فجائه نام أیاس بن عبدالله بن عبدیالیل از قبیله بنی سلیم بود، مردم او را به خاطر کثرت دزدی و راهزنی و اینکه ناگهان خون کسی را می ریخت، فجائه لقب داده بودند . در آن زمان که افراد قبیله بنی سلیم مرتد شدند، او نیز به تبعیت از ایشان مرتد شد . در دوران خلافت ابوبکر ، گروهی از مرتدان ومدعیان پیامبری شروع به مخالفت با حکومت زمان نمودند ؛ ابوبکر لشگری را به فرماندهی خالدبن ولید برای سرکوبی آنان فرستاد ، تا اوضاع را آرام نمایند . فجائه پس از شکست در جنگ به همراه عدهای دیگر از مرتدان فرار کرد و به مدینه آمد و نزد ابوبکر رفت و به دروغ ادعای مسلمانی کرد و با فریب دادن ابوبکر به بهانه سرکوبی و از بین بردن مرتدان، وسایل جنگی و اسب و آذوقه و چند نفر از مسلمانان را برای جنگ، از او گرفت ، ولی در میان راه دوستان خود را خبر کرد، تا به او بپیوندند و مسلمانانی را که همراه او بودند ، شهید کرده و با تجهیزاتی که گرفته بودند به غارت و قتل پرداختند و قبائل عرب را محل تاخت وتاز خود قرار دادند . چون خبر این جریان به ابوبکر رسید ، او نامه ای به خالدبن ولید نوشت، که فجائه را هر چه زودتر دستگیر و با حالت اسارت به مدینه بفرستد. خالد هم شخصی به نام طریفه برادر مَعن بن واثله را مأمور کرد تا فرمان ابوبکر را اجرا نماید . میان طریفه و فجائه جنگ سختی در گرفت و بسیاری از مسلمانان در این جنگ به شهادت رسیدند ، ناگهان عدهای از مرتدان به مسلمانان پیوستند و این سبب شد که قوای فجائه و مرتدان شکست بخورند و در نتیجه فجائه دستگیر شد و به مدینه فرستاده شد. پس از ورود به مدینه او را نزد ابوبکر بردند و ابوبکر بدون اینکه با او سخنی بگوید به طریفه دستور داد ، تا در بقیع آتش بزرگی برافروزد و فجائه را در حالی که دستانش به گردنش بسته است در آتش بیاندازد. لکن باید گفت اسلام و روش و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین عملی را مورد پذیرش قرار نمی دهد و ابوبکر به خاطر فریبی که از فجائه خورده و نکوهشی که از سوی مردم شامل حال او شده بود، از روی عصبانیت این دستور را صادر کرد. در حالی که از نظر اسلام برای شخصی که مرتد شده است و با مسلمانان جنگیده است و عدهای از آنان را هم کشته باشد، این گونه حکمی نمیباشد و این نوع حکم کردن ابوبکر مطابق با دستورات قرآن و پیامیر نبوده است. بدیهی است کسی که ادعای جانشینی پیامبر را دارد و خود را خلیفه مسلمین میداند ، باید مطابق دستور پیامبرعمل نماید[1] . لازم به ذکر است ابوبکر هنگام مرگ از جمله اموری که از آنها اظهار ندامت کرده همین سوزاندن فجائه سلمیه بود.[2] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1- نظریه عدالت صحابه ترجمه مسلم صاحبی. 2- جنگ های ارتداد و بحران جانشینی پیامبر، تالیف علی غلامی دهقی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] - رجوع کنید به : ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، بیروت، دارصادر، 1385، ج2، ص350 تا 351. [2] - طبری، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408 ه ، ج 2، ص353.
سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد اسیران و مرتدین چه بود که ابوبکر آن را درباره فجائه سلمیه رعایت نکرد و وی را آتش زد ؟
فجائه نام أیاس بن عبدالله بن عبدیالیل از قبیله بنی سلیم بود، مردم او را به خاطر کثرت دزدی و راهزنی و اینکه ناگهان خون کسی را می ریخت، فجائه لقب داده بودند . در آن زمان که افراد قبیله بنی سلیم مرتد شدند، او نیز به تبعیت از ایشان مرتد شد . در دوران خلافت ابوبکر ، گروهی از مرتدان ومدعیان پیامبری شروع به مخالفت با حکومت زمان نمودند ؛ ابوبکر لشگری را به فرماندهی خالدبن ولید برای سرکوبی آنان فرستاد ، تا اوضاع را آرام نمایند . فجائه پس از شکست در جنگ به همراه عدهای دیگر از مرتدان فرار کرد و به مدینه آمد و نزد ابوبکر رفت و به دروغ ادعای مسلمانی کرد و با فریب دادن ابوبکر به بهانه سرکوبی و از بین بردن مرتدان، وسایل جنگی و اسب و آذوقه و چند نفر از مسلمانان را برای جنگ، از او گرفت ، ولی در میان راه دوستان خود را خبر کرد، تا به او بپیوندند و مسلمانانی را که همراه او بودند ، شهید کرده و با تجهیزاتی که گرفته بودند به غارت و قتل پرداختند و قبائل عرب را محل تاخت وتاز خود قرار دادند . چون خبر این جریان به ابوبکر رسید ، او نامه ای به خالدبن ولید نوشت، که فجائه را هر چه زودتر دستگیر و با حالت اسارت به مدینه بفرستد. خالد هم شخصی به نام طریفه برادر مَعن بن واثله را مأمور کرد تا فرمان ابوبکر را اجرا نماید . میان طریفه و فجائه جنگ سختی در گرفت و بسیاری از مسلمانان در این جنگ به شهادت رسیدند ، ناگهان عدهای از مرتدان به مسلمانان پیوستند و این سبب شد که قوای فجائه و مرتدان شکست بخورند و در نتیجه فجائه دستگیر شد و به مدینه فرستاده شد. پس از ورود به مدینه او را نزد ابوبکر بردند و ابوبکر بدون اینکه با او سخنی بگوید به طریفه دستور داد ، تا در بقیع آتش بزرگی برافروزد و فجائه را در حالی که دستانش به گردنش بسته است در آتش بیاندازد.
