آیا بر خلافت ابوبکر نصی از جانب پیامبر(ص) صادر شده است؟ مشهور اهل سنت معتقدند که نصّ صریح بر خلافت ابوبکر وجود ندارد بلکه برخی اصل وجود نصّ را منکرند، و کلمات آنها بر این مسأله صراحت دارد. اینک برخی عبارات را نقل میکنیم: 1 - عبدالقاهر بغدادی میگوید: لَیْسَ من النبی صلی الله عَلَیْهِ وَسلم نَص علی امامة وَاحِد بِعَیْنِه خلاف قَول من زعم من الرافضة انه نَص علی امامة علی رضی الله عَنهُ نصا مَقْطُوعًا بِصِحَّتِهِ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة ج1 ص340 المؤلف: عبد القاهر بن طاهر بن محمد بن عبد الله البغدادی التمیمی الأسفرایینی، أبو منصور (المتوفی: 429ه)، الناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1977، عدد الأجزاء: 1. اهل سنت معتقدند که نصّی بر امامت هیچ یک از خلفا به طور خصوص وجود ندارد، بر خلاف قول رافضه که اعتقاد دارند بر امامت علی بن ابی طالب نصّی وجود دارد و بر صحّت آن قطع دارند. -2 ابوحامد غزالی میگوید: أَن الإِمَام الْحق بعد رَسُول الله صلی الله عَلَیْهِ وَسلم أَبُو بکر ثمَّ عمر ثمَّ عُثْمَان ثمَّ عَلیّ رَضِی الله عَنْهُم وَلم یکن نَص رَسُول الله صلی الله عَلَیْهِ وَسلم علی إِمَام أصلا إِذْ لَو کَانَ لَکَانَ أولی بالظهور من نَصبه آحَاد الْوُلَاة والأمراء علی الْجنُود فِی الْبِلَاد وَلم یخف ذَلِک فَکیف خَفِی هَذَا وَإِن ظهر فَکیف اندرس حَتَّی لم ینْتَقل إِلَیْنَا فَلم یکن أَبُو بکر إِمَامًا إِلَّا بِالِاخْتِیَارِ والبیعة وَأما تَقْدِیر النَّص علی غَیره فَهُوَ نسبه للصحابة کلهم إِلَی مُخَالفَة رَسُول الله قواعد العقائد ج1 ص226 المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی الطوسی (المتوفی: 505ه)، المحقق: موسی محمد علی، الناشر: عالم الکتب - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1405ه - 1985م، عدد الأجزاء: 1. رسول خداصلی الله علیه وآله بر هیچ امامی نصّ نکرده است؛ زیرا اگر نصّی بود باید اولی به ظهور باشد از نصب حضرت بر هر یک از والیان و امیران خود؛ در حالی که نصّی که بر والیان خود داشته بر کسی پوشیده نیست ولی نصّ بر امامان معلوم نیست. و بر فرض که نصّی بوده چگونه بر ما مخفی شده و به دست ما نرسیده است؟ در نتیجه ابوبکر تنها از راه اختیار و بیعت، امام مردم است. 3- تفتازانی نیز در (شرح المقاصد) در بحث امامت میگوید: المبحث الخامس الامام بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؛ قال: المبحث الخامس- الإمام (بعد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و سلّم) أبو بکر (رضی اللّه عنه). و قالت الشیعة: علی. لنا إجماع أهل الحل و العقد و إن کان من البعض بعض توقف...الحق بعد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و سلّم) عندنا و عند المعتزلة و أکثر الفرق، أبو بکر. و عند الشیعة علی (رضی اللّه تعالی عنه). ..لنا وجوه:الأول- و هو العمدة، إجماع أهل الحل و العقد علی ذلک )شرح المقاصد، ج 5، ص 264( (امام به حق بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله نزد ما و معتزله و اکثر فرقه ها ابوبکر است، ولی نزد شیعه علی است. دلیل ما وجوهی است: وجه اوّل - که عمده همین است - اجماع اهل حلّ و عقد بر خلافت اوست) 4- نووی میگوید: أَنَّ الْمُسْلِمِینَ أجمعوا علیأن الْخَلِیفَةَ إِذَا حَضَرَتْهُ مُقَدِّمَاتُ الْمَوْتِ وَقَبْلَ ذَلِکَ یَجُوزُ لَهُ الِاسْتِخْلَافُ وَیَجُوزُ لَهُ تَرْکُهُ فَإِنْ تَرَکَهُ فَقَدِ اقْتَدَی بِالنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هَذَا وَإِلَّا فَقَدِ اقْتَدَی بِأَبِی بَکْرٍ وَأَجْمَعُوا عَلَی انْعِقَادِ الْخِلَافَةِ بِالِاسْتِخْلَافِ وَعَلَی انْعِقَادِهَا بِعَقْدِ أَهْلِ الْحَلِّ وَالْعَقْدِ لِإِنْسَانٍ (مسلمانان اجماع دارند بر اینکه خلیفه هنگامی که مقدمات و علائم مرگ در او ظاهر شد میتواند قبل از آن، خلیفه معین کند و نیز میتواند چنین کاری انجام ندهد. اگر ترک کند به پیامبر اقتدا کرده، و اگر انتخاب کند، ابوبکر را مقتدای خود در این عمل قرار داده است). او نیز در ذیل حدیثی میگوید: وَفِی هَذَا الْحَدِیثِ دَلِیلٌ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمْ یَنُصَّ عَلَی خَلِیفَةٍ (این حدیث دلیل بر آن است که پیامبرصلی الله علیه وآله بر خلیفهای نصّ نکرده است و بر این، اجماع اهل سنت و دیگران است) المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج ج12 ص205 المؤلف: أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی (المتوفی: 676ه) ، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1392، عدد الأجزاء: 18 (فی 9 مجلدات) 5 - ابن کثیر میگوید: وَمَنْ تَأَمَّلَ مَا ذَکَرْنَاهُ ظَهَرَ لَهُ إِجْمَاعُ الصَّحَابَةِ - الْمُهَاجِرِینَ مِنْهُمْ وَالْأَنْصَارِ - عَلَی تَقْدِیمِ أَبِی بَکْرٍ، وَظَهَرَ بُرْهَانُ قَوْلِهِ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ: (یَأْبَی اللَّهُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَّا أَبَا بَکْرٍ ".) وَظَهَرَ لَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمْ یَنُصَّ عَلَی الْخِلَافَةِ عَیْنًا لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، لَا لِأَبِی بَکْرٍ کَمَا قَدْ زَعَمَهُ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ السُّنَّةِ، وَلَا لَعَلِّی کَمَا یَقُولُهُ طَائِفَةُ الرَّافِضَةِ، (همانا رسول خداصلی الله علیه وآله به طور خصوص بر هیچ کسی از مردم نصّ خاصّی نداشته است نه بر ابوبکر آن گونه که طایفه ای از اهل سنت میگویند، و نه بر علی، آن گونه که طایفه ای از رافضه ادّعا میکنند) البدایة والنهایة ج8 ص94 المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی البصری ثم الدمشقی (المتوفی: 774ه)، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، الطبعة: الأولی، 1418 ه - 1997 م، سنة النشر: 1424ه / 2003م، عدد الأجزاء:21 (20 ومجلد فهارس) مضافاً به اینکه روایاتی در تأیید این مطلب نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه وآله نصّی بر خلافت هیچ کس نداشته است: 11 - (1823) حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: حَضَرْتُ أَبِی حِینَ أُصِیبَ، فَأَثْنَوْا عَلَیْهِ، وَقَالُوا: جَزَاکَ اللهُ خَیْرًا، فَقَالَ: رَاغِبٌ وَرَاهِبٌ، قَالُوا: اسْتَخْلِفْ، فَقَالَ: (أَتَحَمَّلُ أَمْرَکُمْ حَیًّا وَمَیِّتًا، لَوَدِدْتُ أَنَّ حَظِّی مِنْهَا الْکَفَافُ، لَا عَلَیَّ وَلَا لِی، فَإِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدِ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی - یَعْنِی أَبَا بَکْرٍ - وَإِنْ أَتْرُکْکُمْ فَقَدْ تَرَکَکُمْ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی، رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)، قَالَ عَبْدُ اللهِ: فَعَرَفْتُ أَنَّهُ حِینَ ذَکَرَ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَیْرُ مُسْتَخْلِفٍ صحیح مسلم ج3 ص1454 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری (المتوفی: 261ه)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، عدد الأجزاء: 5. صحیح البخاری ج1 ص134 المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعة: الأولی، 1422ه، عدد الأجزاء: 9. محدثین اهل سنت به سند خود از عبداللَّه به عمر نقل کرده اند که به عمر گفته شد: آیا کسی را جانشین برای خود قرار نمیدهی؟ در جواب گفت: اگر خلیفه قرار دهم، کسی خلیفه قرار داد که از من بهتر بود؛ یعنی ابوبکر، و اگر چنین نکنم باز نیز کسی که از من بهتر بود چنین کرد؛ یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله... از این عبارات به خوبی استفاده میشود که بر خلافت ابوبکر نصّ وجود نداشته، و اگر برخی در صدد ذکر ادلهای نقلی بر خلافت ابوبکر برآمدهاند از باب (الغریق یتشبّث بکل حشیش) است. یعنی شخص غریق به هر برگی برای نجات خود تمسک میکند.
