فدک یکی از دهکده‌های آباد و حاصلخیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. درسال هفتم هجرت، قلعه‌های خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمین‌ها و باغ‌های خودرا به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگهدارند. افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند. سرزمین‌هایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان می‌افتد، به شخص رسول خدا( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) تعلق دارد و هر گونه بخواهد می‌تواند عمل کند. وقتی آیه (و آتِ ذَالقربی حقّه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذّر تبذیراً) (اسرا (17)، آیه 26.) نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه(سلام الله علیها) را خواست و فدک را به او داد. (طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 411.) سرگذشت فدک پس از پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از فدک محروم گردید و کارگرانش را از فدک بیرون کردند. آن حضرت برای پس گرفتن فدک بسیار کوشید؛ ولی دستگاه خلافت از این کار سرباز زد. ممنوعیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از فدک در زمان خلافت ابوبکر بن ابی قحافه پی‌ریزی شد. پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت وتا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتی حکومت به بنی عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهرا(سلام الله علیها) گرفت. فرزند منصور (مهدی) فدک را به فرزندان زهرا(سلام الله علیها) بازگردانید. پس از مهدی، موسی و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس گرفتند. وقتی خلافت به مأمون عباسی رسید، به طور رسمی فدک را به فرزندان حضرت زهرا(سلام الله علیها) بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر می‌گرداندند و گاه پس می‌گرفتند. در عصر آنها، فدک مسأله‌ای سیاسی به شمار می‌آمد نه انتفاعی و اقتصادی. خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند. برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) باز گرداند، بنی‌امیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو بااین کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.) مسلم بن حجّاج نیشابوری، در کتاب معروفش (صحیح مسلم)، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را به طور مشروح آورده و از عایشه چنان نقل کرده است که، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت. (صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.) در نهج‌البلاغه درباره فدک چنین آمده است: (از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند؛ و خداوند بهترین داور است.) (نهج البلاغه (فیض‌الاسلام)، نامه 45.) سرانجام در دوران متوکل عباسی فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصی به نام (عبدالله بن عمر بازیار) قطع گردید و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت خرمایی که به دست مبارک پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در آن کاشته شده بود، هنوز باقی بود. شخصی که آن درختان را قطع کرد، (بشران بن ابی امیة ثقفی) نام داشت که پس از بازگشت به بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلج شد. خ. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول.) منبع: نرم افزار معمای هستی
فدک کجا است؟ چگونه به پیامبر رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
فدک یکی از دهکدههای آباد و حاصلخیز نزدیک خیبر است و تا مدینه 140 کیلومتر فاصله دارد. درسال هفتم هجرت، قلعههای خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمینها و باغهای خودرا به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگهدارند. افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند.
سرزمینهایی که بدون هجوم نظامی به دست مسلمانان میافتد، به شخص رسول خدا( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) تعلق دارد و هر گونه بخواهد میتواند عمل کند. وقتی آیه (و آتِ ذَالقربی حقّه و المسکین و ابن السبیل و لاتبذّر تبذیراً) (اسرا (17)، آیه 26.) نازل شد، پیامبر اسلام دخترش فاطمه(سلام الله علیها) را خواست و فدک را به او داد. (طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 411.)
سرگذشت فدک پس از پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم )
پس از پیامبر اسلام، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از فدک محروم گردید و کارگرانش را از فدک بیرون کردند. آن حضرت برای پس گرفتن فدک بسیار کوشید؛ ولی دستگاه خلافت از این کار سرباز زد. ممنوعیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از فدک در زمان خلافت ابوبکر بن ابی قحافه پیریزی شد. پس از آنکه معاویه به قدرت رسید، فدک را میان مروان، عمروبن عثمان و پسرش یزید تقسیم کرد. در دوران خلافت مروان، همه فدک در اختیار وی قرار گرفت و او آن را به پسرش عبدالعزیز داد. عبدالعزیز نیز فدک را به پسرش عمر داد. عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) برگردانید. پس از درگذشت عمربن عبدالعزیز، فدک در اختیار خلفای بعدی قرار گرفت وتا روزی که حکومت امویان ادامه داشت، در اختیار آنان ماند. وقتی حکومت به بنی عباس رسید، سفّاح آن را به عبدالله بن حسن برگرداند. پس از سفاح، منصور دوانقی فدک را از فرزندان زهرا(سلام الله علیها) گرفت. فرزند منصور (مهدی) فدک را به فرزندان زهرا(سلام الله علیها) بازگردانید. پس از مهدی، موسی و هارون دوباره فدک را از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس گرفتند. وقتی خلافت به مأمون عباسی رسید، به طور رسمی فدک را به فرزندان حضرت زهرا(سلام الله علیها) بازگردانید. پس از مأمون نیز وضعیت فدک چنین بود، گاه بر میگرداندند و گاه پس میگرفتند. در عصر آنها، فدک مسألهای سیاسی به شمار میآمد نه انتفاعی و اقتصادی. خلفای عباسی و اموی به درآمد فدک نیاز نداشتند. برای همین وقتی عمربن عبدالعزیز فدک را به فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) باز گرداند، بنیامیه او را سرزنش کردند و گفتند: تو بااین کار ابوبکر و عمربن خطاب را تخطئه کردی. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 669.)
مسلم بن حجّاج نیشابوری، در کتاب معروفش (صحیح مسلم)، داستان مطالبه فدک از سوی حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را به طور مشروح آورده و از عایشه چنان نقل کرده است که، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از امتناع خلیفه از بازگرداندن فدک، با او قهر کرد و تا هنگام وفاتش حتی یک کلمه با ابوبکر سخن نگفت. (صحیح مسلم، ج 3، ص 1380.) در نهجالبلاغه درباره فدک چنین آمده است: (از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن بخل ورزیدند و گروهی هم از آن چشم پوشیدند؛ و خداوند بهترین داور است.) (نهج البلاغه (فیضالاسلام)، نامه 45.)
سرانجام در دوران متوکل عباسی فدک از فاطمیان پس گرفته شد؛ درختانش به دستور شخصی به نام (عبدالله بن عمر بازیار) قطع گردید و روسیاهی آن برای بدخواهان باقی ماند. ناگفته نماند قطع درختان در حالی انجام گرفت که یازده درخت خرمایی که به دست مبارک پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در آن کاشته شده بود، هنوز باقی بود. شخصی که آن درختان را قطع کرد، (بشران بن ابی امیة ثقفی) نام داشت که پس از بازگشت به بصره - آن گونه که در تاریخ آمده است - فلج شد. خ. احمدی میانجی، مکاتیب الرسول.)
منبع: نرم افزار معمای هستی
- [سایر] اگر فدک هدیه پیامبر بود، چرا فاطمه زهرا آن را به عنوان ارث خود مطالبه میکند؟
- [سایر] آیا فدک ارث حضرت زهرا(س) بود؟
- [سایر] فدک کجا است؟ چگونه به پیامبر رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
- [سایر] حکمت بخشش فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟
- [سایر] اگر فدک هدیه پیامبر صلّی الله علیه و آله بود چرا فاطمه زهرا، آن را به عنوان ارث خود مطالبه میکند؟
- [سایر] فدک کجاست؟ چگونه به پیامبر رسید؟ به چه دلیل به حضرت فاطمه (س) به ارث رسید و سرانجام آن چه شد؟
- [سایر] قضیه فدک چه بود و عمر چگونه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخورد کرد؟
- [سایر] مگر فدک متعلق به عموم مسلمین نبود که پیامبر(ص) آن را به حضرت زهرا(س) بخشید؟
- [سایر] بر فرض این که پیامبر ص فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، چرا بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند؟
- [سایر] چرا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) به طور علنی در ملاء عام موضوع بخشیدن فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را مطرح نکردند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).