فرق شیخیه با ما شیعیان چیست؟
شیخیه نامی است که به پیروان شیخ احمد احسایی اطلاق می‌شود. هر چند بنیان گذار واقعی این مسلک، شاگرد شیخ احمد، یعنی سید کاظم رشتی بود؛ ولی بعد از مرگ سید کاظم این مسلک به چندین فرقه تقسیم شد که هر کدام داعیه استقلال داشتند و برای خود سبک و سیاق خاصی دست و پا کرده بودند. 1. فرق شیخیه کرمان با شیعیان: شیعیان به پنج اصل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، اعتقاد دارند و هر کس را که به این پنج اصل باور داشته باشد، شیعه امامیه می نامند. امّا شیخیه کرمان به جای این پنج اصل، معتقدند که دین بر چهار رکن استوار است، یعنی معرفت خداوند، معرفت پیامبر، معرفت امام و معرفت فقیه جامع الشرایط که در زمان غیبت، جانشین امام علیه السلام است و این رکن اخیر را (رکن رابع) یا رکن چهارم می نامند. به عقیده شیخیه کرمان رکن رابع ابتداء شیخ احمد احسایی بود، سپس سید کاظم رشتی این مقام را یافت و بعد از او حاج کریم خان به این درجه رسید و بعد از وی نیز فرزندان و نوادگان کریم خان به صورت ارثی جانشین وی می گردد.[1] باید یادآور شد که شیخیه کرمان اصل معاد و عدل را انکار نمی کنند؛ ولی می گویند: این دو از مسلمات است و دلیلی برای ذکر آنها نیست. به همین دلیل نمی توان آنان را از جرگه شیعیان امامیه بیرون کرد. هر چند بزرگانشان به دلیل بعضی اغراض دنیوی و یا ریاست طلبی ها سعی در جدا کردن آنها از شیعیان امامیه را دارند. 2. فرق شیخیه آذربایجان با شیعیان شیخیه آذربایجان که شامل مسلک های ثقة الاسلامیة، عمید الاسلامیة، حجة الاسلامیة و احقاقیه می شود، تقریباً از بین رفته و تنها طرفداران مسلک احقاقیه که گاهی به انان (کشفیه) نیز اطلاق می شود، باقی مانده اند که در اطراف تبریز، کویت و برخی اماکن دیگر حضور دارند. اینان در اصول و فروع دین با شیعیان (متشرعه) اختلاف نداشته و هم چون سایرین به اصول پنج گانه و فروع دهگانه دین، باور دارند و هر چند به دلیل پیروی از آراء فلسفی و کلامی شیخ احمد احسایی در مورد معاد و معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله و غلّو در مقام ائمه علیهم السّلام شیخیه نامیده می شوند، ولی به شدت با شیخیه کرمان مخالف بوده و ردّیه های متعددی بر علیه آنان نوشته اند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود: 1. احقاق الحق و ابطال الباطل: تألیف میرزا موسی اسکویی.[2] 2. سفرنامه، تألیف میرزا حسن احقاقی. 3. کلمه ای از هزار، تألیف معتمد الاسلام. 4. الم المحدثة، تألیف محمد حسین حجة الاسلام که به درخواست ناصرالدین شاه قاجار این کتاب را در ردّ شیخیه کرمان، نوشته است. 5. صحیفة الابرار فی مناقب المعصومین الاطهار، تألیف محمد تقی حجة الاسلام (نیّر)[3] بنابراین شیخیه آذربایجان برخلاف شیخیه کرمان در اصول دین مخالفتی با شیعیان (متشرعه) ندارند، هر چند در چند امر جزیی برخلاف شیعه ها عمل می کنند که به آنها اشاره می‌شود. الف) بر اساس عقیده شیخیه آذربایجان امام به خواست الهی به گذشته و آینده علم حضوری دارد نه علم حصولی؛ بدین معنی که تمام این معلومات در ذهنش دائماً حاضر است.[4] 2. شیخیه آذربایجان معتقدند که خون و سایر فضولات امام طاهر بوده و نجس نیست[5] این مسئله قبل از شیخیه نیز در میان برخی از شیعیان که محکوم به غلّو شده اند، مطرح بوده و باز باید گفت: این باور نیز موجب جدایی آنان از شیعه نمی شود. 3. گفته شده که طایفه مذکور شیعه را به دو قسم کامل العقیده و ناقص العقیده تقسیم می کنند و معتقدند که شخص کامل العقیده که خودشان باشند، نباید از مرجع ناقص العقیده که همان متشرعه و شیعیان هستند، تقلید کند یا پشت سر امام جماعت ناقص العقیده نماز بخواند.