آیا بر خلافت ابوبکر نصی از جانب پیامبر(ص) صادر شده است؟
مشهور اهل سنت معتقدند که نصّ صریح بر خلافت ابوبکر وجود ندارد بلکه برخی اصل وجود نصّ را منکرند، و کلمات آنها بر این مسأله صراحت دارد. اینک برخی عبارات را نقل میکنیم:
1 - عبدالقاهر بغدادی میگوید:
لَیْسَ من النبی صلی الله عَلَیْهِ وَسلم نَص علی امامة وَاحِد بِعَیْنِه خلاف قَول من زعم من الرافضة انه نَص علی امامة علی رضی الله عَنهُ نصا مَقْطُوعًا بِصِحَّتِهِ
الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة ج1 ص340 المؤلف: عبد القاهر بن طاهر بن محمد بن عبد الله البغدادی التمیمی الأسفرایینی، أبو منصور (المتوفی: 429ه)، الناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1977، عدد الأجزاء: 1.
اهل سنت معتقدند که نصّی بر امامت هیچ یک از خلفا به طور خصوص وجود ندارد، بر خلاف قول رافضه که اعتقاد دارند بر امامت علی بن ابی طالب نصّی وجود دارد و بر صحّت آن قطع دارند.
-2 ابوحامد غزالی میگوید:
أَن الإِمَام الْحق بعد رَسُول الله صلی الله عَلَیْهِ وَسلم أَبُو بکر ثمَّ عمر ثمَّ عُثْمَان ثمَّ عَلیّ رَضِی الله عَنْهُم وَلم یکن نَص رَسُول الله صلی الله عَلَیْهِ وَسلم علی إِمَام أصلا إِذْ لَو کَانَ لَکَانَ أولی بالظهور من نَصبه آحَاد الْوُلَاة والأمراء علی الْجنُود فِی الْبِلَاد وَلم یخف ذَلِک فَکیف خَفِی هَذَا وَإِن ظهر فَکیف اندرس حَتَّی لم ینْتَقل إِلَیْنَا فَلم یکن أَبُو بکر إِمَامًا إِلَّا بِالِاخْتِیَارِ والبیعة وَأما تَقْدِیر النَّص علی غَیره فَهُوَ نسبه للصحابة کلهم إِلَی مُخَالفَة رَسُول الله
قواعد العقائد ج1 ص226 المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی الطوسی (المتوفی: 505ه)، المحقق: موسی محمد علی، الناشر: عالم الکتب - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1405ه - 1985م، عدد الأجزاء: 1.
رسول خداصلی الله علیه وآله بر هیچ امامی نصّ نکرده است؛ زیرا اگر نصّی بود باید اولی به ظهور باشد از نصب حضرت بر هر یک از والیان و امیران خود؛ در حالی که نصّی که بر والیان خود داشته بر کسی پوشیده نیست ولی نصّ بر امامان معلوم نیست. و بر فرض که نصّی بوده چگونه بر ما مخفی شده و به دست ما نرسیده است؟ در نتیجه ابوبکر تنها از راه اختیار و بیعت، امام مردم است.
