبکر نامه‌ای به پدرش بدین مضمون نوشت: تمامی قوم به خلافت من راضی شدند و مرا به امارت و خلافت برگزیدند تو نزد من بیا تا به تو نیکوئی بسیار کنم.) چون نامه ابوبکر به پدرش رسید ابوقحافه از روی خشم و ناراحتی به آورنده نامه ابوبکر گفت چرا علی علیه‌السّلام را از خلافت منع کردید در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله به امر خداوند حضرت علی علیه‌السّلام را به خلافت برگزیده بود چرا ابوبکر و انصار و مهاجرین خلاف حکم پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کردند. آورنده نامه ابوبکر گفت: به خاطر این‌که سن علی علیه‌السّلام کم بود و هم‌چنین او عده‌ای از بزرگان قریش را به قتل رسانده بود و ابوبکر از علی بزرگتر بود لذا جمیع قوم او را به خلافت برگزیدند. ابوقحافه گفت: اگر چنانچه بزرگی سن ملاک امر خلافت است پس من نسبت به ابوبکر بزرگسال‌ترم. ابوقحافه در ادامه گفت: خدای بزرگ شاهد است که این مردم بر علی وصی رسول خدا ظلم کردند در حالی که پیامبر به حکم خداوند برای ولایت علی از مردم بیعت گرفته بود. و تمامی ماها را تأکید کرد که از علی علیه‌السّلام اطاعت کنیم. آنگاه ابوقحافه نامه‌ای بدین مضمون به پسرش ابوبکر نوشت: پسرم نامه‌ات بدستم رسید و چون آن را مطالعه کردم آن را مانند نامه احمقان و نامه دیوانگان دیدم و سراسر نامه تو ضد و نقیض است زیرا در جایی گفته بودی که من خلیفه پیامبر هستم و در جایی گفته بودی که مردم مرا به خلافت برگزیدند. این را بدان که در کاری که برای تو ظاهر و آشکار است در آن داخل نشو که راه خروجی برای تو نیست و در دنیا و آخرت دچار ندامت و ضررخواهی گشت و بترس از عواقب آن در قیامت و نفس خود را ملامت کن و از آن بازدار. از تو می‌خواهم که این کار را به صاحبش واگذار کن و خود را در روز قیامت شرمنده مکن که سیاهروئی تو در نزد خداوند بسیار است و ترک این امر در امروز راحت‌تر است از روز قیامت.)[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . امالی، شیخ مفید، انتشارات دار مفید، بیروت صص 90 و 91.
[2] . ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 1، ص 222.
[3] . طبرسی، احتجاج، ترجمه نظام‌الدین احمد غفاری مازندرانی، چاپخانه مهر استوار قم، ج 1، صص 367366365.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین