شاخصه های تشیع علوی کدامند؟ تشیع علوی شاخصه های فراوانی در مقایسه با دیگر مذاهب اسلامی دارد ؛ که پرداختن به همه آنها نیاز به تحقیقی دامنه دار و نگاشتن کتابی مفصل دارد ؛ لذا ما در این نوشتار مختصر ، تنها به برخی از این شاخصه همراه با اندکی توضیح بسنده می کنیم. شاخصه های تشیع : 1. خرد ورزی و عقل گرایی اعتدالی : دین اسلام در بین همه ادیان بیش از همه ، به عقلانیّت و خرد ورزی بها داده است ؛ و قرآن کریم در آیات فراوانی مردم را به عقلانیت دعوت نموده و از عدم تعقّل مذمت کرده است. امّا این عقل گرایی قرآنی در همه مذاهب اسلامی به یک صورت بروز نکرده است؛ و در طول تاریخ اسلام برخوردهای متفاوتی با عقل شده است ؛ برخی از مسلمین به عقلانیت افراطی گراییده و خواسته اند تمام آموزه های دینی را با عقل تفسیر نمایند ، غافل از این که اساسا یکی از ادله ضرورت ارسال نبی از جانب خدا و سرّ نزول وحی این است که عقل انسان برای هدایت بشر کافی نبوده است. و اساسا انبیاء آمده اند تا افزون بر معارف عقلی ، معارف فراعقلی را هم به انسان تعلیم دهند. در طرف مقابل این گروه کسانی بودند که برای عقل ، حدّاقل نقش را قائل بودند ؛ و در بسیاری از جاها که عقل کار برد داشت ، دست عقل را کوتاه نموده و عملاً به عقل ستیزی پرداختند . امّا جریان عمومی تشیّع در طول تاریخ در برخورد با عقل نه به افراط گرایید و نه به تفریط ؛ بلکه همواره راه اعتدال را پیمود ؛ و در هر حوزه ای اعم از عقائد و اخلاق و فقه و ... سهم عقل را دقیقاً مشخص ساخت ؛ و در حق عقل عدالت را مراعات نمود ؛ و این نبود مگر در پرتو تبعیت از اهل بیت (ع) که هم عقل کلّ هستند هم وارث نبوّت و وحی. نقش تشیع در محافظت از حریم عقل در طول تاریخ اسلام ، به قدری قویست که به جرأت می توان گفت اگر علمای شیعه نبودند ، عقل در میان مسلمین به همان سرنوشتی دچار می شد که در میان علمای مسیحیّت دچار شد ؛ یعنی نقش عقل در دین به کلّی انکار می شد ؛ و نقل گرایی صرف و ایمان گرایی صرف جای اجتهاد عاقلانه را می گرفت . و همان پیامدهای شومی که نقل گرایی و ایمان گرایی صرف در مسیحیّت داشت در اسلام نیز بروز می کرد. اگر تأثیرات این شاخصه تشیع را در حوزه های مختلف زندگی بشری بخواهیم بررسی کنیم ،خود کتابی مستقل را پدید خواهد آورد. چون این شاخصه در حوزه فلسفه ، فقه ، اخلاق ، عرفان ، پیدایش علوم طبیعی در میان مسلمین ، مساله حکومت و... تأثیر بسزایی داشته و دامنه تأثیرات آن حتی تا غرب هم کشیده شده است ؛ و اساسا ریشه های رنسانس علمی که در غرب رخ داد در همین عقل گرایی شیعی بود ؛ و دانشمندان غربی تحت تأثیر دانشمندان عقل گرای مسلمان بود که به تدریج به سمت رنسانس کشیده شدند. 2. رعایت بالاترین استاندارد ، در گزینشها : از مهمترین شاخصه های تشیع اثنا عشری ، داشتن یک دستگاه استاندارد بالا در گزینشهاست ؛ که خود گواه حقّانیت تشیّع است . شیعه در نبوّت قائل به عصمت همه جانبه نبی است ؛ در حالی که اهل سنّت به عصمت همه جانبه نبی قائل نیستند. شیعه معتقد