3- تفتازانی نیز در (شرح المقاصد) در بحث امامت میگوید:
المبحث الخامس الامام بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؛ قال: المبحث الخامس- الإمام (بعد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و سلّم) أبو بکر (رضی اللّه عنه). و قالت الشیعة: علی. لنا إجماع أهل الحل و العقد و إن کان من البعض بعض توقف...الحق بعد رسول اللّه (صلی اللّه علیه و سلّم) عندنا و عند المعتزلة و أکثر الفرق، أبو بکر. و عند الشیعة علی (رضی اللّه تعالی عنه). ..لنا وجوه:الأول- و هو العمدة، إجماع أهل الحل و العقد علی ذلک
)شرح المقاصد، ج 5، ص 264(
(امام به حق بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله نزد ما و معتزله و اکثر فرقه ها ابوبکر است، ولی نزد شیعه علی است. دلیل ما وجوهی است: وجه اوّل - که عمده همین است - اجماع اهل حلّ و عقد بر خلافت اوست)
4- نووی میگوید:
أَنَّ الْمُسْلِمِینَ أجمعوا علیأن الْخَلِیفَةَ إِذَا حَضَرَتْهُ مُقَدِّمَاتُ الْمَوْتِ وَقَبْلَ ذَلِکَ یَجُوزُ لَهُ الِاسْتِخْلَافُ وَیَجُوزُ لَهُ تَرْکُهُ فَإِنْ تَرَکَهُ فَقَدِ اقْتَدَی بِالنَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هَذَا وَإِلَّا فَقَدِ اقْتَدَی بِأَبِی بَکْرٍ وَأَجْمَعُوا عَلَی انْعِقَادِ الْخِلَافَةِ بِالِاسْتِخْلَافِ وَعَلَی انْعِقَادِهَا بِعَقْدِ أَهْلِ الْحَلِّ وَالْعَقْدِ لِإِنْسَانٍ
(مسلمانان اجماع دارند بر اینکه خلیفه هنگامی که مقدمات و علائم مرگ در او ظاهر شد میتواند قبل از آن، خلیفه معین کند و نیز میتواند چنین کاری انجام ندهد. اگر ترک کند به پیامبر اقتدا کرده، و اگر انتخاب کند، ابوبکر را مقتدای خود در این عمل قرار داده است).
او نیز در ذیل حدیثی میگوید:
وَفِی هَذَا الْحَدِیثِ دَلِیلٌ أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمْ یَنُصَّ عَلَی خَلِیفَةٍ
(این حدیث دلیل بر آن است که پیامبرصلی الله علیه وآله بر خلیفهای نصّ نکرده است و بر این، اجماع اهل سنت و دیگران است)
المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج ج12 ص205 المؤلف: أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف النووی (المتوفی: 676ه) ، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1392، عدد الأجزاء: 18 (فی 9 مجلدات)
5 - ابن کثیر میگوید:
وَمَنْ تَأَمَّلَ مَا ذَکَرْنَاهُ ظَهَرَ لَهُ إِجْمَاعُ الصَّحَابَةِ - الْمُهَاجِرِینَ مِنْهُمْ وَالْأَنْصَارِ - عَلَی تَقْدِیمِ أَبِی بَکْرٍ، وَظَهَرَ بُرْهَانُ قَوْلِهِ عَلَیْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ: (یَأْبَی اللَّهُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَّا أَبَا بَکْرٍ ".) وَظَهَرَ لَهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمْ یَنُصَّ عَلَی الْخِلَافَةِ عَیْنًا لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، لَا لِأَبِی بَکْرٍ کَمَا قَدْ زَعَمَهُ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ السُّنَّةِ، وَلَا لَعَلِّی کَمَا یَقُولُهُ طَائِفَةُ الرَّافِضَةِ،
(همانا رسول خداصلی الله علیه وآله به طور خصوص بر هیچ کسی از مردم نصّ خاصّی نداشته است نه بر ابوبکر آن گونه که طایفه ای از اهل سنت میگویند، و نه بر علی، آن گونه که طایفه ای از رافضه ادّعا میکنند)
البدایة والنهایة ج8 ص94 المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی البصری ثم الدمشقی (المتوفی: 774ه)، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، الطبعة: الأولی، 1418 ه - 1997 م، سنة النشر: 1424ه / 2003م، عدد الأجزاء:21 (20 ومجلد فهارس)
مضافاً به اینکه روایاتی در تأیید این مطلب نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه وآله نصّی بر خلافت هیچ کس نداشته است:
