حجت
در اصطلاح اصولي ها , دليل به چيزي گفته مي شود که قابليت استنباط حکم شرعي از آن وجود دارد ; به بيان ديگر , وسيله اي است که مجتهد را ( وجدانا يا تعبدا ) به حکم واقعي مي رساند .
اين تعريف شامل ادله قطعي و ظني معتبر ( امارات ) مي گردد , اما اصول عملي را در بر نمي گيرد ; زيرا اين اصول به منظور تعيين وظيفه عملي مکلف در حالت شک به کار مي روند .
برخي از اصولي ها حکم شرعي را اعم از حکم واقعي و ظاهري معنا کرده اند .
بر اساس اعتقاد اينان , اصول عملي نيز ما را به حکم ـ هر چند حکم ظاهري ـ مي رساند. شايد تقسيم ادله به ادله اجتهادي - ادله قطعي و امارات - و ادله فقاهتي ( اصول عملي ) بر همين مبنا باشد , زيرا دليل اجتهادي مصدر و ريشه حکم واقعي است ـ چه با احراز وجداني از طريق قطع و چه با احراز تعبدي از راه اماره ـ و دليل فقاهتي ,مصدر و ريشه حکم ظاهري است ( بنا بر اين که موداي اماره را حکم ظاهري بدانيم ) .
اگر دليل را معنا کنيم به آن چه که مکلف را به حجت مي رساند , شامل اصل عملي و امارات هر دو مي گردد ; زيرا هر دو , در اين که باعث اثبات تنجيز و تعذير ( حجيت ) در برابر حکم واقعي مي گردند, مشترک اند .