است ، معصیت که سهل است اگر کسی دچار سهو و نسیان هم شود شأنیّت نبوّت را ندارد ؛ و سخن و رفتار او حجّت نیست ؛ چون کسی که در او احتمال سهو یا اشتباه و خطا وجود دارد ، در هر رفتار و سخن او این احتمال سهو و اشتباه خواهد بود ؛ و با وجود این احتمال ما هیچگاه نمی توانیم یقین کامل و صد در صد به درستی رفتار و سخنان او داشته باشیم . در امامت نیز شیعه بالاترین استاندارد را قائل است ؛ یعنی معتقد است ، کسی باید امام باشد که تمام خصوصیات نبی ، غیر از دریافت وحی را داشته باشد . لذا امام باید معصوم از گناه و سهو و خطا بوده ، عالم به همه معارف دین و افضل مردم در بندگی خدا باشد ؛ و چون این خصوصیات را تنها خدا می تواند تشخیص دهد لذا مصداق امام را هم ، خدا باید تعیین نماید. و چون خداوند متعال به وسیله پیامبرش علی ابن ابی طالب (ع)را به امامت تعیین نموده است لذا آن حضرت جامع این خصوصیات است . شیعه بر اساس این نگرش خاص به امام ، سنّت امام را هم مثل سنّت پیامبر (ص) حجّت می داند ؛ البته شیعه برای ائمه (ع) شأنیّت تشریع قائل نیست ؛ و معتقد است که امام به خاطر علم به همه معارف دین ، تنها معارف دین را که از پیامبر(ص) به ارث برده است به مرور زمان اظهار می کند . در مقابل این استاندارد بالا در گزینش امام ، استاندارد پایین اهل سنّت است که نه تنها عصمت از سهو و خطا را در امام لازم نمی داند که عصمت از گناه را هم لازم نمی بیند ؛ و در امر امامت ، تقدّم مفضول بر فاضل را هم جایز می شمارد ؛ یعنی معتقد است که با وجود اعلم و اتقی و معصوم ، غیر اعلم و غیر اتقی و عادل هم می تواند امام شود. در روایات نبوی که در کتب صحاح اهل سنّت آمده است ، تصریح شده که خلفاء پیامبر (ص) دوازده نفرند ؛ و شیعه با این استاندارد بالا هر دوازده خلیفه را مشخص نموده است ؛ ولی اهل سنّت هنوز نتوانسته اند با آن معیار پایین خودشان دوازده نفر را مشخص نمایند. شیعه در بررسی روایات و رجال و اسناد احادیث نیز از بالاترین استاندارد تبعیّت می کند. شیعه هیچ راوی حدیث و هیچ روایت و هیچ کتاب حدیثی را دربست قبول نمی کند ؛ و معتقد است تک تک راویان حدیث باید بررسی شوند تا عدالت آنها ، عدم انحراف آنها در عقیده و عمل ، قدرت حافظه آنها برای حفظ صحیح احادیث و... از قرائن و شواهد ، ثابت شود ؛ تا روایات آنها معتبر شناخته شود ؛ و تا زمانی که این خصوصیات در راوی اثبات نشده به روایت او ترتیب اثر داده نمی شود ؛ مگر این که صحّت آن روایت ، از راه دیگری مثل تواتر یا ... احراز شود. در مقابل این استاندارد بالا ، استاندارد اهل سنّت است ، که می گوید : اوّلا همه ی چند هزار صحابه پیامبر یعنی همه آنها که پیامبر (ص) را دیده و از او روایت نقل نموده اند حتی اگر چند روز بیشتر پیامبر را ندیده باشند تماماً عادلند . ثانیاً روایات کتب صحاح ستّه ( شش کتاب حدیث کاملا معتبر اهل سنّت ) و به خصوص صحیح بخاری دربست روایات صحیح هستند ؛ و کسی حق ندارد در اسناد این کتب خدشه وارد کند ؛ در حالی که در اسناد این کتب ، جاعلان