11 - (1823) حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: حَضَرْتُ أَبِی حِینَ أُصِیبَ، فَأَثْنَوْا عَلَیْهِ، وَقَالُوا: جَزَاکَ اللهُ خَیْرًا، فَقَالَ: رَاغِبٌ وَرَاهِبٌ، قَالُوا: اسْتَخْلِفْ، فَقَالَ: (أَتَحَمَّلُ أَمْرَکُمْ حَیًّا وَمَیِّتًا، لَوَدِدْتُ أَنَّ حَظِّی مِنْهَا الْکَفَافُ، لَا عَلَیَّ وَلَا لِی، فَإِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدِ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی - یَعْنِی أَبَا بَکْرٍ - وَإِنْ أَتْرُکْکُمْ فَقَدْ تَرَکَکُمْ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی، رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)، قَالَ عَبْدُ اللهِ: فَعَرَفْتُ أَنَّهُ حِینَ ذَکَرَ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَیْرُ مُسْتَخْلِفٍ
صحیح مسلم ج3 ص1454 المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری (المتوفی: 261ه)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، عدد الأجزاء: 5. صحیح البخاری ج1 ص134 المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الطبعة: الأولی، 1422ه، عدد الأجزاء: 9.
محدثین اهل سنت به سند خود از عبداللَّه به عمر نقل کرده اند که به عمر گفته شد: آیا کسی را جانشین برای خود قرار نمیدهی؟ در جواب گفت: اگر خلیفه قرار دهم، کسی خلیفه قرار داد که از من بهتر بود؛ یعنی ابوبکر، و اگر چنین نکنم باز نیز کسی که از من بهتر بود چنین کرد؛ یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله...
از این عبارات به خوبی استفاده میشود که بر خلافت ابوبکر نصّ وجود نداشته، و اگر برخی در صدد ذکر ادلهای نقلی بر خلافت ابوبکر برآمدهاند از باب (الغریق یتشبّث بکل حشیش) است. یعنی شخص غریق به هر برگی برای نجات خود تمسک میکند.
- [سایر] آیا امر پیامبر (ص) به ابوبکر برای پیش نماز در دوران بیماریشان، دلیل خلافت ابوبکر نیست؟
- [سایر] چرا ابوبکر یار غار پیامبر (ص) خوانده می شود؟
- [سایر] آیا ابوبکر احادیث پیامبر ص را آتش زد؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) ابوبکر را با خود به غار ثور برد؟
- [سایر] آیا در غار ثور، ابوبکر به همراه پیامبر(ص) بوده است؟
- [سایر] علت ازدواج پیامبر(ص) با دختران ابوبکر و عمر ... چیست؟ و آیا دو دخترش را به عثمان داد؟
- [سایر] در مورد خلافت ابوبکر و تذکرات ابوقحافه توضیح دهید؟
- [سایر] صحابه در مورد خلافت ابوبکر چه نظری داشتند؟
- [سایر] ابوبکر در اولین خطبه خود بعد از خلافت چه گفت؟
- [سایر] آیا ابوبکر عمر را پس از خود به خلافت تعیین نمود (برخلاف پیامبر) نظر حضرت علی در مورد عمر چه بود؟
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله اردبیلی] باید سه روز اوّل حیض پشت سر هم باشد، پس اگر مثلاً دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، حیض نیست ولی پس از سه روز اوّل، پشت سر هم بودن خون شرط نیست. =============================================================================== 1 زن قرشیه زنی است که نسبت او از طرف پدر به (نضر بن کنانه) که یکی از اجداد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، میرسد؛ بنابراین زنانی که نسبت آنان به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میرسد قرشیه و سیده هستند.