[6] 4. گفته شده که برخی از آنان معتقدند که در تشهد نماز بعد از (اشهد اَنّ محمداً عبده و رسوله) باید (اشهد اَنّ علیّاً ولی الله) گفته شود. هم چنین در اذان باید بعد از (حی علی خیرالعمل) باید (محمد و آله خیرالبریّه) گفته شود؛ البته باید متذکر شد که در دوران آل بویه شعار شیعه (محمد و علیّ خیرالبشر) بوده و به دستور پادشاهان دیلمی این شعار را بر دیوارهای بغداد، می نوشتند و حتی در اوائل آغاز به کار دولت صفوی نیز برخی این شعار را در اذان ذکر می کردند ،ولی طبق فتوای مراجع این دو را نمی توان جزء اجزاء تشهد نماز یا اذان، دانست و آن گونه که نقل شده از مسلمات شیخیه نیز نمی باشد؛ چنان که می گویند: برخی از شیخی های ساکن گوگان که شهری در نزدیکی تبریز است به حاج میرزا عبدالرسول احقاقی گفته بودند که اگر بعد از تشهد، اشهد انّ علیا ولی الله نگوید، پشت سر او نماز نمی خوانند به همین خاطر وی در آن شهر آن را می گفت ولی در تبریز نمی گفت. هم چنین نقل شده که میرزا محمد ثقة الاسلام گفته بود که بعد از حی علی خیرالعمل نگویید: محمد و آله خیرالبریّه، چون برادران دینی ما نمی گویند و ناراحت می شوند. در نهایت می توان گفت که شیخیه آذربایجان در میان سایر شیعیان پراکنده شده و از میان رفته اند. تنها برخی از طرفداران مسلک احقاقیه باقی مانده اند که البته افراد عادی آنان فقط اسماً خود را شیخی می نامند و در عمل با سایر شیعه ها فرقی ندارند و خواص آنان نیز هر چند به موارد یاد شده در بالا اعتقاد دارند ولی نمی توان آنها را خارج از جرگه شیعه دانست، چون در اصول دین و فروع با سایرین فرقی ندارند. هر چند اگر ریاست طلبی همین خواص نبود اکنون مسلکی به نام شیخیه وجود نداشت. در مورد شیخیه کرمان هم باید گفت: هر چند تلاش های کریم خان قاجار و برخی از جانشینان وی برای جدا کردن شیخیه کرمان از شیعیان تا اندازه ای موفقیت آمیز بود و توانستند تا حد زیادی فاصله بین شیعه متشرعه و شیخیه را زیاد کنند با این همه اگر جلوی ریاست طلبی این افراد گرفته شود، می توان این فاصله را از بین برد چنان که خطیب بزرگ حجة الاسلام والمسلمین فلسفی (ره) در برخی از سفرهای تبلیغی خود به کرمان، چنین نیتی را دنبال می کرد و تا حدی موفق شده بود؛ ولی برخی از افراد سودجو که مطامع دنیوی خود را با فتنه جویی دنبال می کنند مانع این کار شدند. به هر صورت محققین مذاهب اسلامیه همیشه بعد از تحقیق در مورد شیخیه از خود و سایرین می پرسند فرق شیخیه و سایر شیعیان چیست و همگی نیز به این نتیجه می رسند که فرق اساسی وجود ندارد و تنها برخی امیال و ریاست طلبی های بزرگان شیخیه که امروزه این ریاست را هم چون نظام شاهنشاهی ارثی کرده و حتی از قبل ولیعهد خود را معرفی می کنند، بر این جدایی و افتراق می افزاید والا عوام شیخیه از مسلک خود جز نام که آن را نیز از پدران به ارث برده اند چیزی نمی دانند و همانند سایر شیعیان رفتار کرده به تکالیف شرعی خود عمل می کنند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور. 2. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی. 3. تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، احمد خدایی. 4. شیخیگری، بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرس چهاردهی. [1] . سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، قم، موسسه امام صادق، چاپ اول، 1423 ق، ص 356 و 357. [2] . ر. ک: میرزا موسی اسکویی حائری، احقاق الحق، نجف، مطبعة النعمان، چاپ دوم، 1385 ه ، ق. [3] . این کتاب با تصحیح میرزا عبدالرسول احقاقی در تبریز و مطبعة الشفق به چاپ دوم رسیده است. [4] . المذاهب الاسلامیه، ص 358. [5] . همان، ص 358. [6] . همان، ص 357. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

فرق شیخیه با ما شیعیان چیست؟


پاسخ:

شیخیه نامی است که به پیروان شیخ احمد احسایی اطلاق می‌شود. هر چند بنیان گذار واقعی این مسلک، شاگرد شیخ احمد، یعنی سید کاظم رشتی بود؛ ولی بعد از مرگ سید کاظم این مسلک به چندین فرقه تقسیم شد که هر کدام داعیه استقلال داشتند و برای خود سبک و سیاق خاصی دست و پا کرده بودند.
