معصومین شعر هم گفته اند اما سفارش شده به آنها شاعر نگوئیم چرا؟
1. شعر در لغت و اصطلاح شعر در لغت به معنای علق دقیق است، ولی در اصطلاح سخن موزون و قافیه دار را شعر می گویند، که گاهی نظم هم می گویند، منتهی در شعر از خیالات بهره برداری می شود، ولی نظم در مقابل نثر، در عین حال از وزن و قافیه برخوردار است، بر واقعیات تکیه دارد.[1] شعر در قرآن و روایات به همان معنای معروف (با وزن و قافیه و سخن گفتن) است هر چند در برخی روایات شعراء بر قصه گویان و افسانه سرایان منطبق نشده است. ولی آنچه مهم است از دیدگاه قرآن و روایات این که شعرها به لحاظ (هدف ها) و (جهت گیری ها) و (نتیجه ها) به دو نوع گمراه کننده، و شعرهای حکیمانه و هدایت گر تقسیم می شوند. شاعران گمراه، خیال پرداز، و واقعیت گریز، و مردمان بی هدف و بی عمل می باشند. و شاعران متعهد، با هدف، مؤمن و عمل گرا، و مدافع حق، و خداخواه و خداجو هستند. 2. جایگاه شعر بدون شک ذوق شعر، و هنر شاعری مانند همة سرمایه های وجودی انسان دارای دو حالت است گاهی در مسیر صحیح به کار می رود و از آن بهره گیری مثبت می شود، چه کسی می تواند این حقیقت را انکار کند که اشعار سازنده و هدفدار در طول تاریخ حماسه های فراوان آفریده است و گاه قدم و ملتی را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسیج کرده است که بی پروا از همه چیز بر صف دشمن تاخته و قلب او را شکافته اند. و نیز قابل انکار نیست که گاه یک شعر اخلاقی آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ می کند که یک کتاب بزرگ و پرمحتوا نمی تواند و به اندازة آن کار آمد داشته باشد، تا آنجا که ضرب المثل شده که (بعضی از اشعار، حکمت است (ان من الشعر لحکمه) و پاره از سخنان سحر است (و ان من البیان سحراً).[2] و گاه به عنوان وسیلة مخرب برای ویران کردن بنیان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشویق به فساد و بی بند و باری مورد استفاده واقع می شود، و یا انسان ها را به پوچی و بیهودگی و خیال پروری سوق می دهد، و یا تنها سرگرمی بی محتوا و بی ارزشی تلقی می شود، تا آنجا که گفته اند (احسنه اکذبه) بهترین شعر دروغ ترین آن است. خلاصه گاه این ذوق لطیف الهی در محیط های آلوده چنان به ننگ کشیده شده که گاه از مؤثرترین عوامل فساد و تخریب بوده است، مخصوصاً در عصر جاهلیت که دوران انحطاط فکری و اخلاقی قوم عرب بود. (شعر) و (شراب) و (غارت) همواره در کنار هم قرار داشتند، و این به خاطر دشمنان معصومین می خواستند که آنها را در میان مردم شاعر جلوه دهند تا بتوانند آنها را تخریب کنند. چرا شعر و شاعری مناسب معصومین نیست در قرآن شش آیه، در مورد (شعر) و (شاعر) آمده، که (آیة آن از زبان کفار نقل شده که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را متهم به شاعری می نمود، می گفتند: (بل هو شاعرٌ = او شاعر است)[3] و پاسخ گفتند: (ما خدایان خود را به خاطر شعر دیوانه ای رها کنیم.)؟![4] و در آیة آن، همت شاعر بودن را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نفی می کند می فرماید: (و ما هو بقول شاعر = قرآن و سخن شاعر نیست.)[5] و در دو آیه، صریحاً موضع قرآن را دربارة شعر و شاعری بیان می دارد، در یک جا می فرماید: (ما هرگز شعر به او نیاموختیم، و شایستة او نیست، این (کتاب آسمانی) تنها ذکر و قرآن مبین است، هدف این است که افرادی که زنده اند، انذار کند و بر کافران اتمام حجّت شود...) در آیة فوق در ابتدا، شاعر بودن حضرت را و تهمت مشرکان را به آن حضرت که شاعر است، مردود می داند. جهت این تهمت آن بود که جلو جاذبه و نفوذ قرآن را در دل ها بگیرند، در جملة بعدی می گوید: شعر شایسته آن حضرت نیست بلکه شایسته همه معصومین نیست. چرا؟ به خاطر این که خط (وحی) از خط (شعر) کاملاً جدا است. زیرا: 1. معمولاً سرچشمة شعر تخیّل و پندار است، در حالی که وحی از مبدأ هستی سرچشمه می گیرد و بر محور واقعیت می گردد. 2. شعر از عواطف متغیّر انسانی می جوشد و قرآن بیانگر حقایق ثابت آسمانی می باشد. 3. لطف شعر در بسیاری از موارد و در اغراق گوئی ها و مبالغه های آن است در حالی که در وحی جز صداق چیزی نیست.[6] 4. شعر مجموعه ای از شوق هایی است که از زمین به آسمان پرواز می کند، امّا (وحی) مجموعة حقایقی است که از آسمان به زمین نازل می گردد، و در خط متفاوت است. از آیة فوق این مقدار استفاده می شود که شعر و شاعری لائق شأن شخصیت والایی چون پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام نیست، به قول مرحوم علامه، عدم تعلیم شعر به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نه تنها نقض و کاستی نیست بلکه نوعی ترفیع درجه است، و پاکیزه نمودن ساحت مقدس آن حضرت است از آنچه نوع شاعران خیال زده و خلاف گو به آن آلوده اند.[7] پیامبر شاعر نیست در جای دیگر می فرمایند: (و پیامبر شاعر نیست). شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می کنند، آیا نمی بینی آنها در هر وادی سرگردانند؟ و سخنانی می گویند که عمل نمی کنند مگر کسانی که ایمان آورده اند، و عمل صالح انجام می دهند، و یاد خدا بسیار می کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع می شوند، به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی خیزند (و از ذوق شعری خود کمک می گیرند) و به زودی آنها که ستم کردند، می دانند که بازگشت شان به کجاست.)[8] در آیات فوق، به خوبی اوصاف شعر و شاعری در دوران معصومین خصوصاً در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده و مشخص گردیده که شعر و شاعران از چه جایگاهی در عرب برخوردار بوده و مردم چه شناختی از شاعران داشته اند. 1. اوصاف شعر و شاعران مردود 1. بیشتر طالب عیش و نوشند، و خود و شعر شان در بند زلف و خال، یارهای مجازی می باشند (چنانکه اشعار زمان جاهلیت اینگونه بودند). لذا گمراهان از آنها پیروی می کنند. 2. غرق پندارها و تشبیهات شاعرانة خویشند، حتّی هنگامی که قافیه ها آنها ررا به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادی سرگردان می شوند، از کسی راضی باشند به اوج آسمان ها می برند هر چند مستحق قعر زمین باشند، و از کسی بر لبخند به هجوا می پردازند. خلاصه آنهایی که خود و شعرشان بی هدف، و خط فکری آنها تحت تأثیر هیجان ها، و حبّ و بغض های نفسانی تغییر می کند، و دگرگون می شوند. 3. این که آنها سخنانی که می گویند به آن عمل نمی کنند، حتّی در آنجا که واقعیتی را بیان می دارند، خود مرد عمل نیستند، اهل سخنند، نه عمل.[9] 2. اوصاف شعر و شاعران مقبول برای این که حق شاعران با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نشود، صف آنها را از دیگران جدا می کند و سه صفت بارز برای آنها و شعرشان بیان می دارد: 1. شعر آنها با هدف و خود آنها دارای (ایمان صالح) می باشند. 2. شاعرانی که غرق در اشعار نمی شوند، و غافل از خدا، بلکه (خدا را بسیار یاد می کنند). 3. آنانی که در برابر ستم ها بپا خواسته، با شعر و شوق شعری خود از خود و مؤمنان دفاع نمودند در نتیجه از دید قرآن شعر و شاعران به دو گروه مؤمن، و گمراه تقسیم می شوند، اولی مقبول، و دومی مردود و مطرود می باشند. شعر و شاعران در روایات در این که شعر خوبست یا بد؟ زشت و یا زیبا، اسلام با شعر موافق است یا مخالف، روایاتی هم بیان شده که به برخی از آنها اشاره می شود: 1. در شعر باید (هدف ها) و (جهت گیری ها) و (نتیجه ها) مورد ارزیابی قرار گیرد. امیرالمومنین(ع) در یکی از شب های ماه مبارک رمضان به هنگام افطار که سخن از شعر و شاعران به میان آمد به یاران خود فرمود: (بدانید ملاک کار شما دین است، و مایة حفظ شما تقوی است، زینت شما ادب، و دژهای محکم آبروی شما حلم و بردباری است.)