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مسجد فضیلت دارد. درجات فضایل آن به تفاوت مسجدهاست. بهترین مسجد روی زمین , مسجد دور کعبه یعنی مسجد حرام است، پس از آن, مسجد پیامبر(ص) در مدینه و بعد از آن, مسجد کوفه و مسجد اقصی که هر دو در یک حدّند و پس از آنها مسجد جامع هر شهر و بعد از آن , مسجد محل و سپس مسجد بازار . حرم انبیا و اوصیای معصوم (ع) فضیلت و استحباب دارد و نسبت به برخی مساجد , مانند مس جد محل و مسجد بازار, افضل است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتبارهای بانکی دو گونه است اعتبار برای واردات کسی که بخواهد کالایی از کشورهای خارجی وارد کند باید بنابر مقررات در یکی از بانکهای کشور وارد کننده کالا گشایش اعتبار نماید و با گشایش اعتبار بانک متعهد می شود پس از انجام معامله بین طرفین خریدار و فروشنده از طریق مکاتبه یا مراجعه به نماینده و وکیل فروشنده در کشور خریدار به موجب فاکتور ارسال شده از طرف فروشنده که حاکی از تمام مشخصات و اوصاف کالای مورد معامله از جهت کیفیت و کمیت می باشد مبلغ مورد اتفاق طرفین را توسط بانک کشور فروشنده به فروشنده بپردازد و با این اقدام بانک درصدی مثلا مقدار ده یا بیست درصد از کل بهای کالای سفارش شده را از سفارش دهنده دریافت می کند و سپس تمام شدن معامله را به فروشنده اعلام می نماید تا فروشنده جهت دریافت بهای کالا اسناد حمل کالا را به بانک تحویل دهد و با تحویل گرفتن اسناد حمل کالا بر طبق مشخصات مورد توافق هنگام گشایش اعتبار بانک تمام مبلغ را به فروشنده می پردازد اعتبار برای صادرات کسی که می خواهد کالایی را به کشورهای خارجی صادر کند باید طبق مقررات خریدار خارجی در بانک کشورش گشایش اعتباری نماید تا بانک پس از طی همان مراحل مذکور در گشایش اعتبار برای واردات با صادر کننده کالا ارتباط برقرار کرده و کالا را تحویل خریدار و بهای ان را تحویل فروشنده بدهد بنابراین عمل بانک در گشایش اعتبار برای واردات و صادرات یکی است و گاهی صادر کننده کالا و یا نماینده و وکیل او بدون ان که قبلا معامله ای با وارد کننده انجام شده باشد اسناد و صورت شامل نوع کالا و کیفیت و کمیت و مشخصات ان را به بانک می فرستد و به بانک وکالت می دهد که ان صورت و اسناد را به کسانی که خریدار ان کالا می باشند عرضه نماید و چنانچه خریدار به قیمت معین شده قبول کرد تقاضای گشایش اعتبار می کند و بانک نیز به ترتیبی که گذشت مراحل تحویل کالا را به خریدار و تحویل بهای ان را به فروشنده انجام می دهد
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا نبوت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریک قرار می دهد و همچنین غلاه (یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه اطهار (ع) دشمنی می نمایند) نجسند و اما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه (ص) را قبول ندارند؛ نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول موافق احتیاط است و لکن بنا بر اظهر این طوایف پاکند و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود؛ چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله اردبیلی] (أشْهَدُ أنَّ عَلِیّا أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ)(9) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوبست بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ) به قصد قربت مطلقه گفته شود. =============================================================================== 1 یعنی: (خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند). 2 یعنی: (شهادت میدهم که معبودی جز خداوند یکتا و بیهمتا، نیست). 3 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر و فرستاده خدا است). 4 یعنی: (بشتاب برای نماز). 5 یعنی: (بشتاب برای رستگاری). 6 یعنی: (بشتاب برای بهترین کارها که نماز است). 7 یعنی: (معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا، نیست). 8 یعنی: (به تحقیق نماز بر پاشد). 9 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت علی علیهالسلام امیرالمؤمنین، ولیّ خدا بر خلق است).