بزرگ حدیث هم وجود دارند. و همچنین در اسناد این کتب ، کسانی وجود دارند که با خلیفه مسلمین جنگ کرده اند ؛ و اهل سنّت ، خود اعتقاد دارند که هر که با خلیفه مسلمین جنگ کند فاسق است. ثالثا اینها سیره همه صحابه را درست ، و راه نجات می دانند ؛ و معتقدند به هر کدام از صحابه اقتدا کنیم نجات پیدا می کنیم ؛ در حالی که برخی از این صحابه باهم جنگ داشته اند و همدیگر را متهم به کفر می کردند ؛ و این در حالی است که حجیّت سیره اهل بیت پیامبر(ص) را که طبق حدیث متواتر ثقلین و دهها روایت دیگر در ردیف قرآن قرار گرفته است ، عملاً تبعیّت نمی کنند. یکی دیگر از استانداردهای بالای شیعه اعتقاد به حضور دائمی امام معصوم در زمین است ؛ شیعه بر این اعتقاد است که تا روز قیامت زمین خالی از امام معصوم نخواهد بود ؛ لذا معتقد است که همین الان نیز امام معصوم در زمین حضور دارد ؛ لکن بنا به عللی هدایت خود را به صورت مستقیم اعمال نمی کند؛ امّا هدایت او تعطیل نیست ؛ بلکه وجود او در زمان غیبت مثل خورشیدی است که پشت ابر است ؛ یعنی خودش آشکار نیست ولی نور هدایت او به صورت نامحسوس مردم را فرا گرفته است. علمای شیعه می گویند به همان دلیل که وجود امام معصوم بعد از پیامبر (ص) ضرورت دارد ، به همان دلیل هم باید تا انسان هست امام معصوم در زمین باشد. لذا بعد از برقراری حکومت جهانی امام زمان (عج) و رحلت آن حضرت نیز زمین خالی از امام نخواهد ماند ؛ بلکه ائمه اطهار (ع) یکی بعد از دیگری دوباره به دنیا رجعت خواهند نمود ؛ و مردم را به سر منزل مقصود رهنمون خواهند شد. این اعتقاد ویژه که آن را ( رجعت ) می نامند نیز از شاخصه های شیعه دوازده امامی است. یکی دیگر از شاخصه های تشیع ، داشتن یک نظریه با استاندارد بالا در زمینه رهبری جامعه ، در زمان غیبت امام معصوم است ؛ شیعه بر این اعتقاد است که برخی از مسئولّیّتهای امام زمان (عج) در زمان غیبت ، بر عهده نایب عام اوست ؛ و معتقد است که شرائط نایب عام امام نیز باید در بالاترین حدّ ممکن باشد ؛ بنا بر این اگر عصمت در او ممکن نیست پس با یک درجه تخفیف باید عادل باشد ؛ و اگر علم همه جانبه به دین برای او ممکن نیست پس باید مجتهد باشد تا بتواند احکام دین را از متون دینی استخراج نماید. و مضاف بر اینها باید شجاعت و قدرت تدبیر جامعه را هم داشته باشد . بنا بر این شیعه معتقد است که رهبر جامعه در عصر غیبت هم باید دارای بالاترین استاندارد ممکن باشد ؛ و تعیین مصداق چنین رهبری بر عهده اهل خبره است ؛ یعنی تعیین کنندگان مصداق ولیّ فقیه نیز باید از بالاترین استاندارد برخوردار باشند تا بهترین گزینه را انتخاب نمایند. در حالی که اهل سنّت در تعیین خلفای صدر اسلام هم به چنین استاندارد بالایی اعتقاد ندارد ؛ چون در انتخاب خلیفه اول که اکثر اهل خبره حضور نداشتند ؛ خلیفه دوم را هم خلیفه اول بدون مشورت با اهل خبره انتخاب نمود و خلیفه سوم با نظر موافق سه نفر و با مخالفت دونفر انتخاب شد. 3. اجتهاد پویا : شاخصه دیگر تشیع داشتن یک اجتهاد پویاست ؛ علمای شیعه و اهل سنّت معتقدند که در مسائل فقهی یا هرشخصی باید اهل اجتهاد باشد و به نظر اجتهادی خود عمل کند یا باید از مجتهد و متخصص در امور فقهی تبعیّت نماید ؛ امّا تفاوت این دو فرقه در این است که اهل سنّت مرجعیّت فقهی را منحصر نموده اند به چهار نفر که عبارتند از : ابو حنیفه ، مالک ، شافعی و احمد حنبل . اهل سنّت در مسائل فقهی باید تابع یکی از این چهار نفر باشند ؛ حتّی مجتهدین اهل سنّت نیز باید طبق مبنای این چهار نفر فتوا دهند ؛ در حالی که مراجع تقلید شیعه تابع هیچ مکتب فقهی نیستند جز مکتب فقهی ائمه معصومین (ع) که به تصریح پیامبر (ص) همتای قرآنند و هرگز از قرآن جدا نمی شوند ؛ و کلامشان مثل کلام نبی اکرم (ص) حجّت است . و باز به تصریح پیامبر (ص) علی (ع) وارث علم پیامبر و دروازه علم آن حضرت است. و دیگر ائمه نیز وارث علم امیر المومنین (ع)هستند . بنا بر این مراجع شیعه مثل مفتیان اهل سنّت در یک چهار چوب بسته شده در هزار و اندی سال قبل نیستند ؛ بلکه با تبعیّت از احادیث اهل بیت (ع) دائما در جوششند و همپای زمان به پیش می روند و هر مساله جدیدی که به وجود می آید حکم آن را از میراث اهل بیت (ع) استنباط می کنند . به خصوص که در علم اصول فقه شیعه عقلانیت جایگاهی ویژه دارد ؛ و در فقه شیعه نیز عقل یکی از منابع چهارگانه است. و...
شاخصه های تشیع علوی کدامند؟
تشیع علوی شاخصه های فراوانی در مقایسه با دیگر مذاهب اسلامی دارد ؛ که پرداختن به همه آنها نیاز به تحقیقی دامنه دار و نگاشتن کتابی مفصل دارد ؛ لذا ما در این نوشتار مختصر ، تنها به برخی از این شاخصه همراه با اندکی توضیح بسنده می کنیم.
شاخصه های تشیع :
1. خرد ورزی و عقل گرایی اعتدالی : دین اسلام در بین همه ادیان بیش از همه ، به عقلانیّت و خرد ورزی بها داده است ؛ و قرآن کریم در آیات فراوانی مردم را به عقلانیت دعوت نموده و از عدم تعقّل مذمت کرده است.
امّا این عقل گرایی قرآنی در همه مذاهب اسلامی به یک صورت بروز نکرده است؛ و در طول تاریخ اسلام برخوردهای متفاوتی با عقل شده است ؛ برخی از مسلمین به عقلانیت افراطی گراییده و خواسته اند تمام آموزه های دینی را با عقل تفسیر نمایند ، غافل از این که اساسا یکی از ادله ضرورت ارسال نبی از جانب خدا و سرّ نزول وحی این است که عقل انسان برای هدایت بشر کافی نبوده است. و اساسا انبیاء آمده اند تا افزون بر معارف عقلی ، معارف فراعقلی را هم به انسان تعلیم دهند. در طرف مقابل این گروه کسانی بودند که برای عقل ، حدّاقل نقش را قائل بودند ؛ و در بسیاری از جاها که عقل کار برد داشت ، دست عقل را کوتاه نموده و عملاً به عقل ستیزی پرداختند . امّا جریان عمومی تشیّع در طول تاریخ در برخورد با عقل نه به افراط گرایید و نه به تفریط ؛ بلکه همواره راه اعتدال را پیمود ؛ و در هر حوزه ای اعم از عقائد و اخلاق و فقه و ... سهم عقل را دقیقاً مشخص ساخت ؛ و در حق عقل عدالت را مراعات نمود ؛ و این نبود مگر در پرتو تبعیت از اهل بیت (ع) که هم عقل کلّ هستند هم وارث نبوّت و وحی.
نقش تشیع در محافظت از حریم عقل در طول تاریخ اسلام ، به قدری قویست که به جرأت می توان گفت اگر علمای شیعه نبودند ، عقل در میان مسلمین به همان سرنوشتی دچار می شد که در میان علمای مسیحیّت دچار شد ؛ یعنی نقش عقل در دین به کلّی انکار می شد ؛ و نقل گرایی صرف و ایمان گرایی صرف جای اجتهاد عاقلانه را می گرفت . و همان پیامدهای شومی که نقل گرایی و ایمان گرایی صرف در مسیحیّت داشت در اسلام نیز بروز می کرد.
اگر تأثیرات این شاخصه تشیع را در حوزه های مختلف زندگی بشری بخواهیم بررسی کنیم ،خود کتابی مستقل را پدید خواهد آورد. چون این شاخصه در حوزه فلسفه ، فقه ، اخلاق ، عرفان ، پیدایش علوم طبیعی در میان مسلمین ، مساله حکومت و... تأثیر بسزایی داشته و دامنه تأثیرات آن حتی تا غرب هم کشیده شده است ؛ و اساسا ریشه های رنسانس علمی که در غرب رخ داد در همین عقل گرایی شیعی بود ؛ و دانشمندان غربی تحت تأثیر دانشمندان عقل گرای مسلمان بود که به تدریج به سمت رنسانس کشیده شدند.
2. رعایت بالاترین استاندارد ، در گزینشها : از مهمترین شاخصه های تشیع اثنا عشری ، داشتن یک دستگاه استاندارد بالا در گزینشهاست ؛ که خود گواه حقّانیت تشیّع است . شیعه در نبوّت قائل به عصمت همه جانبه نبی است ؛ در حالی که اهل سنّت به عصمت همه جانبه نبی قائل نیستند. شیعه معتقد است ، معصیت که سهل است اگر کسی دچار سهو و نسیان هم شود شأنیّت نبوّت را ندارد ؛ و سخن و رفتار او حجّت نیست ؛ چون کسی که در او احتمال سهو یا اشتباه و خطا وجود دارد ، در هر رفتار و سخن او این احتمال سهو و اشتباه خواهد بود ؛ و با وجود این احتمال ما هیچگاه نمی توانیم یقین کامل و صد در صد به درستی رفتار و سخنان او داشته باشیم .
در امامت نیز شیعه بالاترین استاندارد را قائل است ؛ یعنی معتقد است ، کسی باید امام باشد که تمام خصوصیات نبی ، غیر از دریافت وحی را داشته باشد . لذا امام باید معصوم از گناه و سهو و خطا بوده ، عالم به همه معارف دین و افضل مردم در بندگی خدا باشد ؛ و چون این خصوصیات را تنها خدا می تواند تشخیص دهد لذا مصداق امام را هم ، خدا باید تعیین نماید. و چون خداوند متعال به وسیله پیامبرش علی ابن ابی طالب (ع)را به امامت تعیین نموده است لذا آن حضرت جامع این خصوصیات است . شیعه بر اساس این نگرش خاص به امام ، سنّت امام را هم مثل سنّت پیامبر (ص) حجّت می داند ؛ البته شیعه برای ائمه (ع) شأنیّت تشریع قائل نیست ؛ و معتقد است که امام به خاطر علم به همه معارف دین ، تنها معارف دین را که از پیامبر(ص) به ارث برده است به مرور زمان اظهار می کند . در مقابل این استاندارد بالا در گزینش امام ، استاندارد پایین اهل سنّت است که نه تنها عصمت از سهو و خطا را در امام لازم نمی داند که عصمت از گناه را هم لازم نمی بیند ؛ و در امر امامت ، تقدّم مفضول بر فاضل را هم جایز می شمارد ؛ یعنی معتقد است که با وجود اعلم و اتقی و معصوم ، غیر اعلم و غیر اتقی و عادل هم می تواند امام شود. در روایات نبوی که در کتب صحاح اهل سنّت آمده است ، تصریح شده که خلفاء پیامبر (ص) دوازده نفرند ؛ و شیعه با این استاندارد بالا هر دوازده خلیفه را مشخص نموده است ؛ ولی اهل سنّت هنوز نتوانسته اند با آن معیار پایین خودشان دوازده نفر را مشخص نمایند.
شیعه در بررسی روایات و رجال و اسناد احادیث نیز از بالاترین استاندارد تبعیّت می کند. شیعه هیچ راوی حدیث و هیچ روایت و هیچ کتاب حدیثی را دربست قبول نمی کند ؛ و معتقد است تک تک راویان حدیث باید بررسی شوند تا عدالت آنها ، عدم انحراف آنها در عقیده و عمل ، قدرت حافظه آنها برای حفظ صحیح احادیث و... از قرائن و شواهد ، ثابت شود ؛ تا روایات آنها معتبر شناخته شود ؛ و تا زمانی که این خصوصیات در راوی اثبات نشده به روایت او ترتیب اثر داده نمی شود ؛ مگر این که صحّت آن روایت ، از راه دیگری مثل تواتر یا ... احراز شود. در مقابل این استاندارد بالا ، استاندارد اهل سنّت است ، که می گوید : اوّلا همه ی چند هزار صحابه پیامبر یعنی همه آنها که پیامبر (ص) را دیده و از او روایت نقل نموده اند حتی اگر چند روز بیشتر پیامبر را ندیده باشند تماماً عادلند . ثانیاً روایات کتب صحاح ستّه ( شش کتاب حدیث کاملا معتبر اهل سنّت ) و به خصوص صحیح بخاری دربست روایات صحیح هستند ؛ و کسی حق ندارد در اسناد این کتب خدشه وارد کند ؛ در حالی که در اسناد این کتب ، جاعلان بزرگ حدیث هم وجود دارند. و همچنین در اسناد این کتب ، کسانی وجود دارند که با خلیفه مسلمین جنگ کرده اند ؛ و اهل سنّت ، خود اعتقاد دارند که هر که با خلیفه مسلمین جنگ کند فاسق است. ثالثا اینها سیره همه صحابه را درست ، و راه نجات می دانند ؛ و معتقدند به هر کدام از صحابه اقتدا کنیم نجات پیدا می کنیم ؛ در حالی که برخی از این صحابه باهم جنگ داشته اند و همدیگر را متهم به کفر می کردند ؛ و این در حالی است که حجیّت سیره اهل بیت پیامبر(ص) را که طبق حدیث متواتر ثقلین و دهها روایت دیگر در ردیف قرآن قرار گرفته است ، عملاً تبعیّت نمی کنند.
یکی دیگر از استانداردهای بالای شیعه اعتقاد به حضور دائمی امام معصوم در زمین است ؛ شیعه بر این اعتقاد است که تا روز قیامت زمین خالی از امام معصوم نخواهد بود ؛ لذا معتقد است که همین الان نیز امام معصوم در زمین حضور دارد ؛ لکن بنا به عللی هدایت خود را به صورت مستقیم اعمال نمی کند؛ امّا هدایت او تعطیل نیست ؛ بلکه وجود او در زمان غیبت مثل خورشیدی است که پشت ابر است ؛ یعنی خودش آشکار نیست ولی نور هدایت او به صورت نامحسوس مردم را فرا گرفته است. علمای شیعه می گویند به همان دلیل که وجود امام معصوم بعد از پیامبر (ص) ضرورت دارد ، به همان دلیل هم باید تا انسان هست امام معصوم در زمین باشد. لذا بعد از برقراری حکومت جهانی امام زمان (عج) و رحلت آن حضرت نیز زمین خالی از امام نخواهد ماند ؛ بلکه ائمه اطهار (ع) یکی بعد از دیگری دوباره به دنیا رجعت خواهند نمود ؛ و مردم را به سر منزل مقصود رهنمون خواهند شد. این اعتقاد ویژه که آن را ( رجعت ) می نامند نیز از شاخصه های شیعه دوازده امامی است.
یکی دیگر از شاخصه های تشیع ، داشتن یک نظریه با استاندارد بالا در زمینه رهبری جامعه ، در زمان غیبت امام معصوم است ؛ شیعه بر این اعتقاد است که برخی از مسئولّیّتهای امام زمان (عج) در زمان غیبت ، بر عهده نایب عام اوست ؛ و معتقد است که شرائط نایب عام امام نیز باید در بالاترین حدّ ممکن باشد ؛ بنا بر این اگر عصمت در او ممکن نیست پس با یک درجه تخفیف باید عادل باشد ؛ و اگر علم همه جانبه به دین برای او ممکن نیست پس باید مجتهد باشد تا بتواند احکام دین را از متون دینی استخراج نماید. و مضاف بر اینها باید شجاعت و قدرت تدبیر جامعه را هم داشته باشد . بنا بر این شیعه معتقد است که رهبر جامعه در عصر غیبت هم باید دارای بالاترین استاندارد ممکن باشد ؛ و تعیین مصداق چنین رهبری بر عهده اهل خبره است ؛ یعنی تعیین کنندگان مصداق ولیّ فقیه نیز باید از بالاترین استاندارد برخوردار باشند تا بهترین گزینه را انتخاب نمایند. در حالی که اهل سنّت در تعیین خلفای صدر اسلام هم به چنین استاندارد بالایی اعتقاد ندارد ؛ چون در انتخاب خلیفه اول که اکثر اهل خبره حضور نداشتند ؛ خلیفه دوم را هم خلیفه اول بدون مشورت با اهل خبره انتخاب نمود و خلیفه سوم با نظر موافق سه نفر و با مخالفت دونفر انتخاب شد.
3. اجتهاد پویا : شاخصه دیگر تشیع داشتن یک اجتهاد پویاست ؛ علمای شیعه و اهل سنّت معتقدند که در مسائل فقهی یا هرشخصی باید اهل اجتهاد باشد و به نظر اجتهادی خود عمل کند یا باید از مجتهد و متخصص در امور فقهی تبعیّت نماید ؛ امّا تفاوت این دو فرقه در این است که اهل سنّت مرجعیّت فقهی را منحصر نموده اند به چهار نفر که عبارتند از : ابو حنیفه ، مالک ، شافعی و احمد حنبل . اهل سنّت در مسائل فقهی باید تابع یکی از این چهار نفر باشند ؛ حتّی مجتهدین اهل سنّت نیز باید طبق مبنای این چهار نفر فتوا دهند ؛ در حالی که مراجع تقلید شیعه تابع هیچ مکتب فقهی نیستند جز مکتب فقهی ائمه معصومین (ع) که به تصریح پیامبر (ص) همتای قرآنند و هرگز از قرآن جدا نمی شوند ؛ و کلامشان مثل کلام نبی اکرم (ص) حجّت است . و باز به تصریح پیامبر (ص) علی (ع) وارث علم پیامبر و دروازه علم آن حضرت است. و دیگر ائمه نیز وارث علم امیر المومنین (ع)هستند . بنا بر این مراجع شیعه مثل مفتیان اهل سنّت در یک چهار چوب بسته شده در هزار و اندی سال قبل نیستند ؛ بلکه با تبعیّت از احادیث اهل بیت (ع) دائما در جوششند و همپای زمان به پیش می روند و هر مساله جدیدی که به وجود می آید حکم آن را از میراث اهل بیت (ع) استنباط می کنند . به خصوص که در علم اصول فقه شیعه عقلانیت جایگاهی ویژه دارد ؛ و در فقه شیعه نیز عقل یکی از منابع چهارگانه است.
و...
- [سایر] آیا شیعه علوی با شیعه جعفری 12امامی فرق دارند؟ اگر تفاوت دارد این تفاوت در چیست و آیا این مطلب که بشار اسد شیعه علوی است صحیح است؟
- [سایر] آیا کسانی که به آنها شیعه علوی گفته میشود قابل تایید از نظر ما میباشند؟ تفاوت شیعه و علوی در چیست؟ آیا علوی ها مسلمانند؟ تفاوت عقاید ما و آنها در چیست؟
- [سایر] وجوه تمایز و تشابه شیعیان علوی با شیعیان دوازده امامی چه میباشد؟
- [سایر] کتب اربعۀ حدیثی شیعه کدامند؟
- [سایر] انواع شیعه و سنی کدامند؟
- [سایر] روی مسأله شیعه صفوی و شیعه علوی در دانشگاه خیلی بحث شده است در این مورد توضیح دهید.
- [سایر] اعتقاد علوی های ترکیه و سوریه چیست؟ آیا انشعابی از شیعه هستند؟ چه قدر جمعیت دارند؟
- [سایر] کتاب(تشیع صفوی-تشیع علوی) دکتر علی شریعتی( به عنوان نماد تفکر دانشگاه) را با کتاب( شیعه در اسلام) علامه طباطبایی( به عنوان نماد تفکر حوزه) مقایسه تحلیلی بفرمایید.
- [سایر] سلام؛ میخواستم در مورد شیعه علوی و صفوی و تفاوتشان توضیح دهید.
- [سایر] مراسم های مذهبی شیعیان علوی، بخصوص در ایام شهادت ائمه اطهار و بالاخص امیرالمومنین -ع- چگونه بر پا می شود؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شخصی از عامه بمیرد و از او یک دختر عامی مذهب بماند و برادری داشته باشد اگر برادر شیعه باشد و یا پس از مرگ برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام برادر شیعه می تواند انچه از ترکه میت زیاد می اید از باب تعصیب بگیرد هر چند تعصیب در مذهب شیعه باطل است و همچنین اگر شخصی از عامه یک خواهر عامی مذهب وارث داشته باشد و عموی ابوینی داشته باشد چنانچه عموی او شیعه باشد و یا بعد از مرگ پسر برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام می تواند انچه از باب تعصیب به او می رسد بگیرد و همچنین است حکم در سایر موارد تعصیب
- [آیت الله بروجردی] کسی که زکات میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله بهجت] مسلمانی که مستبصر (شیعه) شد عباداتی که موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد، مگر زکات که باید آن را به فقیر شیعه بدهد، ولی اگر از اول آن را به فقیر شیعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
- [آیت الله سبحانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر با حجت شرعی، شیعه بودن کسی ثابت و به او زکات بدهد، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد. و در عین حال در صورتی که مصلحت شرعی ایجاب کند می توان از سهم (سبیل الله) به غیر شیعه امامی زکات داد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که زکاْ میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکاْ بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکاْ بدهد با تفصیلی که در )مسأله 1951) گذشت.
- [آیت الله علوی گرگانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکاْ فطره را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شود، فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه، شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافری که بعد از مغرب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] :اگرچه امامان (ع) ،انفال را برای شیعیان حلال کرده اند؛ ولی تصرف در آن باید به اذن ولیّ مسلمین باشد . ولیّ مسلمین گاهی مجانی اذن می دهد و گاهی برای رعایت حال محرومان جامعه، با دریافت عوض , اجازه میدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.