لکن باید گفت اسلام و روش و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین عملی را مورد پذیرش قرار نمی دهد و ابوبکر به خاطر فریبی که از فجائه خورده و نکوهشی که از سوی مردم شامل حال او شده بود، از روی عصبانیت این دستور را صادر کرد. در حالی که از نظر اسلام برای شخصی که مرتد شده است و با مسلمانان جنگیده است و عدهای از آنان را هم کشته باشد، این گونه حکمی نمیباشد و این نوع حکم کردن ابوبکر مطابق با دستورات قرآن و پیامیر نبوده است.
بدیهی است کسی که ادعای جانشینی پیامبر را دارد و خود را خلیفه مسلمین میداند ، باید مطابق دستور پیامبرعمل نماید[1] . لازم به ذکر است ابوبکر هنگام مرگ از جمله اموری که از آنها اظهار ندامت کرده همین سوزاندن فجائه سلمیه بود.[2]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- نظریه عدالت صحابه ترجمه مسلم صاحبی.
2- جنگ های ارتداد و بحران جانشینی پیامبر، تالیف علی غلامی دهقی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - رجوع کنید به : ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، بیروت، دارصادر، 1385، ج2، ص350 تا 351.
[2] - طبری، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1408 ه ، ج 2، ص353.
- [سایر] آیا ابوبکر احادیث پیامبر ص را آتش زد؟
- [سایر] پیامبر اکرم_ صلی الله علیه و آله - و ابوبکر چه مدتی را در غار ثور به سر بردند؟
- [سایر] آیا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر خلافت ابوبکر و عمر بشارت داده است ؟
- [سایر] در یک سایت سنی خواندم که، وقتی پیامبر اسلام(ص) با ابوبکر در غار بودند و آیه مربوطه نازل شد که خدا از قول پیامبر(ص) میفرماید: (ان الله معنا) و این فضیلتی برای ابوبکر است؛ زیرا خدا در قرآن میفرماید: (ان الله مع المتقین) به این مطلب چگونه میتوان پاسخ داد؟
- [سایر] آیا امر پیامبر (ص) به ابوبکر برای پیش نماز در دوران بیماریشان، دلیل خلافت ابوبکر نیست؟
- [سایر] چگونه ممکن است مهاجرین صدر اسلام، امثال ابوبکر و عمر، به اسلام خیانت کنند و چرا پیامبر از ابتدا آن ها را طرد نکرد؟
- [سایر] اهل سنت در مورد ابوبکر و عمر چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] چرا پیامبراکرم(ص) در مریضی آخر عمرشان ابوبکر را برای نماز به مسجد فرستاد؟
- [سایر] چرا اهل سنت در کتب خود به عمر و ابوبکر و عثمان (رضی الله) ولی به علی علیه السلام (کرم الله وجهه) خطاب می کنند؟
- [سایر] تعیین امام جماعت ابوبکر در زمان بیماری پیامبر درست است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کلمات اذان و اقامه را بدون ترتیب بگوید، مثلاً (اشْهد أن محمداً رسول الله) را قبل از (اشْهد انْ لا اله إلا الله) بگوید، باید برگردد و ترتیب را رعایت کند.
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله نوری همدانی] برای رعایت ادب جلوتر از قبر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم )و امام (علیه السلام ) نماز نخواند و چنانچه نماز خواندن بی احترامی و مستلزم هتک باشد ، حرام است و نماز بنابر احتیاط واجب صحیح نیست .
- [آیت الله وحید خراسانی] الله اکبر یعنی الله بزرگتر از ان است که وصف شود اشهد ان لا اله الا الله یعنی شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی به غیر از الله اشهد ان محمدا رسول الله یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله وسلم فرستاده خداست حی علی الصلاه یعنی بشتاب برای نماز حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین کارها قد قامت الصلاه یعنی به تحقیق که نماز بر پا شد لا اله الا الله یعنی نیست معبودی مگر الله
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بخواهد خبری را که نمیداند راست است یا دروغ، نقل کند، بنا بر احتیاط نباید به خداوند یا پیامبر صلی الله علیه و آله یا امام علیهالسلام نسبت دهد، بلکه باید مثلاً چنین بگوید: چنین روایت شده است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.