1. فرق شیخیه کرمان با شیعیان:
شیعیان به پنج اصل توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، اعتقاد دارند و هر کس را که به این پنج اصل باور داشته باشد، شیعه امامیه می نامند. امّا شیخیه کرمان به جای این پنج اصل، معتقدند که دین بر چهار رکن استوار است، یعنی معرفت خداوند، معرفت پیامبر، معرفت امام و معرفت فقیه جامع الشرایط که در زمان غیبت، جانشین امام علیه السلام است و این رکن اخیر را (رکن رابع) یا رکن چهارم می نامند. به عقیده شیخیه کرمان رکن رابع ابتداء شیخ احمد احسایی بود، سپس سید کاظم رشتی این مقام را یافت و بعد از او حاج کریم خان به این درجه رسید و بعد از وی نیز فرزندان و نوادگان کریم خان به صورت ارثی جانشین وی می گردد.[1] باید یادآور شد که شیخیه کرمان اصل معاد و عدل را انکار نمی کنند؛ ولی می گویند: این دو از مسلمات است و دلیلی برای ذکر آنها نیست. به همین دلیل نمی توان آنان را از جرگه شیعیان امامیه بیرون کرد. هر چند بزرگانشان به دلیل بعضی اغراض دنیوی و یا ریاست طلبی ها سعی در جدا کردن آنها از شیعیان امامیه را دارند.
2. فرق شیخیه آذربایجان با شیعیان
شیخیه آذربایجان که شامل مسلک های ثقة الاسلامیة، عمید الاسلامیة، حجة الاسلامیة و احقاقیه می شود، تقریباً از بین رفته و تنها طرفداران مسلک احقاقیه که گاهی به انان (کشفیه) نیز اطلاق می شود، باقی مانده اند که در اطراف تبریز، کویت و برخی اماکن دیگر حضور دارند. اینان در اصول و فروع دین با شیعیان (متشرعه) اختلاف نداشته و هم چون سایرین به اصول پنج گانه و فروع دهگانه دین، باور دارند و هر چند به دلیل پیروی از آراء فلسفی و کلامی شیخ احمد احسایی در مورد معاد و معراج پیامبر صلّی الله علیه و آله و غلّو در مقام ائمه علیهم السّلام شیخیه نامیده می شوند، ولی به شدت با شیخیه کرمان مخالف بوده و ردّیه های متعددی بر علیه آنان نوشته اند که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
1. احقاق الحق و ابطال الباطل: تألیف میرزا موسی اسکویی.[2]
2. سفرنامه، تألیف میرزا حسن احقاقی.
3. کلمه ای از هزار، تألیف معتمد الاسلام.
4. الم المحدثة، تألیف محمد حسین حجة الاسلام که به درخواست ناصرالدین شاه قاجار این کتاب را در ردّ شیخیه کرمان، نوشته است.
5. صحیفة الابرار فی مناقب المعصومین الاطهار، تألیف محمد تقی حجة الاسلام (نیّر)[3] بنابراین شیخیه آذربایجان برخلاف شیخیه کرمان در اصول دین مخالفتی با شیعیان (متشرعه) ندارند، هر چند در چند امر جزیی برخلاف شیعه ها عمل می کنند که به آنها اشاره می‌شود.
الف) بر اساس عقیده شیخیه آذربایجان امام به خواست الهی به گذشته و آینده علم حضوری دارد نه علم حصولی؛ بدین معنی که تمام این معلومات در ذهنش دائماً حاضر است.[4]
2. شیخیه آذربایجان معتقدند که خون و سایر فضولات امام طاهر بوده و نجس نیست[5] این مسئله قبل از شیخیه نیز در میان برخی از شیعیان که محکوم به غلّو شده اند، مطرح بوده و باز باید گفت: این باور نیز موجب جدایی آنان از شیعه نمی شود.