[10] 2. شعر حکیمانه مورد تأیید است: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: بعضی از اشعار، حکمت است و پاره - ای از سخنان شعر.[11] گاهی شعر غوغا می کند، و برندگی شمشیر، و نفوذ تیر را دارد چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مورد چنین اشعاری فرمود: (به آن کسی که جان محمد صلی الله علیه و آله در دست قدرت اوست، با این اشعار گویی تیرها به سوی آنها پرتاب می کنید.)[12] 3. شعرای متعهد مورد تأیید الهی هستند: در مورد یکی از شعرایی که مدافع اسلام بود، فرمود: (دشمنان را هجو کن که جبرئیل با تو است.)[13] و در جای دیگر فرمود: تا زمانی که از ما و اهل بیت علیهم السلام با شعرت حمایت کنی مورد تأیید الهی می باشی.) 4. پاداش شاعران متدیّن و حامی ولایت اهل بیت علیهم السلام : امام صادق علیه السلام فرمود: (من قال... هر کس دربارة ما (اهل بیت) شعری بگوید، خدا خانه ای در بهشت برای او بنا می کند.[14] و در جای دیگر فرمود، شاعری دربارة ما شعر نگفت جز با تأیید (ملک) و روح القدس.)[15] همچنین سفارش فرمود که: (ای شیعیان، به فرزندان خود اشعار در مورد ما را بیاموزید، که این کار بر دین خدا بود.)[16] نتیجه این که شعر در قرآن و روایات، همان معنای معروف شعر است، ولی به لحاظ (هدف ها) و (جهت گیری ها) و (نتیجه ها) به دو نوع اشعار گمراه کننده، و شعرهای حکیمانه و هدایت گر، تقسیم می شوند، این را هم اضافه کنیم که در بعضی از روایات شعرا به قصه گویان و افسانه سرایان منطبق شده است.[17] پس در پایان با توجه به سخنان ذکر شده روشن می شود که به چه علت اهل بیت علیهم السلام سفارش کرده اند که به آنها شاعر نگوئیم. در ضمن باید به این نکته توجه کرد که شاعر کسی است که شعرهای فراوانی سروده باشد در حالی که اکثریت اهل بیت علیهم السلام شعر نگفته اند و اگر شعری هم بوده، به اقتضای موضوعی پیش آمده و بجز حضرت علی علیه السلام از دیگر ائمه علیهم السلام شعر آنچنانی ذکر نگردیده و همین مطلب دلالت بر این دارد که اصلاً اهل بیت شاعر نبوده اند، چرا که به صرف گفتن چند بیت شعر که نمی شود گفت شاعر هستند. و در مورد حضرت علی علیه السلام هم که اشعاری به آن حضرت منتسب شده باید گفت که اولاً آن اشعار همگی از جملة شعرهای مقبول بود. ثانیاً معمولاً به آن اشعار، حضرت برای پاسخ به دشمنان و یا مخاطبان خود تمثل جسته اند و ثالثاً به خاطر جو غالب و غلط در میان شاعران آن دوران که به فساد و تباهی و خوشگذرانی و عیش و نوش معروف بوده اند و هر کسی که به او لقب شاعر داده می شد او را فردی عاشق پیشه و خیال پرداز و... می دانستند در شأن اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً آن حضرت نبوده است که به وی شاعر بگویند و حتی یک نوع توهین به مقام آن حضرت بوده است. چرا که به راحتی دشمنان اسلام از آن بهره برداری کرده و بر ضد آن حضرت تبلیغ می کردند، در حالی که امام معصوم علیه السلام از هر گناهی مبرا می باشد و طبق عقل و منطق و وحی رفتار می کند و اعمالی که شاعران انجام می دادند یا به آن منسوب بودند، اصلاً در شأن و منزلت آنان نبوده و عیش و نوش و خیال پردازی و گفتن سخنانی که عمل به آن غیرممکن بوده و غرق شدن در تشبیهات و استعارات و کنایات با عصمت امام سازگاری ندارد، که قبلاً در بخش توضیح آیات و اوصاف شاعران مردود مفصلاً نقل شد. با این تفاصیل روشن می شود که چرا معصومین علیه السلام فرموده اند که به آنها شاعر نگوئیم چون یکی از مهمترین دلائل سوء استفادة دشمنان برای ضربه زدن به آنها بوده که با این کار از آن جلوگیری شده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ح 15، ص 381-378. 2. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ح 18، ص 439. 3. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ح 24، ص 478. 4. ترجمة تفسیر صافی، ج 1، ذیل آیة 224، شعراء. 5. المیزان، ج 15، ص 362-361 و ص 368. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، نشر کتاب، چاپ دوم، 1406 ه، ص 262 و ر.ک: عمید، حسین، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ دوازدهم، 1354، ص 771 و 1190. [2] . ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، هشتم، 1370، ج 15، ص 383. [3] . انبیاء/5. [4] . صافات/36. [5] . طور/30. [6] . تفسیر نمونه، (پیشین)، ج 18، ص 439، با تلخیص. [7] . طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1362، ج17، ص112. [8] . شعرا/227-224. [9] . تفسیر نمونه، (پیشین)، ج 15، ص 379 و المیزان (پیشین)، ح 15، ص 361. [10] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج34، ص346. [11] . امینی، الغدیر، دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 9 و المیزان، ج 15، ص 368. [12] . ر.ک: المیزان، ج 15، ص 368، و تفسیر نمونه، ح 15، ص 383، و ر.ک: مسند احمد حنبل، ح 3، ص 460. [13] . مسند احمد، ح 4، ص 299 و المیزان، ح 15، ص 368. [14] . الغدیر، (پیشین)، ح 2، ص 3. [15] . عیون اخبار الرضا به نقل از تفسیر نمونه، (پیشین)، ح 15، ص 385. [16] . نورالثقلین، ج 2، ص 71، به نقل از تفسیر نمونه، ح 15، ص 385. [17] . المیزان، (پیشین) ح 15، ص 368 و ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ص 55، ح 4.
عنوان سوال:

معصومین شعر هم گفته اند اما سفارش شده به آنها شاعر نگوئیم چرا؟


پاسخ:

1. شعر در لغت و اصطلاح
شعر در لغت به معنای علق دقیق است، ولی در اصطلاح سخن موزون و قافیه دار را شعر می گویند، که گاهی نظم هم می گویند، منتهی در شعر از خیالات بهره برداری می شود، ولی نظم در مقابل نثر، در عین حال از وزن و قافیه برخوردار است، بر واقعیات تکیه دارد.[1]
شعر در قرآن و روایات به همان معنای معروف (با وزن و قافیه و سخن گفتن) است هر چند در برخی روایات شعراء بر قصه گویان و افسانه سرایان منطبق نشده است. ولی آنچه مهم است از دیدگاه قرآن و روایات این که شعرها به لحاظ (هدف ها) و (جهت گیری ها) و (نتیجه ها) به دو نوع گمراه کننده، و شعرهای حکیمانه و هدایت گر تقسیم می شوند. شاعران گمراه، خیال پرداز، و واقعیت گریز، و مردمان بی هدف و بی عمل می باشند. و شاعران متعهد، با هدف، مؤمن و عمل گرا، و مدافع حق، و خداخواه و خداجو هستند.
2. جایگاه شعر
بدون شک ذوق شعر، و هنر شاعری مانند همة سرمایه های وجودی انسان دارای دو حالت است گاهی در مسیر صحیح به کار می رود و از آن بهره گیری مثبت می شود، چه کسی می تواند این حقیقت را انکار کند که اشعار سازنده و هدفدار در طول تاریخ حماسه های فراوان آفریده است و گاه قدم و ملتی را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسیج کرده است که بی پروا از همه چیز بر صف دشمن تاخته و قلب او را شکافته اند.
و نیز قابل انکار نیست که گاه یک شعر اخلاقی آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ می کند که یک کتاب بزرگ و پرمحتوا نمی تواند و به اندازة آن کار آمد داشته باشد، تا آنجا که ضرب المثل شده که (بعضی از اشعار، حکمت است (ان من الشعر لحکمه) و پاره از سخنان سحر است (و ان من البیان سحراً).[2]
و گاه به عنوان وسیلة مخرب برای ویران کردن بنیان اعتقاد و اخلاق جامعه و تشویق به فساد و بی بند و باری مورد استفاده واقع می شود، و یا انسان ها را به پوچی و بیهودگی و خیال پروری سوق می دهد، و یا تنها سرگرمی بی محتوا و بی ارزشی تلقی می شود، تا آنجا که گفته اند (احسنه اکذبه) بهترین شعر دروغ ترین آن است.
خلاصه گاه این ذوق لطیف الهی در محیط های آلوده چنان به ننگ کشیده شده که گاه از مؤثرترین عوامل فساد و تخریب بوده است، مخصوصاً در عصر جاهلیت که دوران انحطاط فکری و اخلاقی قوم عرب بود. (شعر) و (شراب) و (غارت) همواره در کنار هم قرار داشتند، و این به خاطر دشمنان معصومین می خواستند که آنها را در میان مردم شاعر جلوه دهند تا بتوانند آنها را تخریب کنند.
چرا شعر و شاعری مناسب معصومین نیست
در قرآن شش آیه، در مورد (شعر) و (شاعر) آمده، که (آیة آن از زبان کفار نقل شده که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله را متهم به شاعری می نمود، می گفتند: (بل هو شاعرٌ = او شاعر است)[3] و پاسخ گفتند: (ما خدایان خود را به خاطر شعر دیوانه ای رها کنیم.)؟![4] و در آیة آن، همت شاعر بودن را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نفی می کند می فرماید: (و ما هو بقول شاعر = قرآن و سخن شاعر نیست.)[5] و در دو آیه، صریحاً موضع قرآن را دربارة شعر و شاعری بیان می دارد، در یک جا می فرماید: (ما هرگز شعر به او نیاموختیم، و شایستة او نیست، این (کتاب آسمانی) تنها ذکر و قرآن مبین است، هدف این است که افرادی که زنده اند، انذار کند و بر کافران اتمام حجّت شود...) در آیة فوق در ابتدا، شاعر بودن حضرت را و تهمت مشرکان را به آن حضرت که شاعر است، مردود می داند. جهت این تهمت آن بود که جلو جاذبه و نفوذ قرآن را در دل ها بگیرند، در جملة بعدی می گوید: شعر شایسته آن حضرت نیست بلکه شایسته همه معصومین نیست. چرا؟ به خاطر این که خط (وحی) از خط (شعر) کاملاً جدا است. زیرا:
1. معمولاً سرچشمة شعر تخیّل و پندار است، در حالی که وحی از مبدأ هستی سرچشمه می گیرد و بر محور واقعیت می گردد.
2. شعر از عواطف متغیّر انسانی می جوشد و قرآن بیانگر حقایق ثابت آسمانی می باشد.
3. لطف شعر در بسیاری از موارد و در اغراق گوئی ها و مبالغه های آن است در حالی که در وحی جز صداق چیزی نیست.[6]
4. شعر مجموعه ای از شوق هایی است که از زمین به آسمان پرواز می کند، امّا (وحی) مجموعة حقایقی است که از آسمان به زمین نازل می گردد، و در خط متفاوت است.
از آیة فوق این مقدار استفاده می شود که شعر و شاعری لائق شأن شخصیت والایی چون پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام نیست، به قول مرحوم علامه، عدم تعلیم شعر به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نه تنها نقض و کاستی نیست بلکه نوعی ترفیع درجه است، و پاکیزه نمودن ساحت مقدس آن حضرت است از آنچه نوع شاعران خیال زده و خلاف گو به آن آلوده اند.[7]
پیامبر شاعر نیست
در جای دیگر می فرمایند: (و پیامبر شاعر نیست). شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می کنند، آیا نمی بینی آنها در هر وادی سرگردانند؟ و سخنانی می گویند که عمل نمی کنند مگر کسانی که ایمان آورده اند، و عمل صالح انجام می دهند، و یاد خدا بسیار می کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع می شوند، به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمی خیزند (و از ذوق شعری خود کمک می گیرند) و به زودی آنها که ستم کردند، می دانند که بازگشت شان به کجاست.)[8]
در آیات فوق، به خوبی اوصاف شعر و شاعری در دوران معصومین خصوصاً در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله بیان شده و مشخص گردیده که شعر و شاعران از چه جایگاهی در عرب برخوردار بوده و مردم چه شناختی از شاعران داشته اند.
1. اوصاف شعر و شاعران مردود
1. بیشتر طالب عیش و نوشند، و خود و شعر شان در بند زلف و خال، یارهای مجازی می باشند (چنانکه اشعار زمان جاهلیت اینگونه بودند). لذا گمراهان از آنها پیروی می کنند.
2. غرق پندارها و تشبیهات شاعرانة خویشند، حتّی هنگامی که قافیه ها آنها ررا به این سمت و آن سمت بکشاند، در هر وادی سرگردان می شوند، از کسی راضی باشند به اوج آسمان ها می برند هر چند مستحق قعر زمین باشند، و از کسی بر لبخند به هجوا می پردازند. خلاصه آنهایی که خود و شعرشان بی هدف، و خط فکری آنها تحت تأثیر هیجان ها، و حبّ و بغض های نفسانی تغییر می کند، و دگرگون می شوند.
3. این که آنها سخنانی که می گویند به آن عمل نمی کنند، حتّی در آنجا که واقعیتی را بیان می دارند، خود مرد عمل نیستند، اهل سخنند، نه عمل.[9]
2. اوصاف شعر و شاعران مقبول
برای این که حق شاعران با ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نشود، صف آنها را از دیگران جدا می کند و سه صفت بارز برای آنها و شعرشان بیان می دارد:
1. شعر آنها با هدف و خود آنها دارای (ایمان صالح) می باشند.
2. شاعرانی که غرق در اشعار نمی شوند، و غافل از خدا، بلکه (خدا را بسیار یاد می کنند).
3. آنانی که در برابر ستم ها بپا خواسته، با شعر و شوق شعری خود از خود و مؤمنان دفاع نمودند در نتیجه از دید قرآن شعر و شاعران به دو گروه مؤمن، و گمراه تقسیم می شوند، اولی مقبول، و دومی مردود و مطرود می باشند.
شعر و شاعران در روایات
در این که شعر خوبست یا بد؟ زشت و یا زیبا، اسلام با شعر موافق است یا مخالف، روایاتی هم بیان شده که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. در شعر باید (هدف ها) و (جهت گیری ها) و (نتیجه ها) مورد ارزیابی قرار گیرد.
امیرالمومنین(ع) در یکی از شب های ماه مبارک رمضان به هنگام افطار که سخن از شعر و شاعران به میان آمد به یاران خود فرمود: (بدانید ملاک کار شما دین است، و مایة حفظ شما تقوی است، زینت شما ادب، و دژهای محکم آبروی شما حلم و بردباری است.)[10]
2. شعر حکیمانه مورد تأیید است: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: بعضی از اشعار، حکمت است و پاره - ای از سخنان شعر.[11] گاهی شعر غوغا می کند، و برندگی شمشیر، و نفوذ تیر را دارد چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مورد چنین اشعاری فرمود: (به آن کسی که جان محمد صلی الله علیه و آله در دست قدرت اوست، با این اشعار گویی تیرها به سوی آنها پرتاب می کنید.)[12]
3. شعرای متعهد مورد تأیید الهی هستند: در مورد یکی از شعرایی که مدافع اسلام بود، فرمود: (دشمنان را هجو کن که جبرئیل با تو است.)[13] و در جای دیگر فرمود: تا زمانی که از ما و اهل بیت علیهم السلام با شعرت حمایت کنی مورد تأیید الهی می باشی.)
4. پاداش شاعران متدیّن و حامی ولایت اهل بیت علیهم السلام : امام صادق علیه السلام فرمود: (من قال... هر کس دربارة ما (اهل بیت) شعری بگوید، خدا خانه ای در بهشت برای او بنا می کند.[14] و در جای دیگر فرمود، شاعری دربارة ما شعر نگفت جز با تأیید (ملک) و روح القدس.)[15]
همچنین سفارش فرمود که: (ای شیعیان، به فرزندان خود اشعار در مورد ما را بیاموزید، که این کار بر دین خدا بود.)[16]
نتیجه این که شعر در قرآن و روایات، همان معنای معروف شعر است، ولی به لحاظ (هدف ها) و (جهت گیری ها) و (نتیجه ها) به دو نوع اشعار گمراه کننده، و شعرهای حکیمانه و هدایت گر، تقسیم می شوند، این را هم اضافه کنیم که در بعضی از روایات شعرا به قصه گویان و افسانه سرایان منطبق شده است.[17]
پس در پایان با توجه به سخنان ذکر شده روشن می شود که به چه علت اهل بیت علیهم السلام سفارش کرده اند که به آنها شاعر نگوئیم. در ضمن باید به این نکته توجه کرد که شاعر کسی است که شعرهای فراوانی سروده باشد در حالی که اکثریت اهل بیت علیهم السلام شعر نگفته اند و اگر شعری هم بوده، به اقتضای موضوعی پیش آمده و بجز حضرت علی علیه السلام از دیگر ائمه علیهم السلام شعر آنچنانی ذکر نگردیده و همین مطلب دلالت بر این دارد که اصلاً اهل بیت شاعر نبوده اند، چرا که به صرف گفتن چند بیت شعر که نمی شود گفت شاعر هستند. و در مورد حضرت علی علیه السلام هم که اشعاری به آن حضرت منتسب شده باید گفت که اولاً آن اشعار همگی از جملة شعرهای مقبول بود. ثانیاً معمولاً به آن اشعار، حضرت برای پاسخ به دشمنان و یا مخاطبان خود تمثل جسته اند و ثالثاً به خاطر جو غالب و غلط در میان شاعران آن دوران که به فساد و تباهی و خوشگذرانی و عیش و نوش معروف بوده اند و هر کسی که به او لقب شاعر داده می شد او را فردی عاشق پیشه و خیال پرداز و... می دانستند در شأن اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً آن حضرت نبوده است که به وی شاعر بگویند و حتی یک نوع توهین به مقام آن حضرت بوده است. چرا که به راحتی دشمنان اسلام از آن بهره برداری کرده و بر ضد آن حضرت تبلیغ می کردند، در حالی که امام معصوم علیه السلام از هر گناهی مبرا می باشد و طبق عقل و منطق و وحی رفتار می کند و اعمالی که شاعران انجام می دادند یا به آن منسوب بودند، اصلاً در شأن و منزلت آنان نبوده و عیش و نوش و خیال پردازی و گفتن سخنانی که عمل به آن غیرممکن بوده و غرق شدن در تشبیهات و استعارات و کنایات با عصمت امام سازگاری ندارد، که قبلاً در بخش توضیح آیات و اوصاف شاعران مردود مفصلاً نقل شد. با این تفاصیل روشن می شود که چرا معصومین علیه السلام فرموده اند که به آنها شاعر نگوئیم چون یکی از مهمترین دلائل سوء استفادة دشمنان برای ضربه زدن به آنها بوده که با این کار از آن جلوگیری شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ح 15، ص 381-378.
2. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ح 18، ص 439.
3. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، ح 24، ص 478.
4. ترجمة تفسیر صافی، ج 1، ذیل آیة 224، شعراء.
5. المیزان، ج 15، ص 362-361 و ص 368.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، نشر کتاب، چاپ دوم، 1406 ه، ص 262 و ر.ک: عمید، حسین، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ دوازدهم، 1354، ص 771 و 1190.
[2] . ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، هشتم، 1370، ج 15، ص 383.
[3] . انبیاء/5.
[4] . صافات/36.
[5] . طور/30.
[6] . تفسیر نمونه، (پیشین)، ج 18، ص 439، با تلخیص.
[7] . طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1362، ج17، ص112.
[8] . شعرا/227-224.
[9] . تفسیر نمونه، (پیشین)، ج 15، ص 379 و المیزان (پیشین)، ح 15، ص 361.
[10] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج34، ص346.
[11] . امینی، الغدیر، دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 9 و المیزان، ج 15، ص 368.
[12] . ر.ک: المیزان، ج 15، ص 368، و تفسیر نمونه، ح 15، ص 383، و ر.ک: مسند احمد حنبل، ح 3، ص 460.
[13] . مسند احمد، ح 4، ص 299 و المیزان، ح 15، ص 368.
[14] . الغدیر، (پیشین)، ح 2، ص 3.
[15] . عیون اخبار الرضا به نقل از تفسیر نمونه، (پیشین)، ح 15، ص 385.
[16] . نورالثقلین، ج 2، ص 71، به نقل از تفسیر نمونه، ح 15، ص 385.
[17] . المیزان، (پیشین) ح 15، ص 368 و ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر الصافی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ص 55، ح 4.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین