فدک یکی از دهکده‌های آباد و حاصلخیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد . درسال هفتم هجرت، قلعه‌های خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست . ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمین‌ها و باغ‌های خودرا به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگهدارند . افزون بر این، آن‌ها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند . سرزمین‌هایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان می‌افتد، به شخص رسول خدا (ص) تعلق دارد و هر گونه بخواهد می‌تواند عمل کند . وقتی آیه (و آت ذالقربی حقه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذر تبذیرا) (1) نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه (س) را خواست و فدک را به او داد . (2) سرگذشت فدک پس از پیامبر: پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه (س) از فدک محروم گردید و کارگرانش را از فدک بیرون کردند . آن حضرت برای پس گرفتن فدک بسیار کوشید; ولی دستگاه خلافت از این کار سرباز زد . ممنوعیت‌حضرت فاطمه (س) از فدک در زمان خلافت ابوبکر بن ابی قحافه پی‌ریزی شد . پس از آن که معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد . در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد . عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد . عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگردانید . پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت وتا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند . وقتی حکومت‌به بنی عباس رسید، سفاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند . پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهرا (س) گرفت . فرزند منصور (مهدی) فدک را به فرزندان زهرا (س) بازگردانید . پس از مهدی، موسی و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفتند . وقتی خلافت‌به مامون عباسی رسید، به طور رسمی فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگردانید . پس از مامون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر می‌گرداندند و گاه پس می‌گرفتند . در عصر آن‌ها، فدک مساله‌ای سیاسی به شمار می‌آمد نه انتفاعی و اقتصادی . خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند . برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه (س) باز گرداند، بنی‌امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو بااین کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی . (3) مسلم بن حجاج نیشابوری، در کتاب معروفش (صحیح مسلم‌) ، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را به طور مشروح آورده و از عایشه چنان نقل کرده است که، حضرت فاطمه (س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت . (4) در نهج‌البلاغه درباره فدک چنین آمده است: (از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند; و خداوند بهترین داور است .) (5) سرانجام در دوران متوکل عباسی فدک از فاطمیان پس گرفته شد; درختانش به دستور شخصی به نام (عبدالله بن عمر بازیار) قطع گردید و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند . ناگفته نماند قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت‌خرمایی که به دست مبارک پیامبر (ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقی بود . شخصی که آن درختان را قطع کرد، (بشران بن ابی امیة ثقفی‌) نام داشت که پس از بازگشت‌به بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلج‌شد . (6) برای آگاهی بیش‌تر ر . ک: الف) الغدیر، ج‌7، ص 194 . ب) فدک در تاریخ، شهید صدر . ج) مدینه‌شناسی، ج 2، ص‌492 . د) فرهنگ سخنان فاطمه (س)، دشتی . ه) معجم البلدان، ج‌4، حرف (ف‌) . و) سیره حلبیه، ج‌3، ص 362 . ز) اصول کافی، ج 1، ص‌492 .(بحث‌خمس) ح) مکاتیب الرسول، احمدی میانجی . پی‌نوشت: 1 . اسرا (17): 26 . 2 . مجمع البیان، ج‌3، ص 411 . 3 . فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 2، ص 669 . 4 . صحیح مسلم، ج‌3، ص 1380 . 5 . نهج البلاغه (فیض الاسلام)، نامه 45 . 6 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 217 .
فدک کجاست؟ چگونه به پیامبر رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه (س) به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
فدک یکی از دهکدههای آباد و حاصلخیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد . درسال هفتم هجرت، قلعههای خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست . ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمینها و باغهای خودرا به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگهدارند . افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند .
سرزمینهایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان میافتد، به شخص رسول خدا (ص) تعلق دارد و هر گونه بخواهد میتواند عمل کند . وقتی آیه (و آت ذالقربی حقه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذر تبذیرا) (1) نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه (س) را خواست و فدک را به او داد . (2)
سرگذشت فدک پس از پیامبر:
پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه (س) از فدک محروم گردید و کارگرانش را از فدک بیرون کردند . آن حضرت برای پس گرفتن فدک بسیار کوشید; ولی دستگاه خلافت از این کار سرباز زد . ممنوعیتحضرت فاطمه (س) از فدک در زمان خلافت ابوبکر بن ابی قحافه پیریزی شد . پس از آن که معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد . در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد . عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد . عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (س) برگردانید . پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت وتا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند . وقتی حکومتبه بنی عباس رسید، سفاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند . پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهرا (س) گرفت . فرزند منصور (مهدی) فدک را به فرزندان زهرا (س) بازگردانید . پس از مهدی، موسی و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه (س) پس گرفتند . وقتی خلافتبه مامون عباسی رسید، به طور رسمی فدک را به فرزندان حضرت زهرا (س) بازگردانید . پس از مامون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر میگرداندند و گاه پس میگرفتند . در عصر آنها، فدک مسالهای سیاسی به شمار میآمد نه انتفاعی و اقتصادی . خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند . برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه (س) باز گرداند، بنیامیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو بااین کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی . (3)
مسلم بن حجاج نیشابوری، در کتاب معروفش (صحیح مسلم) ، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را به طور مشروح آورده و از عایشه چنان نقل کرده است که، حضرت فاطمه (س) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت . (4) در نهجالبلاغه درباره فدک چنین آمده است: (از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند; و خداوند بهترین داور است .) (5)
سرانجام در دوران متوکل عباسی فدک از فاطمیان پس گرفته شد; درختانش به دستور شخصی به نام (عبدالله بن عمر بازیار) قطع گردید و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند . ناگفته نماند قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درختخرمایی که به دست مبارک پیامبر (ص) در آن کاشته شده بود، هنوز باقی بود . شخصی که آن درختان را قطع کرد، (بشران بن ابی امیة ثقفی) نام داشت که پس از بازگشتبه بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلجشد . (6)
برای آگاهی بیشتر ر . ک:
الف) الغدیر، ج7، ص 194 .
ب) فدک در تاریخ، شهید صدر .
ج) مدینهشناسی، ج 2، ص492 .
د) فرهنگ سخنان فاطمه (س)، دشتی .
ه) معجم البلدان، ج4، حرف (ف) .
و) سیره حلبیه، ج3، ص 362 .
ز) اصول کافی، ج 1، ص492 .(بحثخمس)
ح) مکاتیب الرسول، احمدی میانجی .
پینوشت:
1 . اسرا (17): 26 .
2 . مجمع البیان، ج3، ص 411 .
3 . فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 2، ص 669 .
4 . صحیح مسلم، ج3، ص 1380 .
5 . نهج البلاغه (فیض الاسلام)، نامه 45 .
6 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 217 .
- [سایر] اگر فدک هدیه پیامبر بود، چرا فاطمه زهرا آن را به عنوان ارث خود مطالبه میکند؟
- [سایر] اگر فدک هدیه پیامبر بود، چرا فاطمه زهرا آن را به عنوان ارث خود مطالبه میکند؟
- [سایر] فدک کجاست؟ چگونه به پیامبر رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه (س) به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
- [سایر] مگر فدک متعلق به عموم مسلمین نبود که پیامبر(ص) آن را به حضرت زهرا(س) بخشید؟
- [سایر] پیامبر مکرم اسلام(ص) در چه روزی از ماههای قمری باغ فدک را به حضرت زهرا(س) اعطا نمودند؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] فدک کجا است؟ چگونه به پیامبر رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] فدک چه بوده و حضرت زهرا(س) چگونه مالک آن بودند؟
- [سایر] در رابطه با حق حضرت فاطمه (س) درباره فدک و مدارک آن سوال داشتم. اینکه چرا پیامبر فدک را به ایشان بخشیدند و این که بعد از حضرت فاطمه (س) متعلق به چه کسی است و آیا ابوبکر می توانست فدک را از ایشان باز پس گیرد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).