3. گفته شده که طایفه مذکور شیعه را به دو قسم کامل العقیده و ناقص العقیده تقسیم می کنند و معتقدند که شخص کامل العقیده که خودشان باشند، نباید از مرجع ناقص العقیده که همان متشرعه و شیعیان هستند، تقلید کند یا پشت سر امام جماعت ناقص العقیده نماز بخواند.[6]
4. گفته شده که برخی از آنان معتقدند که در تشهد نماز بعد از (اشهد اَنّ محمداً عبده و رسوله) باید (اشهد اَنّ علیّاً ولی الله) گفته شود. هم چنین در اذان باید بعد از (حی علی خیرالعمل) باید (محمد و آله خیرالبریّه) گفته شود؛ البته باید متذکر شد که در دوران آل بویه شعار شیعه (محمد و علیّ خیرالبشر) بوده و به دستور پادشاهان دیلمی این شعار را بر دیوارهای بغداد، می نوشتند و حتی در اوائل آغاز به کار دولت صفوی نیز برخی این شعار را در اذان ذکر می کردند ،ولی طبق فتوای مراجع این دو را نمی توان جزء اجزاء تشهد نماز یا اذان، دانست و آن گونه که نقل شده از مسلمات شیخیه نیز نمی باشد؛ چنان که می گویند: برخی از شیخی های ساکن گوگان که شهری در نزدیکی تبریز است به حاج میرزا عبدالرسول احقاقی گفته بودند که اگر بعد از تشهد، اشهد انّ علیا ولی الله نگوید، پشت سر او نماز نمی خوانند به همین خاطر وی در آن شهر آن را می گفت ولی در تبریز نمی گفت. هم چنین نقل شده که میرزا محمد ثقة الاسلام گفته بود که بعد از حی علی خیرالعمل نگویید: محمد و آله خیرالبریّه، چون برادران دینی ما نمی گویند و ناراحت می شوند.
در نهایت می توان گفت که شیخیه آذربایجان در میان سایر شیعیان پراکنده شده و از میان رفته اند. تنها برخی از طرفداران مسلک احقاقیه باقی مانده اند که البته افراد عادی آنان فقط اسماً خود را شیخی می نامند و در عمل با سایر شیعه ها فرقی ندارند و خواص آنان نیز هر چند به موارد یاد شده در بالا اعتقاد دارند ولی نمی توان آنها را خارج از جرگه شیعه دانست، چون در اصول دین و فروع با سایرین فرقی ندارند. هر چند اگر ریاست طلبی همین خواص نبود اکنون مسلکی به نام شیخیه وجود نداشت.
در مورد شیخیه کرمان هم باید گفت: هر چند تلاش های کریم خان قاجار و برخی از جانشینان وی برای جدا کردن شیخیه کرمان از شیعیان تا اندازه ای موفقیت آمیز بود و توانستند تا حد زیادی فاصله بین شیعه متشرعه و شیخیه را زیاد کنند با این همه اگر جلوی ریاست طلبی این افراد گرفته شود، می توان این فاصله را از بین برد چنان که خطیب بزرگ حجة الاسلام والمسلمین فلسفی (ره) در برخی از سفرهای تبلیغی خود به کرمان، چنین نیتی را دنبال می کرد و تا حدی موفق شده بود؛ ولی برخی از افراد سودجو که مطامع دنیوی خود را با فتنه جویی دنبال می کنند مانع این کار شدند.
به هر صورت محققین مذاهب اسلامیه همیشه بعد از تحقیق در مورد شیخیه از خود و سایرین می پرسند فرق شیخیه و سایر شیعیان چیست و همگی نیز به این نتیجه می رسند که فرق اساسی وجود ندارد و تنها برخی امیال و ریاست طلبی های بزرگان شیخیه که امروزه این ریاست را هم چون نظام شاهنشاهی ارثی کرده و حتی از قبل ولیعهد خود را معرفی می کنند، بر این جدایی و افتراق می افزاید والا عوام شیخیه از مسلک خود جز نام که آن را نیز از پدران به ارث برده اند چیزی نمی دانند و همانند سایر شیعیان رفتار کرده به تکالیف شرعی خود عمل می کنند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور.
2. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی.
3. تحلیلی بر تاریخ و عقاید فرقه شیخیه، احمد خدایی.
4. شیخیگری، بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرس چهاردهی.


[1] . سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، قم، موسسه امام صادق، چاپ اول، 1423 ق، ص 356 و 357.
[2] . ر. ک: میرزا موسی اسکویی حائری، احقاق الحق، نجف، مطبعة النعمان، چاپ دوم، 1385 ه ، ق.
[3] . این کتاب با تصحیح میرزا عبدالرسول احقاقی در تبریز و مطبعة الشفق به چاپ دوم رسیده است.
[4] . المذاهب الاسلامیه، ص 358.
[5] . همان، ص 358.
[6] . همان، ص 357.

( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین